« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

قرعه از نظر فقها - قرعه از نظر مفسران - قرعه از نظر اهل سنت - روایات قرعه در موارد خاص/قاعده قرعه /بانکداری اسلامی

 

 

موضوع: بانکداری اسلامی/قاعده قرعه /قرعه از نظر فقها - قرعه از نظر مفسران - قرعه از نظر اهل سنت - روایات قرعه در موارد خاص

 

1- بحث اخلاقی (خصوصیات اخلاقی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله)

«فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَخْرَجِ رَسُولِ اللَّهِ كَيْفَ كَانَ يَصْنَعُ فِيهِ فَقَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَخْزُنُ لِسَانَهُ إِلَّا عَمَّا يَعْنِيهِ وَ يُؤْلِفُهُمْ وَ لَا يُنَفِّرُهُمْ وَ يُكْرِمُ كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ وَ يُوَلِّيهِ عَلَيْهِمْ وَ يُحَذِّرُ النَّاسَ وَ يَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَطْوِيَ عَنْ أَحَدٍ بِشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ وَ يَتَفَقَّدُ أَصْحَابَهُ وَ يَسْأَلُ النَّاسَ عَمَّا فِي النَّاسِ وَ يُحَسِّنُ الْحَسَنَ وَ يُقَوِّيهِ وَ يُقَبِّحُ الْقَبِيحَ وَ يُوهِنُهُ مُعْتَدِلَ الْأَمْرِ غَيْرَ مُخْتَلِفٍ لَا يَغْفُلُ مَخَافَةَ أَنْ يَغْفُلُوا أَوْ يَمِيلُوا وَ لَا يَقْصُرُ عَنِ الْحَقِّ وَ لَا يَجُوزُهُ الَّذِينَ يَلُونَهُ مِنَ النَّاسِ خِيَارُهُمْ أَفْضَلُهُمْ عِنْدَهُ وَ أَعَمُّهُمْ نَصِيحَةً لِلْمُسْلِمِينَ وَ أَعْظَمُهُمْ عِنْدَهُ مَنْزِلَةً أَحْسَنُهُمْ مُوَاسَاةً وَ مُوَازَرَةً قَالَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ مَجْلِسِهِ فَقَالَ كَانَ لَا يَجْلِسُ وَ لَا يَقُومُ إِلَّا عَلَى ذِكْرٍ وَ لَا يُوطِنُ الْأَمَاكِنَ وَ يَنْهَى عَنْ إِيطَانِهَا وَ إِذَا انْتَهَى إِلَى قَوْمٍ جَلَسَ حَيْثُ يَنْتَهِي بِهِ الْمَجْلِسُ وَ يَأْمُرُ بِذَلِكَ وَ يُعْطِي كُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِيبَهُ حَتَّى لَا يَحْسَبُ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَائِهِ أَنَّ أَحَداً أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَهُ صَابَرَهُ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ مَنْ سَأَلَهُ حَاجَةً لَمْ يَرْجِعْ إِلَّا بِهَا أَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً رَحِيماً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِي الْحَقِّ سَوَاءً مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَيَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِيهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِيهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُثْنَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِينَ مُتَوَاصِلِينَ فِيهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِينَ يُوَقِّرُونَ الْكَبِيرَ وَ يَرْحَمُونَ الصَّغِيرَ وَ يُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ يَحْفَظُونَ الْغَرِيبَ فَقُلْتُ كَيْفَ كَانَ سِيرَتُهُ فِي جُلَسَائِهِ فَقَالَ كَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَيِّنَ الْجَانِبِ لَيْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِيظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَيَّابٍ وَ لَا مَزَّاحٍ وَ لَا مَدَّاحٍ يَتَغَافَلُ عَمَّا لَا يَشْتَهِي فَلَا يُؤْيِسُ».‌[1]

1.1- گزیده جلسات گذشته

در فرمایش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به نقل از امام حسین (علیه‌السلام)، درباره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودیم. به صفت کیفیت خروج رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسیدیم.

محضر حضرت، رهبرپَروَر و دلیل‌پَروَر و راهنماپَروَر بود. عالمی که مقتدایش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، باید این‌گونه باشد.

1.2- سایر خصلت‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

1.2.1- کنترل زبان

«وَ يَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَطْوِيَ عَنْ أَحَدٍ بِشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ وَ يَتَفَقَّدُ أَصْحَابَهُ وَ يَسْأَلُ النَّاسَ عَمَّا فِي النَّاسِ»؛

مراقب زبان‌شان بودند، مگر به آنچه سزاوار است. به قدری که زبان ما، ما را گرفتار می‌کند، کمتر اعضا و جوارح دیگر گرفتار می‌کند. واردات و صادرات بدن ما از این زبان و دهان است. خوراک ما و سخن ما از زبان است. مملکت به واردات و صادرات زنده است و مملکت وجود ما نیز همین‌گونه است. درباره یهود و نصاری در تفسیر خواندیم: ﴿وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ﴾.[2] حرام‌خوری، انسان را به ولیّ کُشی و طفل‌کُشی و انسان‌کُشی می‌رساند. در خوراک و در کلام‌مان مراقب باشیم. در جایی که می‌توانیم گوش باشیم، زبان نباشیم. گوش برای دریافت است و زبان برای صدور است. ﴿وَيِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ﴾.[3]

از شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی سؤال کردند: «چطور به این مقامات رسیدید»؟ فرمودند: «نرنجید و نرنجانید». سکوت مهم است.

1.2.2- اُنس با مردم و واگذاری امور هر قوم به رئیس قوم

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با مردم انس داشتند و دوری نمی‌کردند. بزرگان قوم را متولی می‌کردند.

1.2.3- تفقد و احوالپرسی و رفع نیاز از اصحاب

به اصحاب تفقد می‌کردند؛ یعنی اگر نیازی داشتند، رفع می‌کردند. حدّ اقل حال آن‌ها را می‌پرسیدند.

1.2.4- بشاش بودن و سلام کردن

﴿وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا﴾.[4] از کنارشان که می‌گذشتند، با بشاشیت می‌گذشتند.یکی از کارهایی که دلیل بر بُشر وجه (چهره‌ی گشاده) است، این است که سلام بکنند، سلام کردن، خودش اولین نقطه ارتباطی بین انسان‌ها است. هرگاه سلامی داده شد، آن را به احسن جواب بدهید؛ یا به «سلام علیکم»، یا به «سلام علیکم و رحمة الله» و یا به «أهلاً و سَهلاً» در زبان عربی.

1.2.5- خوش‌برخوردی حتی با مخالفان

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، گاهی افرادی که با ایشان زاویه داشتند، نیز احوال‌پرسی می کردند. و برای هدایت آن‌ها هم دعا می‌کردند.

2- گزیده جلسات گذشته

در روایاتی بودیم که قرعه مطرح می‌شد. قاعده قرعه، یکی از اصول مُتَلَقّات (القاء شده) از معصومین (علیهم‌السلام) است و مختص به زمان خاصی نیست و قاعده عرفیه - شرعیه است.

3- کلام مرحوم نراقی (رحمه‌الله) در مورد قرعه

مرحوم نراقی (رحمه‌الله) در کتاب «عوائد الأیّام» به قاعده قرعه پرداخته‌اند. ایشان از کسانی هستند که بحث ولایت فقیه را تقریر کردند. این کتاب را مطالعه کنید.

«القُرعَةُ. إعلَم أنّ القرعة مأخوذة من قارعة ما يخوفها لأن قلب كل من المتقارعين في الشدة والمخافة حتى يخرج سهمه و من القرع بمعنى الضرب حيث أنّه يضرب بالعلامة على الحصة وفى عرف المتشرعة عبارة عن العمل المعهود».[5]

﴿الْقَارِعَةُ﴾،[6] ﴿مَا الْقَارِعَةُ﴾[7] اشتقاقش در قرآن است. قرعه از «قارعة القلوب» است؛ چون تا نتیجه معلوم شود، قلب‌های افراد به تپش می‌آید. یا روی سهم‌ها مهر می‌زنند و ثبت می‌کنند، تا معلوم شود سهم کیست. در عرف متشرعه، کار معهودی است که قرارداد می‌بندند که این کار را انجام دهند. طریق عقلی و عقلایی دارد.

اینکه نسبت قرعه با استصحاب و اصول عملیه چطور است، خواهیم رسید. قرعه در فقه، موارد بسیاری دارد و در ادیان گذشته هم بوده است.

4- کلام مفسران در مورد قاعده قرعه

4.1- کلام مرحوم طبرسی (رحمه‌الله) در «مجمع البیان»

صاحب مجمع البیان (رحمه‌الله) بر اساس روایت امام باقر (علیه‌السلام)، قرعه را در زمان گذشته برای سه نفر آورده است؛ حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها)، حضرت یونس (علیه‌السلام) و حضرت عبدالله، پدر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله). در این روایت چنین آمده است: وقال الباقر (علیه‌السلام): «أَوَّلُ مَنْ سوهِمَ عَلَيْهِ مَرْيَمُ اِبْنَةُ عِمْرَانَ ثُمَّ تَلا: ومَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أقْلامَهُم. الآيَةَ والسِّهَامُ سِتَّةٌ ثُمَّ اسْتَهَمُوا فِي يونُسَ ثُمَّ كَانَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ وُلِدَ لَهُ تِسْعَةُ بَنِينَ فَنَذَرَ فِي اَلْعَاشِرِ إِنْ يَرْزُقْهُ اَللَّهُ غُلاَماً أَنْ يَذْبَحَهُ فَلَمَّا وُلِدَ لَهُ عَبدُاللَّهِ لَم يَقدِر أن يَذْبَحَهُ وَرَسُولُ اللَّهِ فِي صُلْبِهِ فَجَاءَ بِعَشَرَةٍ مِنَ الإبِلِ فَساهَمَ عليهَا وعَلَى عَبْدِ اَللَّهِ فَخَرَجَتِ اَلسِّهَامُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ فَزَادَ عَشْراً فَلَمْ تَزَلِ السِّهامُ تَخْرُجُ علَى عَبْدِاللَّهِ ويَزِيدُ عَشراً فَلَمَّا أنْ أَخْرَجَتْ مِائَةٌ خَرَجَتِ السِّهَامُ عَلَى الْإِبِلِ فَقَالَ عَبْدُالْمُطَّلِبِ مَا أَنْصَفْتُ رَبِّي فَأَعَادَ السِّهَامَ ثَلَاثاً فَخَرَجَتْ عَلَى الإِبِلِ فَقَالَ اَلْآنَ عَلِمْتُ أَنَّ رَبِّي قَدْ رَضِيَ بِهَا فَنَحَرَهَا».[8] مرحوم محمد تقی مجلسی (رحمه‌الله)، صاحب کتاب «روضة المتقین» بعد از نقل عبارت «والسهام ستة» در روایت فوق می‌گوید: «أَوْ يُمْكِنُ أَنْ يَقْرَأَ بِالنُّونِ أَي السِّهَامُ بِالقُرعَةِ سُنَّةٌ مَاضِيَةٌ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الأَوَّلُ أَظهَرُ»؛[9] احتمال دارد به جای «سِتّة»، «سُنّة ماضیة من الأنبیاء» باشد.

4.2- کلام صاحب تفسیر «البُرهان فی تفسیر القرآن»

مرحوم بحرانی (رحمه‌الله) در تفسیر برهان، همین روایت امام باقر (علیه‌السلام) را با کمی اختلاف نقل می‌کنند:

«أَوَّلُ مَنْ سوهِمَ عَلَيْهِ مَرْيَمُ اِبْنَةُ عِمْرَانَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ومَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أقْلامَهُم أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ. وَ السِّهَامُ سِتَّةٌ. ثُمَّ اسْتَهَمُوا فِي يُونُسَ لَمَّا رَكِبَ مَعَ الْقَوْمِ فَوَقَفَتِ السَّفِينَةُ فِي اللُّجَّةِ، فَاسْتَهَمُوا فَوَقَعَ السَّهْمُ عَلَى يُونُسَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، قَالَ: فَمَضَى يُونُسُ إِلَى صَدْرِ السَّفِينَةِ فَإِذَا الْحُوتُ فَاتِحٌ فَاهُ، فَرَمَى بِنَفْسِهِ. ثُمَّ كَانَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ، وُلِدَ لَهُ تِسْعَةٌ، فَنَذَرَ فِي الْعَاشِرِ إِنْ يَرْزُقْهُ اللَّهُ غُلاَماً أَنْ يَذْبَحَهُ. قَالَ: فَلَمَّا وُلِدَ عَبْدُ اللَّهِ لَمْ يَكُنْ يَقْدِرُ أَنْ يَذْبَحَهُ وَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي صُلْبِهِ، فَجَاءَ بِعَشْرٍ مِنَ الْإِبِلِ، وَ سَاهَمَ عَلَيْهَا وَ عَلَى عَبْدِاللَّهِ، فَخَرَجَتِ السِّهَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ، فَزَادَ عَشْراً، فَلَمْ تَزَلِ السِّهَامُ تَخْرُجُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ وَ يَزِيدُ عَشْراً ،فَلَمَّا بَلَغَتِ الْمِائَةَ خَرَجَتِ السِّهَامُ عَلَى الْإِبِلِ، فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ:مَا أَنْصَفْتُ رَبِّي، فَأَعَادَ السِّهَامَ ثَلاَثاً فَخَرَجَتْ عَلَى الْإِبِلِ، فَقَالَ: اَلْآنَ عَلِمْتُ أَنَّ رَبِّي قَدْ رَضِيَ،فَنَحَرَهَا».[10]

مشروعیت قرعه در اسلام به خاطر رواج در عقلای گذشته بود. عبد المطلب برای عبدالله - پدر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) - قرعه زد.

5- قرعه، قاعده‌ای عرفی – عقلائی - شرعی

در قرعه نیاز نیست که قائل به حقیقت شرعیه شویم. قرعه نیاز به جعل جدید ندارد. شارع در قرعه مؤسس نیست؛ بلکه قرعه، عرفی و عقلایی و شرعی است. این عرفی بودن و عقلائی بودن قرعه، منافاتی ندارد که شارع، برخی قرعه‌ها را ممنوع کرده باشد.

6- قرعه بین برادران حضرت یوسف (علیه‌السلام)

مرحوم مجلسی در کتاب بحار الأنوار، حکایات گذشتگان در اجرای قرعه را آورده است؛ مثلا برادران حضرت یوسف (علیه‌السلام)، بعد از اینکه حضرت یوسف (علیه‌السلام) پیشنهاد دادند که یکی از آنان به عنوان گرو در مصر بماند، تا آنان بنیامین را با خود به مصر بیاورند، قرعه زدند و قرعه به نام شمعون در آمد؛ «إِقتَرَعُوا بَينَهُم فَخَرَجَتِ القُرعَةُ عَلَى شمَعونَ».[11]

7- قرعه از نظر مذاهب اهل سنت

شافعی و مالک و احمد بن حنبل، قرعه را مانند ما اجرا می‌کنند. ابوحنیفه، قرعه را قبول ندارد. می‌گوید: «القُرعَةُ قِمارٌ».[12]

8- وجه حجیت قرعه با دلیل عقل

توضیح عقلیه بودن قرعه در این صورت است که مثلا اگر ما قرعه را اجرا نکنیم، ظلم می‌شود. عقل می‌گوید که دفع ظلم واجب است؛ پس باید قرعه انجام شود.

9- سؤال

اگر کسی که حق با او نیست، قرعه به نامش بیفتد، چه؟ این قرعه، خودش دلیل برظلم می‌شود؟

10- پاسخ

این دلیل بر این است که قرعه، رافع و دافع مجهول است. با توجه به این مبنا و این مبنا که وقتی یک احتمال به سهم‌ها اضافه شود، خود این، دلیل و راه برای تبیین واقع باشد. اگر این‌طور بود، یا سنت روایی باشد، یا سنت اصطلاحی باشد، همین، دلیل بر مشروعیت و حجیت قرعه است؛ مثلا هر دو مدعی حق هستند و بینات را هم آورده‌اند و بینات هم مساوی است؛ در این مورد که تساوی حقوق است و هیچ کدام هم دست از حقوق برنمی‌دارد، بهترین راه، قرعه است. یا هر دو مدعی هستند که ادعای هیچ کدام هم ثابت نمی‌شود؛ مثلا هر دو حقوق در یک جا اجتماع دارند، برای تعیین وتشخیصش داریم قرعه می زنیم .اگر این‌طور بود، می‌شود دلیل عقل را حداقل به عنوان استشهاد آورد.

11- سیره عقلا و متشرعه در عمل به قرعه

در طول تاریخ هم داشتیم که مسلمان‌ها و عقلا به قرعه عمل می‌کردند.

12- برخی از فروعات مربوط به قرعه

حال بعدا گفته می‌شود که آیا قرعه، حکم ظاهری است، یا اماره است، یا اصل است؟ کاشفه است، یا واقعه است، یا خودش جاعل است؟

13- سؤال

چه زمانی باید قرعه زده شود؟

14- پاسخ

باید به روایات نگاه کرد که می‌رسیم؛ اما آنچه مسلم است، این است که قرعه در جایی است که امر مجهول باشد؛ یعنی واقعی هست، ولی آن واقع برای ما کشف نشده و به آن نرسیدیم. در اینجا است که «القُرعَةُ لِکُلِّ أَمرٍ مَجهولٍ»،[13] جاری می‌شود.

15- روایات قرعه در موارد خاص

برخی روایاتی داریم که در مواردی خاص قرعه را فرموده‌اند. اکثر فقها قاعده قرعه را قبول دارند؛ ولی اینکه در همه جا است یا در موارد خاص است، اختلاف است. حضرت امام (رحمه‌الله)، نظر دوم را دارند؛ یعنی قرعه در موارد خاص قبول دارند و به نظر ایشان، قابل عمومیت نیست. ما نظر اول را داریم؛ یعنی قرعه، عمومیت دارد و این موارد تمثیل است.

15.1- روایت اول

وعنه، عن أبيه، عن ابن فَضَّالٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي يَزِيدَ اَلْعَطَّارِ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ، عَنْ أَبِي‌عَبِداللَّهِ (عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ)، فِي رَجُلٍ كَانَتْ لَهُ اِمْرَأَةٌ، فَجَاءَ رَجُلٌ بِشُهُودٍ، أَنَّ هَذِهِ المَرأَةِ امرَأَةُ فلانٍ وَجَاءَ آخَرَانِ فَشَهِدَا أَنَّهَا امْرَأَةُ فُلانٍ فَاعْتَدَلَ الشُّهُودُ وعَدَلُوا فَقالَ: «يُقْرَعُ بَيْنَهُمْ فَمَنْ خَرَجَ سَهْمُهُ فَهُوَ الْمُحِقُّ وَهُوَ أَوْلَى بِهَا».[14]

حدیث خوبی است. چند نفر نسبت به خانمی اختلاف کردند و شاهد آوردند و همه عادل‌اند. حضرت فرمودند: قرعه می‌اندازند؛ پس هر کس سهمش از قرعه بیرون آمد، او صاحب حق است و نسبت به بقیه سزاوارتر است.

شیخ طوسی (رحمه‌الله) نیز این روایت را با اندکی اختلاف آورده است:

وعنه، عن أبيه، عن ابن فَضَّالٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي يَزِيدَ اَلْعَطَّارِ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ، عَنْ أَبِي‌عَبِداللَّهِ (عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ)، فِي رَجُلٍ كَانَتْ لَهُ اِمْرَأَةٌ، فَجَاءَ رَجُلٌ بِشُهُودٍ، فَشَهِدُوا أَنَّ هَذِهِ اَلْمَرْأَةَ اِمْرَأَةُ فُلَانٍ، وَجَاءَ آخَرُونَ فَشَهِدُوا أَنَّهَا امْرَأَةُ فُلانٍ، فَاعْتَدَلَ الشُّهُودُ وعَدَلُوا قالَ: «يُقْرَعُ بَينَ الشُّهودِ فَمَنْ خَرَجَ سَهْمُهُ فَهُوَ الْمُحِقُّ وَهُوَ أَوْلَى بِهَا».[15] قرعه می‌اندازند و هر کس درآمد برای اوست.

مرحوم شیخ انصاری در نکاح معقتدند باید کلمات خاص باشد. ایشان در کتاب النکاح می‌فرمایند: «وَ أَنَّ الفُروجَ لا تُباحُ بِالإِباحَةِ وَ لا بِالمُعاطاةِ».[16]

15.2- روایت دوم

الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: «إِنَّ رجلين اِخْتَصَمَا إِلَى عَلِيٍ (عليه‌السَّلاَمُ) فِي دَابَّةٍ فَزَعَمَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَنَّهَا أُنْتِجَت على مِذْوَدِهِ وأَقَامَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنهُما بَيِّنَةً سَوَاءً فِي العَدَدِ فأقرَعَ بَيْنَهُمَا سَهْمَيْنِ فَعَلَّمَ اَلسَّهْمَيْنِ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِعَلامَةٍ ثُمَّ قَالَ: اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّماوَاتِ السَّبْعِ وَرَبَّ الأرَضينَ السَّبعِ وَرَبَّ العَرشِ العَظيمِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ أَيُّهُمَا كَانَ صَاحِبَ الدَّابَّةِ وهُوَ أَوْلَى بِها فَأَسأَلُكَ أن تُقرِعَ وَتُخْرِجَ سَهْمَهُ فَخَرَجَ سَهمُ أحَدِهِمَا فَقَضى لَهُ بِها».[17]

در این حدیث، طریقه قرعه بیان شده است. دو نفر بر سر حیوانی بین‌شان اختلاف افتاد و هر یک از آن‌ها می‌گفتند که بچه‌ی این حیوان در مزرعه‌ی من متولد شده است و بینه های این دو در عدد مساوی بود. چون هر کدام بینه‌اش بیشتر باشد، حکم به نفع او گرایش پیدا می‌کند. حضرت هر سهمی را نیز علامت خاص زدند و بعد دعایی خواندند و گفتند: خدایا کدام یک از این‌ها نسبت به این حیوان، اولی است.حضرت دعا را خواندند و قرعه را زدند و بعد به آن کسی که قرعه به او افتاد، فرمودند که بچه مال تواست.

در این روایت، روش قرعه، دعا و حجیت قرعه است. اگر مورد خاص بگیریم، فقط در دعاوی مطرح است.

15.3- روایت سوم

این روایت در کتاب تهذیب، ج 6، ص234، استبصار، ج 3، ص 39 و کافی، ج7، ص419 آمده است:

عَنْهُ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)‌: فِي شَاهِدَيْنِ شَهِدَا عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ وَ جَاءَ آخَرَانِ فَشَهِدَا عَلَى غَيْرِ الَّذِي شَهِدَا وَ اخْتَلَفُوا قَالَ: «يُقْرَعُ بَيْنَهُمْ فَأَيُّهُمْ قُرِعَ عَلَيْهِ الْيَمِينُ فَهُوَ أَوْلَى بِالْقَضَاءِ». [18]

شاهدانی آمدند بر امری شهادت دادند و دو شاهد دیگر آمدند و به غیر آنچه دو نفر قبل شهادت داده بودند، شهادت دادند و اختلاف کردند. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «بین این‌ها قرعه می‌اندازیم؛ هر کس که قرعه به نام او افتاد، به نفع او حکم می‌شود؛ منتها باید سوگند هم یاد کند که برای اوست.

صاحب وسائل در روایات مختلفی، قرعه را نقل کردند.

16- نتیجه

قرعه، قاعده عرفی، شرعی و همگانی است و این‌ها تمثیلی است، نه تخصیصی؛‌ قرعه هم اعم از ابتدایی و استدامه‌ای است.

در روایت اخیر، دو مطلب جدید داریم

1.در قرعه دعا خوانده شود؛

2.علاوه بر اینکه قرعه زدیم، قسم هم بدهیم. البته قرعه غالبا در مسائل حقوقی است.

البته ما نظرمان این است که قرعه در مسائل ابتدایی هم رواج دارد و مثل صلح است.

 


logo