« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

روایات حجیت قرعه/قرعه /بانکداری اسلامی

 

 

 

موضوع: بانکداری اسلامی/قرعه /روایات حجیت قرعه

 

1- بحث اخلاقی (خصوصیات اخلاقی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله)

در فرمایش گران‌سنگ حضرت امام حسین (علیه‌السلام) به فرموده‌ی پدرشان، راجع به خصلت‌های آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودیم.

حدیثی بالاتر از این نیست که از معصومی برای گل هستی و مقام محمود صادر شده باشد. تشریح و تبیین برای دیگرانی است که می‌خواهند راه‌شان را پیدا کنند. دست اندرکاران تعلیم و تربیت باید برای این حدیث برنامه ویژه داشته باشند.

1.1- کیفیت تقسیم اوقات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

گفتیم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، بخشی از زمان خود را برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی هم برای خود می‌گذاشتند. وقت خود را بین خود و دیگران تقسیم می‌کردند. وقت آزاد نداشتند.

1.2- کیفیت مقدم کردن مراجعان توسط پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

خواص را بر عوام مقدم می‌کردند. ارزش‌گذاری مردم نزد آن حضرت، بر اساس دین‌داری آن‌ها بود. مدیران هم در برنامه‌ریزی‌شان اصل، باید دیانت مردم باشد. اگر ارتباط مردم را با خدا حفظ کردیم، می‌توانیم سایر ارتباطات را هم حفظ کنیم. تخصص نیاز داریم، ولی تعهد است که تخصص را می‌آورد. اسلام، دین جهانی است.

بخشی از روایت، این‌گونه بود:

«قَسَّمَهُ عَلَى قَدْرِ فَضْلِهِمْ فِي الدِّينِ فَمِنْهُمْ ذُو الْحَاجَةِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَاجَتَيْنِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَوَائِجِ فَيَتَشَاغَلُ وَ يَشْغَلُهُمْ».[1]

عده‌ای از این متدینین، یک حاجت و برخی دو حاجت و برخی چند حاجت داشتند. وقتی نیازمندان دانشمند می‌آمدند، آن حضرت، وقت‌شان را برای آن‌ها می‌گذاشتند و مشغول به کار آن‌ها می‌شدند.

1.3- توصیه به مسئولین برای رسیدگی به نیازمندان، خصوصا اهل علم

حتما برای رسیدگی به متدیّنین برنامه‌ریزی کنید. متدیّن به دستگیری نیاز دارد. عالم باید دست‌گیر باشد، نه مچ‌گیر. وزیر و دولت‌مرد و رئیس جمهور و رئیس مجلس و هر کس که مسئولیت دارد، باید دست‌گیر دیگران باشد؛ به خصوص دستگیر نیازمندانی که عالم و فرزانه هستند. ما چقدر فرزانگانی داریم که در خانه‌ی استیجاری هستند. بنده [از وضعیت سخت معیشتی طلاب] اطلاع دارم. بیش از 50 سال است حشر و نشر ما با طلبه و حوزه است. به عنوان کسی که ذوب شده در حوزه است، مسأله اقتصاد طلاب، چندین درجه زیر خط فقر است. به تعبیر روایات: «الفَقرُ فَخرِی».[2] طلاب، اهل ناله نیستند؛ ولی وظیفه‌ی دیگران چیست؟ آن‌ها که امکانات دارند، فضلایی را که با کمال مسائل علمی‌شان در کمبود مسائل اقتصادی هستند، دریابند. امکانات هست؛ ولی در توزیع آن مشکل داریم. مشکل مدیریتی داریم. کسانی که این کار را می‌کنند، بشناسند.

1.4- حکایت ابن سینا و بهمنیار

بوعلی رفت که احوال آهنگر رفیقش را بپرسد. دید نوجوانی آمد، گفت: «زغال می‌خواهم». ظرفی نداشت. خاکستری برداشت و گفت: زغال را اینجا بگذار. بوعلی پشت سرش رفت. با پدرش صحبت کرد و گفت: «این بچه، استعداد ویژه دارد که در این سن بفهمد خاکستر، مانع آتش است». او جناب بهمنیار بود. گفت: «او را نزد من بگذار، درس بخواند». برخی اساتید، شاگرد را داخل خانه می‌آوردند، تا رشد کنند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مشغول کار مردم می‌شدند. هر کس استعدادش بیشتر و تدین و تعهدش بیشتر بود، بیشتر برایش وقت می‌گذاشتند.

2- خلاصه جلسه گذشته

در بحث حجیت قرعه به ادله‌ی قرعه رسیدیم. روایات قرعه را مطرح کردیم. برخی از روایات را خواندیم. اکنون به ادامه‌ی روایات قرعه می‌پردازیم.

3- ادامه بررسی روایات قرعه

3.1- روایت اول

رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَكِيمِ‌ قَالَ‌ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنْ شَيْ‌ءٍ. فَقَالَ لِي: «كُلُّ مَجْهُولٍ فَفِيهِ الْقُرْعَةُ فَقُلْتُ: إِنَّ الْقُرْعَةَ تُخْطِئُ وَ تُصِيبُ فَقَالَ: كُلُّ مَا حَكَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ فَلَيْسَ بِمُخْطِئٍ».[3]

این روایت را خواندیم. قرعه، یک قانون عام است. به امام (علیه‌السلام) عرض کردم: «إنّ القُرعَةَ تُخطِیءُ وَ تُصیبُ»؛ قرعه خطا و صواب دارد. امام (علیه‌السلام) فرمودند: «کُلُّ ما حَکَمَ اللهُ فَلَیسَ بِمُخطِیءٍ»؛ هرچه خدا حکم کند خطا ندارد.

3.1.1- دو احتمال در معنای «کُلُّ ما حَکَمَ اللهُ فَلَیسَ بِمُخطِیءٍ»

این روایت، دو احتمال دارد:

1. هر وقت انسان قرعه بزند، به حق اصابت می‌کند. در این صورت قرعه واقع‌ساز می‌شود. حال که موضوع می‌سازد، آیا حکم هم می‌سازد؟ روایت را برای درایت و رسیدن به حقایق نیاز داریم. «قال» در این روایت برای محمد بن حکیم است یا برای امام (علیه‌السلام) است؟

2. نه اینکه قرعه ما را به واقعیت و حقیقت می‌رساند؛ بلکه برای این باشد که «کل ما حکم الله»، خطا ندارد. هر چیزی که حضرت حق به آن حکم کند، خطا ندارد؛ ولو قرعه، واقع را نشان ندهد.

اینکه آیا قرعه اماره است، یا اصل، خواهیم رسید.

3.2- روایت دوم

الحسين بن سعيد عن ابن ابي عمير عن جميل قال: «قال الطيار لزرارة: ما تقول في المساهمة أليس حقا؟ فقال زرارة: بلى هي حق وقال الطيار: أليس قد رووا انه يخرج سهم المحق؟ قال: بلى قال: فتعال حتى ادعي انا وانت شيئا ثم نساهم عليه وننظر هكذا هو؟ فقال له زرارة: انما جاء الحديث بأنه ليس من قوم فوضوا أمرهم إلى الله ثم اقترعوا إلا خرج سهم المحق، فاما على التجارب فلم يوضع على التجارب فقال الطيار: أرأيت أن كانا جميعا مدعيين ادعيا ما ليس لهما من اين يخرج سهم أحدهما؟ فقال زرارة: إذا كان ذلك جعل معه سهم مبيح فان كانا ادعيا ما ليس لهما خرج سهم المبيح».[4]

3.2.1- بررسی سند روایت

طیار بین دو نفر مشترک است؛ یا محمد بن عبدالله است و یا حمزة بن حمد. طیار از بزرگان صحابه‌ی امام صادق (علیه‌السلام) است. مانند زراره است. در مبنای رجالی ما اگر سند روایت به ایشان [زراره] و اصحاب اجماع برسد، بعدش مهم نیست و معتبر است. این روایت نیز معتبر است.

3.2.2- ترجمه روایت

طیار به زراره می‌گوید: «ما تقول فی المساهمة». مساهمه، به عبارت دیگر همان قرعه است. «ألیس حقّاً»؟ در مورد قرعه چه می‌گویی؟ آیا حق است؟ «فقال زرارة بلی هی حق»؛ زراره گفت: بله، حق است. «وقال الطیار: ألیس قد روی أنه یخرج سهم المحقّ»؟ در روایات می‌گویند قرعه، سهم محق را خارج می‌کند و حق را به حق‌دار می‌رساند. «قال بلی»؛ زاره گفت: بله. طیار گفت: «فتعال حتی أدّعی أنا و أنت شیئا ثم نساهم علیه فننظر هکذا هو؟»؛ بیا هر یک به شکل صوری چیزی را مدعی شویم. امتحان کنیم. قرعه بزنیم، ببینیم چه می‌شود؟ «فقال له زرارة: إنّما جاء الحدیث بأنّه لیس من قوم فوضوا أمرهم إلی الله ثم اقترعوا إلّا انه خرج سهم المحق فأمّا علی التجارب فإنّه لا یوضع علی التجارب»؛ زراره گفت که آنچه در حدیث آمده است، منحصرا در مورد این است که هیچ قومی نیستند که امر خودشان را به خدا تفویض کردند، سپس قرعه بزنند، مگر اینکه سهم صاحب حق خارج می‌شود؛ ولی قرعه برای آزمایش نیست». «فقال الطیار أرأیت أن کانا جمیعا مدعیین إدعیا ما لیس لهما من أین یخرج سهم احدهما»؟ طیار گفت که اگر هر کدام نسبت به چیزی که برای آن‌ها نیست، مدعی بشوند، از کجا سهم هر کدام خارج می‌شود؟ «فقال زرارة: إذا کان کذلک جعل معه سهم مبیح فإن کانا إدعیا ما لیس لهما خرج سهم المبیح»؛ زراره گفت که اگر این‌گونه باشد، سهم مبیح (سهمی که برای هیچ کس نیست) برای آن قرار داده می‌شود. پس اگر چیزی را ادعا کنند که مال آن دو نیست، سهم مبیح خارج می‌شود.

روشی را بیان کردند که سهم مُبیح، ما را به حق می‌رساند. گاهی به حسب احتمالات این به دست می‌آید که ان‌شاء‌الله در جلسه آینده خواهیم گفت.

 


logo