« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

ادله مشروعیت قرعه/قرعه /بانکداری اسلامی

 

 

موضوع: بانکداری اسلامی/قرعه /ادله مشروعیت قرعه

 

1- بحث اخلاقی (سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله)

در روایتی بودیم که امام مجتبی (علیه‌السلام) از جناب هند بن ابی هاله که وصف‌کننده‌ی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود. درباره حالات ایشان سؤال کردند. امام حسن و امام حسین (علیهما‌السلام) در این‌باره گفت‌وگو کردند. امام حسن (علیه‌السلام) دیدند که آگاهی امام حسین (علیه‌السلام) در برخی جهات بیشتر است؛ چرا که از پدرشان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) سؤال کرده بودند. در ادامه روایت به سخنان امام حسین (علیه‌السلام) می‌پردازیم:

«قَالَ الْحُسَيْنُ(ع) سَأَلْتُ أَبِي (ع) عَنْ مَدْخَلِ رَسُولِ اللَّهِ (ص( فَقَالَ كَانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأْذُوناً لَهُ فِي ذَلِكَ فَإِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ جُزْءاً لِلَّهِ تَعَالَى وَ جُزْءاً لِأَهْلِهِ وَ جُزْءاً لِنَفْسِهِ ثُمَّ جَزَّأَ جُزْأَهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ فَيَرُدُّ ذَلِكَ بِالْخَاصَّةِ عَلَى الْعَامَّةِ وَ لَا يَدَّخِرُ عَنْهُمْ مِنْهُ شَيْئاً».[1]

1.1- اذن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای داخل شدن در مجالس

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، حالات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را بیان کردند. «قال الحسینُ (علیه‌السلام) سألت أبی عن مدخل رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله)»؛ از پدرم سؤال کردم که ورود حضرت در جاهایی که باید وارد شوند، چطور بود؟ «دخوله فی نفسه کان مأذونا له»؛ آدم هر کجا نباید بدون اجازه وارد شود. گاهی ساعت‌ها دو نفری محضر علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) بودم. می‌گفتم که اجازه مرخصی می‌فرمایید؟ بارها (صدها بار) می‌فرمودند: «آمدن نیاز به اجازه دارد؛ رفتن نیاز به اجازه ندارد». آمدن به محضر معصومین (علیهم‌السلام) نیاز به اجازه دارد. وقتی اذن بگیرید، کلمات بعدش مشخص است که به شما اذن داده‌اند، یا خیر؟ فرشته‌ها در آنجا موکل هستند. گفتن‌ها و شنیدن‌های ما از طرف ﴿فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا﴾[2] است.

این‌ها همه از شه بودگرچه از حلقوم عبدالله بود.

در بخشی از الهی‌نامه گفتیم: «الهی! گمان می‌کردم گوینده‌ام؛ ولی فهمیدم شنونده‌ام».

1.2- کیفیت تقسیم اوقات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

«فإذا آوی إلی منزله جزّء دخوله ثلاثة أجزاء»؛

در متداول عرف منزل، خانه است. منزل در اینجا، یعنی هر جایی که نزول پیدا کنند. در هر کجا که توقف داشتند، این سه قسم را رعایت می‌کردند. اینکه در منزل است، مشهور در زمان ما، یعنی خانه است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در هر کجا که فرود بیایند و نزول و توقف داشته باشند، برنامه‌شان این سه قسم است:

«جزء لله جزء لأهله و جزء لنفسه»؛ قِسمی برای خدا، قسمی برای اهل و قسمی برای خود. برای این حدیث برنامه‌ریزی کنید. هر کجا هستید، منزل و اداره و مدرسه، جزئی برای خدا و جزئی برای اهل‌مان و جزئی برای خودمان قرار دهیم. اهل، هر کسی است که با ما مأنوس است. درس و زن و بچه و همکار، همه اهل هستند. «اهل البیت»، یعنی کسانی که در خانه با آن‌ها سر و کار داری.

1.3- کیفیت ارتباط آن حضرت با مردم

«ثم جزء جزئه بینه و بین الناس». جزء سوم را بین خودشان و بین دیگران تقسیم می‌کردند. گویا با زبان حال سؤال کردند برای وقت اضافه از کدام حساب می‌کردند؟ فرمودند که از جزء خود می‌زدند. آن دو جزء باید دست نخورده باشد. «فیردّ ذلک بالخاصّة علی العامّة»؛ در این صورت بین خودشان و بین مردم، تقسیم دیگری داشتند که خواص را بر عوام ترجیح می‌دادند. برای آن‌ها وقت خاصی داشتند. «و لا یدّخر عنهم منه شیئا»؛ چیزی را پنهان نداشتند و ذخیره و امساک نمی‌کردند.

نتیجه روایت امروز، این است که باید وقت‌های‌مان را به سه قسم تقسیم کنیم؛ خدا و خانواده و خود. جزء خود را بین خود و خلق تقسیم کنیم و اینکه افراد زُبده را بر دیگران ترجیح دهیم.

2- گزیده مباحث گذشته

در بحث قرعه بودیم. قرعه در جاهای مختلف فقه کاربرد دارد. تاریخ قرعه را عرض کردیم. مشروعیت قاعده قرعه به ادله اربعه است. سیره عقلا و اجماع (اگر حجت باشد) و کتاب و سنت است.

3- ادله‌ی مشروعیت قرعه

3.1- آیات

آیه اول

﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلاَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾.[3]

سوره آل عمران، آیه 44، جریان سرپرستی حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها) توسط حضرت زکریا (علیه‌السلام). حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها)، دختر بزرگ‌زاده بود. در سرپرستی ایشان اختلاف شد. قلم‌ها را انداختند و برخی رو و برخی زیر آب رفت. کفالت ایشان به حضرت زکریا (علیه‌السلام) واگذار شد.

آیه دوم

﴿وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾،[4] ﴿إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ﴾،[5] ﴿فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ﴾.[6] حضرت یونس (علیه‌السلام) دعایی کردند. گفتند عابد و عالمی برای زجرهایی که ایشان از امت کشیده بودند، اختلاف کردند. عابد گفت: «نفرین کن»؛ ولی عالم گفت: «صبر کن». ایشان نفرین کرد. عذاب آمد و ایشان دل به دریا زدند. سنگین شدن کشتی و مشکلاتی که رخ داد، سبب شد که قرعه زدند و ایشان را داخل آب انداختند. با تیری که انداختند، یا با ظرف آبی، سه بار قرعه به نام ایشان درآمد.[7] آیه‌ی: ﴿وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾،[8] درباره ایشان است. ذکر «لا إله إلّا أنت سبحانک إنّی کنت من الظالمین»، ایشان را نجات داد.

3.2- روایات

روایت اول

همچنین در کتاب تفسیر عیاشی آمده است:

عن الثمالي عن أبي جعفر ع قال:‌ «إن يونس لما آذاه قومه دعا الله عليهم فأصبحوا أول يوم و وجوههم صفرة- و أصبحوا اليوم الثاني و وجوههم سود، قال: و كان الله واعدهم أن يأتيهم العذاب- فأتاهم العذاب حتى نالوه برماحهم، ففرقوا بين النساء و أولادهن- و البقر و أولادها- و لبسوا المسوح و الصوف‌ و وضعوا الحبال في أعناقهم- و الرماد على رءوسهم- و ضجوا ضجة واحدة إلى ربهم، و قالوا آمنا بإله يونس، قال: فصرف الله عنهم العذاب إلى جبال آمد قال: و أصبح يونس و هو يظن أنهم هلكوا- فوجدهم في عافية، فغضب- و خرج كما قال الله: «مُغاضِباً» حتى ركب سفينة فيها رجلان، فاضطربت السفينة فقال الملاح: يا قوم في سفينتي مطلوب، فقال يونس: أنا هو، و قام ليلقي نفسه فأبصر السمكة- و قد فتحت فاها فأهافها بها، و تعلق به الرجلان، و قالا له: أنت وحدك و نحن رجلان- فساهمهم فوقعت السهام عليه، فجرت السنة بأن السهام إذا كانت ثلاث مرات أنها لا يخطأ، فألقى نفسه فالتقمه الحوت ...».[9]

ترجمه روایت

ثُمالی از امام باقر (ع) نقل می‌کند: «هنگامی که قوم یونس او را آزار دادند، او بر آنان نفرین کرد. روز اول، چهره‌های‌شان زرد شد؛ روز دوم، چهره‌های‌شان سیاه گردید. خداوند وعده داده بود که عذاب بر آنان نازل خواهد شد. عذاب آمد، تا جایی که با نیزه‌های‌شان آن را لمس کردند. آنان زنان را از فرزندان‌شان جدا کردند، گاوها را از گوساله‌های‌شان جدا ساختند، لباس‌های خشن و پشمی پوشیدند، طناب‌ها را به گردن‌های‌شان انداختند، خاکستر بر سرهای‌شان ریختند و با یک صدا به درگاه پروردگارشان ناله کردند و گفتند: به خدای یونس ایمان آوردیم.

پس خداوند عذاب را از آنان دور کرد و به سوی کوه‌های «آمد» فرستاد. یونس صبح برخاست؛ در حالی که گمان می‌کرد آنان نابود شده‌اند، اما دید که سالم‌اند؛ پس خشمگین شد و همان‌طور که خداوند فرموده «در حالی که خشمگین بود»، خارج شد. او سوار کشتی‌ای شد که دو مرد دیگر نیز در آن بودند. کشتی دچار تلاطم شد. ناخدا گفت: «ای مردم، در کشتی من فردی مورد طلب است». یونس گفت: «من آن فرد هستم». برخاست تا خود را به دریا بیندازد؛ ناگهان ماهی را دید که دهانش را باز کرده بود. خواست خود را در دهان ماهی بیندازد، اما آن دو مرد او را گرفتند و گفتند: «تو یک نفر هستی و ما دو نفر». پس قرعه انداختند و قرعه به نام یونس افتاد. سنت چنین بود که اگر قرعه سه بار به نام کسی بیفتد، اشتباه نمی‌کند. پس خود را به دریا انداخت و ماهی او را بلعید».

3.2.1- وجه استدلال به روایت

«دعاء علیه»، یعنی نفرین. قرعه، گاهی به ضرر است و گاهی به نفع. «علیه»، یعنی به ضرر ایشان رخ داد، نه «له» و به نفع ایشان. «فجرت السنة بأن السهام إذا كانت ثلاث مرات أنها لا يخطأ»؛[10] وقتی قرعه سه بار به نام کسی بیفتد، خطا ندارد. به عنوان یک واقع‌یابی می‌توان قرعه را مطرح می‌توان کرد.

4- سؤالاتی در مورد نقش قرعه در استنباط احکام

آیا قرعه تنها در اثبات موضوعات است، یا در اثبات احکام نیز هست؟ آیا قرعه واقع‌ساز است، یا حکم ظاهری را مشخص می‌کند؟ قرعه اماره است، یا اصل؟ در قرعه آیا باید تزاحم حقوق یاشد و برای حل و فصل دعوا است، یا قرعه‌ی ابتدایی هم می‌شود؟

آیا جریان حضرت یونس (علیه‌السلام) برای اختلاف است و مورد استناد اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز هست؟

آیا قرعه برای کشف امر مجهول است، یا کشف امر مشتبه و یا امر مشکل؟

5- نظر استاد در مورد قرعه

ما قرعه را مجعول عند الناس و عند العرف می‌دانیم. قرعه، یک قاعده عرفی - شرعی است. نه شرعی - عرفی.

6- دسته‌بندی روایات قرعه

روایات زیادی داریم. مرحوم نراقی در «عوائد الأیام»، روایات قرعه را آورده‌اند. روایاتی که داریم، چند دسته هستند:

عمومیت قرعه؛

در بخشی یا قسمتی از فقه مجعول است؛

در موارد خاصی باید قرعه باشد.

به نظر ما تمثیل است و این‌ها مثال‌هایی برای قرعه است.

 

 


logo