< فهرست دروس

استاد غلامرضا فیاضی

کتاب اسفار

84/06/21

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: مواد ثلاث/واجب الوجود ماهیته انیته /استدلال چهارم بر ماهیت نداشتن واجب

السفر الأول: و هو الذی من الخلق الی الحق

المرحلة الاولی: فی احوال نفس الوجود

المنهج الثانی: فی اصول الکیفیات

الفصل الثالث: فی أن واجب الوجود انیته ماهیته

توضیح و تنبیه، وهم و ازاحة، دلیل دوم بر اینکه ماهیت نمی تواند سبب وجود باشد و دلیل چهارم بر ماهیت نداشتن واجب/ ج1/ 101 و 102

(اساس برهان وجودی بر این است که وصفی را برای واجب اثبات کند که آن وصف مستلزم وجود است. از میان برهان های وجودی، تنها برهان وجودی مرحوم اصفهانی در تحفة الحکیم تام است. )

دلیل دوم بر اینکه ماهیت نمی تواند سبب وجود باشد:

مراجعه شود: شرح اشارات، نمط 4، فصل 17، ج3، ص 32 و اشارات نمط 6، فصل 39، ج3، ص 245 و مصارع المصارع و اسفار، ج3، ص 277

1 – الوجود علة لوجود الماهیة

2 – فلوکانت الماهیة علة لوجودها، کان المعلول علة لعلته.

3 – و لو کان المعلول علة لعلته، لدار.

4 – لکن التالی باطل.

نظر استاد:

فیه: دور نیست زیرا وجود، علت وجود ماهیت است اما وجود ماهیت، علت وجود نیست بلکه خود معنای ماهیت علت وجود است. یعنی:

وجود ماء علت است برای موجودیت مائیت ماء

ماهیت ماء علت است برای وجود ماء (البته در مثال اشکال است اما از جانب دور نیست)

ماهیت واجب علت برای وجود واجب علت است برای موجودیت واجبیت واجب

تنبیه

این بیان در حقیقت استدلال چهارم است بر «الواجب لا ماهیة له»

1 – لو کان للواجب ماهیة، لکانت ذاته غیر الوجود ؛ إذ لا نعنی بالماهیة الا غیر الوجود

2 – و لو کانت ذاته تعالی غیر الوجود، فإما أن تکون ذاته سببا لوجوده أو لا

3 – لکن التالی بقسمیه محال

4 – أما القسم الأول فلاستحالة کون غیر الوجود علة للوجود

5 – و أما القسم الثانی فلاستلزامه عدم کونه واجبا بذاته و هذا خلف

نظر استاد

و فیه:

أولا: ان المقدمة الرابعه ممنوعه (کما تقدم)

و ثانیا: معنی الواجب بذاته أنه لیس له علة لا أن له علة هی ذاته.

(در واجب بالغیر، حرف باء، باء سببیت است یعنی به سبب غیر موجود شده است. اما در واجب بالذات، باء، باء سببیت، معنای سببیت حقیقی ندارد بلکه مجازی است. پس خلف معنا ندارد. این مانند این می ماند که به کسی می گویی این کار را با اجازه چه کسی انجام داده ای و او می گوید: «به اجازه خودم». معنای به اجازه خودم این نیست که از خودش اجازه گرفته است بلکه معنایش این است که نیاز به اجازه ندارد.

توضيح و تنبيه: الشي‌ء إما ماهية أو وجود

إذ المراد بالماهية غير الوجود- و لا محالة يكون أمرا يعرضه الكلية و الإبهام فنقول كل ما هو غير الوجود و إن أمكن أن يكون سببا لصفة و يكون صفته سببا لصفة أخرى لكن لا يمكن أن‌ يكون سببا لوجوده فإن السبب متقدم بالوجود و لا شي‌ء من غير الوجود بمتقدم بالوجود على الوجود و هذا مما ينبه على أن الواجب الوجود ليس غير الوجود- فإن الذي هو غير الوجود لا يكون سببا لوجود فلا يكون سببا لوجوده فلا يكون موجودا بذاته فلا يكون واجب الوجود بذاته بل واجب الوجود هو الوجود الذي هو موجود بذاته‌

توضیح متن: یعرضه الکلیة: تشخص فقط برای وجود است. پس غیر وجود چون تشخص ندارد، کلی است.

وهم و ازاحة

ان قلت: همینکه وجودش موجود بذاته است، تالی فاسد مذکور در علیت برای وجود را دارد. (یعنی اگر وجود خدا علت برای وجودش باشد، باز هم تقدم الشیء علی نفسه است)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo