1403/12/01
بسم الله الرحمن الرحیم
راهکار رفع جهالت و نجات از هلاکت دنیوی و اخروی_ راهکار بازشدن قفل علوم_ راهکار گشایش و وسعت در زندگی_ برنامهریزی برای رسیدن به کارهای دینی_ راهکار احیا کنندهی دلهای مرده_ شرط احیا کنندهی علم_ جلادهندهی قلوب و دلها_ دراست و ممارست در گفتمان علمی/روایات بَابُ سُؤَالِ الْعَالِمِ وَ تَذَاكُرِهِ /شرح کافی
محتويات
1- روایات بَابُ سُؤَالِ الْعَالِمِ وَ تَذَاكُرِهِ1.0.1- مبنای استاد نسبت به اسناد حدیث
1.0.2- مرگ بیمار مبتلای به آبله در اثر سؤال نکردن
1.0.3- بررسی سند روایت
1.0.4- هلاکت مردم به خاطر عدم پرسش
1.0.5- اهتمام جدی و صبر در پاسخ به پرسش های مردم
1.0.6- بررسی سلسه سند روایت
1.0.7- مشارٌ الیه «هذا العلم» چیست؟
1.0.8- مراد از الف و لام «العلم»
1.0.9- مراتب علم و جهل
1.0.10- موضوع شناسی روایات دارای تقیه و ضرورت بهرهگیری از آنها
1.0.11- خاطرهی استاد از سفرشان به مدینه
1.0.12- بررسی سند روایت
1.0.13- دو تعبیر ذکر شده از عبارت «فِي كُلِّ جُمُعَةٍ» در روایت
1.0.14- تعهّد جدی نسبت به انجام کارهای دینی
1.0.15- بررسی سند حدیث
1.0.16- لسان الحق بودن امام جعفر صادق (علیهالسلام)
1.0.17- مراد از عبارت «أَمْرِي» در حدیث
1.0.18- بررسی سند روایت
1.0.19- اهل دین و اهل وَرَع
1.0.20- سفارش استاد به نوآوری طلبه و خواندن حدیث در اجتماعات
1.0.21- بررسی سند حدیث
1.0.22- خاطرهی استاد از علامه حسن زاده (رحمهالله)
1.0.23- اهل ذکر

موضوع: شرح کافی/روایات بَابُ سُؤَالِ الْعَالِمِ وَ تَذَاكُرِهِ /راهکار رفع جهالت و نجات از هلاکت دنیوی و اخروی_ راهکار بازشدن قفل علوم_ راهکار گشایش و وسعت در زندگی_ برنامهریزی برای رسیدن به کارهای دینی_ راهکار احیا کنندهی دلهای مرده_ شرط احیا کنندهی علم_ جلادهندهی قلوب و دلها_ دراست و ممارست در گفتمان علمی
1- روایات بَابُ سُؤَالِ الْعَالِمِ وَ تَذَاكُرِهِ
بحمدالله احادیث را در خدمت کافی بودیم و به باب سؤال عالم رسیدیم که در محضر عالم حالات انسان چگونه باشد؟
1- راهکار رفع جهالت و نجات از هلاکت
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنْ مَجْدُورٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَغَسَّلُوهُ فَمَاتَ قَالَ قَتَلُوهُ أَلَّا سَأَلُوا فَإِنَّ دَوَاءَ الْعِيِّ السُّؤَالُ».[1]
1.0.1- مبنای استاد نسبت به اسناد حدیث
اگر در حدیث به شخصیت های مهمی برسیم، بررسی سند تا همان شخص کافی است. ما مرسلات ابن ابی عمیر را مانند مسندات دیگران میدانیم. طبق آماری که بدست آوردم، حدود 7-8 هزار روایت را به عنوان منبع میتوان استفاده نمود. سند تا ابن ابی عمیر عالی است. بعض اصحاب گرچه روایت را مرسله میکند ولی روایت قابل استناد است. ما در مباحث مربوط به کرونا، در مورد این روایت بحث کردیم.
1.0.2- مرگ بیمار مبتلای به آبله در اثر سؤال نکردن
«سَأَلْتُهُ عَنْ مَجْدُورٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَغَسَّلُوهُ فَمَاتَ قَالَ قَتَلُوهُ أَلَّا سَأَلُوا فَإِنَّ دَوَاءَ الْعِيِّ السُّؤَالُ»؛ «مجدور»، بیماری آبله است.[2] يكي از اصحاب گويد: از امام صادق (عليهالسلام) پرسيدم كه مردي آبلهدار جنب شده بود. او را غسل دادند و مرد، حضرت فرمودند: او را كشتند چرا نپرسيدند؟. همانا دواي نفهمي پرسش است. «عَیّ»، نادانیهایی است که نادانی آور است. ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾؛[3] قدم اول علم، سؤال است. پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) میفرمایند: «العِلمُ خَزائنُ و مَفاتِيحُهُ السُّؤالُ»؛[4] دانش گنجينههايى است و كليدهاى آنها پرسش است. بزرگترین مریضی، مریضی جهل است که دوایش سؤال است. این روایت در بحث سرایت قابل استناد است، مثلا در بحث استفاده آب برای بیمار مبتلای به کرونا استفاده کردیم که سرایت آب برای او مضرّ است یا خیر؟.
2- راهکار نجات از هلاکت دنیوی و اخروی
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالُوا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِحُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ فِي شَيْءٍ سَأَلَهُ: «إِنَّمَا يَهْلِكُ النَّاسُ لِأَنَّهُمْ لَا يَسْأَلُونَ».[5]
1.0.3- بررسی سند روایت
حدیثی از این بالاتر نمیشود. صحیح اعلایی دو سه نفر از اصحاب اجماع و خصّصین در این روایت است. سه نفر این روایت را نقل کردهاند.
1.0.4- هلاکت مردم به خاطر عدم پرسش
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِحُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ فِي شَيْءٍ سَأَلَهُ: إِنَّمَا يَهْلِكُ النَّاسُ لِأَنَّهُمْ لَا يَسْأَلُونَ»؛ امام صادق (علیهالسلام) به حُمران بن اَعيَن _ که متکلّم و پیشوای منطقهای بود _، _ و دربارهی مطالبى كه پرسيد _، فرمودند: همانا مردم، نابود مىشوند، چون نمىپرسند. ﴿وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ﴾.[6] این هلاکتی که در این حدیث آمده، هم هلاکتی معنوی _که با جهل و سؤال نکردن، انسان هلاک میشود _ و هم هلاکت اخروی مراد است؛ علی الخصوص که انسان در جهل مرکب باشد. جهل مرکب این است که نمیداند و دنبال علم هم نمیرود.
1.0.5- اهتمام جدی و صبر در پاسخ به پرسش های مردم
سؤالات مردم، به خصوص سؤالات فرزندان و خانواده و بستگان را جدی گرفته و اهمیت دهید. از طریق امام حسن عسکری (علیهالسلام) حدیثی از حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) نقل شده است که در آن، حضرت به چندین سوال شرعی خانمی با خوشرویی پاسخ دادند که شرح آن به صورت ذیل است:
«وَ حَضَرَتِ امْرَأَةٌ عِنْدَ الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ (علیهاالسلام) فَقَالَتْ: إِنَّ لِي وَالِدَةً ضَعِيفَةً- وَ قَدْ لُبِسَ عَلَيْهَا فِي أَمْرِ صَلَاتِهَا شَيْءٌ، وَ قَدْ بَعَثَتْنِي إِلَيْكِ أَسْأَلُكِ. فَأَجَابَتْهَا فَاطِمَةُ (علیهاالسلام) عَنْ ذَلِكَ، ثُمَّ ثَنَّتْ، فَأَجَابَتْ، ثُمَّ ثَلَّثَتْ [فَأَجَابَتْ] إِلَى أَنْ عَشَّرَتْ فَأَجَابَتْ، ثُمَّ خَجِلَتْ مِنَ الْكَثْرَةِ، فَقَالَتْ: لَا أَشُقُّ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ. قَالَتْ فَاطِمَةُ (علیهاالسلام): هَاتِي وَ سَلِي عَمَّا بَدَا لَكِ، أَ رَأَيْتِ مَنِ اكْتُرِىَ يَوْماً يَصْعَدُ إِلَى سَطْحٍ بَحَمْلٍ ثَقِيلٍ، وَ كِرَاؤُهُ مِائَةُ أَلْفِ دِينَارٍ، أَ يَثْقُلُ عَلَيْهِ فَقَالَتْ: لَا. فَقَالَتْ: اكْتُرِيتُ أَنَا لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ- بِأَكْثَرَ مِنْ مِلْءِ مَا بَيْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لُؤْلُؤاً فَأَحْرَى أَنْ لَا يَثْقُلَ عَلَيَّ، سَمِعْتُ أَبِي [رَسُولَ اللَّهِ] (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) يَقُولُ: إِنَّ عُلَمَاءَ شِيعَتِنَا يُحْشَرُونَ، فَيُخْلَعُ عَلَيْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْكَرَامَاتِ- عَلَى قَدْرِ كَثْرَةِ عُلُومِهِمْ، وَ جِدِّهِمْ فِي إِرْشَادِ عِبَادِ اللَّهِ، حَتَّى يُخْلَعَ عَلَى الْوَاحِدِ مِنْهُمْ- أَلْفُ أَلْفِ خِلْعَةٍ مِنْ نُورٍ».[7]
روزى زنى نزد حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) وارد شد و گفت: مادرى دارم ضعیف و ناتوان که براى انجام نماز، مسئله اى برایش پیش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آن را از شما دریافت نمایم. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) پس از گوش دادن به سخنان آن زن، جوابش را داد. سپس آن زن سئوال دیگری را مطرح کرد و حضرت دوباره جواب او را داد. به طور مرتب آن زن سئوالات دیگری را مطرح کرد تا آن که به ده مرتبه رسید و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بدون هیچ گونه احساس و اظهار ناراحتى و بلکه به عطوفت پاسخ او را بیان مىنمود. پس از آن، زن خجالت زده شد و گفت: شما را خسته و ناراحت کردم، بیش از این مزاحم شما نمىشوم. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) اظهار نمود: خیر، براى من زحمتى نخواهد بود. سپس حضرت افزود: چنانچه شخصى اجیر شده باشد تا بارى سنگین را به جایى ببرد و در ازاى آن مبلغ صد هزار دینار مزد بگیرد آیا ناراحت مىشود؟! آن زن در جواب حضرت گفت خیر. بعد از آن حضرت فرمود: من براى هر سؤال که جوابش را بگویم اجیر تو هستم و مزد و پاداش آن نزد خداوند متعال به ارزشى بیش از آنچه که در این جهان است مى باشد. پس اکنون آنچه مى خواهى سؤال کن و براى من ناراحت مباش که از پدرم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شنیدم که فرمود: علما و دانشمندان، شیعیان و پیروان ما در روز قیامت در حالى محشور مى شوند که تاج کرامت بر سر نهاده اند. چون آنان در دنیا بر هدایت بندگان خدا تلاش و کوشش داشته اند، مورد لطف و رحمت خداوند قرار مىگیرند و هدایا و خلعت هاى فراوان و گرانبهاى بهشتى از جنس نور تقدیمشان مىشود.
3- راهکار بازشدن قفل علوم
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: «إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ عَلَيْهِ قُفْلٌ وَ مِفْتَاحُهُ الْمَسْأَلَةُ».[8]
1.0.6- بررسی سلسه سند روایت
جناب سهل بن زیاد، مشترک بین ضعیف بودن و خوب بودن است. در عین حال با توجه به روایات دیگر میشود به عنوان تأیید و مؤیّد از آن استفاده کرد. و الامر فی السهل سهل. احتمالا آن سهلی است که در محضر امام صادق (علیهالسلام) بود و مورد اعتنا بود. ولی در هر صورت حدیث ضعف پیدا میکند. این روایت، سلسله سند دیگری دارد و آن این است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَهُ»؛ که این هم خیلی معتبر نیست.
1.0.7- مشارٌ الیه «هذا العلم» چیست؟
این علم اگر در مجلس فقاهت بودند، منظورشان از آن، علم فقاهت است. اگر در مجلس کلام بودند، منظورشان از آن، علم کلام است؛ ولی به نظر میرسد این علم، عام است و تمام علوم را شامل میشود؛ یعنی هر علمی که بر آن قفل است، کلید بازگشایی آن، سؤال است.
1.0.8- مراد از الف و لام «العلم»
هذا العلم اگر الف و لام عهد ذهنی یا ذکری بگیریم خاص میشود ولی الف و لام جنس است، یعنی کلیهی علوم و هر علمی دارای قفل است و کلید آنها سوال نمودن است.
1.0.9- مراتب علم و جهل
جهل و علم هر دو دارای مراتب است. ممکن است جهل نسبت به یک مرحلهای جهل باشد و نسبت به مرحلهای دیگر علم باشد. و علم نیز همینطور. تمام گناه به جهل بر میگردد.
4- راهکار گشایش و وسعت در زندگی
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: «لَا يَسَعُ النَّاسَ حَتَّى يَسْأَلُوا وَ يَتَفَقَّهُوا وَ يَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ وَ يَسَعُهُمْ أَنْ يَأْخُذُوا بِمَا يَقُولُ وَ إِنْ كَانَ تَقِيَّةً».[9]
حدیث، حدیث خوبی است. مردم به وسعت و خوب بودن و گشایش زندگی نمیرسند مگر اینکه سؤال کنند و تفقه داشته باشند. تفقه، اعم از فقاهت اصطلاحی و فقاهت عام، یعنی کل اسلامشناسی است. امامشان را بشناسند. در یک گشایشی باشند که آنچه امام میگوید به آن اخذ کنند، هرچند تقیه باشد.
1.0.10- موضوع شناسی روایات دارای تقیه و ضرورت بهرهگیری از آنها
برخی آقایان با روایات معاملهای دارند که چون تقیهای است باید رها کنیم. ما روایات تقیه را نیاز داریم. تقیه از وقوی است یعنی روایاتی که صدورش برای حفظ امام یا امت اسلامی است. به صرف تقیه نباید رها کنیم و باید موضوعشناسی کنیم. در مکه سجده بر فرش وقتی جایز است که در حال تقیه باشیم یا موضوع منتفی باشد و همه فرش است و سنگ نیست و باید به فقه آنها عمل کنیم. روایاتی که از تقیه صادر میشود حکم تا زمانی در تقیه هست حکم حجت است نه در غیر آن.
1.0.11- خاطرهی استاد از سفرشان به مدینه
کنار منبر حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) مشغول نماز بودم. در حال سجده، یک شیخ عربی از جیب خود برای بنده تربت کربلا گذاشت. من مهر را کنار زدم و بر فرش سجده کردم. آن زمان در آنجا تربت کم بود. بعد نماز از من سؤال کرد که چرا بر مهر سجده نکردی؟ مگر شیعه نیستی؟ گفتم که اینجا فقه شما حاکم است و من نظرم این است. اگر در هتل بودم بر مهر سجده میکردم. آن شیخ عرب از جواب من خوشش آمد و آن یک هفته هر روز برای من در مکان روضة النبی جا نگه میداشت. مهر را از او گرفتم. نمیدانم او مرا امتحان میکرد یا شیعهی در تقیه بود.
5- برنامهریزی برای رسیدن به کارهای دینی
عَلِيٌّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله): «أُفٍّ لِرَجُلٍ لَا يُفَرِّغُ نَفْسَهُ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ لِأَمْرِ دِينِهِ فَيَتَعَاهَدُهُ وَ يَسْأَلُ عَنْ دِينِهِ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى لِكُلِّ مُسْلِمٍ».[10]
1.0.12- بررسی سند روایت
مراد از «علیٌّ» در روایت، جناب علی بن ابراهیم هاشمی قمی میباشد که مورد اعتماد است. به جهت ذکر «عمن ذکره» در روایت، موجب مرسله بودن روایت شده است؛ ولی با این حال، مرسلات جناب یونس مانند مسندات است و ضعف آن جبران میشود.
1.0.13- دو تعبیر ذکر شده از عبارت «فِي كُلِّ جُمُعَةٍ» در روایت
«أُفٍّ لِرَجُلٍ لَا يُفَرِّغُ نَفْسَهُ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ لِأَمْرِ دِينِهِ»؛ وای بر انسانی که فرصتی در روز جمعه برای امر دینش قرار ندهد. «يُفَرِّغُ» از «فرغ»، یعنی وقتش را خالی کند. دو تعبیر برای عبارت «فِي كُلِّ جُمُعَةٍ» _ که از نظر ما تعبیر به هر دو مانعی ندارد، هر چند اسم بودن آن وجه عرفیاش بیشتر است _ بیان شده است:
_ وصف میتواند باشد؛ یعنی هر لحظه و زمانی که انسان برنامهریزی برای خودش داشته باشد و به کارهایش برسد، احساس راحتی و آسایش به او دست میدهد و میتواند از کارها راحت شود.
_ اسم میتواند باشد؛ یعنی اختصاص به روز جمعه دارد، نه هر زمان و وقتی.
1.0.14- تعهّد جدی نسبت به انجام کارهای دینی
«فَيَتَعَاهَدُهُ وَ يَسْأَلُ عَنْ دِينِهِ»؛ یعنی در هر روز جمعهای که فرا رسد وقتش را خالی کند و با خودش قراردادی بگذارد و از دینش سؤال کند و به کارهای دینیاش برسد.
6- راهکار إحیا کنندهی دلهای مرده
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله): «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ تَذَاكُرُ الْعِلْمِ بَيْنَ عِبَادِي مِمَّا تَحْيَا عَلَيْهِ الْقُلُوبُ الْمَيْتَةُ إِذَا هُمُ انْتَهَوْا فِيهِ إِلَى أَمْرِي».[11]
1.0.15- بررسی سند حدیث
این حدیث، از احادیث قدسی است. بیشترین احادیث قدسی از امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق (علیهالسلام) ذکر شده است.
1.0.16- لسان الحق بودن امام جعفر صادق (علیهالسلام)
{سالم بن ابي حفصه داستاني را در مورد امام صادق (علیهالسلام) نقل مي كند كه حاكي از مقام لسان الحق بودن آن حضرت است.}
الأمالي للشيخ الطوسي: اَلْمُفِيدُ عَنِ اَلْمُظَفَّرِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مَابُنْدَادَ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْخَزَّازِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي حَفْصَةَ قَالَ: «لَمَّا هَلَكَ أَبُو جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرُ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ) قُلْتُ لِأَصْحَابِيَ اِنْتَظِرُونِي حَتَّى أَدْخُلَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فَأُعَزِّيَهُ بِهِ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَعَزَّيْتُهُ ثُمَّ قُلْتُ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ ذَهَبَ وَ اَللَّهِ مَنْ كَانَ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّىاَللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ) فَلاَ يُسْأَلُ عَمَّنْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّىاَللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ) لاَ وَ اَللَّهِ لاَ يُرَى مِثْلُهُ أَبَداً قَالَ فَسَكَتَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ) سَاعَةً ثُمَّ قَالَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى إِنَّ مِنْ عِبَادِي مَنْ يَتَصَدَّقُ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَأُرَبِّيهَا لَهُ كَمَا يُرَبِّي أَحَدُكُمْ فَلُوَّهُ حَتَّى أَجْعَلَهَا مِثْلَ جَبَلِ أُحُدٍ فَخَرَجْتُ إِلَى أَصْحَابِي فَقُلْتُ مَا رَأَيْتُ أَعْجَبَ مِنْ هَذَا كُنَّا نَسْتَعْظِمُ قَوْلَ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ) قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّىاَللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ) بِلاَ وَاسِطَةٍ فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ) قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى بِلاَ وَاسِطَةٍ».[12]
جناب سالم روايت ميكند هنگامي كه امام باقر (علیهالسلام) از دار دنيا رفتند، من به همراهان خود گفتم: منتظر من بمانيد تا من به نزد جعفر بن محمد (علیهماالسلام) وارد شده و بخاطر وفات محمد بن علي (علیهماالسلام) به او تسليت بگويم؛ سپس بر جعفر بن محمد (علیهماالسلام) وارد شدم و ابتدا به او تسليت گفتم؛ سپس به آن حضرت گفتم:«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»، كسي از بين ما رفت كه بدون هر واسطه اي ميگفت: رسول خدا چنين و چنان گفت و پرسشي نمي شد كه واسطه وصول اين سخن از پيامبر به او كيست (يعني همه مطمئن بودند كه او اين سخن را بدون واسطه از پيامبر دريافت ميكند) به خدا قسم هرگز كسي چون او ديده نشد. سالم ميگويد: در اينجا امام صادق براي مدتي ساكت ماندند؛ سپس گفتند خدا ميگويد: هر كس از بندگان من پاره اي از خرما را صدقه دهد، من همان گونه كه كسي كرّه اسبش را مي پرورد، آن صدقه را مي پرورم تا آن را به بزرگي كوه اُحد كنم. سپس سالم از نزد امام بيرون مي آيد و به همراهانش ميگويد: من از امام صادق (علیهالسلام) عجيب تر نديدم؛ ما از اين كه ابي جعفر محمد بن علي (علیهماالسلام) بدون واسطه مي گفت: پيامبر چنين مي گويد تعجب ميكرديم، اينك امام صادق بدون هر واسطه اي ميگويد: خدا چنين ميگويد!
1.0.17- مراد از عبارت «أَمْرِي» در حدیث
حضرت فرمودند: خدا میفرماید که گفتمان علمی بین بندگان من دلهای مرده را زنده میکند اگر به امر من منتهی شود. فاسئلوا اهل الذکر هستند که این اهل ذکر امر الهی دارند؛ یعنی هر تذاکر علمی، وقتی نتیجه میدهد که منتهی به علوم اسلامی شود. مبنای ما این است که همهی علوم اسلامی هستند، چرا که مبدأ همهی علوم به جبرائیل بر میگردد که ایشان واسطهی فیض الهی است و نظر ما این است که علم به پیغمبر منتهی میشود﴿؛ وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾.[13] بعد از اینکه حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در مناجاتشان هشت مورد از اسماء قیامت را بیان میکنند و در ابتدای هر هشت مورد، «اسئلک الأمان یومَ...» میگویند،[14] میگویند: «مَوْلايَ يا مَوْلايَ أَنْتَ الخالِقُ وَأَنا المَخْلُوقُ»؛[15] این، نشان دهندهی ارتباط خلقی و مخلوقی است و نشان دهندهی اسلامیّت همهی علوم است. اگر جناب جبرائیل (علیهالسلام) نبود، هیچ علمی نبود. یادگیری همهی علوم خوب است. مراد از این امر الهی در روایت این است که:
_ برخی میگویند که این امر الهی، یعنی همان امر اصطلاحی باب اوامر و نواهی است.
_ ولی ما امر الهی را مطلق از اوامر و نواهی اصطلاحی و غیر اصطلاحی میدانیم؛ یعنی آنچه که مورد پسند الهی است و آنچه که از خدای متعال صادر شود.
_ برخی میگویند که «امری» میتواند این باشد؛ ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾.[16] پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمایند: «أوَّلُ ما خَلَقَ اللّه ُالعقَلُ»؛[17] و حضرت در روایت دیگری میفرمایند: «أوَّلُ ما خَلقَ اللّه ُنُوري»؛[18] و همینطور حضرت در روایت دیگری میفرمایند: «أَوَلُّ مَا خَلَقَ اَللَّهُ رُوحِی»[19] . امری یا امرالله؛ یعنی به امری که «امرالله» است و «امرالله» هم یکی بیشتر نداریم و آن، امر ولایی باری تعالی، یعنی ولایت است. در ولایت، نبوت و رسالت و امامت و شعور مرموز را هم درون خودش دارد. اسم ولایت، بعد از اسم «الله» است؛ ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ﴾.[20]
7- شرط إحیا و زنده نمودن علم
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسلام) يَقُولُ: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا الْعِلْمَ قَالَ قُلْتُ وَ مَا إِحْيَاؤُهُ قَالَ أَنْ يُذَاكِرَ بِهِ أَهْلَ الدِّينِ وَ أَهْلَ الْوَرَعِ».[21]
1.0.18- بررسی سند روایت
این روایت به خاطر شخص ابی جارود، دچار مشکل میشود، ولی قابل اعتنا است. حدیث مسموع است.
1.0.19- اهل دین و اهل وَرَع
خدا رحمت کند عبدی را که علم را زنده کند. سؤال کردند چطور زنده کند؟ حضرت فرمودند: دو طایفه با هم گفت و گو کنند؛ یکی دین شناسان و دیگری اهل وَرَع (اهل تقوا). زیربنای علم، تقوا است؛ ﴿وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ﴾.[22]
8- جلا دهندهی قلوب و دلها
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله): «تَذَاكَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَحَدَّثُوا فَإِنَّ الْحَدِيثَ جِلَاءٌ لِلْقُلُوبِ إِنَّ الْقُلُوبَ لَتَرِينُ كَمَا يَرِينُ السَّيْفُ جِلَاؤُهَا الْحَدِيثُ».[23]
حدیث، مرفوعه است. از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل شده است که فرمودند: با يكديگر مذاكره [علمى ]و ملاقات كنيد و حديث بگوييد؛ زيرا حديث صيقل دلهاست. همانا دلها همچون شمشير که کار میکند و زنگار مى گيرد و صيقل آنها به حديث است. «حدیث»، یعنی نوآوری[24] و «جِلاء»، یعنی صیقل دهنده و روشن کنندهی چیزی است.[25]
1.0.20- سفارش استاد به نوآوری طلبه و خواندن حدیث در اجتماعات
طلبهای که نوآوری نداشته باشد، ایستا و ثابت است. روزی بر شما نگذرد که حدیث نخوانید. سالیانی است که هر روز قبل از درس حدیث میخوانم. در جلسهای از اساتید قم با یکی از مسئولان کشوری به رسم خودم حدیثی خواندم. آن مسئول گفت من از این جلسه و این حدیث فضای دیگری رفتم. رسم داشته باشید در جلسههای خودمانیتان حدیث بخوانید. در ماه مبارک و در عید که به دیدار خویشان میروید و در تدریس روایت بخوانید.
9- دراست و ممارست در گفتمان علمی
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مَنْصُورٍ الصَّيْقَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسلام) يَقُولُ: «تَذَاكُرُ الْعِلْمِ دِرَاسَةٌ وَالدِّرَاسَةُ صَلَاةٌ حَسَنَةٌ».[26]
«تَذَاكُرُ الْعِلْمِ دِرَاسَةٌ»؛ تذاکر و گفتمان علمی به دراست است و ممارست. به دراست است، چون انسان نمیگذارد مندرس و کهنه شود. «وَالدِّرَاسَةُ صَلَاةٌ حَسَنَةٌ»؛ صلات حسنه برخی گفتند، یعنی دعای خوب؛ برخی گفتند ثواب نماز دارد. «حسنه»، تفهیم و تفهم است.[27] ﴿وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي﴾؛[28] این ذکر است. تا نخوانیم، نمیدانیم. تا ندانستیم، نمیفهمیم و تا نفهمیدیم، نمیرسیم.
1.0.21- بررسی سند حدیث
حدیث، خیلی قابل اعتنا نیست. مجهول نیست. ولی چون مسائلش در روایات دیگر است آن را رد نمی کنیم.
1.0.22- خاطرهی استاد از علامه حسن زاده (رحمهالله)
در واژهها دقیق بشوید. علامه حسنزاده (رحمهالله) وقتی وارد لغت میشدند مانند یک لغوی بودند. کتاب مجمع البیان را خدمت ایشان بودیم. به ایشان عرض کردم که این کتاب لغت، جامع خیلی خوب است. در ادامه به ایشان عرض کردم که مؤلف این کتاب را میشناسید؟ ایشان سرشان را پایین انداختند و فرمودند: «بله، همین که مقابل شماست و استادش». جلد اول را آقای شعرانی نوشتند و جلد دوم را به من موکل کردند. چاپخانه به نام خودش چاپ کرد و مرحوم شد. مقدمهی ما در جلدهای اول بود که بعدا حذف کرده بودند.
1.0.23- اهل ذکر
الهی شکرت که دانستم فهمیدم و رسیدم. هرچه هست در ذکر است. همهی سؤالها به یک سؤال بر میگردد که باید از اهل ذکر باشد. علم، فقط دانستن است و ذکر، عمل کردن هم هست. به ما هم اهل علم میگویند، تأمل است. ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾.[29]