< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد عباسعلی زارعی سبزواری

1400/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الحج/شرائط وجوب حجة الإسلام /مسأله55

(مسألة 55): تقضى‌ حجّة الإسلام من أصل التركة إن لم يوص بها؛ سواء كانت حجّ التمتّع أو القران أو الإفراد أو عمرتهما، وإن أوصى‌ بها من غير تعيين كونها من الأصل أو الثلث فكذلك أيضاً، ولو أوصى‌ بإخراجها من الثلث وجب إخراجها منه، وتقدّمت على الوصايا المستحبّة وإن كانت متأخّرة عنها في الذكر، وإن لم يفِ الثلث بها اخذت البقيّة من الأصل، والحجّ النذري كذلك يخرج من الأصل.

ولو كان عليه دين أو خمس أو زكاة وقصرت التركة، فإن كان المال المتعلّق به الخمس أو الزكاة موجوداً قُدّما، فلايجوز صرفه في غيرهما، وإن كانا في الذمّة فالأقوى‌ توزيعه على الجميع بالنسبة، فإن وفت حصّة الحجّ به فهو، وإلّا فالظاهر سقوطه وإن وفت ببعض أفعاله كالطواف فقط مثلًا، وصرف حصّته في غيره، ومع وجود الجميع توزّع عليها، وإن وفت بالحجّ فقط أو العمرة فقط، ففي مثل حجّ القران والإفراد لايبعد وجوب تقديم الحجّ، وفي حجّ التمتّع فالأقوى السقوط وصرفها في الدين.[1]

بحث پیرامون وجوه اهمیت زکات بر خمس و نقد هر یک از آن ها بود :

نقد وجه اول :‌ وجه اول این بود که زکات از واجباتی است ک به عنوان استوانه معرفی شده است به خلاف خمس که توضیح داده شد به اینکه این وجه اثبات اهمیت نمی کند.

نقد وجه دوم : وجه دوم از وجوه این بود که زکات از فرائض است یعنی از واجباتی است که در قرآن کریم ذکر شده است ولی خمس از واجباتی است که در سنت وجوب آن مطرح شده و در قرآن آیه ای که دلالت بر وجوب خمس ارباح باشد وجود ندارد. و آیه ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ[2] اختصاص به دار الحرب است .

این وجه هم از اساس قابل قبول نیست به این دلیل که در صورتی این سخن پذیرفتنی است که ثابت شود مراد از ﴿أَنَّما غَنِمْتُمْ﴾ در آیه خصوص غنائم جنگی در دار الحرب می باشد لکن علی التحقق مقصود از غنمتم اعم از غنائم دار الحرب و مطلق فوائدی است که عائد اشخاص می شود.

دلیل لغوی : به دلیل اینکه در لغت کلمه غنم به معنای الفوز بالشی بلا عوض معرفی شده است یعنی اینکه شی در دسترس شخص قرار بگیرد به شرط اینکه هیچ عوض عادی در قبال آن پرداخت نشده است. لذا کلمه ما غنمتم شامل می شود مطلق اموالی را که شخص بدون عوض هر چند با زحمت بر آن مستولی شده باشد. و غنیمت به این معنا هم شامل غنائم جنگی می شود و هم شامل ارباح و فوائدی می شود که شخصی بر اثر کسب و تجارت و امثال آن تحصیل کرده باشد.

دلیل شرعی : و دلیلی که می شود از نگاه شرعی در جهت تعمیم ﴿غنمتم﴾ به مطلق فوائد مورد استفاده قرار بگیرد بعضی از روایات معتبره ای است که در تفسیر آیه ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ[3] وارد شده است .

روایت اول : صحیحه علی بن مهزیار عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ قَرَأْتُ أَنَا كِتَابَهُ إِلَيْهِ فِي طَرِيقِ مَكَّةَ قَالَ: . . . فَأَمَّا الْغَنَائِمُ‌ وَ الْفَوَائِدُ فَهِيَ وَاجِبَةٌ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ عَامٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ- وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‌ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ - فَالْغَنَائِمُ‌ وَ الْفَوَائِدُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَهِيَ الْغَنِيمَةُ يَغْنَمُهَا الْمَرْءُ وَ الْفَائِدَةُ يُفِيدُهَا[4]

روایت دوم : نیز در روایت دیگری که از امام صادق نقل شده است که راوی سوال می کند که : عَنْ حُكَيْمٍ مُؤَذِّنِ ابْنِ عِيسَى‌ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى- وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِمِرْفَقَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ ثُمَّ أَشَارَ بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ‌ إِلَّا أَنَّ أَبِي جَعَلَ شِيعَتَهُ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا.[5]

لذا با مطالعه در تفاسیر اهل سنت نیز مواجه می شویم با اینکه بعضی از مفسرین اهل سنت من جمله قرطبی در تفسیر خودش تصریح می کند که کلمه غنمتم در این آیه شریفه به معنای مطلق فوائد است اگر این آیه در میان آیات مربوط به جنگ وارد نشده بود. و سعی می کند از طریق دیگری در جهت اثبات اختصاص غنیمت به غنائم حربی استفاده کند مثل وحدت سیاق. و وحدت سیاق همان طور که در اصول بحث شده هیچ قرینه ای برای تعیین مضمون آیات نمی تواند داشته باشد .

فعلی هذا می توان این طور نتیجه گرفت وجه دوم ، وجهی ناپایدار است و نمی توان به این وجه در مقام اثبات اهمیت زکات از خمس تمسک کرد .

نقد وجه سوم : گفتند تعداد ذکر زکات در قرآن چند برابر ذکر خمس در قرآن است در حالی که خمس فقط در یک آیه شریفه ذکر شده است . که نشان دهنده اهمیت زکات نسبت به خمس است .

این وجه هم نمی تواند دلیل بر اهمیت باشد چون ممکن است عدم تکرار خمس در آیات شریفه به این دلیل باشد که در هنگام نزول قرآن کریم و در عصر پیامبر توده مردم کسانی بودند که اموال و فوائدی که به دست می آورند در حدی نبود که خمس به آن تعلق بگیرد و از طرفی مردم برخوردار از اموالی بودند که زکات به آن ها تعلق می گیرد. لذا در قرآن کریم روی زکات که مردم در آن عصر مواجه با آن بودند تاکید بیشتر شده است.

و علاوه بر اینکه نهایت چیزی که تکرار زکات در آیات شریفه دلالت می دهد تاکید در پرداخت است که تاکید در پرداخت حاکی از اهمیت ملاک آن نسبت به ملاک خمس نمی باشد .

نتیجه نهایی : پس از مجموع این بیانات می توان نتیجه گرفت که دلیلی برای اثبات اهمیت زکات نسبت به خمس وجود ندارد و در این صورت نمی توان گفت که با استناد به معاویة بن عمار همان طور که در صورت تزاحم بین حجة الاسلام و زکات ، حج مقدم بود همان طور در تزاحم حج و خمس حج مقدم بشود .

فعلی هذا نه قاعده نه دلیل خاصی که تقدم حجة الاسلام بر اداء خمس را ثابت کند در ما نحن فیه وجود ندارد و حکم در اینجا توزیع است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo