« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

ادله قرعه (گفتگوی طیار و زراره) - نکات مربوط به این روایت/قرعه /بانکداری اسلامی

محتويات

1- بحث اخلاقی (اخلاق نبوی صلی‌الله‌علیه‌وآله)
2- خلاصه جلسات گذشته
2.1- گام اول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای اصلاح مشکل مردم
2.2- توسعه شبکه وکالت توسط امام عسکری (علیه‌السلام)، برای آماده‌سازی مردم نسبت به عصر غیبت
2.3- گام دوم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای اصلاح مشکل مردم
2.4- ارجاع دادن مراجعان به شاگردان، توسط امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام)
2.5- ارجاع دادن مراجعان به امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام)، توسط امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)
2.6- نامه امام رضا (علیه‌السلام) به امام جواد (علیه‌السلام) برای توجه بیشتر به مراجعان
2.7- روایت امام حسین (علیه‌السلام) در اهمیت رسیدگی به مشکلات مردم
3- ادامه بررسی روایات قرعه
4- گفتگوی طیار با زراره (دو تن از شاگردان امام صادق علیه‌السلام)
4.1- ترجمه روایت
4.2- نکات مربوط به روایت
4.2.1- نکته اول: قرعه، سیره عقلائیه
4.2.2- نکته دوم: حکمت قرار دادن سهم مُبیح در قرعه، احتمال بیشتر برای رسیدن به واقع
4.2.3- نکته سوم: رسیدن به واقع و حکم واقعی با قرعه، نه واقع‌نمایی
4.2.4- نکته چهارم: واقعی بودن حکم قرعه از طریق بالا بردن حساب احتمالات
5- خلاصه بحث

 

 

موضوع: بانکداری اسلامی/قرعه /ادله قرعه (گفتگوی طیار و زراره) - نکات مربوط به این روایت

 

1- بحث اخلاقی (اخلاق نبوی صلی‌الله‌علیه‌وآله)

2- خلاصه جلسات گذشته

در فرمایش حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به نقل امام حسین (علیه‌السلام)، راجع به حالات رسول مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودیم. به اینجا رسیدیم که حضرت در هر کجا که ورودی و فرودی داشتند و به تعبیر روایت منزل و نزول اجلالی داشتند، به خصوص در منزل اصطلاحی‌شان، وقت‌شان را تقسیم می‌کردند؛ برای خدا، برای اهل و برای خودشان. قسمت خودشان را بین خود و دیگران تقسیم می‌کردند. در این تقسیم، خواص را بر عوام مقدم می‌کردند. تقدیم و تقدم به فضل و بینش و ارزش بود. هر کس دین‌دارتر بود، مقدم بود. عده‌ای دارای یک حاجت، برخی دو حاجت و برخی چند حاجت داشتند. «فیتشاغل بهم»؛ وقت‌شان را به این‌ها پر می‌کردند و به رفع حاجت این‌ها می‌پرداختند.

2.1- گام اول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای اصلاح مشکل مردم

«وَ يَشْغَلُهُمْ فِيمَا أَصْلَحَهُمْ وَ أَصْلَحَ الْأُمَّةَ مِنْ مَسْأَلَتِهِ عَنْهُمْ وَ إِخْبَارِهِمْ‌ بِالَّذِي يَنْبَغِي».[1]

«و یشغلهم فی ما أصلحهم»؛ امور این‌ها را اصلاح می‌کردند. به مصالح این‌ها اشتغال داشتند. «و أصلح الأمّة فی مسألته عنهم»؛ امت را اصلاح می‌کردند در اینکه از این‌ها سؤال داشته باشند. رسول مکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، برخی را ارجاع به بعض دیگر می‌دادند و بعد به خود ارجاع می‌دادند. وجود مقدس آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، اولین تشکیل دهنده‌ی لجنه‌های علمی و ارزشی و تدینی و پاسخ‌گویی بودند. نسبت به شاگردان بزگوارتان و مرتبطان خود همین کار را انجام دهید. پاسخ‌گوی بعضی باشید که آن‌ها پاسخ‌گوی دیگران باشند. این سلسله ارزشی تداوم می‌یابد.

2.2- توسعه شبکه وکالت توسط امام عسکری (علیه‌السلام)، برای آماده‌سازی مردم نسبت به عصر غیبت

چون حضور می‌خواست به غیبت تبدیل شود و عصر امام حاضر می‌خواست تبدیل به عصر امام غایب شود، امام عسکری (علیه‌السلام)، دایره موکل‌ها را توسعه دادند. امروز می‌گویند شبکه‌سازی و هرم‌سازی. لرزه‌ای که رأس هرم بگیرد، قواعد هم آن را می‌گیرد. در رأس هرم، حضرت حق و رسول مکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است و در قاعده‌ی آن، دیگرانی که خدمت می‌کنند.

2.3- گام دوم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای اصلاح مشکل مردم

«و إخبارهم بالذی ینبغی»؛ این امّت را به آنچه سزاوارشان بود، اِخبار می‌کردند. یک برداشت این است که آن‌ها که حاجت داشتند، برای رفع حاجت‌شان راه حل می‌دادند. گاهی با یک مشورت علمی و عملی، مشکلات مردم حل می‌شود. برداشت دیگر و کار بالاتر اینکه آن‌ها را به کسانی که مشکلات‌شان را حل می‌کردند، یا آنچه مشکل‌شان را حل می‌کرد، راهنمایی می‌کردند.

2.4- ارجاع دادن مراجعان به شاگردان، توسط امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام)

این در سیره امام باقر و امام صادق (علیهما‌السلام) بود. لجنه‌ی علمی داشتند و هر کسی را به فردی، مانند هشام و محمد بن مسلم و زراره، طبق تخصص‌شان ارجاع می‌دادند.[2]

2.5- ارجاع دادن مراجعان به امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام)، توسط امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)

زمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز این گونه بود. گاهی سؤال می‌کردند و ایشان به امام مجتبی (علیه‌السلام) و امام حسین (علیه‌السلام) ارجاع می‌دادند.[3] حوایج مردم باید برطرف شود.

2.6- نامه امام رضا (علیه‌السلام) به امام جواد (علیه‌السلام) برای توجه بیشتر به مراجعان

امام رضا (علیه‌السلام) وقتی به امام جواد (علیه‌السلام) توصیه می‌کردند، می‌فرمودند: «... وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيْكَ لَا يَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِيرِ فَإِذَا رَكِبْتَ فَلْيَكُنْ مَعَكَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا يَسْأَلُكَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَيْتَهُ ...»؛[4] «از درب اصلی خانه وارد شو و خارج شو، تا مردم به شما دسترسی داشته باشند».

2.7- روایت امام حسین (علیه‌السلام) در اهمیت رسیدگی به مشکلات مردم

در روایتی امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند: «إعلموا أن حوائج الناس إليكم من نعم الله عليكم فلا تملوا النعم فتتحول إلى غيركم»؛[5] بدانید که حوائج مردم به سوی شما از نعمت‌های خداوند برای شما است. از این نعمت‌ها خسته نشوید؛ چرا که در این صورت این کار به افرادی غیر از شما سپرده می‌شود. از نعمت‌های خدا بر انسان این است که رفع حوایج مردم را به عهده ما گذاشته است.

3- ادامه بررسی روایات قرعه

4- گفتگوی طیار با زراره (دو تن از شاگردان امام صادق علیه‌السلام)

الحسين بن سعيد عن ابن ابي عمير عن جميل قال: «قال الطيار لزرارة: ما تقول في المساهمة أليس حقا؟ فقال زرارة: بلى هي حق وقال الطيار: أليس قد رووا انه يخرج سهم المحق؟ قال: بلى قال: فتعال حتى ادعي انا وانت شيئا ثم نساهم عليه وننظر هكذا هو؟ فقال له زرارة: انما جاء الحديث بأنه ليس من قوم فوضوا أمرهم إلى الله ثم اقترعوا إلا خرج سهم المحق، فاما على التجارب فلم يوضع على التجارب فقال الطيار: أرأيت أن كانا جميعا مدعيين ادعيا ما ليس لهما من اين يخرج سهم أحدهما؟ فقال زرارة: إذا كان ذلك جعل معه سهم مبيح فان كانا ادعيا ما ليس لهما خرج سهم المبيح».[6]

4.1- ترجمه روایت

حسین بن سعید از ابن ابی‌عمیر از جمیل نقل می‌کند که گفت: «طیار به زراره گفت: درباره قرعه‌کشی چه می‌گویی؟ آیا حق نیست؟ زراره گفت: بله، حق است. طیار گفت: آیا روایت نشده که سهم صاحب حق بیرون می‌آید؟ زراره گفت: بله. طیار گفت: پس بیا من و تو چیزی را ادعا کنیم، سپس بر آن قرعه بزنیم و ببینیم آیا چنین است؟ زراره به او گفت: روایت چنین آمده که هیچ گروهی نیستند که کارشان را به خدا واگذارند و سپس قرعه بزنند، مگر اینکه سهم صاحب حق بیرون می‌آید. اما این در مورد آزمایش‌ها نیست، بلکه برای آزمایش قرار داده نشده است. طیار گفت: اگر هر دو نفر مدعی چیزی باشند که حقشان نیست، سهم کدام یک بیرون می‌آید؟ زراره گفت: در این صورت، سهمی به نام «سهم مبیح» (سهم بیگانه‌ای که مال هیچ کس نباشد)/ یا سهم مَنیح (سهمی که در قمار است و نصیب ندارد)، همراه آن قرار داده می‌شود، پس اگر هر دو چیزی را ادعا کنند که حق‌شان نیست، سهم مبیح بیرون می‌آید».

در صورت ادعای دو نفر نسبت به چیزی که حق‌شان نیست، سهم یکی از این دو مدعی سهم مُبیح قرار می‌دهیم. سهم مبیح، یعنی سهم آزاد و بدون نام و نشان. مثلا اگر دو نفر هستند، یک سهم سوم قرار می‌دهیم.

«فان کان ادعیا ما لیس لهما خرج سهم المبیح»؛

4.2- نکات مربوط به روایت

4.2.1- نکته اول: قرعه، سیره عقلائیه

همان‌طور که قبلا رسیدیم، ما قرعه را قاعده‌ی عرفی - شرعی می‌دانیم. به عبارت بهتر در قرعه، شارع را مانند خیلی موارد دیگر مؤسس نمی‌دانیم؛ بلکه امضا کننده است. دلیل هم در آیات قرآن، جریان مربوط به حضرت زکریا (علیه‌السلام) و حضرت یونس (علیه‌السلام) بود. روایت جناب طیار و زراره هم حاکی از تدوام سیره‌ی عقلائیه در قرعه است. چگونگی قرعه و نوع اجرای ان در زمان‌های مختلف گوناگون بوده است. عرض ما این است که این قرعه، سیره‌ی عقلائیه است.

4.2.2- نکته دوم: حکمت قرار دادن سهم مُبیح در قرعه، احتمال بیشتر برای رسیدن به واقع

نکته بعدی سهم مبیح است:

در جریانی که بین جناب زراره و طیاره اتفاق افتاد، اختلاف صوری درست کردند، تا ببینند سهم واقعی مشخص می‌شود یا خیر؟ واقع‌نمایی قرعه را با سهم آزاد بررسی کردند که دیدند واقعا همین است. با سهم مبیح یا همان سهم آزاد.

در احتمالات ریاضی هم وقتی احتمال بالاتر برود، شاید اصابت دورتر و دیرتر بشود؛ ولی در عین حال اصابت به واقع هم بیشتر می‌شود. درست است که احتمال است، ولی اصابت به واقع در مواقعی بیشتر است.

4.2.3- نکته سوم: رسیدن به واقع و حکم واقعی با قرعه، نه واقع‌نمایی

قرعه ما را به واقع می‌رساند. در روایت داشتیم:

«بأنّه لیس من قوم فوّضوا امرهم الی الله ثم اقترعوا الا خرج سهم المحق»؛ ما کارمان را به خداوند تفویض کنیم، حق به حق‌دار می‌رسد. از این روایت می‌توانیم استفاده کنیم که قرعه واقع‌ساز است و مارا به واقع می‌رساند. ظاهرا این مطلب از روایت قابل برداشت است. آیا این رسیدن به واقع است، یا واقع‌نمایی است که خودش را جای واقع جلوه می‌دهد. طبق روایت باید بگوییم واقع است. صلح مربوط به نزاع نیست و صلح ابتدایی هم جایز است؛ یعنی با قرعه از ابتدا مصالحه می‌کنند و قرعه مترتب بر نزاع نیست؛ هرچند غالبا چنین است.

4.2.4- نکته چهارم: واقعی بودن حکم قرعه از طریق بالا بردن حساب احتمالات

طریقه قرعه هم بیان شد. اگر در جایی ادعای کذب این دو مدعی حق بود، باید یک نشان یا یک احتمال دیگر یا یک عدد دیگر به قرعه اضافه کنیم. در تمام احتمالات می‌آید؛ مثلا اگر سه نفر بودند، باید یک چهارمی اضافه کنیم. هرچه احتمالات بالا برود، به لحاظ تصوری بیشتر است. این عددی که اضافه شد، عدد سه بین دو نفر نیست. عدد دیگری بین چند نفر نیز همین حالت است. به عبارت بهتر احتمال را بالا ببریم. اگرچه به لحاظ تصوری اصابت دیرتر می‌شود؛ اما به لحاظ واقعی اصابت واقع‌نمایی‌اش بیشتر می‌شود. این یک یُسری و آسانی است که - با کمال تاسف ببخشید - در خیلی از کلمات آقایان فقها به آن توجه نشده است که سهم مبیح، یعنی سهم آزادی که می‌آید این سهام دیگر را مردد می‌کند و حتی باعث می‌شود سهم‌ها در جریان بیفتد و در نتیجه اصابت به واقع بیشتر شود.

5- خلاصه بحث

مشروعیت قرعه به عنوان سیره عرفیه بیان شده و روش قرعه و تعلیل تشریع قرعه که اصابت واقع است، در این روایت بیان شده است. سهم آزاد، سهام دیگر را مردّد می‌کند. این روایت، تشریع قرعه را نشان می‌دهد. قاعده عرفی - شرعی دارد و روش قرعه را هم دارد.شاید گمان شود قرعه واقع‌نما است؛ ولی واقعا واقعیت را نشان می‌دهد. یعنی به واقع می‌رساند.

 


logo