< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

91/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اوامر/ تعریف دوّم/تعریف شیخ انصاری

 

تعریف دوّم: تعریف شیخ انصاری «رحمة الله علیه»

ایشان می فرمایند: «الاوجه ان یعرّف التعبّدیة ما یشترط فیه القربة و التوصّلیّة ما لا یشترط فیه القربة»[1] . طبق این تعریف، واجب تعبّدی عبارت است از آنچه که قصد قربت در او شرط شده و واجب توصّلی واجبی است که قصد قربت در او شرط نشده است. ایشان در ادامه به تعریف اوّل یعنی تعریف میرزای قمّی «رحمة الله علیه» اشاره نموده و می فرمایند[2] : این که توصّلی را واجبی بدانیم که غرض از وجوب آن، رسیدن به واجبی دیگر باشد و تعبّدی را به خلاف آن تفسیر کنیم، ظاهراً اشتباه می باشد. زیرا این تفسیر شایسته کلمه توسّل با سین و وجوب غیری است، نه توصّل با صاد و وجوب توصّلی مصطلح. لذا به نظر می رسد در این تفسیر، توصّل با صاد با توسّل با سین خلط شده باشد.

تعریف سوّم: تعریف محقّق خراسانی «رحمة الله علیه»

ایشان تعبّدیّة و توصّلیّة را از اوصاف اصل وجوب دانسته و در تعریف این دو می فرمایند: «الوجوب التوصّلی هو ما کان الغرض منه یحصل بمجرّد حصول الواجب و یسقط بمجرّد وجوده، بخلاف التعبّدی. فإنّ الغرض منه لا یکاد یحصل بذلک، بل لا بدّ فی سقوطه و حصول غرضه من الاتیان به متقرّباً به منه تعالی»[3] . طبق این تعریف، وجوب توصّلی آن است که هدف از جعل آن به مجرّد وجود آن در خارج حاصل می شود و لذا به محض تحقّق آن در خارج وجوب هم ساقط می گردد؛ امّا وجوب تعبّدی آن است که غرض از جعل آن به مجرّد حصول و ایجاد واجب در خارج حاصل نمی شود، بلکه باید با قصد قربت و تقرّب به خداوند متعال انجام شود تا وجوب ساقط گردد.

تعریف چهارم: تعریف محقّق عراقی «رحمة الله علیه»

ایشان در نهایة الافکار می فرمایند: «واجب تعبّدی واجبی است که غرضی که داعی بر امر به آن واجب شده، جز با انجام آن عمل به نحو قربی حاصل نشود و واجب توصّلی واجبی است که غرضی که داعی بر امر به آن واجب شده، به مجرّد وجود خارجی آن حاصل شود، چه به قصد قربت باشد، چه بدون قصد قربت و چه به اراده و اختیار مکلّف باشد و چه نباشد»[4] .

تعریف پنجم: تعریف محقّق نائینی «رحمة الله علیه»

ایشان در فوائد الاصول[5] و اجود التقریرات[6] در تعریف این دو قسم می فرمایند: «واجب تعبّدی عبارت است از وظیفه عملیّه ای که به هدف تعبّد و تقرّب و عبودیّت که در اصطلاح فارسی به آن پرستش می گویند تشریع شده باشد و واجب توصّلی عبارت است از وظیفه عملیّه ای که به هدف مطلق وجود شیء در خارج تشریع شده باشد». ایشان در ادامه[7] به تعریف اوّل یعنی تعریف میرزای قمّی «رحمة الله علیه» اشاره نموده و می فرمایند: واجب تعبّدی و توصّلی به این معنا اساساً از محلّ نزاع خارج می باشند.


[1] - مطارح الانظار، صفحه 59.
[2] - ایشان در ادامه عبارت قبل در ابتدا واجب تعبّدی و توصّلی را مفاهیمی مغایر با واجب نفسی و غیری دانسته رابطه آنها را عموم و خصوص من وجه می دانند و سپس در ادامه می فرمایند: «و منه يظهر فساد ما قد زعمه بعضهم في تحديدهما أن التوصلي ما كان الغرض من الأمر به الأمر بشي‌ء آخر و التعبدي بخلافه. فإن ذلك سهو ظاهر و كأنه تشابه الأمر عليه في إملاء التوصل بالصاد مع التوصل بالسين و هو يساوق الوجوب الغيري و إلا فكيف يعقل أن يكون تغسيل الأموات و تكفينها و دفنها من الواجبات التوصلية».
[3] - کفایة الاصول، صفحه 72.
[4] - ایشان در نهایة الافکار، جلد 1، صفحه 183، الجهة الرابعة می فرمایند: «هل إطلاق الصيغة يقتضى التوصليّة بمعنى كفاية مجرّد وجود الواجب كيف ما اتّفق في سقوط الغرض الداعي على الأمر به؟ أم يقتضى التعبّديّة بمعنى عدم كفاية مجرّد وجوده في سقوط الغرض الداعي على الأمر به إلّا إذا أتى عن داع قربي؟ ...». همانطور که مشخّص است، ایشان در ضمن طرح بحث از اینکه آیا اقتضای اطلاق صیغه امر توصّلیّت آن می باشد یا تعبّدیّت آن، توصّلی و تعبّدی را همانگونه که استاد معظّم نقل فرموده اند تعریف می نمایند.
[5] - ایشان در فوائد الاصول، جلد 1، صفحه 137 و 138 می فرمایند: «الأمر الأوّل: في معنى التّعبديّة و التّوصّليّة. امّا التّعبديّة: فهي عبارة عن الوظيفة الّتي شرعت لأجل ان يتعبّد بها العبد لربّه و يظهر عبوديّته، و هي المعبّر عنها بالفارسيّة (بپرستش) و معلوم: انّ أهل كلّ نحلة لهم افعال يظهرون بها عبوديّتهم، و يعبدون بها معبودهم حتّى عبدة الصّنم و الشّمس. فانّ لهم حركات خاصّة و أفعالا مخصوصة، بها يتذلّلون لمعبودهم، و يظهرون له العبوديّة. فالمراد من العبادة في شرعنا هو ما شرع لأن يتعبّد به العبد لربّه و معلوم: انّ فعل الشّي‌ء لإظهار العبوديّة لا يكون إلّا بفعله امتثالا لأمره، أو طلبا لمرضاته، أو طمعا في جنّته، أو خوفا من ناره أو غير ذلك ممّا يحصل به قصد التّقرب على ما ذكرنا تفصيل ذلك في الفقه عند البحث عن نيّة الصّلاة و لا يكون الشّي‌ء عبادة بدون ذلك كما لا يخفى؛ و يقابلها التّوصّليّة، و هي ما لم يكن تشريعه لأجل إظهار العبوديّة».
[6] - ایشان در اجود التقریرات، جلد 1، صفحه 96 می فرمایند: «الأمر الأول أن الوظائف العملية في شرعنا أو في ساير الشرائع تارة يكون تشريعها لأجل التعبد و التقرب بها المعبر عنه في اللغة الفارسية بپرستش و أخرى لأجل‌ مطلق وجودها في الخارج و ان أمكن التقرب بها أيضا فالأوّل يسمى بالتعبدي و الثاني بالتوصلي».
[7] - ایشان در اجود التقریرات، جلد 1، صفحه 97 در ادامه عبارت قبل، ابتدائاً نسبت میان تعبّدی و توصّلی به معنایی که میرزای قمّی «رحمة الله علیه» ذکر فرموده اند را با تعبّدی و توصّلی به معنایی که خودشان بیان کردند، عموم و خصوص من وجه دانسته و می فرمایند: «و قد يطلق التوصلي على معنى يعم بعض التعبديات أيضاً و هو ما يسقط امره بمطلق وجوده في الخارج و لو كان بفعل الغير أو من دون إرادة و اختيار أو بفعل محرم من المحرمات و التوصلي بالمعنى الأول يجتمع مع المعنى الثاني غالباً كوجوب إزالة النجاسات و غيرها و قد يفترق عنه كما في وجوب رد السلام فانه واجب توصلي بالمعنى الأول و لا يسقط بفعل الغير أو من دون إرادة و اختيار و التوصلي بالمعنى الثاني قد يفترق عن الأول كما في الصلاة الواجبة على ولى الميت فانها تسقط بفعل الغير مع كونها تعبدية شرعت لقصد التقرب بها».سپس معنایی را که میرزای قمّی «رحمة الله علیه» برای این دو ذکر نموده اند، اساساً از محلّ نزاع خارج دانسته و می فرمایند: «و التوصلي بالمعنى الأول هو الّذي وقع فيه النزاع من الاعلام و لعل المشهور على جواز التمسك بالإطلاق في إثباته و أما بالمعنى الثاني فلم يدع أحد جواز التمسك بالإطلاق لإثباته‌».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo