1400/11/20
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمات تعقل/عقل /احادیث اخلاقی کتاب اصول کافی (کتاب العقل و الجهل)
محتويات
1- حدیث اخلاقی (چند مطلب در مورد عقل)1.1- موانع تزکیه
1.2- نشانهی قوت عقل
1.3- نشانههای اهل تعقل دربارهی خداوند
1.3.1- دوری از اهل دنیا و رغبت به خداوند
1.3.2- همراهی خدا با انسان در وحشت، تنهایی، فقر و سختی
1.4- مقدمات تعقل
1.5- فرق صدور عمل از عالم با صدور آن از جاهل
1.6- خاطرهای از تفکر آیتالله بهاءالدینی (رحمهالله)
موضوع: احادیث اخلاقی کتاب اصول کافی (کتاب العقل و الجهل)/عقل /مقدمات تعقل
1- حدیث اخلاقی (چند مطلب در مورد عقل)
امروز، چهارشنبه است و در محضر روایات شریف اصول کافی هستیم. فرمایش حضرت امام کاظم (علیهالسلام) به شخصیتی مانند هشام مطرح میشد. عرض ما این است که این حدیث از احادیثی است که واقعا سیر معرفتی انسان را مشخص میکند؛ اینکه از کجا باید شروع کرد، سیروسلوک را چطور ادامه دهیم، چطور متخلق شویم و معرفت نفس پیدا کنیم.
«يَا هِشَامُ كَيْفَ يَزْكُو عِنْدَ اللَّهِ عَمَلُكَ وَ أَنْتَ قَدْ شَغَلْتَ قَلْبَكَ عَنْ أَمْرِ رَبِّكَ وَ أَطَعْتَ هَوَاكَ عَلَى غَلَبَةِ عَقْلِكَ يَا هِشَامُ الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيَا وَ الرَّاغِبِينَ فِيهَا وَ رَغِبَ فِيمَا عِنْدَ اللَّهِ وَ كَانَ اللَّهُ أُنْسَهُ فِي الْوَحْشَةِ وَ صَاحِبَهُ فِي الْوَحْدَةِ وَ غِنَاهُ فِي الْعَيْلَةِ وَ مُعِزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشِيرَةٍ يَا هِشَامُ نَصْبُ الْحَقِّ لِطَاعَةِ اللَّهِ وَ لَا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ الطَّاعَةُ بِالْعِلْمِ وَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ وَ التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ يُعْتَقَدُ وَ لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِيٍّ وَ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ بِالْعَقْلِ يَا هِشَامُ قَلِيلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَالِمِ مَقْبُولٌ مُضَاعَفٌ وَ كَثِيرُ الْعَمَلِ مِنْ أَهْلِ الْهَوَى وَ الْجَهْلِ مَرْدُودٌ».[1]
1.1- موانع تزکیه
«یا هشام کیف یزکو عند الله عملک و أنت قد شغلت قلبک عن أمر ربک و أطعت هواک علی غلبة عقلک»؛
شما چطور انتظار داری به تزکیه برسی و خدا عمل تو را رشد دهد و بالا ببرد، ولی تو قلبت را از فرمان باریتعالی منصرف کرده باشی و اطاعت هوایت را کرده باشی و عقلت را مغلوب کرده باشی.
در دعای صباح آمده است: «إِلَهِي قَلْبِي مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِي مَعْيُوبٌ وَ عَقْلِي مَغْلُوبٌ وَ هَوَائِي غَالِبٌ».[2]
یکی از عوامل رشد این است که انسان، هوایش غالب نشود. هوای مغلوب، یعنی رشد عقل. اگر عقل مغلوب و هوا غالب شود، انسان به زمین میخورد.
1.2- نشانهی قوت عقل
«الصبر علی الوحدة علامة قوة العقل»؛ کسانی که صبر بر تنهایی میکنند، نشانهی قوت عقلشان است.
انس، وحدت میآورد و وحدت، انس میآورد، و انس و وحدت، تعقل میآورد. اهل وحدت باشید؛ به خصوص وحدت در سحر و شب. چه عوالمی در پیش داریم. تفکر کنیم. قبر، اولین عالم است. قبر اصطلاحی، وعاء و نمادی برای آن عالم است. بدن مؤمن و مؤمنه باید احترام گذاشته شود. تمام عالم، قبر آدم است. قبر آدم، عالم است. فشار و وسعت قبر هم جز همین، چیز دیگری نیست؛ وحدت، وحدت، وحدت.
1.3- نشانههای اهل تعقل دربارهی خداوند
1.3.1- دوری از اهل دنیا و رغبت به خداوند
«فمن عقل عن الله إعتزل أهل الدنیا و الراغبین فیها و رغب فیما عندالله»؛
کسی که معرفت بیابد و از خدا معرفت گیرد و خردمندی را از خدا گرفت، اولین نشانهاش این است که از دنیازدهها و دنیاداران عالم فاصله میگیرد. رغبتش به چیزی است که پیش خدا است، نه مردم. اگر دنبال دنیازدهگان نرفت، جز خدا کسی را چیزی حساب نمیکند.
در مورد امام جواد (علیهالسلام) نقل شده که حاکم جور از کنارش عبور کرد. همهی بچهها فرار کردند. ایشان ایستاد. گفت: «فرزند چه کسی هستی»؟ حضرت خودش را معرفی کرد. بقیهی بچهها ترسیدند.گفت: «تو چرا نترسیدی»؟ حضرت فرمود: «اگر حاکم عادل باشی، ظلم نمیکنی و اگر ظالم باشی، به خدا پناه میبرم».[3]
1.3.2- همراهی خدا با انسان در وحشت، تنهایی، فقر و سختی
«و کان الله أُنسَه فی الوحشة و صاحبه فی الوحدة و غناه فی العیلة و معزه من غیر عشیرة»؛
خداوند وحشت او را انیس و وحدتش را رفیق است. عائلهمندی او را غنی است. در یکی از دفاتر الهینامه گفتم: «الهی ما غنی نیستیم، اما مستغنیایم». خداوند عشیره ندارد، ولی معز است. «یا معز الأولیاء».[4] اگر انسان ولیّ خدا شود، عزتش با حضرت حق است. انسان نیاز به وحدت دارد.
1.4- مقدمات تعقل
«یا هشام نصب الحق لطاعة الله»؛ نصب حق و پابرجا داشتن حق برای طاعت خدا است.
«و لا نجاة الا بالطاعة و الطاعة بالعلم و العلم بالتعلم»؛
علم به حوزه و دانشگاه رفتن و استاد خدمت کردن است. «و التعلم بالعقل یعتقد و لا علم إلاّ من عالم ربانی و معرفة العلم بالعقل».
اگر میخواهید حقمدار باشید، سراغ طاعت بروید. اگر طاعت میخواهید، عالم شوید؛ عالم حقیقی کسی است که درس نخوانده، ولی گاهی معرفت دارد. علم به آموزش است. آموزش به اندیشه و باور است. باور، زیربنای همهی علمها است؛ علم را باید از عالم ربانی بگیرید. نسبت بین عقل و علم، عموم و خصوص مطلق است. هر عاقلی، عالم است، ولی هر عالمی، عاقل نیست. عقل چیست؟ «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ».[5]
1.5- فرق صدور عمل از عالم با صدور آن از جاهل
امام موسیبنجعفر (علیهالسلام) فرمودند: «یا هشام! قلیل من العمل من العالم مقبول مضاعف»؛ عمل از انسان عالم، کمش هم زیاد است.
«و کثیر العمل من أهل الهوی و الجهل مردود»؛
جاهل اگر نماز و روزه انجام دهد و به خود سختی دهد، بیفایده است. خدا با هوا نمیسازد. خرما با خدا نمیسازد. دنیازندگی با خدا قابل جمع نیست. یا تعلق، یا تحقق. اگر وابسته باشد، به زمین میخورد و اگر فارغ باشد، به نتیجه میرسد. انشاءالله این حدیث را سرلوحهی زندگیمان قرار دهیم؛ مانند حرکت اولیای الهی. اعزهی من تفکرتان را زیاد کنید.
1.6- خاطرهای از تفکر آیتالله بهاءالدینی (رحمهالله)
حدود 6-7 سال بینالطلوعین، خدمت آیتاللهالعظمی بهاءالدینی بودیم. بعد از نوافل و مستحبات در تفکر خاصی بودند. خودم روایات را انتخاب میکردم و شرحها و تفسیر و... را میدیدیم که بعد ببینیم ایشان چه میفرمایند. حرفی را بدون تفکر نمیگفتند. این نتیجهی فکر قبلیشان بود.
نه کتابخواندن زیاد و نه درسخواندن زیاد انسان را به نتیجه نمیرساند؛ بلکه باید انسان، اهل تفکر باشد. رزقنا الله إیانا و إیاکم که اهل تفکر بشویم.
انشاءالله خدا به ما توفیق دهد که هوایمان، مغلوب عقلمان شود.
هر روز صبح این دعا را بخوانیم:
«إلهی قلبی محجوب و نفسی معیوب و عقلی مغلوب و هوایی غالب».[6]