« فهرست دروس
درس اخلاق استاد هادی عباسی‌خراسانی

1404/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

روش راه رفتن، سخن گفتن و ناراحتی و خوشحالی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)/خصوصیات ظاهری و اخلاقی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) /اخلاق نبوی (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

 

 

موضوع: اخلاق نبوی (صلی‌الله‌علیه‌وآله)/خصوصیات ظاهری و اخلاقی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) /روش راه رفتن، سخن گفتن و ناراحتی و خوشحالی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

 

1- حدیث اخلاقی (خصوصیات ظاهری و اخلاقی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله)

در احادیث اخلاقی معرفتی، حدیثی از عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام) از حالات و سیره آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خواندیم. برای این حدیث برنامه‌ریزی کنید. روایتی که هم سیما و هم خوی حضرت و هم برنامه‌های علمی و عملی ایشان را ترسیم کرده است، قابل برنامه‌ریزی است. به همه اعزه مشاور و همه افرادی که کار مشورتی دارند و در مقام رفع آسیب‌های شخصی و کشوری هستند، توصیه ویژه می‌کنیم.

1.1- روش راه رفتن و روابط اجتماعی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

در کلمات امام مجتبی (علیه‌السلام) به نقل دایی‌جان‌شان هند بن ابی هاله به اینجا رسیدیم:

«يَمْشِي هَوْناً ذَرِيعَ الْمِشْيَةِ إِذَا مَشَى كَأَنَّمَا يَنْحَطُّ مِنْ صَبَبٍ وَ إِذَا الْتَفَتَ الْتَفَتَ جَمِيعاً خَافِضَ الطَّرْفِ نَظَرُهُ إِلَى الْأَرْضِ أَطْوَلُ مِنْ نَظَرِهِ إِلَى السَّمَاءِ جُلُّ نَظَرِهِ الْمُلَاحَظَةُ يَبْدُرُ مَنْ لَقِيَهُ بِالسَّلَامِ».[1]

     «یمشی هونا ذریع المشیة إذا مشی کأنما ینحط من صبب»؛ وقتی به حرکت در می‌آمدند، با قدرت قدم برمی‌داشتند، در حال حرکت کمی متمایل حرکت می‌کردند، با وقار و سریع راه می‌افتادند؛ گویا در سرازیری به سمت پایین در حرکت هستند.

     «و إذا التفت إلتفت جمیعا خافض الطرف نظره إلی الأرض أطول من نظره إلی السماء»؛ هنگامی که به چپ و راست رو می‌کردند با تمام بدن به آن سو رو می‌کردند. چشمان‌شان به زیر افتاده بود. حضرت نگاه‌شان به زمین، بیشتر از نگاه‌شان به آسمان بود. ﴿الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا.﴾[2] چطور بر زمین راه برویم؟ حالت متفکرانه.

     «جُلّ نظره الملاحظة»؛ مجموعه نگاه حضرت این بود که جوانب را نگاه می‌کردند و معمولا خیره خیره نگاه نمی‌کردند.

     «یبدر من لقیه بالسلام»؛ اولین ارتباط حضرت با دیگران سلامی بود. «السلام قبل الکلام».[3] کسی می‌خواست ایشان را سلام کند، پشت دیوار پنهان می‌شدند؛ وگرنه نمی‌توانستند اول سلام کنند. آن حضرت اطراف را نگاه می‌کردند، برای اینکه تقدم بر سلام بگیرند. اعزه‌ای که کار مشاوره دارند، حتی‌الإمکان در جلسه مشاوره‌ای‌شان رعایت کنند. این‌ها دستورهای فقهی مشاوره‌ای ماست.

1.2- منطق و روش سخن‌گفتن آن حضرت

«قالَ قُلْتُ صِفْ لِي مَنْطِقَهُ فَقَالَ كَانَ (ص) مُتَوَاصِلَ الْأَحْزَانِ دَائِمَ الْفِكْرَةِ لَيْسَتْ لَهُ رَاحَةٌ وَ لَا يَتَكَلَّمُ فِي غَيْرِ حَاجَةٍ يَفْتَتِحُ الْكَلَامَ وَ يَخْتِمُهُ بِأَشْدَاقِهِ يَتَكَلَّمُ بِجَوَامِعِ الْكَلِمِ فَصْلًا لَا فُضُولَ فِيهِ وَ لَا تَقْصِيرَ دَمِثاً لَيْسَ بِالْجَافِي وَ لَا بِالْمَهِينِ تَعْظُمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ وَ إِنْ دَقَّتْ لَا يَذُمُّ مِنْهَا شَيْئاً غَيْرَ أَنَّهُ كَانَ لَا يَذُمُّ ذَوَّاقاً وَ لَا يَمْدَحُهُ وَ لَا تُغْضِبُهُ الدُّنْيَا وَ مَا كَانَ لَهَا فَإِذَا تُعُوطِيَ الْحَقُّ لَمْ يَعْرِفْهُ أَحَدٌ وَ لَمْ يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَيْ‌ءٌ حَتَّى يُنْتَصَرَ لَهُ وَ إِذَا أَشَارَ أَشَارَ بِكَفِّهِ كُلِّهَا وَ إِذَا تَعَجَّبَ قَلَبَهَا وَ إِذَا تَحَدَّثَ قَارَبَ يَدَهُ الْيُمْنَى مِنَ الْيُسْرَى فَضَرَبَ بِإِبْهَامِهِ الْيُمْنَى رَاحَةَ الْيُسْرَى وَ إِذَا غَضِبَ أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ وَ أَشَاحَ وَ إِذَا فَرِحَ غَضَّ طَرْفَهُ جُلُّ ضِحْكِهِ التَّبَسُّمُ يَفْتَرُّ عَنْ مِثْلِ حَبِّ الْغَمَامِ».[4]

به ایشان گفتم که سخن گفتن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را برای من توصیف کنید. «فقال»؛ گفت:

     « کان (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مواصل الأحزان»؛ ایشان همیشه اندوه‌های‌شان به هم متصل بود. یک معنا این است که به لحاظ قضیه خارجیه بگیریم؛ چون حامل آخرین رسالت الهی هستند، بیشترین غم‌ها را دارند. پیغمبر است و باید غم همه‌ی امّت را بخورد. به لحاظ وصف شخصی‌شان، همیشه در یک حزنی داشتند که منشأ تفکرشان بود. یکی از خصوصیات یک مشاور اسلامی، همین است. بعضی از اوقات برخی از حرکات جسمانی در مراجعان ما آثار سوء دارد.

     «دائم الفکر»؛ همیشه حالت تفکر داشتند. اینکه در برخی روایات آمده است: «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبعینَ سَنَةٍ»؛[5] یک ساعت فکر کردن بیشتر از چند سال 70 سال عبادت است، شاید به همین جهت باشد.

     «لیست له راحة»؛ هیچ گاه استراحت و راحتی نداشتند. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: لا يُدرَكُ العِلمُ بِراحَةِ الجِسمِ».[6] انسان تن‌پرور هیچ گاه عالم نمی‌شود. باید سعی کنیم که «لیست له راحة» را در زندگی‌مان پیاده کنیم. حضرت علامه حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله) می‌فرمودند: «انسان فارغ التحصیلی ندارد. فارغ التحصیلی وقتی است که به حصول برسیم که خود یک اشتغال دیگر است». باید همیشه در حال تکاپو باشیم.

     «و لا یتکلم فی غیر حاجة»؛ هیچ گاه بدون حاجت حرف نمی‌زد. «طویل السکوت» بودند. در برخی نسخه‌ها این را دارد.

     «یتفتح الکلام و یبدء بأشداقه»؛ وقتی حرف می‌زدند، با حساب و کتاب سخن می‌گفتند و با جوانبش ادا می‌کردند. دم بریده و بدون نتیجه رها نمی‌کردند. حضرت گزیده‌گو بودند. کلّم الناس علی قدر عقولهم[7] . کلام را با تمام جوانب به مخاطب القاء می‌کردند.

     «یتکلم بجوامع الکلم فصلاً لا فضول فیه و لا تقصیر دمثا»؛ نه زیاد می‌گفتند و نه کم. این یک سیره است.

     «لیس بالجافی و لا بالمهین»؛ کلام‌شان متین بود، زشت و سبک صحبت نمی‌کردند.

     «تَعْظُمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ وَ إِنْ دَقَّتْ لَا يَذُمُّ مِنْهَا شَيْئاً غَيْرَ أَنَّهُ كَانَ لَا يَذُمُّ ذَوَّاقاً وَ لَا يَمْدَحُهُ»؛ نعمت و محبت دیگران هرچند کم بود، در نظرشان بزرگ بود و چیزی از آن را مذمّت نمی‌کردند. از طعم غذا نه تعریف می‌کردند و نه اظهار ناراحتی می‌کردند.

1.3- خوشحالی و ناراحتی آن حضرت

     «وَ لَا تُغْضِبُهُ الدُّنْيَا وَ مَا كَانَ لَهَا فَإِذَا تُعُوطِيَ الْحَقُّ لَمْ يَعْرِفْهُ أَحَدٌ وَ لَمْ يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَيْ‌ءٌ حَتَّى يُنْتَصَرَ لَهُ»؛ دنيا آن حضرت را عصبانى نمي‌كرد، و وقتى پاى حقّ در ميان بود، كسى ايشان را نمى‌شناخت و چيزى در مقابل غضب‌شان تاب مقاومت نداشت؛ تا اينكه حقّ را پيروز گردانند.

     «وَ إِذَا أَشَارَ أَشَارَ بِكَفِّهِ كُلِّهَا وَ إِذَا تَعَجَّبَ قَلَبَهَا وَ إِذَا تَحَدَّثَ قَارَبَ يَدَهُ الْيُمْنَى مِنَ الْيُسْرَى فَضَرَبَ بِإِبْهَامِهِ الْيُمْنَى رَاحَةَ الْيُسْرَى»؛ براى اشاره كردن با تمام دست اشاره می‌كردند و در هنگام تعجّب دست خود را برمی‌گرداندند، و در هنگام صحبت دست راست را به دست چپ نزديك كرده و با شست راست خود به كف دست چپ می‌زدند.

     «وَ إِذَا غَضِبَ أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ وَ أَشَاحَ وَ إِذَا فَرِحَ غَضَّ طَرْفَهُ»؛ و در هنگام غضب چهره خود را با ناراحتى برميگرداندند، و در هنگام خوشحالى، چشم به زير مى‌انداختند.

     «جُلُّ ضِحْكِهِ التَّبَسُّمُ يَفْتَرُّ عَنْ مِثْلِ حَبِّ الْغَمَامِ»؛ بيشتر خنده‌شان تبسّم بود، بسيار زيبا لبخند ميزدند و در هنگام خنده دندانهاى سفيدشان هويدا می‌شد.

1.4- آگاهی امام حسین (علیه‌السلام) از صفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به واسطه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)

« قَالَ الْحَسَنُ (ع) فَكَتَمْتُ هَذَا الْخَبَرَ عَنِ الْحُسَيْنِ (ع) زَمَاناً ثُمَّ حَدَّثْتُهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِي إِلَيْهِ وَ سَأَلَهُ عَمَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَأَلَ أَبَاهُ عَنْ مَدْخَلِ النَّبِيِّ (ص) وَ مَخْرَجِهِ وَ مَجْلِسِهِ وَ شَكْلِهِ فَلَمْ يَدَعْ مِنْهُ شَيْئاً قَالَ الْحُسَيْنُ (ع) سَأَلْتُ أَبِي (ع) عَنْ مَدْخَلِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ كَانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأْذُوناً لَهُ فِي ذَلِكَ فَإِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ جُزْءاً لِلَّهِ تَعَالَى وَ جُزْءاً لِأَهْلِهِ وَ جُزْءاً لِنَفْسِهِ ثُمَّ جَزَّأَ جُزْأَهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ فَيَرُدُّ ذَلِكَ بِالْخَاصَّةِ عَلَى الْعَامَّةِ وَ لَا يَدَّخِرُ عَنْهُمْ مِنْهُ شَيْئاً».[8]

امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند این حالت را مدتی از امام حسین (علیه‌السلام) مخفی می‌کردم. «ثم حدّثته فوجدته قد سبقنی إلیه»؛ دیدم که همین حالات را بر من سبقت گرفته است. «و سأله عما سألته عنه و وجدته قد سأل اباه»؛ وقتی وصف کردم، دیدم ایشان می‌داند. فرمودند: آن چیزی که از دایی جانم سؤال کردم، ایشان از پدر سؤال کردند. «قد سأل أباه عن مدخل النبی (ص) و مخرجه و مجلسه و شکله فلم یدع منه شیئا»؛ چیزی را واگذار نکرده است. یک برنامه دقیقی برای نسل ما و مراودین ما است. از اینجا فرمایش امام حسین (علیه‌السلام) به نقل از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) درباره برنامه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. این را باید برای متعلمین و طلاب و دانشجویان، برنامه علمی و عملی قرار داد.

 


logo