« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی صلاحیت و عدم صلاحیت کافر در کارشناسی از منظر فقهاء_ رضایت در تقسیم و نقش قرعه در تقسیم از منظر فقهاء/تقسیم در وقف_ شرایط قاسم در کلام فقهاء /بانکداری اسلامی (شرکت)

 

موضوع: بانکداری اسلامی (شرکت)/تقسیم در وقف_ شرایط قاسم در کلام فقهاء /بررسی صلاحیت و عدم صلاحیت کافر در کارشناسی از منظر فقهاء_ رضایت در تقسیم و نقش قرعه در تقسیم از منظر فقهاء

 

1- بحث اخلاقی (توجّه به دنائت دنیا برای تعالی انسان)

1.1- نقش زمان و مکان در سیر تکاملی انسان

صدور فرمایشات ائمه (علیهم‌السلام) بر اساس احیای علوم است. کلمات نورانی‌شان برای این است که انسان در مقام حیات طیّبه قرار بگیرد. زمان و مکان هم، وسیله و ابزار برای رسیدن به این حقیقت است. تمام حالات انسان می‌گذرد برای اینکه انسان به این مقام الهی و درجه‌ی خاص برسد. درجه‌ی هر کس، مشخّص است و هیچ کس در نظام وجود، مزاحم دیگری نیست. آن که احساس تزاحم و تصادم می‌شود، در مقام اجسام و طبیعت است.

1.2- توجّه به دنائت دنیا و مبدأ اعلی

نزدیک‌ترین عالم به انسان، دنیا است. به تعبیر بعضی از اهالی سیروسلوک،‌ دنیایی که دِنائَت دارد و پست است. اگر توجّه انسان در سیروسلوک به بالادستی‌ها باشد، هیچ وقت زیان نمی‌بیند. ﴿تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾.[1] در ماه شعبان و ماه تقسیم ارزاق الهی هستیم و ارزاق الهی را باید با استعداد الهی به دست آوریم.

1.3- فرار از ناامنی دنیا به امنیّت الهی

انسان با جسم می‌آید؛ ولی با جسم نمی‌رود. به تعبیر فلاسفه و حکما، جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است.[2] انسان با رَحِم مادر و رَحِم دنیا می‌آید؛ ولی با عالم دنیا و رحم، پایان نمی‌پذیرد. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لاَ دَارُ مَقَرٍّ».[3] دنیا، قرارگاه نیست؛ فرارگاه است. اگر بخواهیم از یک نقطه‌ی ناامنی فرار کنیم، باید به نقطه‌ی امن فرار کنیم. ﴿فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ﴾؛[4] باید فرارمان به نقطه‌ای باشد که امنیّت‌مان را تأمین کند. اینکه یکی از اوصاف وجود نازنین امام زمان (علیه‌السلام)، امان -یا أمان‌الله- است؛ به همین جهت است.

1.4- راهکار تقویت نفوس در ماه شعبان

ان‌شاءالله در ماه شعبان، نفوس خود را در این جهت تقویت فرمایید. تنها راهکار این تقویت، این است که مسیر واقعی را تشخیص دهیم و مقصد و مقصود را بفهمیم و همیشه ببینیم که آیا در مسیر ﴿إِلَى رَبِّكَ مُنتَهَاهَا﴾[5] و ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ﴾،[6] هستیم یا نه.

1.5- نقش توجّه به ذات در تعالی انسان

«فَمُلَاقِيهِ»، فَ مُلاقی هُوَ است و این غیر از ملاقی اوصاف است. ما الآن در ملاقات اوصاف هستیم؛ امّا آنقدر اوصاف مردم متعدّد است که به ذات، توجّه ندارند. انسان‌ها در کثرت ازمنه و احوال و اوصاف، به ذات توجه ندارند. در باقیمانده‌ی این ماه، نفوس‌تان را دریابید تا آمادگی کامل برای شهرالله داشته باشید.

1.6- ارتباط رسالت، ولایت و عبودیّت

ماه رجب، ماه ولایت بود که بستر برای رسیدن به رسالت است؛ چون حقیقت رسالت، ولایت است. رسالت، وسیله‌ی رسیدن به شهرالله المعظّم است. گاهی به رجب و شعبان هم ماه خدا به وصف عرضی اطلاق می‌شود؛ امّا شهرالله حقیقی که وصف ذاتی آن است، ماه مبارک رمضان است.

1.7- رفع و دفع تعلّقات در سلوک معنوی

صلوات شعبانیه را داشته باشید. مناجات شعبانیه را تأمّل کنید که در رفع و دفع تعلّقات، اثر دارد. ما باید رافع و دافع تعلّقات باشیم. اطبّا می‌گویند: پیشگیری بهتر از درمان است. حال اگر کسی مریض شد،‌ مرحله‌ی بعدی درمان است. تمام عالم یا در رفع هستند و یا در دفع هستند. دفع معمولاً راحت‌تر است. مرحوم مقدّس اردبیلی را سؤال کردند که اگر در فلان زمینه‌ی گناه قرار بگیرید، چه می‌کنید؟ می‌گوید دعا می‌کنم در آن قرار نگیرم؛ چراکه معلوم نیست پیروز بیرون بیایم. رزقنا الله ایّانا و ایّاکم ان‌شاءالله. «اللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَطَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً وَاجْعَلْنِي لَهُ مُتَّبِعاً حَتى أَلْقاكَ يَوْمَ القِيامَهِ عَنِّي راضِياً وَعَنْ ذُنُوبِي غاضِياً قَدْ أَوْجَبْتَ لِي مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَأَنْزَلْتَنِي دارَ القَرارِ وَمَحَلَّ الاَخْيارِ».[7] آخرین مرحله، این است که «وَطَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعاً»؛ به طریق مَهیَع به «دارَ القَرارِ وَمَحَلَّ الاَخْيارِ» ختم می‌شود. راه همواری که از اوّل نظام عالم تا قیام قیامت هست.

2- خلاصه‌ای از جلسات گذشته

بحث در این بود که چه کسی باید قسمت را به عهده گیرد. هرچقدر شخصیت باکمالی، آن را به عهده بگیرد؛ تقسیم، بهتر انجام می‌شود.

3- شرایط قاسم در کلام فقهاء

3.1- دیدگاه مرحوم محقق حلی (رحمه‌الله)

عبارت شرائع این است: «و يشترط فيه البلوغ و كمال العقل و الإيمان و العدالة و المعرفة بالحساب و لا يشترط الحرية».[8]

3.2- دیدگاه صاحب جواهر (رحمه‌الله)

عبارت در جواهر که شرح شرائع مرحوم محقّق حلّی است، – کتاب شرائع، قبلاً متن خارج سطح اعلی آقایان بود و حدود 60-70 شرح دارد- در جلد 40، صفحه 327 این است:

«(و) كيف كان فلا خلاف في أنه (يشترط فيه البلوغ وكمال العقل) لعدم قابلية الفاقد لهما بعد كونه كالبهائم لذلك، بل (والايمان) بالمعنى الأخص فضلاً عنه بالمعنى الأعم بل (والعدالة) لعدم قابلية فاقدها فضلا عن فاقده لنصب الامام له وجعله أمينا له في قسمة الإجبار وغيرها على وجه تمضي قسمته كما تمضي حكومة الحاكم، بل هي قسم من الحكومة. (و) من هنا اشترط أيضا فيه (المعرفة بالحساب) ونحوه مما تحتاج إليه القسمة غالبا على نحو اشتراط ما يحتاج إليه القاضي في القضاء. نعم قد يتوقف في أصل استفادة كون ذلك من المناصب مما وصل إلينا من الأدلة، إذ ليس إلا ما سمعته من أنه كان لعلي عليه‌السلام قاسم وهو أعم من ذلك، لاحتمال إعداده لإيقاع هذا الفعل لو احتيج إليه، لا لأنه منصب وولاية كمنصب القضاء والامارة، بل لعله كالكتابة والوزن ونحوهما، اللهم إلا أن يكون إجماع كما هو ظاهر إرسالهم له إرسال المسلمات، فيكون حينئذ هو الحجة فيه وفي اشتراط الشرائط المزبورة. (و) كيف كان فـ (ـلا يشترط) فيه (الحرية) عندنا، بل يجوز أن يكون عبدا إذا استجمع الشرائط وأذن المولى، خلافا لبعض العامة، كما لا يشترط في صحة القسمة حضوره بلا خلاف».[9]

3.2.1- شرط بلوغ و عقل در قاسم

«فلا خلاف في أنه (يشترط فيه البلوغ وكمال العقل) لعدم قابلية الفاقد لهما بعد كونه كالبهائم لذلك»؛ کسی که می‌خواهد تقسیم کند، باید تخصّصی داشته باشد تا قسمت کند. بلوغ و کمال عقل هم، شرط است؛ بنابراین بچّه‌ها و کسانی که مشکل عقلی دارند، نمی‌توانند قسمت را به عهده بگیرند.

3.2.2- اشتراط ایمان و عدالت و شناخت حساب در قاسم

«(والايمان) بالمعنى الأخص»؛ ایمان بالمعنی الاخص یعنی حتّی‌الامکان شیعه باشد. «فضلاً عنه بالمعنى الأعم»؛ چه برسد به ایمان بالمعنی الاعم که اسلام باشد. بنابراین در آن هم بلوغ، هم ایمان و هم عقل شرط است. همچنین «بل (والعدالة و) من هنا اشترط أيضا فيه (المعرفة بالحساب)»؛ قاسم، باید حسابدار هم باشد؛ لذا علاوه بر شرایط عامه‌ی تکلیف، این شرط امتیازی هم باید باشد. «ونحوه مما تحتاج إليه القسمة غالبا على نحو اشتراط ما يحتاج إليه القاضي في القضاء»؛ قاضی هم این‌ها را باید داشته باشد و احکام قضا را هم باید بداند.

بنابراین نظر شارح و ماتن این است که شرایط عامه‌ی تکلیف و عدالت هست و بحث شیعه بودن و آشنایی با حساب و کتاب و اموری که مترتّب بر تقسیم است را نیز شرط می‌دانند.

3.2.3- تحلیل منصب قاسم

«نعم قد يتوقف في أصل استفادة كون ذلك من المناصب مما وصل إلينا من الأدلة، إذ ليس إلا ما سمعته من أنه كان لعلي عليه‌السلام قاسم وهو أعم من ذلك، لاحتمال إعداده لإيقاع هذا الفعل لو احتيج إليه، لا لأنه منصب وولاية كمنصب القضاء والامارة»؛ نه به‌عنوان مَنصَب و ولایت مانند قضاوت و امارت. «بل لعله كالكتابة والوزن ونحوهما، اللهم إلا أن يكون إجماع كما هو ظاهر إرسالهم له إرسال المسلمات، فيكون حينئذ هو الحجة فيه وفي اشتراط الشرائط المزبورة».

3.3- دیدگاه استاد

در اینکه این شرایط، شرط است یا لازم است یا خیر؛ عرض ما این است و می‌گوییم آنچه در قاسم یا قاسمین -مقسّم، غلط مشهور است- لازم است، این است که آگاهی به کارشان داشته باشند و اینکه ثقه باشند و به عبارت بهتر اهل دغل نباشند.

4- بررسی صلاحیّت و عدم صلاحیّت کافر در کارشناسی از منظر فقهاء

بحث دیگر که پیش می‌آید این است که آیا کافر می‌تواند کارشناس باشد یا خیر؟ آیا وقتی اینان کارشناسی را می گیرند، به‌عنوان مَنصَب و ولایت است یا به‌عنوان وکالت است؟ از همینجا، منشأ اختلاف اقوال آقایان شده است.

4.1- دیدگاه استاد

عرض ما این است که اگر کسی به کارشناسی مراجعه کرد، به‌عنوان کارشناس رجوع کرده است. معمولاً از این جهت است که خودشان نمی‌توانند از پس کار برآیند و به دیگری واگذار می‌کنند. در این صورت آیا ما می‌توانیم کارشناس غیر شیعه را بگیریم؟ گرفتن کارشناس غیر شیعه به نظر ما، صحیح است. در کارشناس غیر مسلمان هم، نظر ما این است که اگر کارشناسی به‌گونه‌ای باشد که ﴿لَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾،[10] جایز نیست؛ ولی اگر این‌گونه نباشد که مشکل و ولایتی رخ نمی‌دهد، اشکالی ندارد. رجوع به کارشناس، رجوع به متخصّصین است و رجوع به متخصّصین نیز، جایز است؛ همانند رجوع به اطبّا. به‌عنوان قضایای شخصیه، گاهی اطبّای غیر مسلمان برای اهل بیت (علیهم‌السلام) آورده‌اند و به لحاظ مسائل اسلامی اشکال ندارد.

4.2- دیدگاه علّامه حلّی

عبارت علّامه حلّی در تحریر، این‌گونه است: «و لا يشترط ذلك في القاسم الّذي يتراضى به الخصمان، فلو تراضيا بقسمة الكافر جاز، كما لو تراضيا بالقسمة بأنفسهما».[11] «و لا يشترط ذلك في القاسم الّذي يتراضى به الخصمان»؛ ‌«ذلک» اشاره به شرایط پنجگانه (ایمان و اسلام و عقل و بلوغ و عدالت و معرفت به حساب) دارد. اگر روزی کارشناس بدوی داشتیم که بر طرفین تحمیل کنیم، باید مراقبت کنیم. امّا اگر راضی شدند، «فلو تراضيا بقسمة الكافر جاز، كما لو تراضيا بالقسمة بأنفسهما». اگر رجوع به هیچ کدام از متخصّصین نکردند و خودشان تقسیم کردند،‌ اشکالی ندارد.

5- مستندات قرآنی شرط عدالت در شخص قاسم

چند آیه در قرآن است که دلالت بر شرط عدالت دارند:

    1. ﴿وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾؛[12] به‌سراغ ظالمین نروید که یعنی شرط عدالت.

    2. ﴿لَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾.[13]

    3. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ﴾.[14]

5.1- دیدگاه استاد در این خصوص

عدالت، شرط فضل است و کمال محسوب می‌شود؛ ولی شرط لزوم نمی‌باشد و لازم نیست. اگر روزی مراجعه به کافر کردند و به قسمت او راضی شدند، اشکالی ندارد.

6- رضایت در تقسیم و نقش قرعه در تقسیم از منظر فقهاء

بحث دیگر این است که آیا این شرایط در قاسمی که از سوی حاکم یا قاضی منصوب است، نیز لازم است؟ آیا به تقسیم باید رضایت داشته باشند یا بعد از آن به قرعه هم باید رجوع کنیم و برای سهام‌شان، قرعه انداخته شود؟

دیدگاه مرحوم شهید ثانی

عبارت مرحوم صاحب مسالک درخصوص این مسئله، این است: «أما القاسم الذي نصباه، أو إذا اقتسما بأنفسهما من غير قاسم، قال الشيخ: يعتبر رضاهما بعد القرعة، لأنها إنما تتعيّن بحكم الحاكم أو تراضيهما بعدها، و لأصالة بقاء الشركة».[15] «أما القاسم الذي نصباه، أو إذا اقتسما بأنفسهما من غير قاسم، قال الشيخ: يعتبر رضاهما بعد القرعة»؛ نظرشان این است که بعد از رضایت، قرعه هم لازم است. دلیل ایشان این است: «لأنها إنما تتعيّن بحكم الحاكم أو تراضيهما بعدها، و لأصالة بقاء الشركة»؛ اگر روزی شک کنیم که شرکت هست یا خیر، باید استصحاب کرد و استصحاب می‌گوید: شرکت باقی است. درنتیجه باید کاری کرد که شرکت به هم بخورد.

6.1- دیدگاه استاد

با عرض معذرت از همه‌ی بزرگان، به نظر ما باید رضایت شرکا را به دست آوریم. اگر رضایت خودشان هست و به تقسیم راضی شدند که چه بهتر و گرنه قاسم باید انجام دهد و اگر قسمت قاسم هم نشد، باید قرعه انداخت.

 


logo