< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

96/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقصد ثالث / مفاهیم/ بحث صغروی

 

ادامه مقام دوّم: بحث صغروی

بیان شد که در این مقام لازم است دلالت یا عدم دلالت بر حصر در مورد هر کدام از ادواتی که معروف به ادوات حصر می باشند، به صورت جداگانه مورد بررسی قرار بگیرد. بحث از دلالت و عدم دلالت «إنّما»، «إلّا» و «بل» بر حصر گذشت و به این نتیجه رسیدیم که «إلّا» و «إنّما»، منطوقاً دلالت بر حصر داشته و به دلالت التزامیّه دلالت بر مفهوم دارند ولی دلالت منطوقی «بل» بر حصر و به تبع آن دلالت التزامیّه آن بر مفهوم، تابع قرائن می باشد.

در ادامه به بیان دلالت و عدم دلالت تقدیم ما حقّه التأخیر بر حصر خواهیم پرداخت.

دلالت و عدم دلالت تقدیم ما حقّه التاخیر بر حصر

برای تقدیم ما حقّه التّأخیر یعنی مواردی که حقّ آنها در جمله تأخیر است ولی بعضاً مقدّم ذکر شده اند، دو مصداق وجود دارد که باید دلالت و عدم دلالت بر حصر در هر کدام به صورت جداگانه مورد بررسی قرار بگیرد.

اوّلین مصداق، تقدیم معمول بر عامل خود می باشد که بر اساس قواعد ادبی باید مؤخّر از عامل ذکر شود؛ مثل آیه شریفه ﴿إِیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعین﴾[1] که از نوع تقدیم مفعول بر فعل می باشد، آیه شریفه ﴿و لإن مُتُّم أَو قُتِلتُم، لَإِلی اللهِ تُحشَرون﴾[2] که از نوع تقدیم جار و مجرور بر عامل خود یعنی «تحشرون» می باشد و آیه شریفه ﴿وَ یَومَ القیامَةِ یُرَدّونَ إلی أَشَدِّ العَذاب﴾[3] که از نوع تقدیم ظرف ﴿یَومُ القِیامَة﴾ بر عامل خود می باشد.

جمهور علمای بلاغت، تقدیم معمول بر عامل را مفید حصر دانسته و لذا آیه اوّل را به معنای ﴿لا نعبد الّا ایّاک و لا نستعین الّا ایّاک﴾، آیه دوّم را به معنای ﴿الی الله تحشرون لا الی غیره﴾ و آیه سوّم را به معنای ﴿یوم القیامة یردّون الی اشدّ العذاب، لا قبل یوم القیامة﴾ می دانند؛ ولی جمهور اهل ادب و سیبویه آن را لزوماً مفید حصر نمی دانند و صرفاً بعضی از اهل ادب مثل زمخشری دلالت آن بر حصر را پذیرفته اند.

این اختلاف نظر در اهل لغت عرب اعمّ از علمای بلاغت و علمای ادبیّات، حاکی از آن است که استفاده حصر و عدم استفاده آن از تقدیم معمول بر عامل، هر دو امکان پذیر می باشد و همانطور که تقدیم معمول بر عامل می تواند مفید تأکید یا اهتمام باشد، می تواند مفید حصر باشد و لذا ظهور در هیچکدام نداشته و تعیین هر کدام از آنها نیازمند قرینه می باشد. بله، اگر قرینه ای بر افاده حصر وجود داشته باشد، دلالت آن بر مفهوم، تمام خواهد بود.

 

دوّمین[4] مصداق، تقدیم مسند بر مسندٌ الیه است که به لحاظ اینکه حکم می باشد، مستحقّ تأخیر است. با مراجعه به کتب بلاغت روشن می شود اغراض مختلفی برای تقدیم مسند ذکر شده است از جمله تنبّه دادن به مخاطب از ابتدای امر به خبر بودن مسند در مقابل نعت نبودن آن، تشویق مخاطب برای مسندٌ الیه، افاده حصر مسندٌ الیه به مسند مثل ﴿لَکُم دِینَکُم وَ لِیَ دِین﴾[5] ، تعجیل در خوشحال کردن یا ناراحت کردن مخاطب، تعظیم، مدح و ذمّ و هکذا و تعیین هر یک از این معانی، نیازمند قرینه خواهد بود و هیچ دلیل قانع کننده ای مبنی بر ظهور تقدیم مسند در یکی از این معانی، در کتب بلاغت ارائه نشده است، البتّه اگر قرینه ای بر اراده حصر، اقامه گردد، طبعاً تقدیم مسند به کمک قرینه، دلالت بر انتفاء حکم عند انتفاء قید حصری دارد، لکن در این جهت که آیا این دلالت از باب دلالت مفهومی به معنای مصطلح است یا مربوط به دلالت نفس قرینه بوده و از باب تعدّد دالّ و مدلول می باشد؟ گفته می شود در خصوص موضوعٌ له هیئت تقدیم مسند، دو احتمال متصوّر است:

احتمال اوّل آنکه این هیئت وضع شده باشد به نحو اشتراک لفظی برای همه این معانی و یا به نحو اشتراک معنوی برای معنای جامعی که این معانی، به عنوان فرد و مصداق آن شمرده می شوند، در این صورت، قرینه بر اراده حصر، قرینه ای معیّنه و استعمال تقدیم مسند در معنای حصر، استعمالی حقیقی بوده و در نتیجه دلالت آن بر انتفاء حکم عند الانتفاء، از نوع دلالت مفهومی به معنای مصطلح خود یعنی دلالت لفظ بر معنایی است که لازم بیّن معنای مطابقی آن می باشد.

احتمال دوّم آنکه این هیئت برای هیچ یک از این معانی وضع نشده باشد که این از دو حال خارج نیست:

یا هیئت تقدیم مسند، در این معانی مذکور توسّط علمای بلاغت استعمال شده و قرینه دالّه بر حصر، قرینه صارفه می باشد که در این صورت دلالت آن بر حصر، مربوط به منطوق آن نبوده و بلکه مستفاد از قرینه می باشد و لذا دلالت آن بر انتفاء عند الانتفاء نیز از نوع دلالت مفهومی مصطلح یعنی دلالت بر لازم بیّن معنای منطوقی نخواهد بود؛

و یا این هیئت در این معانی استعمال نشده و بلکه این معانی، اغراض و دواعی استعمال این هیئت در معنای موضوعٌ له خود می باشد که در این صورت نیز دلالت این جمله بر حصر، دلالت منطوقی نبوده و در نتیجه دلالت آن بر انتفاء عند الانتفاء نیز از باب دلالت مفهومی مصطلح یعنی دلالت بر لازم بیّن معنای منطوقی نخواهد بود.

 


[1] - فاتحة/5.
[2] - آل عمران/158.
[3] - بقره/185.
[4] - شروع درس شماره 100، مورّخ 24/2/96.
[5] - کافرون/6.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo