< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

96/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقصد ثالث / مفاهیم/ ادامه بیان مبحث اوّل

 

ادامه بیان مبحث اوّل: مفاهیم

بیان شد که پس از ذکر تعریف مفهوم و روشن شدن حکم در قضیّه مفهومیّه، این بحث مطرح می شود که اوّلاً معیار و ضابطه برای دلالت جملات ترکیبیّه ای مانند جمله شرطیّه یا وصفیّه بر مفهوم چیست؟ و ثانیاً آیا این معیار در هر یک از انواع جملات ترکیبیّه به صورت جداگانه وجود دارد یا خیر؟

در مورد بحث اوّل بیان گردید که خصوصیّت موجود در معنای منطوقی که معیار دلالت جمله ترکیبیّه بر مفهوم می باشد، دو رکن دارد: یکی در عقد الحمل و آن اینکه مراد از حکم، سنخ الحکم یعنی مطلق حکم مجعول به اعتبارات و جهات مختلف باشد، نه شخص الحکم و نه صرف امکان ثبوت مطلق حکم برای موضوع و دیگری در عقد الوضع و آن اینکه دلالت عقد الوضع بر دخالت قید در ثبوت حکم مجعول برای موضوع به نحو تعلیقی، توقیفی و تحدیدی باشد، نه به نحو علّی یا علّی انحصاری که در قیود موضوع مطرح است.

سخن در بحث دوّم یعنی بررسی وجود و یا عدم وجود معیار دلالت بر مفهوم در هر یک از انواع جملات ترکیبیّه به صورت جداگانه بود.

در این زمینه مطلب اوّل و دوّم یعنی بحث از مفهوم شرط و مفهوم وصف گذشت و به این نتیجه رسیدیم که این دو تنها در صورتی دلالت بر مفهوم مصطلح مورد نزاع یعنی انتفاء سنخ الحکم عند انتفاء القید مع بقاء الموضوع دارند که شرط یا وصف، قید تحدیدی برای موضوع باشد، امّا در صورتی که قید موضوعیّه و موضوع ساز باشند، تنها بر انتفاء شخص الحکم عند انتفاء القید و آن هم از باب سالبه به انتفاء موضوع دلالت خواهند داشت که ربطی به مفهوم مصطلح ندارد و از آنجا که ظهور شرط در قید تحدیدی بودن آن است، دلالت نوع جملات شرطیّه بر مفهوم یعنی انتفاء سنخ الحکم عند انتفاء الشرط مع بقاء الموضوع ثابت می گردد و در مقابل از آنجا که ظهور وصف در قید موضوعیّه بودن آن است، نوع جملات وصفیّه دلالت بر مفهوم یعنی انتفاء سنخ الحکم عند انتفاء الوصف مع بقاء الموضوع نخواهند داشت.

در ادامه به بیان مطلب سوّم یعنی بررسی وجود و یا عدم وجود معیار دلالت بر مفهوم در جملات غائیّه خواهیم پرداخت.

مطلب سوّم: مفهوم غایت

پیش از بررسی ثبوت و یا عدم ثبوت مفهوم برای جملات غائیّه و بررسی ادلّه قائلین به ثبوت یا نفی مفهوم، لازم است محلّ نزاع در جمله غائیّه و اینکه مراد از غایت چیست روشن گردد. جملات غائیّه جملاتی هستند مرکّب از موضوع، حکم، متعلّق حکم و غایتی که قید برای موضوع و یا حکم می باشد؛ مقصود از غایت، حدّ نهایی برای موضوع و یا حکم است که به وسیله یکی از ادوات غایت مثل الی، حتّی و آنچه به معنای آنهاست، دلالت داده می شود. مصادیق جملات غائیّه در قرآن کریم بسیار است مثل آیه شریفه ﴿وَ کُلُوا وَ اشرَبُوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُم الخَیطُ الأَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الأَسوَدِ مِنَ الفَجرِ﴾[1] و آیه شریفه ﴿وَ لا تَقرَبوهُنَّ حَتَّی یَطهُرنَ﴾[2] و آیه شریفه ﴿ثُمَّ أَتِمّوا الصِیامَ إِلی اللَّیلِ﴾[3] و آیه شریفه ﴿أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلوکِ الشَّمسِ إِلی غَسَقِ اللَّیلِ﴾[4] و آیه شریفه ﴿أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ﴾[5] و در روایات مثل ﴿لا زَکاةَ فِی مالٍ حَتّی یَحُولَ عَلَیهِ الحَولَ﴾[6] و ﴿البَیِّعان بِالخِیارِ ما لَم یَفتَرِقا﴾[7] .

منطوق جملات غائیّه بلا شکّ دلالت دارد بر ثبوت حکم برای ما قبل غایت، ولی بحث در آن است که آیا غایت در این جملات، قید حکم است تا دلالت بر مفهوم یعنی انتفاء سنخ الحکم از موضوع نسبت به ما بعد غایت داشته باشد و یا قید موضوع بوده و صرفاً دلالت بر انتفاء شخص الحکم مربوط به آن موضوع نسبت به ما بعد غایت، آن هم از باب سالبه به انتفاء موضوع دارد و نسبت به ثبوت یا انتفاء سنخ الحکم برای ما بعد غایت، ساکت می باشد.

اندیشمندان اهل سنّت در این زمینه دو نظریّه دارند:

نظریّه اوّل، قول به ثبوت مفهوم غایت می باشد؛ این نظریّه، نظریّه اکثر علمای اهل سنّت می باشد، چه کسانی که قائل به مفهوم شرط بودند و چه کسانی که قائل به مفهوم برای شرط نبودند مثل غزالی، قاضی عبد الجبّار، قاضی ابی بکر باقلانی، ابو الحسین بصری و غیر اینها که قائل به ثبوت مفهوم شرط نیستند، ولی قائل به ثبوت مفهوم برای غایت شده اند، همانطور که آمدی در الاحکام[8] و شوکانی در ارشاد الفحول[9] ، قول به مفهوم غایت را به این مجموعه نسبت داده اند و شوکانی از بعضی علمای اهل سنّت نقل می کند که قول به مفهوم غایت، متَّفَقٌ علیه بین علمای اهل سنّت می باشد و خود ایشان نیز همین نظریّه را اختیار می نماید[10] .

نظریّه دوّم، قول به عدم ثبوت مفهوم غایت می باشد؛ این نظریّه را شوکانی در ارشاد الفحول به گروهی از فقهای حنفیّه نسبت می دهد[11] ولی محقّق آمدی آن را به تمام اصحاب ابو حنیفه و جماعتی از فقهاء و متکلّمین نسبت می دهد و خود نیز آن را اختیار نموده و به صورت مفصّل به نقد ادلّه قائلین به مفهوم وصف می پردازد[12] .


[1] - بقره/ 187.
[2] - بقره/222.
[3] - بقره/ 187.
[4] - اسراء/87.
[5] - هود/114.
[6] - مستدرک الوسائل، جلد 7، صفحه 64.
[7] - کافی، طبعه اسلامیّه، جلد 5، صفحه 170.
[8] - ایشان در الاحکام فی اصول الاحکام، جلد 3، صفحه 92 می گوید: «ا ختلفوا في الخطاب إذا قيد الحكم بغايةٍ كما في قوله تعالى «ثم أتموا الصيام إلى الليل» و قوله تعالى: «ولا تقربوهن حتى يطهرن» و قوله: «فلا تحل له من بعد حتى تنكح زوجًا غيره» و قوله «حتى يعطوا الجزية» فذهب أكثر الفقهاء و جماعةٌ من المتكلمين كالقاضي أبي بكرٍ و القاضي عبد الجبار و أبي الحسين البصري و غيرهم إلى أن ذلك يدل على نفي الحكم فيما بعد الغاية».
[9] - ایشان در ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، جلد 1، صفحه 266 می گوید: «النوع الخامس: مفهوم الغاية و هو مد الحكم بإلى أو حتى و غاية الشيء آخره و إلى العمل به ذهب الجمهور و به قال بعض من لم يعمل بمفهوم الشرط كالقاضي أبي بكر الباقلاني و الغزالي و القاضي عبد الجبار و أبي الحسين قال ابن القشيري و إليه ذهب معظم نفاة المفهوم و كذا قال القاضي أبو بكر حاكيا لذلك».
[10] - ایشان در ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، جلد 1، صفحه 266 می گوید: «و حكى ابن برهان و صاحب المعتمد الاتفاق عليه قال سليم الرازي لم يختلف أهل العراق في ذلك ... ».
[11] - ایشان در ارشاد الفحول ال تحقیق الحق من علم الاصول، جلد 1، صفحه 266، پس از ذکر قائلین به ثبوت مفهوم غایت می گوید: «و لم يخالف في ذلك إلا طائفة من الحنفية و الآمدي و لم يتمسكوا بشيء يصلح للتمسك به قط بل صمموا على منعه طردا لباب المنع من العمل بالمفاهيم و ليس ذلك بشيء».
[12] - ایشان در الاحکام فی اصول الاحکام، جلد 3، صفحه 92، پس از ذکر قائلین به ثبوت مفهوم غایت می گوید: «و خالف في ذلك أصحاب أبي حنيفة و جماعةٌ من الفقهاء و المتكلمين و هو المختار ... ».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo