« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

تعیین اجرت کارشناس قسمت در منابع دولتی و خصوصی_ مشروعیت کارمزد های بانکی_ مرجع تقسیم اموال بر اساس قوانین جدید_ مشخص کردن هزینه‌ی قسمت در شرط ضمن عقد/قسمت_ اقوال فقها در ورد هزینه‌ی قاسم و مقسّم شرکا /بانکداری اسلامی (شرکت)

 

موضوع: بانکداری اسلامی (شرکت)/قسمت_ اقوال فقها در ورد هزینه‌ی قاسم و مقسّم شرکا /تعیین اجرت کارشناس قسمت در منابع دولتی و خصوصی_ مشروعیت کارمزد های بانکی_ مرجع تقسیم اموال بر اساس قوانین جدید_ مشخص کردن هزینه‌ی قسمت در شرط ضمن عقد

 

1- بحث اخلاقی (حب)

1.1- آثار حب به اهل‌بیت (علیهم‌السلام)

در احادیث مدیریت حالات نفس بودیم. انسان که دین دارد، منشأ آن محبت است و منشأ محبت، دین است. به این روایت و کلام بزرگوار و بسیار مهم رسول مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) رسیدیم که محبت خودشان و اهل‌بیت‌شان را مطرح فرمودند:‌ «حُبِّي وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ فِي الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ»؛[1] «مَوطِن»، یعنی جایی که انسان نیاز به آرامش دارد. «موطن»، یک نا‌پیدایی و ابهامی دارد که نیاز به مراقبت دارد. «وطن»، جایی است که با اهل و افراد مختلف آنجا آرامش دارد. «اَحوال»، جمع حال است؛ یعنی وصف موجودات و اشیاء؛ ولی «اَهوال»، جع هول است؛ یعنی جایی که وحشتناک است و انسان از آن ترس دارد. در هفت جای ترسناک و وحشتناک، محبت من مفید است و فایده دارد؛ اولی؛ عند الوفاة؛ به غلط فوت می‌گویند. فوت، نابودی است. مرگ، وفات است، نه فوت. وفات، از «وَفیَ» است؛ یعنی به اکمال و تمام رسیدن. وفات را وفات گویند؛ به خاطر این است که انسان با رحلت به یک مرحله‌ی کمالی می‌رسد. به عبارت خودمانی عرض می‌کنیم که مرگ، پوسیدن نیست؛ از پوست به در آمدن است. بین موجودی که فانی بشود، یا موجودی که به حسب ظاهر، از مرحله‌ای به مرحله‌ی‌ دیگر منتقل شود، فرق است؛ به همین جهت نبي اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرمودند: «ما خُلِقتُم لِلفَناءِ، بَل خُلِقتُم لِلبَقاءِ، وَإنّما تُنقَلونَ مِن دارٍ إلَى دارٍ»؛[2] این روایت، از چند معصوم نقل شده است. «انما تنتقلون من دار الی دار»؛ خود جابه جایی‌ها بی نگرانی نیست. تنها چیزی که در این جابجایی می‌تواند دستگیر انسان باشد، محبت است. برای این محبت برنامه‌ریزی کنید. ایام ماه ذی‌قعده است و چله‌ی‌ کلیمی را که به تبع حضرت موسی (علیه السلام) گرفته‌اید، مدیریت کنید. گاهی اوقات در این برنامه‌ریزی‌ها انسان، از محبت گزیده می‌شود؛ هم عامل کمال و هم عامل گزیدگی است. اگر محبت به افراط برسد، در هر جهتی حتی نسبت به اولاد و اهل و دوستان، انسان را از راه خارج می‌کند. محبت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است که ما را به نتیجه می‌رساند.

در روایتی در مورد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) آمده است: «سَلَّمَ عَلَيهِ غُلامٌ دونَ البُلوغِ وبَشَّ لَهُ و تَبَسَّمَ فَرَحاً بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، فَقالَ لَهُ: أتُحِبُّني يا فَتى‌؟ فَقالَ: إي‌وَ اللَّهِ يا رَسولَ اللَّهِ. فَقالَ لَهُ: مِثلَ عَينَيكَ؟ فَقالَ: أكثَرَ. فَقالَ: مِثلَ أبيكَ؟ فَقالَ: أكثَرَ. فَقالَ: مِثلَ امِّكَ؟ فَقالَ: أكثَرَ. فَقالَ: مِثلَ نَفسِكَ؟ فَقالَ: أكثَرَ وَ اللَّهِ يا رَسولَ اللَّهِ. فَقالَ: أمِثلَ رَبِّكَ؟ فَقالَ: اللَّهَ اللَّهَ اللَّهَ يا رَسولَ اللَّهِ، لَيسَ هذا لَكَ و لا لِأَحَدٍ فَإِنَّما أحبَبتُكَ لِحُبِّ اللَّهِ. فَالتَفَتَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إلى‌ مَن كانَ مَعَهُ و قالَ: هكَذا كونوا، أحِبُّوا اللَّهَ لِإِحسانِهِ إلَيكُم و إنعامِهِ عَلَيكُم، و أحِبّوني لِحُبِّ اللَّهِ»؛[3] نوجوانی که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سلام کرد و به قصد خوشحال کردن آن حضرت مقداری با روی باز و تبسم با آن حضرت برخورد کرد. حضرت فرمودند: ای نوجوان، آیا مرا دوست داری؟ گفت: بله، به خدا قسمت ای رسول خدا. گفت: شما را. فرمودند: مرا بیشتر دوست داری یا چشمت را؟ گفت: شما را بیشتر از چشمانم دوست دارم. حضرت فرمود: مرا بیشتر دوست داری، یا پدر و مادرت را؟ گفت شما را بیشتر از والدینم دوست دارم. حضرت فرمودند: مرا بیشتر دوست داری یا جانت را؟ گفت: چشم و جانم فدای شما. شما را بیشتر از جانم دوست دارم. حضرت در آخر سؤال کردند: مرا بیشتر دوست داری یا خدا را؟ گفت: خدا را، خدا را، خدا را، اى پيامبر خدا! كه اين مقام ، نه براى توست و نه ديگرى. در حقيقت ، تو را براى دوستى خدا، دوست مى دارم . در اين هنگام ، پيامبر صلي الله عليه و آلهبه همراهان خود روى كرد و فرمود : اين گونه باشيد . خدا را به سبب احسان و نيكى اش به شما دوست بداريد و مرا براى دوستى خدا، دوست بداريد. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «يا سلمان نزلونا عن الربوبية، وادفعوا عنا حظوظ البشرية، فانا نزلونا عن الربوبیة و قل فینا ما شئتم»؛[4] ای سلمان، ما را از مرحله خدایی پایین بیاورید و درباره ما هرچه می‌خواهید بگویید.

2- خلاصه‌ای از جلسات گذشته

در مباحث بانکداری و مشارکت به این مطلب رسیدیم که اگر شرکا نیاز به مقسّم و قاسم داشتند، هزینه‌ی قسمت به عهده چه کسی است؟ شرکا یا بیت المال؟

3- اقوال فقها در مورد هزینه‌ی قاسم و مقسّم شرکا

3.1- دیدگاه مرحوم صاحب کشف اللثام و مرحوم صاحب جواهر

در عبارت کشف اللثام بودیم. عبارت این است: «و أجرة القُسّام من بيت المال فإن لم يكن إمام أو كان و لا سعة في بيت المال كانت أجرته على المتقاسمين»؛[5] «و أجرة القسّام من بيت المال»؛ ایشان می‌فرمایند که اجرت قاسم و قُسّام از بیت‌المال است. «فإن لم يكن إمام»؛ مراد امام در اینجا،‌ امام معصوم نیست؛ بلکه یعنی اگر راهنما و حاکم و قاضی‌ای نباشد، «أو كان»؛ قاسم یا قاضی‌ای هست، «و لا سعة في بيت المال»؛ ولی بیت‌المال دیگر وسعت ندارد و درامد ندارد، «كانت أجرته على المتقاسمين»؛ اگر دو نفر شریک باشند، متقاسمَين است و اگر شرکای مختلف باشند، متقاسمِين است که هر دو هم در اینجا درست است. در ادامه می‌فرمایند: «و إن استأجروه في عقد واحد ( و ) لكن (لم يعينوا نصيب كل واحد) منهم (من الأجرة لزمتهم الأجرة بالحصص، وكذا لو لم يقدروا أجرة كان له أجرة المثل عليهم بالحصص لا بالسوية) عندنا من غير خلاف يعرف فيه بيننا، وفي محكي الخلاف دليلنا أنا لو راعيناها على قدر الرؤوس ربما أفضى إلى ذهاب المال، كأن يكون بينهما لأحدهما عشر العشر سهم من مائة سهم والباقي للآخر ويحتاج إلى أجرة عشرة دنانير على قسمتها»؛[6] اگر در عقد معیّنی، قیمت‌گذار را آوردند و هیچ یک، اجرت کارشناس را معلوم نکردند، باید طبق حصّه‌ها سهم تقسیم را بپردازند، نه بر طبق رئوس‌شان. حصص، سهام است و رئوس، تعداد است. اگر رئوس را مراعات کنیم، چه بسا اصل مال را هم باید بدهد. در شرکت‌های مختلف سرمایه‌گذاری‌های مختلفی است؛ مثلا به لحاظ فلان سهم باید حقی از سهام‌دار بدهند؛ ولی گاهی باید چیزی هم روی سهمش بگذارد؛ چرا که ممکن است برای کسی 99 سهم باشد و دیگری، 1 سهم باشد و [اگر چیزی روی سهمش نگذارند،] کم می‌آید.

3.2- قول مختار

با کمال معذرت از صاحب کشف اللثام می‌گوییم باید ببینیم که مرسوم عرف چیست؟ در تقسیم، اول باید سراغ عرف برویم. در عرف گاهی بر اساس سهام است. کسانی که شریک در چاه موتور و قنات هستند و الآن فصل لایه‌روبی قنات است، معمولا جایی که چند نفر سهام دارند، مخارج چاه را به لحاظ سهام حساب می‌کنند. در عرف این‌طور است که چند نفر شریک هستند و می‌خواهند خسارت بدهند یا خسارت بگیرند؛ در اینجا بر اساس سهام تقسیم می‌کنند. باید ببینیم کدامیک از شرکا سهم و درآمد بیشتری دارند، آن شخص باید سهم بیشتری بدهد. حال اینکه درصد این سهم چقدر است، یا به عبارت بهتر علی رؤوس هست، یا نیست، عرض ما این است که باید به تعدیل باشد.

4- تعیین اجرت کارشناس قسمت در منابع دولتی و خصوصی

به این نتیجه رسیدیم که به لحاظ روایات اولیه، هزینه‌ی کارشناسی به عهده‌ی بیت‌المال است؛ به خصوص اگر مال برای بیت‌المال باشد؛ مانند موقوفات که ادارات یک سری هزینه‌هایی دارند و یا حتی اداره‌ی منابع مالی همین‌طور است؛ اما اگر نشد، بر می‌گردد به کسانی که دارای سهام و حصص هستند و هر کسی طبق سهم خودش باید بپردازد.

5- مشروعیت کارمزدهای بانکی

کارمزدها اگر غیر متداول باشد، درست نیست. الآن 4 درصد به عنوان کارمزد می‌گیرند. اگر متداول باشد و اجحاف نباشد، اشکال ندارد. اگر بدون قرارداد دیرکرد تعیین کنند، بی‌اشکال نیست. اگر دچار مشکل شدند _ چون در فقه هیچ بن‌بستی نیست _ ، راه حل برون‌رفت از مشکل هست و آن راه حل این است که قرعه بزنند.

6- اقسام قرعه بر اساس نزاع یا عدم آن

قرعه نه تنها در امور مُتَنازَعٌ‌فیه وارد است؛ بلکه مانند صلح، بَدواً هم رائج و دایر می‌دانیم. برخی آقایان نظرشان این است که صلح و قرعه، یا فقط قرعه حتما باید بعد از نزاع باشد؛ ولی ما چنین نظری نداریم؛ عرض ما این است که طرفین هیچ نزاعی نداشته‌اند و از همان ابتدا می‌شود صلح نمود و همین‌طور در بحث قرعه؛ چه در احقاق حقوق و چه در تقسیم حقوق و چه در تقسیم سهام. البته نوبت به قرعه نمی‌رسد؛ چه اماره و چه اصل باشد.

7- مرجع تقسیم اموال بر اساس قوانین جدید

در زمان حاضر، عرف متداول این است که اگر شرکا می‌خواهند مال‌شان را تقسیم نمایند، به قانون شهری و شهرداری مراجعه می‌نمایند؛ حتی اگر نشد، به نظر معتمدین محل و عدول مؤمنین عمل می‌کنند، و در نهایت به حاکم شرع _که فصل الخطاب است_ مراجعه می‌نمایند. یک جهت حجیت نظر حاکم شرع همین است.

8- مشخص کردن هزینه‌ی قسمت در شرط ضمن عقد

همه‌ی این‌ها فرع بر این است که در شرط ضمن عقد شرکت این کار را نکرده باشند. همه‌ی کسانی که شرکت دارند، یا شرکت می‌زنند، یا در اموالی سهیم می‌شوند، قراردادها را قبل از نزاع محکم کنند. اگر روزی خواستند قسمت کنند، معلوم باشد که باید چه کنند. اگر مشخص نکردند، به اجرة المثل رجوع می‌کنند که شاید در هر شهر و بلادی متغیر باشد. معمولا اجرة المثل و روش تقسیم در بلاد این است که طبق سهمی که افراد می‌برند، تقسیم می‌شود. بهترین تقسیم بر اساس حصص است، نه رئوس.

9- حجیت قرعه بر اساس ادله‌ی اربعه

حجیت قرعه بر اساس ادله‌ی اربعه است. در قرآن‌ آمده است و در روایات هم هست. «القرعة لکل أمر مشکل».[7] در سیره هم آمده است.

 


logo