1400/10/29
بسم الله الرحمن الرحیم
نسبت بین انبیای الهی و عقل/جایگاه عقل /احادیث اخلاقی اصول کافی (کتاب العقل و الجهل)
محتويات
1- حدیث اخلاقی (جایگاه عقل)1.1- هدف از بعثت انبیا
1.2- ملاک در استجابت خداوند
1.3- ارتباط میزان عقل مردم با میزان علم آنها به خداوند
1.4- کاملترین مردم از جهت عقل
1.5- حجت ظاهره و حجت باطنه
1.6- نفس لوامه، جلوهای از عقل
1.7- نقش معرفت خداوند در ترک گناه
1.8- انبیا و ائمه (علیهمالسلام)، راهنمایان ظاهری
1.9- مأمور بودن انسان به تکلیف، نه نتیجه
موضوع: احادیث اخلاقی اصول کافی (کتاب العقل و الجهل)/جایگاه عقل /نسبت بین انبیای الهی و عقل
1- حدیث اخلاقی (جایگاه عقل)
روزهای چهارشنبه بیشتر به مباحث اخلاقی میپرداختیم و در محضر روایات و سخنان ائمه (علیهمالسلام) در اصول کافی شریف بودیم. روایت جناب هشام و نصیحتهای به ایشان به عنوان شخصیت علمی و سیروسلوکی را بیان میکردیم.
1.1- هدف از بعثت انبیا
در ادامه این حدیث، حضرت فرمودند:
«يَا هِشَامُ مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِيَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَةً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً».[1] جناب هشام! خداوند انبیا و رسولان را نفرستاد، جز اینکه تعقل و تفکرشان و خبرشان از خدای متعال باشد. فرق نبی با رسول این است که رسول، دارای کتاب است، ولی نبی، فقط خبر از نبوت میدهد. انبیا و رسل آمدند که بگویند ما رسول خدا و نبیالله هستیم. اضافهی نبی و رسول به حضرت حق میشود. مردم باید تفکر کنند که اینها فرستادهی چه کسی هستند.
1.2- ملاک در استجابت خداوند
«فأحسنهم استجابة أحسنهم معرفة». حضرت فرمودند: «کسانی بهترین استجابت را دارند که بهترین معرفت را دارند». «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ».[2] گفتیم ارزش انسان، به اندازهی همت اوست. ارزش همت، به قدر معرفت است. در نظام وجود، معرفت است که درجات انسان را مشخص میکند. درجات انسان، به درجات معرفتیشان است. این مردم در آنها رسم است که اگر بیوفایی از دوست، یا آشنای خود، یا از کسی که انتظار از او نداشتند میبینند، میگویند: خیلی بیمعرفتی! این را جاهای مخصوصی به کار میبرند. این، ناسزای سنگینی است. در نظام وجود، انبیای الهی بر اساس دعوت به اسمای الهی معرفت دارند. درجات انسانیت هم، به درجات معرفت است.
1.3- ارتباط میزان عقل مردم با میزان علم آنها به خداوند
این به لحاظ احسن است. حسن علمی و عملی است. «وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلًا»؛[3] کسانی اعلم هستند که بهترین عقل را داشته باشند. عقل بر اساس روایات، «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»[4] است؛ [یعنی عقل، عبودیت و بهشتیشدن را در پی دارد]. نظام وجود بر اساس معرفت میچرخد، معرفت بر اساس علم میچرخد و علم بر اساس عقل میچرخد.
1.4- کاملترین مردم از جهت عقل
«وَ أَكْمَلُهُمْ عَقْلًا أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛[5] کسانی که کاملترین عقل را دارند، بالاترین درجه را در دنیا و آخرت دارند. معرفت تا علم، و علم تا عقل، و عقل تا درجات.
﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾.[6]
در رفیع الدرجات باید بکوشیم. نظام درجاتی وجود، مراتب خاصی دارد.
1.5- حجت ظاهره و حجت باطنه
«يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»؛[7] خدا حجت ظاهری و باطنی دارد. حجت ظاهری، انبیا و حجت باطنی، عقل ما است. این عقل را دریابیم.
1.6- نفس لوامه، جلوهای از عقل
واقعا انسان اگر عقلش را دریافت، همیشه نفس لوامه، او را در مقابل گناه سرزنش میکند. خوب هم هست که سرزنش کند. تا سرزنش نیست، بازخواست و بازداشت نیست. بازخواست و بازداشت از عقل انسان است.
1.7- نقش معرفت خداوند در ترک گناه
اگر به این نتیجه برسیم که عالم، ملکوت خداست، گناه نمیکنیم. خیلیها جلوی یک بچه گناه نمیکنند. کسانی که گناه میکنند، در توحیدشان شک کنند. عالم، محضر خداست؛ در محضر خدا نباید معصیت کرد. عقل، انسان را به کجا میرساند. اول خود به این حدیث عمل کنیم و بعد راهگشا برای دیگران باشیم. باید با عقل حرکت کنیم. عقل، چراغی است که ره را گم نکنیم. این چراغ را از دست ندهیم.
1.8- انبیا و ائمه (علیهمالسلام)، راهنمایان ظاهری
انبیا و رسولان، راهنمایانی هستند که چراغبهدست آمدند که ما را راهنمایی کنند. ﴿وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ﴾؛[8] ما به شما علامات دادیم، ولی به نجم و ستاره اهتدا کنید. در روایات فرمودند: «این علامات، ائمه (علیهمالسلام) هستند و نجم، رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) را شامل میشود که این نجم، مقام ولایت است که مقام بعدی است».[9] ﴿اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُر﴾ِ.[10] خدا ولایت انسان را به دست گرفته است.
1.9- مأمور بودن انسان به تکلیف، نه نتیجه
انشاءالله ضلالت و غوایت ندارد؛ گرچه انسان در کمالات خود، مأمور به نتیجه نیست.
کسی چند شب نماز شب خواند، فردایش دید که آیا کفشهایش جفت شده، یا خیر.
ما مأمور به تکلیف هستیم. اهل تعقل و معرفت باشیم. مأمور به تکلیف هستیم، نه نتیجه. هیچ تکلیفی بالاتر از اینکه به معارف برسیم و معرفت بیابیم، نیست. این حدیث، ادامهی حدیث 12 اصول کافی از کتاب العقل است.
از آرزوهای ما این است که قرآن و حدیث، متن درسی در حوزه شود. قرآن، کتاب روی سر ما و روی قلب ما و عقل ما باشد. کتاب اصول کافی، کتاب کنار دست ما باشد. نکند شبانهروزی بیاید و گاهی تفکر در آیات نداشته باشیم. تفکر در آیات را نهادینه کنیم، تا انشاءالله اهل معرفت و عقل باشیم.