1403/12/02
بسم الله الرحمن الرحیم
گستردگی اسم اعظم در عالم - نقش ذکر بسمالله و صلوات در رسیدن به اسم اعظم/شرح اسم شریف الله - اسم اعظم /شرح اسمای الهی
محتويات
1- سخن آغازین2- عصارهی مباحث گذشته
3- افضلیت دعا نسبت به قرآن
4- گستردگی اسم اعظم در تمام عالَم
5- دعای مباهله، نام دیگر دعای سحر
6- مباهلهی خمسهی طیبهی اصحاب کساء (علیهمالسلام) با مسیحیان نجران
7- عدم تحریف قرآن
8- ملاک ورود انسانها به بهشت
9- دعای سحر، دلیل بر گستردگی اسم اعظم در عالم
10- خاص بودن اسم اعظم برای هر انسانی
11- آیهی «بسم الله الرحمن الرحیم»، گزیدهی آیات قرآن
12- نقش مراقبهی چشم و گوش در دریافت اسم اعظم
13- نقش ترک منیّت در دریافت اسم اعظم
14- اسم اعظم جامع و اسماء زیرمجموعهی آن
15- معراج پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، سَیر با اسم اعظم
16- چشمههایی از حروف «بسم الله الرحمن الرحیم» در بهشت
17- دو راهکار برای دسترسی به اسم اعظم خودمان
18- صلوات شعبانیه، مصداقی از صلوات برای رسیدن به اسم اعظم
19- وحی تشریعی و وحی اِنبائی
20- نسبت بین تلاوت و قرائت
21- دفع یک توهّم
22- خصوصیات حضرت سلمان (علیهالسلام)
23- انس با دعاها، مقدمهی دریافت اسم اعظم
24- طیّ الأرض و تَیهُ الأرض (سرگردانی)
25- گناه، سبب تَیهُ الأرض و سرگردانی
موضوع: شرح اسمای الهی/شرح اسم شریف الله - اسم اعظم /گستردگی اسم اعظم در عالم - نقش ذکر بسمالله و صلوات در رسیدن به اسم اعظم
1- سخن آغازین
بسمالله الرّحمن الرّحیم الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله. و السلام و الصلوة علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما علی حبیب العالمین أبی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین سیّما علی سیّدة نساء العالمین و علی محمد بن علی الباقر و علی بقیة الله فی الأرضین بهم نتولی و من أعدائهم نتبرء إلی الله.
2- عصارهی مباحث گذشته
عرض شد تمام عالم و آدم برای اسماء الهی است. جز اسماء الهی هیچ چیز دیگری در نظام احسن الهی نیست. بحث اسماء الهی بحثی ضروری است. نیاز همه، اسماء الهی است. تکوینا در احاطهی اسماء هستیم. اگر تشریعاً و ارادةً و اختیاراً در حریم اسمای الهی قرار گرفتیم، میتوانیم به فلسفهی وجودیمان برسیم. به این نتیجه رسیدیم که تنها فلسفهی آفرینش و ایجاد، عبادت است. فلسفهی دیگری ندارد. عبادت، ظهورش در اطاعت است. اطاعت، سیرش در حشر و نشر با اسماء الهی است. این نقشهی راه است. ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾،[1] برای همین است.
همچنین به این مطلب رسیدیم که تمام آیات الهی نیز اسماء الهی هستند؛ یعنی شما اگر آیات را بخوانید، صدر و ذیل آیه و اول و آخرش، اسمی یا اسمائی از اسماء باریتعالی استفاده میشود. از اول قرآن تا آخر همهاش اسماء الهی است؛ یا اسم ظاهر است و یا اسم باطن. یا اسم اول است و یا اسم آخر؛ ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾.[2] ذات باریتعالی نیز که آیات الهی را فرستادند و قلب انسان کامل که مهبط جایگاه آیات الهی است، نشر و بسط و منشأ و مصدر و آغاز و معرفی اسماء الهی میشود.
در جلسات گذشته گفتیم خداوند کریم آیات فرستاده است و آیات هم تحویل میگیرد. آیات تنزیلی حضرت حق در هر زمانی، خاص همان مردم زمان است. گاهی سفرهای تورات و انجیل است. گاهی آیات الهی قرآن است. آنها فرقان بودند، ولی قرآن، قرآن است. 124 هزار پیغمبر، آخرین پیامبر کتابش «مُهَیمِن» است. مصدّق همهی آیات الهی گذشته است. ما به این نتیجه رسیدیم که اگر قرآن نبود، از تورات و انجیل هم خبری نبود. قرآنی که تحویل میگیرد دعا است.
3- افضلیت دعا نسبت به قرآن
از امام صادق (علیهالسلام) سؤال کردند دعا کنیم یا قرآن بخوانیم؟ فرمودند: «دعا بخوانید». [3] دعا قرآن هم دارد. آیات را بر دل نشانده است؛ حالا بیان دارد. دعا باید از معبر و مسیر و جایگاه و مهبط عبور کند. حضرت علامه حسنزاده (رحمهالله) میفرمودند: «مسیر، سیروسلوک است؛ دعا هم جز اسم و اسماء چیز دیگری نیست». به این نتیجه رسیدیم که اسم، لفظ و مفهوم نیست، ولی بی لفظ و بیمفهوم هم نیست. اسم آن حقیقت خارجی است. بحثمان به اینجا رسید که همهی این اسماء در اسمی جمع میشود که اسم اعظم است. گاهی شیرینی لفظیاش آنقدر در اشتهای دیگران قرار میگیرد که طالب اسم اعظم میشود.
4- گستردگی اسم اعظم در تمام عالَم
اگر از من بپرسید که اسم اعظم کدام است، باکمال صراحت و صداقت میگویم «ربّ انعمت فزد» عرض میکنم که جز اسم اعظم کدام است؟ جز اسم اعظم چیز دیگری نداریم. این اعظم و حقیر و نسبتهای دیگر از کجاست؟ اینها هم هست، ولی اینها از نسبتهای کسی است که وارد در مرحلهی اسم اعظم میشود. انشاءالله تعالی در ماه آینده که ماه رمضان است، این دعای شریف سحر را بخوانید. از امام باقر (علیهالسلام) است به نقل از امام رضا (علیهالسلام)، رضویمسلکها با باقریمشربها، مسلک و مشربشان یکی میشود و دعای سحر میشود. دعای همهی شبها است، ولی چون خلقالله در ماه رمضان بیدارند، دعای ماه مبارک رمضان شد.
5- دعای مباهله، نام دیگر دعای سحر
این دعا، دعای شریف مباهله است. شأن نزولش برای روز مباهله است. بنا دارم نظریات استاد را نشر بدهیم که وظیفهی ما است. حضرت علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیه) میفرمودند: «مباهله، آخرین برهان سالک است».
6- مباهلهی خمسهی طیبهی اصحاب کساء (علیهمالسلام) با مسیحیان نجران
برهانهای معمولی و استدلالهای معمولی و اعجازهای رسالت برای عدهای کفایت نمیکند و لذا مباهله میکنند. جانشان را در میان میگذارند؛ چنانکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با مسیحیان نجران این کار را کردند. خمسهی طیبه به مباهله آمدند. آل کساء آمدند. مسیحیان نجران، عالمانشان میدانستند چه خبر است. عدهای جاهل قاصر بودند و عدهای جاهل مقصر بودند. فهمیدند که اگر مباهله شود، نسلی از آنها باقی نمیماند. [4]
7- عدم تحریف قرآن
همین جا اجازه دهید که این مطلب را هم عرض کنم؛ تفسیر «مجمعالبیان» در محضر علامه حسنزاده (رحمهالله) بودیم. صحبت تحریف قرآن شد. فرمودند: «خیر، قرآن تحریف نشده است». ایشان کتابی دارند با عنوان «فصل الخطاب فی عدم تحریف الکتاب». فرمودند: قرآن با همین وضعیتی که آمده است، نازل شده و جابهجا نشده است. علامه طباطبایی (قدساللهنفسهالزکیه) فرمودند: «اگر کسی قائل به تحریف باشد، من حاضرم با او مباهله کنم». این جملهی صاحب المیزان است. علوم و حقایق، دست به دست میشود. ایشان فرمودند: «در هر کجا کسی قائل به تحریف شد، اگر این برهانها که آوردیم او را کفایت نکرد، ما هم حاضر به مباهله با او هستیم». این جملهی حضرت علامه است. این راه ادامه دارد.
8- ملاک ورود انسانها به بهشت
دعای روز مباهله، دعای شریف سحر است. آغازش این است: «اللّهُمَّ إِنِّي أَسأَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِأبْهاهُ وَكُلُّ بَهائِكَ بَهِيُّ».[5]
سؤالی است که آیا بهشت را به بهاء میدهند و یا به بهانه؟ بچه تا بهانه نگیرد، شیر مادر را نمینوشد و توجه مادر را جلب نمیکند. عدهای از سالکان معتقدند که بهشت را به بها میدهند. روزی به حضرت علامه حسنزاده (رحمهالله) عرض کردم؛ اینها بین گام اول و دوم نظر دادند و ظاهراً هر دو است. در فرازی از الهینامه گفتیم: «الهی بعضی گویند بهشت را به بهانه میدهند و برخی میگویند به بها؛ خوش آن بهانهای که بهایش تو باشی». تمام تجار عالم بر اساس بهاء و ثمن و مثمن معامله میکنند. درگیر بهاء جسمانی هستند. باید هم باشد؛ حضرت استاد فرمودند: «همین است».
9- دعای سحر، دلیل بر گستردگی اسم اعظم در عالم
در دعای سحر آمده است؛ «اللّهُمَّ إِنِّي أَسأَلُكَ مِنْ أَسْمائِكَ بِأَكْبَرِها وَكُلُّ أَسْمائِكَ كَبِيرَةٌ».[6] شما وقتی میخواهید بالا بیایید میگویید؛ «سبحان ربی الاعلی و بحمده». «علیٌّ اشتُقَّ مِنَ العَلِیِّ»؛[7] تعال میگویند؛ ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾.[8]
«ما ز بالاییم و بالا میرویم ما ز دریاییم و دریا میرویم».[9]
«اللهم انی اسئلک من اسمائک»؛ من از اسماء تو اسم اعظم و کبیرت را میخوانم؛ البته همهی اسماء تو کبیر است. ما جز اسم اعظم چیزی نداریم. «کل» هم ضابطه است؛ رابطه نیست. این ضابطه، ارتباطات را هم دارد. همه جا هست. تمام اسمای الهی اسم اعظم است.
10- خاص بودن اسم اعظم برای هر انسانی
آن نکتهای که تأکید میکنم، حرف مهمی است. انشاءالله با آسایش و انگیزه با حالات نفسانی بپیمایید. آن نکتهی مهم این است که هر کسی اسم اعظمش، خاص به خودش است. هیچ اسم اعظمی، اسم اعظم دیگر نمیشود.
11- آیهی «بسم الله الرحمن الرحیم»، گزیدهی آیات قرآن
این هم آیهی شریفهی «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را گفتیم. گزیدهی آیات است و اینکه «بسم الله الرحمن الرحیم»، «صفوة القرآن» و «صفوة الحمد» است، به همین جهت است. این سورهی مبارکه خلاصهای دارد که خلاصهی آن، آیهی شریفهی «بسم الله الرّحمن الرّحیم» است. تشبیه کردیم به شکل مخروط؛ مانند کله قند. نسبت رأسِ آن با قاعدهاش یکی است. اگر نورافکنی روشن کنید، نور از یک نقطهای شروع میشود و پخش میشود. بحث ابصار را در شفا محضر علامه حسنزاده بودیم. بحثی بود که انعکاس به خروج نور است، یا خیر. بیش از 20 صفحه بوعلی بحث کرده است. بحث که تمام شد، حضرت استاد حرف زیبایی زدند و فرمودند: «رؤیت به ابداع است».
12- نقش مراقبهی چشم و گوش در دریافت اسم اعظم
چشم ظاهری ما آینهی اسماء الهی است. اسم شریف «سمیع» و «بصیر»، دنبال هم هستند. اگر میخواهید به اسم اعظم برسید، مراقب گوشتان باشید. مراقب چشم باشید، تا کمکم نسبت شما با اسماء بیشتر شود.
13- نقش ترک منیّت در دریافت اسم اعظم
هرچه نسبت خود را بیشتر کنیم، نسبت اسم را کم کردیم و هرچه نسبت خود را کم کنیم، نسبت اسم را بیشتر کردیم. کنش و واکنش دارد. شما اگر به خودتان توجه نداشته باشید که منّیت دارید، منِ باریتعالی در شما ظهور می کند. اگر به خودتان توجه داشته باشید که شما اثری از آثار الهی هستید، این فطرت به فاطریت میرسد.
14- اسم اعظم جامع و اسماء زیرمجموعهی آن
تمام اسماء، اسم اعظم است. اسم اعظم جز نسبت با اسماء دیگر، چیز دیگری نیست. همهی اسماء اعظمند؛ ولی سالک وقتی اسماء را میبیند و میخواند و میفهمد و میرسد، اسماء، کوچک و بزرگ میشود. شما وقتی میخواهید بخوانید، باید ببینید کدام اسم جامع است که با آن بخوانید.
15- معراج پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، سَیر با اسم اعظم
آیات و روایات معراج، عظیم است. ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى﴾؛[10] معراج بارها رخ داد، ولی یکی در قرآن ذکر شد که معراج اعظم بود. «سیر» به «عبده» تعلق گرفت. «باء» در «بِعَبدِه»، الصاق است. این سیر به سبب عبد است. تا به عبودیت تعلق نگیرد، سیری تحقق نمییابد. این «بعبد هو» است. روایت نقل شده است.
آقا رسول الله )صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «در شبی که مرا سیر دادند، برای من اسرافیل آمد و جبرائیل و میکائیل آمد؛ ولی خبری از عزرائیل نیست. (محصول کار آنها بُراق شد. سرعت سیر را امروز به برق تشبیه میکنند. آن زمان بُراق آمد.) من را به وسیلهی بُراق سیر دادند، تا تمام جِنان و جَنان را سیر کردم. («جِنان»، جمع جنت است؛ یعنی بهشت. «جَنان»، یعنی دلها. بهشت با سیاق هماهنگتر است.) وارد جایی شدم که قبه و بارگاهی دارد. (حرمها، قُبّه دارد که نماد همین است. قُبّه، معمولا حوادث را رد میکند. بحث ریاضی دارد.) به جایی رسیدم که دیدم قبهای نورانی و سفیدرنگ و با درب یاقوتی سرخرنگ هست. دیدم از زیر این قُبّه، چهار نهر جاری است. به من گفتند: یا رسول الله یا محمد بن عبدالله. هم وصف رسول آمد و هم اسمشان. (پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله)، یعنی پیامبری که حشرش با اسم اعظم است.) ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾،[11] این حقیقت شد. گفتم قفل است. فقال الله تبارک و تعالی قل بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت میفرمایند بسم الله را گفتم در باز شد. وارد بر این قبه و بارگاه شدم. این قبه و بارگاه منشأ چهار چشمه است. آن چهار چشمه چیست؟
چشمه اول عین الماء. چشمه آب. دومین در روایت دارد عین اللبن. چشمه شیر است. سومین عین الشراب و سقاهم ربهم شرابا طهورا. چشمه چهارم عین العسل. این چشمهها ببینیم از کجا جاری است. فرمودند از حوض کوثر منشأ سریان این چشمهها است. الجنة را دیدند. قبه جنت را دیدند و چشمههای بهشتی ساری و جاری بود؛ [12] ﴿تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ﴾.[13]
16- چشمههایی از حروف «بسم الله الرحمن الرحیم» در بهشت
«این چشمهها سه چشمه از میم است و یک چشمه از هاء است. عین الاول من میم الإسم». [14] بسمالله الرحمن الرحیم. در فرازی از الهینامه گفتم: «الهی جانم به قربان ماهی که وقتی گفتند آب چیست؟ گفت: مگر غیر از آب هم چیزی هست»؟!
در فرازی دیگر از الهینامه گفتیم: «الهی غصهام گرفته از قصهی به این درازی که من در میان آب رفتم به آب بازی». غصهی آدم این است که بازیچه قرار گرفته است. میتوان به حقیقت منتهی شد.
«عین الماء من میم بسمالله الرحمن الرحیم. عین اللبن من هاء بسم الله. عین الشراب من میم الرحمن. عین الرابع، چشمهی عسل که تمام شیرینیها به عسل بر میگردد من میم الرحیم». [15] تمام معبّرین عالم که برخی علم تعبیر دارند و برخی در عالم برزخ هستند، دست دیگران را میرساند و تعبیر میکند.
سورهی الرحمن، عروس قرآن است. یک آیه در قرآن هست که یک کلمه است؛ ﴿مُدْهَامَّتَانِ﴾؛[16] دو باغ سرسبزی که جز اسماء الهی، چیز دیگری نیست.
17- دو راهکار برای دسترسی به اسم اعظم خودمان
صلوات و مناجات شعبانیه را در این هفتهی باقیمانده بخوانید. پیدا کردن اسم اعظم خودمان راهش به تلاوت زیاد آیهی شریفهی «بسم الله الرّحمن الرّحیم» است و به کثرت صلوات بر محمد و آل محمد. آیهی شریفهی «بسم الله» را اسم اعظم میدانیم. ذکر شریف صلوات را پیمایندهی اسم اعظم میدانیم. این را زیاد داشته باشید.
18- صلوات شعبانیه، مصداقی از صلوات برای رسیدن به اسم اعظم
صلوات شعبانیه هم شش صلوات دارد و هر یک مراحلی دارد. اولین صلواتی که میفرستید: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَمُخْتَلَفِ المَلائِكَةِ وَمَعْدِنِ العِلْمِ وَأَهْلِ بَيْتِ الوَحْيِ»؛[17] هر کلمهای که بعد از این صلوات میآید، شرح همان صلواتی است که میفرستید. نسبتگذاری میکنید. شجرهی نبوت، شجرهی طوبی است. وصف به شیء، مشعر به علیت است. هر وقت صفتی میآورد، دلیل است برای حکم. صلوات میفرستید؛ چون شجرهی نبوت است؛ ﴿ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء﴾.[18]
«ومختلف الملائکة و معدن العلم»؛ محل رفتوآمد فرشتهها و گنجینه دانش هستند. اولین فراز، 5 صفت و 5 منزل برای ذکر صلوات بیان میشود. عجیب این است که به اهل بیت وحی (علیهمالسلام) ختم میشود که وحی را منقطع نمیدانیم.
19- وحی تشریعی و وحی اِنبائی
وحی باید تا قیام قیامت متصل باشد؛ ولی دو وحی داریم. «لا نبیّ بعدی».[19] امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالإنْبَاءِ وَأَخْبَارِ السَّمَاءِ»؛[20] یا رسول الله! به مرگ شما چیزی در عالم رخ داد که استثناء است؛ یعنی وحی اصطلاحی قطع شد. ولی وحی دیگری، مولود و نتیجهی این وحی است که این وحی، هست که هست. وحی دیگری داریم که وحی اِنبائی است. این منقطع نیست. شما به اسم اعظم خود میرسید و این وحی بر حقیقتتان طالع میشود. شما خبرگزار میشوید؛ ولی نه خبرگزاری جسمانی؛ بلکه خبرگزاریهای نفسی.
20- نسبت بین تلاوت و قرائت
﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ﴾؛[21] خدا خطاب کرد به آقا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) که تلاوت کن. تلاوت، غیر از قرائت است؛ یعنی چیزی را میبینید و پشت سرش حرکت میکنید. هر تلاوتی قرائت است، ولی هر قرائتی تلاوت نیست. «نبأ»، خبر با اهمیت است. [22] ﴿عَمَّ يَتَسَاءلُونَ﴾،[23] ﴿عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ﴾.[24] نبأ، خودش مهم است. با وصف عظیم بالاتر میرود. بر موحدین، خبر دو فرزند آدم را تلاوت کرد.
21- دفع یک توهّم
غلط مشهوری است که خانمها را به استهزاء کشیدهاند که میگویند تمام مشکلات از زنها است. شهوتگرایان و شبههگرایان در اسلام این را گفتند. مشکل آدم، حسادت و مقایسه بود، نه حواء. وقتی که چشم و همچشمی بیاید، زن و مرد را دچار مشکل میکند.
22- خصوصیات حضرت سلمان (علیهالسلام)
به سلمان گفتند: «چرا تو آرامی؟ اضطراب در شما نمیبینیم»! گفت: «اول اینکه خودم را مقایسه نمیکنم. اگر قیاس در کارم بود، با مادون قیاس میکردم؛ نه مافوق». - همیشه نیمهی پر لیوان را میبیند. - «دیگر اینکه هیچ گاه بر ولیّ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مقدم نشدم». [25] مشکل جوامع، قیاس و نامهربانیها است و اینکه از ولیّ فاصله میگیرند. ولی،ّ یعنی قرب. نسبتتان را با اسماء الهی قوی کنید.
23- انس با دعاها، مقدمهی دریافت اسم اعظم
اسم اعظم خود متجلی کنید. آنقدر دعا بخوانید، تا با دعاها انس بگیرید. انس لفظی از نظر معنا شما را مأنوس میکند. در این صورت، اسم اعظمپیما میشوید.
24- طیّ الأرض و تَیهُ الأرض (سرگردانی)
بشر یا در تیه الأرض است، یا در طیّ الأرض است؛ ﴿يَتِيهُونَ فِي الأَرْضِ﴾.[26] یا طیّ سریع دارد و طی الارض است و یا کند است و تیه الأرض است.
25- گناه، سبب تَیهُ الأرض و سرگردانی
امت حضرت موسی (علیهالسلام)، 40 سال ورود در ارض مقدسه پیدا نکردند؛ چون گناه کردند. گناه، ما را سرگردان میکند. گناهان را قیچی کنید. هرچه ظرافتهای اخلاقی شما بیشتر شود، تجلی اسماء الهی بیشتر است. مراقب نزدیکان خود باشید.
انشاءالله همهی ما در مبارکی اسماء الهی قرار بگیریم. خدایا اسم اعظم را بر همهی ما مبارک بگردان.