1403/11/27
بسم الله الرحمن الرحیم
بیانات استاد و بیان مسأله دوم از این فصل/حج مندوب /كتاب الحج
موضوع: كتاب الحج/حج مندوب /بیانات استاد و بیان مسأله دوم از این فصل
بحث بر تکرار حج در هر سال استحباب دارد و لا اقل هر پنج سال یک بار ترک نشود و روایت عبدالله بن سنان(منادیا ینادی ایّ عبدالله) ضعیف میباشد.
بحث سندی این روایت را انجام دادیم و این روایت حسنه میباشد؛ چون ابواسحاق الاحمری طبق مرحوم نجاشی(ره) ضعیف میباشد.
روایت دیگر:
رواه الصدوق فی الخصال عن ابیه عن سعد بن عبدالله عن محمد بن الحسین بن ابی الخطاب عن الحجّال عن صفوان بن یحیی عن صفوان بن مهران الجمال عن ابیعبدالله علیه السلام قال: «من حج ثلاث حجج لم یصبه فقرا ابداً».[1]
بحث سندی
فرواه الصدوق عن ابیه عن سعد بن عبدالله، ابن ابی خلف القمی الاشعری وثقه الشیخ فی الفهرست. و العلامة و ابن شهر آشوب و هو من الطبقة الثامنة و هو رواه عن محمد بن الحسین بن ابی الخطاب.
وثقه الشیخ فی الرجال و الفهرست، و النجاشی و العلامة و هو من الطبقة السابعة.
و هو رواه عن الحجال.
و هو عبدالله بن محمد الاسدی الحجال. قال النجاشی: ثقة ثقة و وثقه الشیخ فی الرجال، و کذا العلامة و هو من الطبقة السادسة.
و هو رواه عن صفوان بن یحیی. و هو غنی عن التوثیق و من الطبقة السادسة و هو رواه عن صفوان بن مهران الجمّال.
و قد مر توثیق النجاشی له و العلامة، و عده المفید فی الارشاد من ثقات ابی عبدالله (علیه السلام) و هو من الطبقة الخامسة.
فالروایة صحیحة سنداً.
مرحوم صدوق(ره) با همین اسناد روایتی را نقل میکند و آن عبارت است:
روی الصدوق بهذا الاسناد عن ابیعبدالله (علیه السلام) قال: «من حج حجتین لم یزل فی خیر حتی یموت».[2]
اخبار متعددی در این زمینه داریم انسان هر پنج سال حجش را ترک نکند اما این اطلاقاتی که ما در اینجا در مورد حج داریم شکی نیست که حج امری را حج است اما ممکن است که یک حیثیت انصرافی در اینجا وجود داشته باشد و آن عبارت است از اینکه خود ائمه(رحمة الله علیهم) به برخی از افراد امر به حج رفتن میکردند و نکتهاش این است که حج از نظر ائمه(علیهم السلام) میبایست دائر باشد و حتی در صورت خلوت شدن مکه و حج حاکم باید از بیت المال مبلغ حج را بپردازد و یا حاکم باید افراد را اجبار به رفتن به حج بکند و این روایات مذکور ناظر به این حیثیت باشد که مکه نباید خلوت بشود. مطلب دیگری که موجب انصراف میشود که ائمه(علیهم السلام) افراد خاصی را به حج میفرستادند و علتش این است که محل اجتماع بوده است و خودشان یا برخی از افراد خاصی در آن محل حضور داشته باشند مثلاً امام سجاد(ع) در حج که افراد دور ایشان حلقه میزدند.
بنابراین امر به حج یا امر به تکرار حج به این علت است که شیعیان حضور داشته باشند و طبق این مطالب امر به تکرار حج انصراف به این دو مطلب میتواند داشته باشند.
اما اگر کسی بسبب پول داشتن یا آشنا داشتن میتواند مجوز بگیرد و هر سال بحج برود و با این حج رفتن حق کسی را ضایع کند این استحباب برای این فرد ثابت نمیباشد بلکه این نوع عبادت مورد منع میباشد و این حکم استحباب در شرایط عادی میباشد و اطلاقاتی که مرحوم صاحب عروة(ره) فرمودند(یستحب تکرار الحج) را بصورت مطلق نمیتوان اخذ کرد و لذا در زمان ما که این جمعیت به مکه هجوم میبرند خلوتی مکه مطرح نمیباشد.
بله حضور افرادی که جوابگو هستند موضوعیت دارد. مثلاً خود ما(استاد) وقتی در مسجد الحرام مینشستیم جوانهای یمنی (زیدی) و افراد سنی و ...بسراغ ما میآمدند و وجود و حضور این افراد در حج یا عمره لازم و مستحب میباشد بلکه بیشتر از استحباب میباشد و ضروری هم میباشد و حتی برخی از وهابیها مستبصر شدند و در قم با شرایط بد زندگی میکنند تا معارف اهل بیت(علیهم السام) را بیاموزند.
مسأله2
مرحوم صاحب عروة(ره) میفرمایند:
یستحب نیة العود الی الحج عند الخروج من مکة، و فی الخبر: انها توجب الزیادة فی العمر.
و یکره نیة عدم العود، و فیه: انه توجب النقص فی العمر.»
مرحوم در ذیل عبارت «و یستحب نیة العود الی الحج میفرمایند:
« فی خبر عبدالله بن سنان قال: سمعت اباعبدالله (علیه السلام) یقول: من رجع من مکة و هو ینوی الحج من قابل زید فی عمره.»
و قال فی ذیل قوله: و یکره نیة عدم العود:
« و فی روایة الحسن بن علی عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: ان یزید من معاویة حج فلما انصرف قال:
اذا جعلنا ثافلاً یمیناًفلن نعود بعدها سنیناً
للحج و العمرة مابقینا
فنقص الله عمره و اماته قبل اجله.»
و نحوه خبر ابی حذیفة.
لکن فی مرسل الفقیه: « و من خرج من مکة و هو لاینوی العود الیها فقد قرب اجله، و دنا عذابه، و ظاهره: ترتب ذلک بمجرد عدم نیة العود.»
بیانات استاد:
در این مبحث چند روایت ذکر شده است و آن روایات عبارتند:
روایت اول:
روی الکلینی عن محمد بن یحیی عن محمد بن احمد عن حمزة بن یعلی عن بعض الکوفیین، عن احمد بن عائذ عن عبدالله بن سنان قال: سمعت اباعبدالله (علیه السلام) یقول: من رجع من مکة و هو ینوی الحج من قابل زید فی عمره.[3]
این روایت ارسال دارد و این روایت مشتمل بر افرادی مثل حمزة بن یعلی میباشد که وثاقت ایشان تمام نمیباشد. بنابراین این روایت ایشان قابلیت برای استدلال ندارد.
اما اثبات کراهیت داشتن نیت عدم عود
مرحوم حکیم(ره) در این مطلب استدلال به روایت ذیل کردهاند:
رواه الشیخ فی التهذیب باسناده عن احمد بن محمد بن عیسی عن الحسن بن علی عن ابیعبدالله (علیه السلام) قال:
ان یزید بن معاویه حج، فلما انصرف قال:
انا جعلنا ثافلاً یمیناً فلم نعود بعدها سنیناً
للحج و العمرة ما بقینا
فنقص الله عمره و اماته قبل اجله.
فرواه الشیخ باسناده عن احمد بن محمد بن عیسی، و اسناده الیه صحیح فی المشیخة، و هو احمد بن محمد بن عیسی بن عبدالله بن سعد الاشعری وثقه الشیخ فی رجاله و العلامة و هو من الطبقة السابعة.
و هو رواه عن الحسن بن علی، و هذا الشخص بهذا العنوان الذی روی عنه احمد بن محمد بن عیسی هو الحسن بن علی بن زیاد الوشاء. و هو من الاعلام و من وجوه الطائفة و وثقه النجاشی.
مشکلی که در این روایت وجود دارد حسن بن علی بن وشاء از اصحاب امام هشتم(ع) میباشد و او نمیتواند از امام رضا(ع) روایت را نقل بکند و اگر مراد از علی بن حسین فرد دیگری باشد ما آن را نمیشناسیم. بنابراین سند این روایت از نظر ما مشکل و مرسل میباشد.
اما مرحوم شیخ(ره) همین روایت را با طریق دیگر نقل میکند و آن عبارت است:
روی الشیخ هذه الروایة بطریق اخر و هو ما رواه باسناده عن محمد بن الحسین عن محمد بن خالد عن ابی الجهم عن ابی حذیفة قال:
کنا مع ابیعبدالله (علیه السلام) و نزلنا الطریق، فقال: ترون هذا الجبل ثافلاً؟ ان یزید بن معاویه لما رجع من حجة مرتحلاً الی الشام انشاء یقول:
اذا ترکنا ثافلاً یمیناً فلن نعود بعده سنیناً
للحج و العمرة ما بقینا
فاماته الله قبل اجله.
و رواه الصدوق مرسلاً.[4]
بحث سندی:
فرواه الشیخ باسناده عن محمد بن الحسین الظاهر انه ابن ابی الخطاب و [5] هذا الاسناد یشتمل علی ابن ابی جید و هو علی بن احمد بن محمد بن ابی جید و قد یعبر عنه بعلی بن احمد القمی ذکره النجاشی فی ترجمة محمد بن جعفر بن سلیما و لم یذکر بمدح ولاذم صریحاً.
و هو من مشایخ الشیخ الطوسی.
و اما محمد بن الحسین بن ابی الخطاب وثقه الشیخ فی الرجال و الفهرست و النجاشی فی رجاله و العلامة و هو من الطبقة السابعة.
و هو رواه عن محمد بن خالد.
و الظاهر انه بقرینة نقل محمد بن الحسین عنه و روایته عن ابی الجهم هو محمد بن خالد الاشعری. لا تنصیص علی وثاقته. و ان روی عنه مثل حسین بن سعید و هو من الطبقة السادسة.
و هو رواه عن ابی الجهم و اسمه ثویر بن ابی فاخته، لاتنصیص علی وثاقته و الظاهر انه من الطبقة السادسة.
بنابراین این روایات دلالت بر کراهت نمیکنند.