« فهرست دروس
درس عرفان اسلامی استاد هادی عباسی خراسانی

1403/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

لزوم انس با دعای مورد علاقه - مراحل ارتباط با اسم اعظم بر اساس مناجات شعبانیه - طبع اسماء الهی /اسم اعظم /شرح اسماء الهی

محتويات

1- سخن آغازین
2- عصاره‌ی مباحث گذشته
3- معنای توفیق در روایات
4- سنّ بلوغ، نشانه‌ی تشرف به بارگاه الهی
5- معنای تقلید
6- معیت قیومیّه و معیت پاداشی
7- فراگیر بودن وجود در همه‌جا
8- نهج البلاغه، شرح خطبه حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها)
9- شرافت تبعی زمان و مکان
10- تأثیر روح بر بدن
11- معنای قَوم
12- رحمت واسعه، اسم اعظم الهی
13- حشر با اسمای الهی، حکمت عدم تزاحم انبیا (علیهم‌السلام)
14- الفاظ، مقدمه‌ی اسم اعظم
15- انس با الفاظ، خصوصا ادعیه‌ی مأثور، مقدمه‌ی دستیابی به اسم اعظم
16- لزوم توجه به زمان حال به جای توجه به گذشته یا آینده
17- معنای ابن و توسعه‌ی معنای آن
18- لزوم اُنس با دعای مورد علاقه
19- تسلط استاد سیروسلوک بر مزاج اسماء و حالات سالک
20- جواز دعا به زبان مادری در قنوت نماز
21- حکمت بالابردن دست‌ها هنگام دعا
22- حکمت دعا
23- آیه‌ای عجیب در قرآن
24- لزوم اُنس و ارتباط با دعای صباح
25- سیر زمان از «آن» و لحظه، تا «دَهر»
26- هماهنگی الفاظ دعا با طلب درونی، شرط استجابت دعا
27- لزوم هماهنگی ندای باطنی با دعای لفظی در مناجات شعبانیه
28- تفاوت اسماء الهی در مرتبه‌ی اسم ظاهر و ضمیر
29- انس چهل ساله‌ی علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) با سوره‌ی واقعه
30- تفاوت نجوای با انسان‌ها در جمع با نجوای با خداوند
31- توصیه به خواندن دعاهای مورد علاقه
32- ماه شعبان، ماه تقسیم ارزاق
33- نجوا با استفاده از یکی از اسماء الهی
34- آیات مربوط به رکوع و سجود
35- لزوم مسدود کردن محل عبور شیاطین و هواهای نفسانی
36- برخی از راهکارهای عملی برای رسیدن به اسم اعظم
37- نقطه‌ی شروع رسیدن به اسم اعظم، حقارت نفس نزد خداوند
38- طبع اسماء الهی

 

 

موضوع: شرح اسماء الهی/اسم اعظم /لزوم انس با دعای مورد علاقه - مراحل ارتباط با اسم اعظم بر اساس مناجات شعبانیه - طبع اسماء الهی

 

1- سخن آغازین

شکر از مخلوق ما را به شکر از خالق می‌رساند. برخی فرمودند مناجات و صلوات شعبانیه را انجام دادیم. سؤالی کردند که نسبت این دو با اسم اعظم الهی چیست؟ ان‌شاء‌الله جزو صاحب نسبتان و نسب _ان‌شاء‌الله_ اسم اعظم باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

2- عصاره‌ی مباحث گذشته

در شرح اسماء الهی که یک ضرورت است و یک حقیقت است و یک نیاز است و همه‌ی موجودات تکوینا بر اساس اسماء الهی حرکت می‌کنند. اگر تشریعا حرکت کردند، کمال ایشان است. اگر انسان برنامه‌ای برای اسماء الهی داشت، اولین نقطه و گام سیروسلوکش را آغاز کرده است. اولین گام این است که انسان توجه به دارایی‌ها و دانایی‌هایش داشته باشد. تا صحبت دارایی می‌شود، چون انسان‌ها با دنیا سر و کار دارند و عالم دمِ دست‌شان است، گمان می‌کنند پول و ریال و دلار است. این یکی از مصادیق دارایی است؛ «من لا معاش له لا معاد له»؛[1] ولی مراد انسانی است که تحت احاطه‌ی رحمت عام الهی است که می‌خواهد آن را به شعبه‌ی وجودی خودش هدایت کند.

به اینجا رسیدیم که انسان تا اُنس نگیرد، نمی‌تواند با اذکار رابطه داشته باشد و تا رابطه با اذکار و اسماء نداشته باشد، نمی‌تواند نفس خود را آماده کند برای اینکه اسماء بر جانش بنشیند. به تعبیر ادعیه: «إلهي إن لم تبتدئني الرحمة منك بحسن التوفيق، فمن السالك بي إليك في واضح الطريق»؛[2] تا ابتدای به رحمت و حسن توفیق نباشد، روشن‌ترین راه‌ها هم باشد انسان نمی‌تواند سالک باشد.

3- معنای توفیق در روایات

تعبیر امام صادق (علیه‌السلام) است. خداوند امر می‌کند. این امر، مطلق است و اعم از امر و نهی اصطلاحی است. ارتباط انسان با خدا مراد است. انسان گل سرسبد صاحبان اراده است. انسان بایدها را انجام می‌دهد و نبایدها را ترک می‌کند. این اولین ارتباط است. از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال کردند که معنای توفیق در آیه‌ی: ﴿وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّه﴾ِ،[3] چیست؟ حضرت فرمودند: «إذا فعل العبد ما أمره الله عزوجل من الطاعة كان فعله وفقا لأمر الله عزوجل وسمي العبد به موفقا وإذا أراد العبد أن يدخل في شئ من معاصي الله تبارك وتعالى بينه وبين المعصية فتركها كان تركه لها بتوفيق الله تعالى»؛[4] هرگاه بنده آنچه را که خداوند او را به آن امر کرده انجام دهد، کارش موافق با امر خداوند است و این عبد، موفَّق نامیده می‌شود، و هرگاه بنده‌ای اراده می‌کند که یکی از معاصی خداوند را انجام دهد، خداوند بین او و آن معصیت، مانعی ایجاد می‌کند و در نتیجه آن بنده، آن معصیت را ترک می‌کند. ترک این معصیت هم به توفیق خداوند است.

4- سنّ بلوغ، نشانه‌ی تشرف به بارگاه الهی

این امر خداوند، وقتی است که ظرف بلوغ را ببرد. این سنّ بلوغ، یعنی رسید. سیدبن‌طاووس (رحمه‌الله)، تاریخ ولادت فرزندش را پشت قرآنش زد. موقع بلوغش نوشت: «تشرف تو به اوامر الهی مبارک باد». حضرت فرمودند که انسان مشرَّف به امر الهی، وقتی امر الهی با فعلش یکی شد، توفیق می‌شود. خداوند از بنده نماز خواسته و او می‌خواند، روزه خواسته و او روزه می‌گیرد.

«حلقه‌ای در گردنم افکنده دوستمی‌برد هرجا که خاطرخواه اوست».

تکلیف، حلقه‌ای است در گردن انسان برای نشانه‌گذاری. در خارج فقه حج عرض کردیم که حاجی‌های قدیم، قربانی کعبه و هدی را علامت‌گذاری می‌کردند. معنایش این بود که این نشانه‌ی دوست در گردنش افتاده است.

5- معنای تقلید

تقلید را هم که تقلید می‌گویند، به همین جهت است؛ انسان که مقلَّد لازم دارد، برای افکندن قلاده‌ی اوامر و نواهی به گردن است که سنخیت این اطاعت را داشته باشد.[5] توفیق، یعنی خدا امر می‌کند و انسان امتثال می‌کند، کار خدا می‌شود همانند امر خدا. انسان می‌شود خدایی.

6- معیت قیومیّه و معیت پاداشی

در جلسات گذشته گفتیم که دو معیّت داریم: یکی معیت قیّومیه است؛ ﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ﴾؛[6] هر کجا هستیم، خدا با ماست. یکی هم معیّت خاصه و پاداشی.

7- فراگیر بودن وجود در همه‌جا

جانم به قربان حضرت استادم علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) که فرمودند: «این وجود همه‌جا هست و هیچ کسی بی وجود نیست. همه‌ی موجودات عالم بر پرگار وجود می‌چرخند». در ادامه فرمودند: «برهان صدیقین در اثبات وجود و وحدت خدا و اثبات اسماء خدا و ثبوت اسم اعظم از همین محور وجود شروع می‌شود». اگر کسی به اسماء و اسم اعظم رسید، به نعمت‌های بی‌پایان رسیده است؛ ﴿لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا﴾.[7] ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ﴾.[8] یک ضابطه‌ی کلی که هیچ کس از این خارج نیست، «کل شیء» است. شیئیت، هم وجود است و هم غیر آن.

8- نهج البلاغه، شرح خطبه حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها)

تمام نهج‌البلاغه‌ی شریف و خطبه‌های مفصل به خصوص خطبه‌های توحیدی اول نهج البلاغه، شرح یک فراز از خطبه‌ی فدکیه‌ی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در مدینه است. امامی که مقام اجرایی دارد، این را بسط می‌دهد.

گُل اسماء، حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌باشد. اعزه سؤال کرده بودند که اسم اعظم الهی در صلوات شعبانیه و مناجات شعبانیه هست؟

9- شرافت تبعی زمان و مکان

زمان و مکان برای انسان است و انسان برای زمان و مکان نیست. زمان و مکان بنفسه شرافت ندارد؛ چرا که وجودش وجود غیری و وابسته به غیر است. شرافت و عظمت زمان و مکان به موجود مُتَزَمِّن و مُتَمَکِّن است؛ یعنی کسی که در زمان و مکان خاص است. ﴿تِلْكَ الأيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ﴾؛[9] ما این روزها را دست به دست می‌کنیم. چقدر عالم دست به دست آدم شد و چقدر بنی‌آدم آمد و دستش را دراز کرد و کارها را در اختیار گرفت.

10- تأثیر روح بر بدن

همین که شب جمعه نشسته‌ایم و در جوار حرم حضرت معصومه (سلا‌م‌الله‌علیها) شرح اسماء می‌گوییم و در این مکان هستیم، جسمی داریم که روح آن را به این سو و آن سو می‌کشاند. غلط است که گمان کنیم بدن روح را می‌کشاند. اگر به اِشراقات روح رسیدیم، به نسبت اسم اعظم با خودمان رسیدیم. روح، همه کاره است. نفس، خَدَمه و سَدَنه است؛ کارگزار است و کارپرداز.

11- معنای قَوم

این نفس اگر قیام کرد که مطیع باشد، تازه می‌شود قوم انسان. در تفسیر گفتیم که قوم را به هر کس نمی‌گویند؛ بلکه قوم، یعنی انسان، نیاز دیگری را بفهمد و خودش را مستطیع بداند و نیاز او را رفع کند. چه بسا فامیل نسبی‌ای که قوم نباشد و چه بسا دوری که قوم شود. کلمه‌ی «یا قُومِ» در قرآن زیاد است. یکی از آن موارد، این آیه است؛ ﴿فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ﴾.[10]

12- رحمت واسعه، اسم اعظم الهی

چه کنیم به اسم اعظم برسیم؟ گفتیم که لفظ اعظم، لفظ و مفهوم نیست بلکه حقیقی است که در تمام زمان‌ها و مکان ها جاری است. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ»؛[11] اگر آغاز از رحمت نبود، به حسن توفیق نمی‌رسیدم. با نیکویی و حسن استفاده می‌کند. «فمن السالک الی واضح الطریق». از نظر ما رحمت واسعه، اسم شریف اعظم است.

13- حشر با اسمای الهی، حکمت عدم تزاحم انبیا (علیهم‌السلام)

اسم اعظم هر کسی خاص به خودش است و لا غیر. چون چنین است، هیچ کس مزاحم دیگری نیست. در مقام سیر ارواح و اسماء، هیچ کسی مزاحم دیگری نیست. حشر با اسماء منحصر به فرد است و تزاحم در مقام اجسام است. امام (رحمه‌الله) فرمودند: «اگر همه‌ی انبیای الهی جمع شوند، تزاحمی ندارند؛ چرا که یک مسیر دارند». همه گفتند: ﴿اهدنا الصراط المستقیم﴾.[12]

14- الفاظ، مقدمه‌ی اسم اعظم

در اسم اعظم، دنبال لفظ و مفهوم نباشید، دنبال حقیقت باشید و حقیقت را هم از دیگران نخواهید؛ از خودتان بخواهید و شروع کنید. حوزه و دانشگاه مقدمه‌ی کارند. ما الفاظ را می‌دانیم؛ به دلیل اینکه مفهوم بدون لفظ و معقول بی محسوس نمی‌شود. ببینید چقدر با اسم اعظم سر و کار دارید.

15- انس با الفاظ، خصوصا ادعیه‌ی مأثور، مقدمه‌ی دستیابی به اسم اعظم

دعا، خواسته‌ی باطنی است. گفته به حال و حال به استعداد و استعداد هم به اقتضا منتهی می‌شود. اقتضا این است که انسان به وجود متصل شود. ما باید آن‌قدر الفاظ و ادعیه را بخوانیم، تا انس بگیریم؛ به خصوص دعاهای مأثوره و دعاهایی که از صاحبان استعداد کامل، یعنی معصومین (علیهم‌السلام) بیان شده است.

16- لزوم توجه به زمان حال به جای توجه به گذشته یا آینده

آنچه تحقق پیدا می‌کند، این است که ما فرزند زمان حال خود هستیم. گذشته، گذشت و آینده هم در اختیار ما نیست. آنچه که در اختیار ماست، امروز است. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «ماضي يَوْمِكَ فائِتٌ، وَآتيهِ مُتَّهَمْ، وَوَقْتُكَ مُغْتَنَمٌ، فَبادِرْ فيهِ فُرْصَةَ الإمْكانِ، وَإيّاكَ أنْ تَثِقَ بِالزَّمانِ»؛[13] گذشته‌ها گذشت، آینده هم معلوم نیست ببینی، الآن را دریاب و از فرصت ممکن استفاده کن و مواظب باش به زمان اعتماد نکنی [و کارها را به امروز و فردا نیاندازی].

17- معنای ابن و توسعه‌ی معنای آن

عرب، ابن را ابن می‌گوید؛ چون بنای أب بر او است.[14] بنوّت و نبوّت خیلی به هم نزدیک هستند. ابن گرچه به حسب ظاهر فرزند پسری است؛ اما گاهی اوقات دختر هم ابن الانسان می‌شود. آن دختری که بیاید مانند حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها)، موجب اُنس پدر شود. زینب را زینب گویند، چرا که زَینِ اَب است. نسبت‌تان را با اسماء مشخص کنید.

18- لزوم اُنس با دعای مورد علاقه

بر طبق نیاز اعزه‌ای که مباحث را دنبال می کنند و سؤال می پرسند، ﴿وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ﴾،[15] باید به سؤال‌ها جواب دهیم. مناجات شعبانیه با صلوات آغاز می‌شود و با دعا و نجوا سفره پهن می‌شود. هر دعایی که به جان‌تان می‌نشیند و دوست دارید بخوانید. اگر شما گرایش‌تان به یک دعایی کشیده می‌شود، آن را بخوانید. اگر با مزاج شما ساخت، انجام دهید.

19- تسلط استاد سیروسلوک بر مزاج اسماء و حالات سالک

إن‌شاء‌الله به بحث نظام تزویج و ازدواج و نکاح اسماء الهی خواهیم رسید. اسماء الهی دارای مزاج هستند. گاهی اوقات ذاکر، سالک، قدوة السالک، راهنمای سالک و خضر راه به کسی که میان راه است، برمی‌گردد؛ به خاطر اینکه مزاج‌ها را تشخیص داده است.

20- جواز دعا به زبان مادری در قنوت نماز

از دعا و لفظ شروع کنید؛ ولو اگر به دعاهای مأثور دسترسی نداشتید، به آنچه خودتان دارید، درد دل کنید. گفت: «هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو».[16] دعای قنوت، تنها نقطه‌ای از نماز است که انسان می‌تواند با زبان مادری با خدای متعال صحبت کند. قنوت، پل زدن بین نفس و خدا است.

21- حکمت بالابردن دست‌ها هنگام دعا

وقتی که دست‌ها را هنگام دعا و نیاز بالا می‌بریم، عرب به آن «صِفرُ الیَدَینِ» می‌گوید؛[17] یعنی دست خالی است. صورت و دست، نماد قدرت انسان و نماد ارتباط انسان با اسماء و اسم اعظم است. عجیب این است که وجه شما باقی می‌ماند و فردای قیامت دست شما، عامل شناسایی شماست و این، یعنی معرفت شهودی.

22- حکمت دعا

اولین مرحله‌ی ما، مرحله‌ی دعا است. دعا برای خواندن و استعداد نفسانی می‌باشد؛ ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ﴾.[18]

23- آیه‌ای عجیب در قرآن

هیچ آیه‌ای در آیات قرآن، این قدر نسبت به خدا داده نشده است. «عبادی»؛ اولین نقطه‌ی ارتباط، عبادت است. «عنّی»؛ نه از اوصاف و اسماء من.

24- لزوم اُنس و ارتباط با دعای صباح

«يا مَنْ دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ»؛[19] صبح‌های خود را با دعای صباح آغاز کنید. «إلهِي قَلْبِي مَحْجُوبٌ ، وَنَفْسِي مَعْيُوبٌ ، وَعَقْلِي مَغْلُوبٌ وَهُوَائِي غالِبٌ»،[20]

25- سیر زمان از «آن» و لحظه، تا «دَهر»

انسان‌ها در ارتباط با اسماء الهی فرزند آنات و لحظات خود هستند. آن، منشأ دقایق است و دقایق، منشأ ساعت‌ها است و ساعت‌ها، منشأ روزها است و روزها، منشأ هفته‌ها است و هفته‌ها، منشأ ماه‌ها و ماه‌ها، منشأ سال‌ها است و سال‌ها، منشأ عمرها است. همه‌ی عمرها و زمان‌ها را که جمع کنیم، یک عنوانی درست می‌شود، به نام دهر. دهر، روح زمان است؛ ﴿هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ﴾.[21]

26- هماهنگی الفاظ دعا با طلب درونی، شرط استجابت دعا

دعا، هرچیزی نیست. سعی کنیم دعای‌مان با وجودمان هماهنگ باشد. دعایی که با وجود و استعداد انسان هماهنگ نباشد، اصلا به اجابت نمی‌رسد؛ چون چیزی را می‌خواهید که نفس‌تان، نه استعداد آن را دارد و نه شما استعداد آن را دارید. به قول ما طلبه‌ها: «طَلَبُ المُحالِ مُحالٌ»؛ طلب چیزی که ممتنع است، محال است؛ مانند عبور شتر از سوزن خیاطی.

27- لزوم هماهنگی ندای باطنی با دعای لفظی در مناجات شعبانیه

اوایل مناجات شعبانیه را ملاحظه فرمائید؛ اول صحبت دعا و بعد ندا است. استعدادش می‌خواند، او را می‌بیند، می‌بیند که هم دور است و هم نزدیک؛ آن‌وقت صدایش می‌کند. کدام عاقلی وقتی کسی نزدیکش است، صدایش می‌زند. وقت که دور است، صدا می‌زند. ما در حقیقت با او بودیم؛ ولی زمان و مکان، ما را از او دور کرد؛ چون ما در زمان و مکان هستیم، باید این دو را پشت سر بگذاریم و دو مرتبه به اصل شئ برگردیم.

28- تفاوت اسماء الهی در مرتبه‌ی اسم ظاهر و ضمیر

﴿إِلَى رَبِّكَ مُنتَهَاهَا﴾؛ ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ﴾؛[22] «فَمُلاقی هُوَ» مراد است. «هُ»، ضمیر نیست. در اصل، «هُوَ» است و به تعبیر علامه حسن‌زاده جانم به قربان‌شان، از «الله» هم بالاتر است. «لااله‌الاالله»، یک رمزی است و «لا إله إلّا هو»، یک مرحله است و «لا إله إلاّ أنت»، مرحله‌ای دیگر است.

29- انس چهل ساله‌ی علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) با سوره‌ی واقعه

﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ﴾؛[23] سوره واقعه را که حقیقت است، هر شب بخوانید. حضرت استادم حضرت علامه (قدس‌الله‌نفسه‌الزکیه)، 40 سال قبل فرمودند:«آقا جان من!40 سال است سوره‌ واقعه‌ام ترک نشده است»! این سوره را بخوانید.

30- تفاوت نجوای با انسان‌ها در جمع با نجوای با خداوند

صدا می‌زنید و ندا می‌کنید و بعد به نجوا می‌رسد. نجوای در جمع به لحاظ مسائل اخلاقی کراهت دارد؛ چرا که منشأ نجوا، حضرت حق است. نجوا با یک شخص، اهانت به دیگران است. مناجات از نجوا است؛ یعنی خدا را نزدیک‌ترین می‌بینیم و همین نجوا، نسبت اسم اعظم با دعای لفظی است.

31- توصیه به خواندن دعاهای مورد علاقه

دفتر و قلمی بردارید ببینید چقدر با خدا رابطه دارید. دعاهایی که مورد علاقه است بخوانید. علاقه‌مندی‌های شما ذخیره می‌شود. اسماء، تراوش‌های مخصوص دارند؛ ارتباطات الهی دارند.

32- ماه شعبان، ماه تقسیم ارزاق

ماه شعبان، ماه تقسیم شدن ارزاق است؛ قال رسول الله (صلى‌الله‌عليه‌وآله): «وإنما سمي شعبان لأنه يتشعب فيه أرزاق المؤمنين».[24] خداوند، رزّاق علی الإطلاق است؛ «هو الرازق» و «الرزّاق» است.

33- نجوا با استفاده از یکی از اسماء الهی

بیایید با انگشتان خود، نسبت اعضا و اسماء را علامت‌گذاری و بایگانی کنید.هر کسی اسم اعظمش، خاص به خودش است. ان‌شاء‌الله شروع کنید. به نجوا که می‌رسیم، یک اسم دیگری ظهور می‌یابد. این‌ها معنی اسماء است؛ ﴿وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾؛[25] «وَاسْمَعْ دُعائِي»؛[26] «وَاسْمَعْ نِدائِي»؛[27] «وَاسْمَعْ نَجْوايَ».[28] حال، وقت شنیدن نجوا است.

34- آیات مربوط به رکوع و سجود

لذا وقتی که به رکوع می روید، که رکوع اولین حرکت انسان است که در قیام الی الله و بالله، دارد خم می شود که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: « فِي الرُّكُوعِ أَدَبٌ وَ فِي السُّجُودِ قُرْبٌ وَ مَنْ لَا يُحْسِنُ الْأَدَبَ لَا يَصْلُحُ لِلْقُرْبِ فَارْكَعْ رُكُوعَ خَاضِعٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَلْبِهِ مُتَذَلِّلٍ وَجِلٍ تَحْتَ سُلْطَانِهِ خَافِضٍ لِلَّهِ بِجَوَارِحِهِ خَفْضَ خَائِفٍ حَزِينٍ عَلَى مَا يَفُوتُهُ مِنْ فَوَائِدِ الرَّاكِعِينَ‌»؛[29] رکوع، نشانه‌ی تواضع است و تکبر را از بین می برد. شما ذکر «سبحان ربی العظیم و بحمده» در رکوع می گویید. وقتی آیه‌ی ﴿فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ﴾[30] نازل شد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «إجْعَلُوهَا فِی رُکُوعِکُمْ»؛[31] این ذکر را در رکوع خودتان قرار دهید. وقتی بلند می‌شویم می گوییم «سمع الله لمن حمده»؛ خداوند حمد را می شنود. حمد یعنی نسبت خدا با خودمان را شناختیم، نسبت خودمان را هم با خدا شناختیم و ما هم پیش خدا معرفی شدیم.

بعد انسان به خاک می‌افتد که نشانه‌ی تواضع تام است. وقتی آیه‌ی﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى﴾ نازل شد، حضرت فرمودند: «إجعلوها في سجودكم»؛[32] در سجده و سجودتان قرار دهید.

35- لزوم مسدود کردن محل عبور شیاطین و هواهای نفسانی

آخرین اصل، این است که محور عبور شیاطین و هواها را مسدود کنید، تا نورانیت نفس‌تان به ظهور برسد؛ تا ظهور اسم اعظم در شما نورانی شود.

36- برخی از راهکارهای عملی برای رسیدن به اسم اعظم

الف: نماز حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها) را که 4 رکعت است بخوانید. ب: خواندن دعای سریع الإجابة از امام علی (علیه‌السلام) که فرمودند: «هوَ نورٌ مع نورٍ وَنورٌ من نورٍ وَنورٌ في نورٍ ونورٌ عَلى كلِّ نورٍ»؛[33] این دعا از ظهورات اسم اعظم است.

37- نقطه‌ی شروع رسیدن به اسم اعظم، حقارت نفس نزد خداوند

هر اعظمی، عظیمی دارد و هر عظیمی، حقیر دارد و خُلق عظیم از نکته‌های حقارت نفس شروع می شود. نزد نفس خود باید خود را حقیر بدانیم، تا نزد خدا عظیم و نزد دیگران عزیز شویم. در یکی از دعاهای صحیفه‌ی سجادیه، امام سجاد (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «وَ ذَلِّلْنى بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ اَعِزَّنى عِنْدَ خَلْقِكَ»؛[34] خدایا من را در چشم خودم حقیر قرار بده و در چشم دیگران و خدا عزیز.

38- طبع اسماء الهی

طبع اسماء الهی گرم است. اصلا محبت گرم است. هنگامی که خدای‌نخواسته شیطان در درون‌مان نفوذ کرد، یا در مقام دفع (پیشگیری) باشید و یا در مقام رفع. تعبیری از استادم علامه حسن زاده (قدس‌الله‌نفسه‌الزکیه) هست که فرمودند: «حسن، آدم‌زاده است». شکسته‌نفسی فرمودند. هرچه خود را نبینید، ظهور اسم را می‌بینید. وقتی که ظهور اسم بیاید، نفس‌تان باز می‌شود و حدّ یقف ندارد. برنامه‌ای برای خودتان بریزید. تقدّس، تکرّم و عظمت زمان و مکان به همین برنامه‌ریزی است. اهل انس و معرفت و شوق و طلب باشید، تا به گرمی و نورانیت اسماء برسیم و با 6 منزل سیروسلوکی شرح صلوات شعبانیه آشنا شویم.

 


logo