< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد عباسعلی زارعی سبزواری

1401/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الحج/القول فی الحج بالنذر و العهد و الیمین /مسأله سوم

 

(مسألة 3): لو نذر الحجّ من مكان معيّن فحجّ من غيره لم تبرأ ذمّته، ولو عيّنه في سنة فحجّ فيها من غير ما عيّنه وجبت عليه الكفّارة. ولو نذر أن يحجّ حجّة الإسلام من بلد كذا، فحجّ من غيره صحّ، ووجبت الكفّارة. ولو نذر أن يحج في سنة معيّنة لم يجز التأخير، فلو أخّر مع التمكّن عصى‌ وعليه القضاء والكفّارة. ولو لم يقيّده بزمان جاز التأخير إلى‌ ظنّ الفوت، ولو مات بعد تمكّنه يُقضى‌ عنه من أصل التركة على الأقوى‌، ولو نذر ولم يتمكّن من أدائه حتّى‌ مات لم يجب القضاء عنه، ولو نذر معلّقاً على‌ أمر ولم يتحقّق المعلّق عليه حتّى‌ مات لم يجب القضاء عنه. نعم لو نذرالإحجاج معلّقاً على‌ شرط، فمات قبل حصوله، وحصل بعد موته مع تمكّنه قبله، فالظاهر وجوب القضاء عنه، كما أنّه لو نذر إحجاج شخص في سنة معيّنة فخالف مع تمكّنه وجب عليه القضاء والكفّارة، وإن مات قبل إتيانهما يُقضيان من أصل التَّرِكة، وكذا لو نذر إحجاجه مطلقاً، أو معلّقاً على‌ شرط وقد حصل وتمكّن منه وترك حتّى‌ مات.[1]

بیان شد ذیل مسئله سوم از مسائلی که در باب حج بالنذر و العهد و الیمین چندین فرع فقهی در کلام حضرت امام در تحریر و سید یزدی در عروه مطرح شده است.در ادامه به فرع چهارم از این مسئله می پردازیم:

فرع چهارم: اگر کسی نذر کند در فلان سال معین مثل 1445 قمری حج تمتعی انجام دهد آیا تأخیر این حج به سال های بعد جایز است یا خیر؟ علاوه بر این اگر تأخیر انداخت در حالی که تمکن دارد عاصی است یا خیر ؟ و آیا کفاره بر او لازم می آید یا نه؟ و آیا قضا در این صورت واجب است یا خیر؟

در خصوص سه مسئله اول حکم روشن است یعنی اینکه تأخیر تکلیفاً جایز نیست چون مخالفت با وفای به نذری است که مأموربه من عند الله است. همین طور اگر با تمکن از رفتن به تأخیر اندازد معصیت است چون ملاک معصیت ترک عمدی واجب یا فعل عمدی حرام است و این ملاک در مانحن فیه وجود دارد.و کفاره نیز بر او واجب است به دلیل اینکه ملاک ثبوت کفاره مخالفت با نذر است و در اینجا مخالفت با نذر انجام گرفته است.فلذا در این سه حکم روشن است اما انما الکلام در این است که اگر این شخص حج را از آن سال معین منذور به تأخیر انداخت آیا با تأخیر آن و معصیت به طور کلی موضوع متعلَق نذر از بین رفته و قضا در سنوات آتیه بر او واجب نیست کما اینکه در واجبات موقته همین طور است یا اینکه اگرچه در جهت مخالفت با نذر معصیت کرده لکن در سنوات آتیه بر او واجب است که حجی را که نذر کرده هرچند در غیر آن سال انجام دهد یعنی با معصیت و تأخیر موضوع منتفی نشده است.

حضرت امام به تبع سید یزدی معتقدند که: وعليه القضاء[2] بر این شخص واجب است این حج را در سنوات بعد قضا بنماید.

در خصوص این حکم یعنی وجوب قضا در حال حیات که نتیجه اش آن می شود که اگر قضا ننمود بعد از فوتش باید از جانب او با هزینه باقی مانده از اموال او حجی از جانب او انجام بگیرد و صاحب جواهر در این زمینه می فرماید : " بلا خلاف‌ أجده فيه ، بل هو مقطوع به في كلام الأصحاب كما اعترف به في المدارك[3] "

بحث درباره دلیل حضرات درباره وجوب قضا است.

برای اثبات وجوب قضا در اینجا به چند دلیل استناد شده است :

دلیل اول: این است که می گویند از امور اجماعی عند الفقها آن است که حج یکی از واجبات مالیه ای است که در ذمه مکلف ثابت می شود و همانند سایر دیونی است که بر عهده اوست و در این صورت آنچه در ذمه این مکلف ثابت می شود در حال حیاتش لازم است ذمه ی خود را از آن برئ کند و چنانچه در حال حیات برئ الذمه نکرد، واجب است از اصل مال او قبل از تقسیم مال بین ورثه همانند سایر دیون مالی او مقداری از مالش جهت ادای حجش کنار گذاشته شود.

دلیل دوم: این است که می فرمایند حج از جمله خطاباتی است که موجب می شود متعلقات آن ها در ذمه مکلف ثابت شوند مثل ثبوت دیون در ذمه اشخاص و به تعبیری امر به حج جهت وضعی دارد و وجوب حج از جانب خداوند متعال صورت دِینی دارد کما اینکه از آیه ﴿وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ﴾[4] استفاده می شود یا وقتی ناذر نذر می کند می گوید: "لله علی ان اَحج" ظاهر کلمه لله در این موارد حج دینی است که بر عهده مکلف که مطالبه گر این دِین خداوند است .

علاوه بر این که در بسیاری از روایات از وجوب حج تعبیر به دین شده است مثل این روایت از امام صادق علیه السلام در خصوص مردی که از دنیا رفته و وصیت کرده کسی از جانب او حج انجام دهد:

عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) في رجل توفّي وأوصى أن يحج عنه ، قال : إن كان صرورة فمن جميع المال ، إنّه بمنزلة الدَين الواجب ، وإن كان قد حجّ فمن ثلثه [5]

یا در روایت دیگری شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه امام صادق علیه السلام فرمودند:

سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَوْصَى بِحَجَّةٍ فَقَالَ إِنْ كَانَ صَرُورَةً فَهِيَ مِنْ صُلْبِ مَالِهِ إِنَّمَا هِيَ دَيْنٌ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ قَدْ حَجَّ فَهِيَ مِنَ الثُّلُثِ‌[6]

و نیز در روایت دیگری قال : قلت لأبي عبد الله عليه‌السلام : إن علي دينا كثيرا ولي عيال ولا أقدر على الحج فعلمني دعاء أدعو به. فقال : قل في دبر كل صلاة مكتوبة : « اللهم صل على محمد وآل محمد واقض عني دين الدنيا ودين الآخرة ». فقلت له : أما دين الدنيا فقد عرفته ، فما دين الآخرة؟ فقال : دين الآخرة الحج.[7]

دلیل سوم: روایاتی است که کبرای دلیل را دلالت دارد یعنی دلالت می کند بر وجوب قضا چنانچه شخصی نذر می کند که در صورت برآورده شدن حاجتش مردی را برای انجام حج عازم حج کند ولی قبل از اینکه به این نذر وفا بنماید و احجاج را صورت دهد از دنیا برود که در روایات به صورت متعدد وارد شده است که باید از اصل مالش به اندازه ای که بشود کسی را جهت فرستادن به حج آماده کرد از مالش خارج کرد و او را به حج فرستاد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo