« فهرست دروس
درس حدیث‌خوانی استاد هادی عباسی‌خراسانی

1401/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

نسبت بین عقل و نفس/معنای اقبال و ادبار عقل /احادیث اخلاقی اصول کافی (کتاب عقل و جهل)

 

 

موضوع: احادیث اخلاقی اصول کافی (کتاب عقل و جهل)/معنای اقبال و ادبار عقل /نسبت بین عقل و نفس

 

1- حدیث اخلاقی (معانی اِقبال و اِدبار عقل)

در فرمایش نوری حضرت امام صادق (علیه‌السلام) بودیم؛ اصول کافی، کتاب عقل و جهل، حدیث چهاردهم:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ‌ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ مَوَالِيهِ فَجَرَى ذِكْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «إعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا قَالَ سَمَاعَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ».[1]

1.1- نسبت بین عقل و نفس

﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾،[2] اولین مخلوقش، عقل است. عقل، اول مخلوق از روحانیین است. ما عرض‌مان این است که عالم نوری، عالم مفارقات، عالم عقول و عالم ارواح و به تسامح، عالم اشباح است. همه‌ی این‌ها نظائر هم هستند. بدون ماده هستند. نفس و عقل، هر دو مجرد هستند. ما‌به‌الاشتراک آن‌ها در تجرد است. با این تفاوت که اگر قرار باشد نفس و روح، آثاری داشته باشد و فعلی از آن صادر شود، نیاز به جسم دارد. روح بدون جسم نمی‌شود. بخشی از این [مطلب]، برهانی است و بخشی دریافتی. نفس، فعلیتش بدون جسم نمی‌شود. گاهی جسم مادی حاضر است که می‌گویند بدنِ فلانی. غلط مشهور است که گمان می‌کنند بدن، حامل روح است. عمده مطلب این است که روح، حامل بدن است. روح باید حامل بدن باشد؛ چه در دنیا و چه در عالم اجسام و چه در عالم برزخ.

1.2- نسبت بین عقل مجرد با عقل اصطلاحی

عرض ما این است که عقول، هم مجرّد فعلی هستند و هم مجرّد ذاتی. عقول در فعلیت‌شان، نیاز به بدن ندارد. عقل، «أول خلق من الروحانیین عن یمین العرش من نوره». تعبیر سنگینی است. عقلی که بعد از فعلیت و تصرف و خصوصیات روح و افعال روح در بدن و افعالی که از بدن صادر می‌شود که می‌گوییم شرطش، عقل است، این همان عقل اصطلاحی است. می‌توان گفت این عقل اصطلاحی، شمه‌ای از آن عقل مجرد و روحانی است. ولی این‌قدر خصوصیات به آن خورده که در بدن و ذهن فلانی آمده است که در هنگام تکلیف، می‌گوییم: یجب [التکلیف] علی البالغ العاقل. هرچه به طرف مجردات برویم، به عالم بسط و کلیات و مرسلات می‌رویم. هرچه به این‌سو بیاییم، به عالم تعلقات می‌آییم.

1.3- معنای اول اِقبال و اِدبار عقل

«فقال له أدبِر فأدبَرَ ثم قال له أقبِل فأقبَل».

یک معنا برای ادبار و اقبال گفتیم که عبارت بود از اینکه ادبار از خلق است و اقبال إلی الحق است. این یک احتمال. متعلق ادبار و اقبال، می‌تواند مخلوق باشد.

1.4- معنای دوم اِقبال و اِدبار عقل

احتمال دیگر این است که متعلقش، حضرت حق باشد. وقتی خداوند می‌فرماید: «أدبر فأدبر»؛ یعنی به حضرت حق، رو آورده است. هر اِقبالی، اِدباری دارد. اَسفار اربعه‌ی عارف که من الخلق الی الحق و من الخلق الی الحق و... هست، این‌ها هم در این اقبال و ادبار هست. آخرین مرحله‌ی هر عارفی بعد از رسیدن خود [به حضرت حق،] رساندن دیگران به او است. فرق عابد و زاهد با عالم این است که عابد، خود را نجات می‌دهد، ولی عالم، دیگران را هم نجات می‌دهد. «إنّ فضلَ العالم علی العابد کَفَضلِ الشمس علی الکواکب».[3] در روایت دیگر، چنین است؛ «فضل العالم علی العابد کفضلی علی أدناکم».[4]

1.5- پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، تجسم عقل مجرّد و روحانی

تجسد، تعبیر نراقی است. تجسد اعمال را مطرح می‌کنند. تجسم و تمثل و تجسد عقل، رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستند. هرکس به ایشان نزدیک‌تر باشد، عقلش کامل‌تر است و هر که دورتر، ناقص‌تر.

1.6- بازگشت سیر و سلوک به اِقبال و اِدبار عقل

عقل به سراغ مخلوق آمده است و خداوند می‌فرماید: حالا به سوی من اقبال کن. تمام سیر و سلوک هم، بازگشتش به این اِدبار و اِقبال است. سیر و سلوک، بی اِدبار و اِقبال نمی‌شود. اخلاق، یعنی سیر انفسی که مبدئی و مقصدی دارد. مبدئش از رذائل است و مقصدش، فضائل است. نفس، همانند عقل، دارای اِقبال و اِدبار است. باید انسان‌ها این اِقبال و اِدبار را در غیر موضوع‌ٌله قرار ندهند.

1.7- نفس انسان، عزیزترین عزیزان برای انسان

هیچ کس از خود ما عزیزتر نیست. به ابوذر بعد از تبعید به ربذه گفتند: «ما را نصیحت کنید». فرمودند: «به عزیزِ عزیزان‌تان ظلم نکنید». یکی گفت که عزیزِ عزیزان، خانواده است یکی گفت که منظور، حضرت علی (علیه‌السلام) است. از خود ایشان سؤال کردند، فرمودند: «هیچ کس عزیزتر از خودتان نیست».[5] اگر خودتان را دریافتید، ولیّ خدا را هم یاری می‌کنید. کسانی که در این اغتشاشات ظلم می‌کنند، مشکل‌شان همین است. کسانی که شهید می‌شوند، اجسام اولیای الهی هستند. کسانی که در خودشناسی کار نکردند، به شقاوت می‌رسند.

1.8- نفس انسان، سبب اِقبال و اِدبار نفس

نفس باید مسیر عقل را برود. سبب اِقبال و اِدبار نفس، جز خودش نیست. نفس، هم نقطه‌ی انصراف و هم نقطه‌ی توجه دارد و دایره‌ی سیر و سلوکی است. اَبسَطُ الأشکال، دایره است، بعد، مثلث است.

1.9- جایگاه معرفت عقل و معرفت نفس

اَبسَطُ المعارف، معرفةالعقل و بعد، معرفة‌النفس است. چون دست‌مان به عقل نمی‌رسد، نفس را به عنوان متعلق معرفت بیان می‌کنیم. سیر علمی بدون سیر عملی، جز اتلاف عمر، چیزی نیست. پرنده، تک‌بال نمی‌تواند پرواز کند. به بال علم و بال عمل نیاز داریم. مراقب اِدبار و اِقبال نفس باشیم.

 


logo