1403/11/06
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام فقها در مورد قسمت در وقف/قسمت در وقف /بانکداری اسلامی (شرکت)
محتويات
1- بحث اخلاقی (برنامهریزی برای شبانهروز)1.1- چهار برنامهی کلّی برای شبانهروز
1.1.1- مناجات با خدا
1.1.2- تلاش برای کسب روزی حلال
1.1.3- معاشرت با برادران مورد اعتماد خود
1.1.4- لذّت عقلی
1.1.5- زمینهسازی لذّت عقلی برای ساعات دیگر
1.2- توجّه به حضور در محضر خداوند
1.2.1- تأثیر توجّه به حضور در محضر خداوند
1.3- ادب مع الله
1.3.1- بالاترین مصداق ادب مع الله
1.3.2- نشانهی ورود به ادب مع الله
2- خلاصهای از جلسات گذشته
3- اقوال علما در قسمت وقف
3.1- کلام صاحب مفتاح الکرامة
3.2- کلام مرحوم محقّق کرکی (رحمهالله)

موضوع: بانکداری اسلامی (شرکت)/قسمت در وقف /کلام فقها در مورد قسمت در وقف
1- بحث اخلاقی (برنامهریزی برای شبانهروز)
1.1- چهار برنامهی کلّی برای شبانهروز
در آستانهی شهادت امام کاظم (علیهالسلام) هستیم. حضرت امام کاظم (علیهالسلام) فرمودند:
«اِجتَهِدُوا في أن يكونَ زمانُكُم أربَعَ ساعاتٍ : ساعَةٌ لِمُناجاةِ اللّه ِ، و ساعَةٌ لأمرِ المَعاشِ ، و ساعَةٌ لمُعاشَرَةِ الإخوانِ و الثِّقاتِ الذينَ يُعَرِّفُونَكُم عُيُوبَكُم و يَخلُصُونَ لَكُم في الباطِنِ ، و ساعَةٌ تَخْلُونَ فيها لِلَذّاتِكم في غَيرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ اَلسَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى اَلثَّلاَثِ سَاعَاتٍ».[1]
«اِجتَهِدُوا»؛ تلاش کنید که ساعاتتان چهار بخش باشد. ساعت اصطلاحی از لحظه شروع میشود تا قیامت که ساعت است. ساعت در اصطلاح روایات، فقط ساعت اصطلاحی نیست؛ ایّام و سنوات را هم شامل میشود.
1.1.1- مناجات با خدا
«ساعَةٌ لِمُناجاةِ اللّهِ»؛ ساعتی را برای نجوای الهی قرار دهید که الآن، ماه مبارک رجب است و ماه نجوا است. حضرت، این ساعت را مقدّم داشتند. لحظاتی را در محضر خدا باشیم. آنچه در مناجات مهمّ است، زمان آن نیست؛ بلکه کیفیّت آن است. البتّه اگر انسان بین زمان طولانی و بین حال و مقام طولانی بتواند جمع کند، بهتر است؛ امّا آنچه بیشتر مهمّ است، نشاط در عبادات است؛ لذا حضرت حقّ فرمودند: ﴿لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى﴾[2] و ﴿وَلاَ يَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى﴾؛[3] با کسالت و بیتوجّهی نباید وارد شد. این ساعت اوّل است.
1.1.2- تلاش برای کسب روزی حلال
ساعت دوم، «ساعَةٌ لأمرِ المَعاشِ» است. «مَنْ لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ»؛[4] تا معاشی نداشته باشید، معادی ندارید. «الدُّنْیا مَزْرِعَةُ الْآخِرَةِ»؛[5] برای امر معاش خود برنامهریزی کنید.
1.1.3- معاشرت با برادران مورد اعتماد خود
ساعت سوم، «و ساعَةٌ لمُعاشَرَةِ الإخوانِ و الثِّقاتِ الذينَ يُعَرِّفُونَكُم عُيُوبَكُم و يَخلُصُونَ لَكُم في الباطِنِ» است. انسان، فردی است که جمع میشود و کثیر میشود. در این کثیر شدن، خطر ﴿أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ﴾[6] است. اگر انسان در کثرتهای کمّی به کثرت کیفی برسد، در کوثر قرار میگیرد نه در تکاثر. انسان، تنهایی است که جمع میشود و در این جمع شدن، نیاز به معاشرت دارد. کسانی را در این معاشرت انتخاب کنید که با شما سنخیّت دارند؛ در این صورت، انسان، متخلّق میشود. در این معاشرت، هم اخلاق نهفته است و هم عرفان.
1.1.4- لذّت عقلی
ساعت چهارم، «ساعَةٌ تَخْلُونَ فيها لِلَذّاتِكم في غَيرِ مُحَرَّمٍ» است. زندگی یعنی لذّت؛ امّا نه لذّت دنیایی و حسّی که آن هم، بهعنوان بالعرض، مطلوب است؛ ولی لذّتی که مطلوب است، لذّت عقلی است که در روایات آمده است.
اگر لذّت ترک لذّت بدانیدگر شهوت نفس، لذّت ندانی[7]
1.1.5- زمینهسازی لذّت عقلی برای ساعات دیگر
«وَ بِهَذِهِ اَلسَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى اَلثَّلاَثِ سَاعَاتٍ»؛ این ساعت چهارم، بستر و مقدّمه و زمینه و گام برای ساعتهای دیگر میشود. این، معنی اعتدال است. این یعنی همان «لاَ رَهْبَانِيَّةَ فِي الإِسْلاَمِ».[8] برای همین گفت: «من در میان جمع و دلم جای دیگر است».[9] اگر در میان جمع بودید و دلتان جای دیگر بود، به حضور میرسید.
1.2- توجّه به حضور در محضر خداوند
در شرح اسماء هم گفتیم که حضور به معنای توجّه به الفاظ و مفاهیم نیست حتّی در نماز، هر چند این هست؛ بلکه حضور یعنی ارتباط لفظ و معنا و رسیدن به حقایق؛ بهخصوص اینکه به جایی برسد که کلیهی حقایق، یک حقیقت میشود. این جملهی حضرت امام (رحمهالله) است که فرمودند: «عالم، محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید».[10]
1.2.1- تأثیر توجّه به حضور در محضر خداوند
اگر برسیم که حاضر و ناظر بر کارهای ما، حضرت حقّ است، میفهمیم و میدانیم که به تعبیر امیرالمؤمنین (علیهالسلام): «وَ لاَ مِيرَاثَ كَالأدَبِ».[11] ادب یعنی اینکه رعایت حدود اشیاء را داشته باشیم.[12] انسان، موظّف به رعایت آداب است. شما یک نفر هستید؛ ولی به لحاظ نسبتهایی که به شما داده میشود، شما چند نفرید. مرتّب ما در حال کثرات هستیم؛ رفیق دارد، فرزند دارد، درس میرود و... . اگر در این کثرات، نسبت حقیقیمان را با حقیقت واحده یعنی حضرت حقّ گم نکردیم؛ ما مؤدّب به ادب هستیم.
1.3- ادب مع الله
حضرت استاد علّامه حسنزاده (قدّس الله نفسه الزکیّه) میفرمودند: «اولین ادب، ادب مع الله است». ما موظّف به ادب مع الله هستیم. اگر این ادب مع الله باشد، دیگر بزرگتر هرچه بگوید، گوش میکند و شنوایی دارد. این، معنی ادب است. بزرگترین ادب، ادب مع الله است.
1.3.1- بالاترین مصداق ادب مع الله
بزرگترین مصداق ادب مع الله، این است که خداوند من و شما را دوست داشت و به ما میگوید: چه کنیم و چه نکنیم. اوامر و نواهی الهی، مَظهر محبّت خدا است. برای این ادب مع الله تقاضا میکنم، برنامهریزی کنیم. اگر برنامهریزی کردید، انشاءالله به جایی میرسید که بگویید: ما وفای به اوامر الهی داریم و مصداق آیهی شریفهی ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾[13] میشوید.
1.3.2- نشانهی ورود به ادب مع الله
نشانهی ورود به ادب مع الله، تغییر حالات انسان است. انسان، خودش متوجّه میشود. هرچه انسان، ذاکر به اسمای الهی شود، دلیل بر رعایت ادب است. باید با الفاظ، سر و کار داشته باشیم تا به مفاهیم برسیم و از مفاهیم به حقایق برسیم تا به حقیقت واحد دست یابیم. همهی اینها، وابستهی به همدیگر هستند.
توصیهی استاد به ارتباط با امام زمان (علیهالسلام) بعد از نماز صبح
در آخرین روزهای ماه رجب هستیم. ارتباطتان را با وجود امام زمان (علیهالسلام) قوی کنید. پیشنهاد میکنم که زیارتنامهی بعد از نماز صبح را داشته باشید؛ «اللّهُمَّ بَلِّغْ مَولايَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلواتُ الله عَلَيْهِ عَنْ جَمِيعِ المُؤْمِنِينَ وَالمُؤْمِناتِ»؛[14] عهد و بیعت و عقدی است. این نماد رعایت ادب ما با ولیّ است. ماه مبارک رجب هم، ماه ولایت است. سلام خالصانه، محضر این ولیّمان عرض میکنیم: السلام علیک یا صاحب الزمان. السلام علیک یا موسی بن جعفر. السلام علیک یا فاطمة المعصومة.
2- خلاصهای از جلسات گذشته
در بحث بانکداری اسلامی در کتاب الشرکة در بحث تقسیم مال موقوفه در مسئلهی بیست و یکم تحریر بودیم. اجماع بین علما، این است که تقسیم وقف بین صاحبان آن جایز نیست؛ مگر در جایی که وقف در حال تخریب باشد یا بخواهد تبدیل به احسن شود.
ادلّهای برای عدم تقسیم وقف گفتیم:
1- تقسیم، منافات با خصوصیّت وقف دارد. وقف، چه به معنای حبس باشد و چه عدم ملکیت و یا منع تصرّف؛ تقسیم وقف، منافات با آن دارد. وقف یعنی در اختیار افراد خاصی باید باشد. یکی از مصادیق آن، مثلاً وقف بر اولاد است. در این جهت فرقی بین موجودین و معدومین نیست. فرقی بین طبقهی اوّل و دوم نیست. تقسیم یعنی برای عدّهای خاص باشد که منافی وقف است.
2- دلیل دوم اینکه وقف، خاص به موجودین نیست؛ بلکه برای دیگران هم هست و تقسیم، منافات با حقوق دیگران دارد. در وقف هم، آقایان نظرشان این است که تا بطن اوّل باشد، نوبت به بطون بعدی و لو یک نفر نمیرسد.
3- تفاوتی که در نسلها و بطون هست، دلیل سوم است؛ مثلاً بچّههای امروز و بچّههای آینده. مثلاً افرادی که برای آنان وقف کرده است، دو نفر مثلاً هستند که در این صورت، وقف باید نصف شود؛ ولی نسل آینده ممکن است تعداد دیگری باشند. لذا تفاوت بین بطون در تعداد، دلیل بر عدم جواز تقسیم وقف است.
3- اقوال علما در قسمت وقف
3.1- کلام صاحب مفتاح الکرامة
مرحوم سیّد جواد عاملی در مفتاح الکرامة، میفرمایند: «و تصحّ قسمة الوقف من الطلق، هذا ممّا لا أجد فیه خلافاً فی الباب و باب القضاء و باب الشرکة و باب الشفعة إذا لم تشتمل علی ردّ من جانب صاحب الطلق و ظاهر «التذکرة» فی الباب و «مجمع البرهان» الإجماع علی ذلک».[15]
فرض کنید زمینی است که وقف بر اولاد کردند؛ خصوصاً اگر شامل بخشهایی باشد که برخی ارزانتر و برخی گرانتر باشد؛ باید در اینجا تعدیل و رد کنند. آنی که گرانتر است، باید تن بدهد به آنی که ارزانتر است. قسمت، در صورتی است که متولّی اجازه دهد و درحال تخریب باشد یا تبدیل به احسن شود. در اینجا تعدیل میکنیم و رد میکنیم؛ به عبارت بهتر، هنگام تقسیم قمیتسنجی میکنیم. وقتی که تعدیل صورت گرفت، یک قسمتی از مال، طِلق میشود. اگر در کتابهای وقف، اصطلاح طِلق را دیدید، به این معناست. به عبارت بهتر طلق، مالی است که به ضرورت تقسیم یا نسبت یا استفادهی موقوفٌعلیهم، آزاد شده است؛ زیرا تا زمانی که آزاد نشود، در مِلک دیگری قرار نمیگیرد. البتّه در اینجا بحثی است که آیا وقف، خروج ملکیّت است یا ثبوت ملکیّت که در کتاب وقف بحث آن شده است.
3.2- کلام مرحوم محقّق کرکی (رحمهالله)
مرحوم محقّق کرکی در کتاب جامع المقاصد میفرمایند: «و تصحّ قسمة الوقف من الطلق إلّا أن يتضمّن ردا الى الطلق منه. لأنّ ذلك يستدعي خروج بعض الوقف عن حكمه».[16] «تصحّ قسمة الوقف من الطلق»؛ یعنی مالی که به نسبت آزاد شده است و الآن به ضرورت باید بین افراد تقسیم شود. «الی» در عبارت «ردا الى الطلق منه» به معنای «مِن الطلق» است.