< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

98/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات علم اصول/وضع /استمال لفظ در لفظ

بحث در استعمال لفظ در لفظ است، گاهی نحوی ها لفظ را درلفظ استعمال می کنند، البته این مربوط به همه مردم نیست زیرا اغلب مردم لفظ را در معنا به کار می گیرند، اینکه لفظ در لفظ به کار گرفته شود نه در معنا، این مختص گروهی خاص از مردم است مثل نحوی ها.

این نوع استعمال دارای چهار حالت و صورت است:

1.استعمال لفظ در شخص لفظ: مثلا می گوییم «زید- في کلامي هذا-لفظ».

2. استعمال لفظ در مثل: مثلا می گوییم «زید -في قولک زید قائم- لفظ».

3. استعمال لفظ در صنف: مثلا می گوییم «زید –في کلام القائل:زید في ضرب زید- فاعل».

4. استعمال لفظ در نوع: مثل «زید لفظ»، و مراد از آن این باشد که هر زید لفظ است، بر زبان هر کسی که استعمال شود.

تحلیل صور چهارگانه

اشکالی به استعمال لفظ در مثل و صنف و نوع وارد نکرده اند، و آن را جایز دانسته اند و گفته اند چنین اطلاقاتی بی اشکال است. اما در قسم نخست یعنی استعمال لفظ در شخص اشکال کرده اند.

بیان اشکال مرحوم صاحب فصول

مرحوم صاحب فصول فرموده چنین استعمالی استعمال لفظ و اراده شخص محال است [1] . فرموده این «زید» در «زید لفظ» را که شما شخص قرار داده اید، دلالتی دارد و یا اینکه دلالتی ندارد، هرکدام را انتخاب کنید، مورد اشکال است.

اگر بگویید این لفظ زید دلالتی ندارد، لازم می آید قضیه معقوله شما دو جزء داشته باشد، یکی محمول و دیگری نسبت، ولی موضوع نداشته باشد، زیرا شما گفتید قضیه دلالت و حکایت ندارد، چون زید بنا بر گفته خودتان معنایی ندارد و فقط استعمال لفظ است.

اگر بگویید زید در مثال دارای معناست، لازمه آن اتحاد دال و مدلول است، چون شما می گویید زید در خودش استعمال شده و بر نفس خودش دلالت دارد، دال و مدلول باید دو چیز باشند، مثل راه و تابلو، نمی شود راه و تابلو یکی باشد، اگر هم بگویید لفظ فانی شده، باز هم باید دال و مدلول دو چیز باشند، زیرا فانی و مفنی فیه باید دو چیز باشند و الا معنا ندارد فانی و مفنی فیه یک چیز باشند و چیزی در خودش فانی بشود. لذا دال و مدلول در این صورت یکی می شود و این محال است.

خلاصه کلام صاحب فصول این شد که اگر بگویید زید در مثال «زید لفظ»، دلالت و حکایت ندارد یلزم ترکب القضیة من جزئین، و اگر بگویید دلالت دارد یلزم اتحاد الدال و المدلول و کل منهما محال.

جواب مرحوم آخوند از اشکال صاحب فصول

مرحوم آخوند خراسانی از این اشکال جواب داده اند که:

1. از نظر ما زید در مثال مذکور دلالت و حکایت دارد، و اتحاد دال و مدلول هم لازم نمی آید، زیرا تغایر اعتباری بین دال و مدلول کفایت می کند تا اتحادی بین آنها حاصل نشود، زید به این اعتبار که از دهان لافظ خارج شده است می گوییم دال است، و از جهت اینکه خودش صوتی است و معنای خاص خودش را دارد می گوییم مدلول است.

مثلا شخصی خودش را دوست دارد، لذا هم محب است و هم محبوب، یا کسی به خودش علم دارد لذا هم عالم است هم معلوم. بنابراین در امور اضافی و نسبت ها تغایر اعتباری کافی است و لازم نیست که مثل علت و معلول استقلال داشته باشند.

2. جواب دیگر مرحوم آخوند این است که می فرماید ما اصلا می گوییم زید در مثال مذکور هیچ دلالتی هم ندارد، ولی اشکال شما را که می گویید اگر چنین باشد «یلزم ترکب القضیة من جزئین» را قبول نداریم، زیرا قضیه معقوله یک رکنش همین خود موضوع است اگرچه دلالت معنایی ندارد. پس قضیه دارای سه جزء است محمول و نسبت با دلالت فهمیده می شوند و موضوع هم اگرچه دلالت ندارد ولی خودش حاضر است.[2]

نظر استاد سبحانی در صور چهارگانه

جناب استاد سبحانی هر چهار صورت اطلاق را صحیح می داند، و می فرماید آنچه را که صاحب فصول فرموده مهم نیست و دیگر به آن نپرداخته است. فقط تفاوت های صور را با یکدیگر ذکر نموده است. می فرماید:

اطلاق لفظ و اراده شخص آن

در صورت اول درست است که اطلاق آن صحیح است ولی چنین چیزی از باب استعمالات عرفی نیست، زیرا استعمالات سه رکن دارد:

    1. اطلاق لفظ.

    2. انتقال مخاطب از شنیدن لفظ به صورت ذهنی آن.

    3. انتقال از صورت ذهنی لفظ به معنای خاص خودش، که غالبا وجود خارجی شئ است.

در اینجا که شما زید ر در خودش اطلاق نمودید و به کار گرفتید، لفظ و صورت ذهنی آن در ذهن مخاطب می آید، ولی انتقال به معنا پیدا نمی کند، بلکه انتقال به خودش پیدا می کند. پس چون رکن سوم را ندارد استعمال محسوب نمی شود فقط یک اطلاق و به کار گیری لفظ است که انتقالی از آن حاصل نمی شود.

بعد در اینجا ایشان یک مطلب دیگر را بیان می کند و می فرماید این صورت که استعمال نبود فقط اطلاق بود، آیا علاوه بر اطلاق در اینجا دلالت هم دارد یا ندارد؟ ایشان در این بحث استعمال و دلالت را از هم جدا دانسته اند. بعدا نظرشان را بیان می کنند.

اشکالی بر استاد سبحانی

از نظر ما استعمال با دلالت و حکایت یکی است و چیزی جدا از هم نیستند، هر کس استعمال را قبول کند به تبع آن دلالت داشتن را هم قبول می کند، هر کسی هم چنین اطلاقاتی را از باب استعمالات محسوب نکند برای آنها هم دلالتی و حکایتی قائل نمی شود و نمی پذیرد. مرحوم آخوند نیز استعمال و دلالت را از هم جدا نکرده اند، فقط ایشان به این سبک بحث نموده اند. ما هم موافق مرحوم آخوند هستیم. حالا شما هم ملاحظه بفرماییدو نظر بدهید که کلام مرحوم آخوند صحیح است یا استاد سبحانی.

پس اگر ما در این مورد تغایر اعتباری را کافی بدانیم، و آن را هم از باب استعمالات بدانیم، دلالت را هم باید بپذیریم، اگر آن را صرف اطلاق دانستیم و از استعمالات به حساب نیاوردیم، دیگر دلالتی هم برای آن قائل نمی شویم.

اطلاق لفظ و اراده مثل

استعمال لفظ و اراده مثل: زید در «ضرب زید» فاعل است، آن هم در جمله ای که شخص مشخصی گفته است نه در همه گفته ها. در این جا استاد می فرماید هم دلالت است و هم استعمال است، ولی می فرماید چنین استعمالی نه حقیقت است و نه مجاز، زیرا درست است که دال و مدلول وجود دارد ولی معنایی در کار نیست تا بگوییم استعمال حقیقی است یا مجازی. شما زید را در یک زید دیگر به کار بردید نه در موضوع له. اما استعمال وجود دارد چون تغایر در کار است، و ظاهرا دلالت هم هست.

اطلاق لفظ و اراده صنف آن

استعمال لفظ در صنف: مثل اینکه گفته شود زید در «ضرب زید» فاعل است، و مرادمان کلام خاصی نیست، بلکه هر کسی این جمله را بگوید زید در آن فاعل است. ایشان می فرماید اینجا هم مثل صورت دوم است. یا مثل «زید لفظ» در کلام هر کسی که این جمله را به زبان بیاورد.

استاد سبحانی در اینجا هم می فرماید اطلاق صحیح است، استعمال هم موجود است، دلالت هم در کار است، لکن این استعمال نه حقیقت است ونه مجاز.

اطلاق لفظ و اراده نوع آن

مثل اینکه گفته شود «زید –علی الاطلاق- لفظ»، نوع را در اینجا مد نظر قرار می دهیم و کاری با متکلم خاصی نداریم، استاد بازهم در این صورت حکم صورت قبلی را ثابت می کند. [3]

این بحث ها نشان می دهد و کاشف از این است که استعمال تابع وضع نیست بلکه تابع استحسان طبع است. ما نظر خود را در ضمن مباحث گفتیم.

نکته ای که باید بدانیم این است که این مباحث ثمره عملی ندارد. و الحمدلله رب العالمین.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo