< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1402/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام مطلق الأمارات /حجیت امارات

بحث در امارات غیرعلمیه واقع میشود. مرحوم آخوند خراسانی قبل از ورود به اصل امارات مقدماتی را ذکر میکند. مقدمه اولی گذشت. آن هم این بود که مقتضای ذات اماره حجیت نیست. حجیت باید به اماره داده بشود. یا از جهت شرع یا از جهت عقل.

مقدمه دوم:

مقدمه دوم راجع به امکان اعتبار اماره است. که گفتیم باید اماره غیر علمیه اعتبارش از خارج بیاید، آیا اصلا این ممکن است یا نیست؟ اصل اعتبار اماره غیر علمیه از طریق شرع ممکن است یا اصلا ممکن نیست. قبل از اینکه وارد این مقدمه بشویم به عنوان ورود به بحث اقسام امکان را عرض میکنیم. اقسام امکان در اینجا که محل بحث است سه قسم است. از اقسام امکان در اینجا مورد اشاره است.

امکان ذاتی

امکان وقوعی

امکان به معنای احتمال

امکان ذاتی را تعریف کردند به اینکه نسبت شیء به وجود و عدم این به علی نحو الضروره نیست. یعنی نه وجود برایش ضروری است نه عدم برایش ضروری است. این میشود امکان ذاتی. مثل اینکه ماهیت ممکنه اینها نه وجود برایشان ضروری است نه عدم. انسان هم میتونه موجود باشه هم ممکن است معدوم باشد. پس انسان نسبت به وجود و عدم امکان ذاتی دارد.

امکان قسم دوم امکان وقوعی است. امکان وقوعی اخص از امکان ذاتی است یعنی علاوه بر اینکه از جهت ذات وجود و عدم برایش ضرورت ندارد باید یک طوری باشد که از وقوع آن محذوری هم پیش نیاید. پس هم باید امکان ذاتی داشته باشد علاوه براینکه وجودش باعث یک ممتنع نشود. پس امکان وقوعی علاوه بر آن امکان ذاتی یک قید دیگری دارد. پس امکان ذاتی در حقیقت اعم است از امکان وقوعی. ممکن است یک شیء امکان ذاتی داشته باشد ولی امکان وقوعی نداشته باشد. مثلا خدای متعال مومنین را ببرد به جهنم، مجرمین را ببرد به بهشت. این امکان ذاتی دارد و محال نیست ولی این مستلزم یک محالی است و آن هم این است که نسبت ظلم به خداوند متعال یا خلاف حکمت خداوند است، یا خلاف عدل خدا است. پس بنابراین اینجا ممکن است یک چیزی امکان ذاتی داشته باشد ولی امکان وقوعی نداشته باشد. برخدا ممکن است که مومنین را ببرد به دوزخ ولی این امکان وقوعی ندارد. برای اینکه خلاف عدل است و مستلزم ظلم است. پس امکان وقوعی در مقابل امتناع وقوعی است. امتناع وقوعی آنکه از وجودش محذور لازم می آید.

قسم سوم از امکان امکان به معنای احتمال است. آن هم این است که ما وقتی نمیدانیم یک شیء آیا ممکن است یا ممکن نیست در ظاهر میگوییم ممکن است و احتمال وجودش را میدهیم. این احتمال دلیل نمیخواهد، آن دو تا قسم اول دلیل و برهان میخواهد. امکان ذاتی دلیل میخواهد. امکان وقوعی هم دلیل و برهان میخواهد اما امکان به معنای احتمال دلیل نمیخواهد. امری وجدانی است به تعبیر مرحوم آخوند. وجدانا اگر یک دلیلی بر عدم واقع نشد انسان احتمالش را میدهد. پس در حقیقت امکان به معنای احتمال در مقام جهل ما هست. چون ما نمیدانیم واقع را عقل حکم میکند که شما رد نکن این را و بگو ممکن است به معنای اینکه احتمال دارد. پس این در حقیقت غیر از آن دوتا است. آن دوتا برهان میخواهد باید اثبات کنیم که برایش ضرورت ندارد وجود یا ضرورت ندارد عدم تا امکان ذاتی اثبات بشود. یا اثبات کنید که این مستلزم محذور نیست تا امکان وقوعی اثبات بشود. برهان نیاز دارد ولی این قسم سوم برهان نیاز ندارد یک امر وجدانی است شما یک چیزی را که دلیل بر نفی آن ندارید میگویید احتمال دارد. و سخن ابن سینا که از ایشان نقل شده کل ما قرع سمعک من العجائب فذره فی بقعه الامکان ناظر به این قسم سوم است. یعنی دلیل نمیخواهد که این چرا ممکن است. این احتمال دلیل نمیخواهد. چون آدم عاقل که احتمالش را رد نمیکند. مثلا گفتند یک شخصی سه ماه زیر خاک زنده مانده است. نگو که ممکن نیست، بگو حالا احتمال دارد. یا یک کسی یکسال بدون غذا زندگی میکرد و هیچ غذایی هم نمیخورد، اینجا احتمال دارد. مادامی که برهان جلوی شما را نگرفته است بگو احتمال دارد. احتمال را نفی نکن. پس بنابراین این قسم سوم نیاز به اثبات ندارد، نفی آن احتمال نیاز به اثبات دارد و باید دلیل بیاورید. اگر دلیل نشد دیگر نفی نمیشود. وجدانا آن احتمال است.

پس ما سه نوع امکان داریم. در بحث ما این است که آیا ممکن است جعل حجیت برای امارات غیر علمیه که حجیت لازمه ی ذاتشان نیست آیا میشود حجیت برای شان جعل کرد آیا این ممکن است یا ممکن نیست؟

اینجا دو قول است. یک قول قائل است به عدم امکان میگوید اصلا اماره غیر علمیه که ذاتا حجت نیست نمیشود بالجعل و الاعتبار حجت بشود. اصلا قابل اینکه حجت هم قرار بدهند ممکن نیست. قول ابن قبه از علمای متقدم شیعه هست. ایشان قائل شده است حجیت برای امارات غیر علمیه ممکن نیست. ایشان فرموده ممکن نیست بخاطر مستلزم با محال است. پس نظرش این میشود که امکان وقوعی ندارد. چونکه گفتیم امکان وقوعی آن است که مستلزم محال نباشد. پس ایشان میگوید ممکن نیست چونکه مستلزم محال است پس ایشان ادعای امتناع وقوعی کرده است. وجوهی ایشان گفته که انشاءالله خواهیم گفت و وارد بحث میشویم.

پس بنابراین دوتا قول در مسئله شد یک قول قول ابن قبه یک قول قول مشهور. قول مشهور قائل به این است که جعل حجیت برای اماره غیرعلمیه ممکن است. یعنی مستلزم محال نیست پس امکان وقوعی دارد. پس از اینجا روشن شد که بحث در امکان ذاتی نیست و بحث در امکان به معنای احتمال نیست بخاطر اینکه امکان ذاتی قطعا اینجا دارد. و ابن قبه هم نگفت امکان ذاتی ندارد. امکان ذاتی آن است خود اینکه تصور کنیم این محمول را برا یاین موضوع عقل درک میکند که این محال است. ضرورت احدالطرفین را درک میکند یا ضرورت وجود را درک میکند یا ضرورت عدم را درک میکند. چنین چیزی نیست که ما بگوییم به محض تصور اماره غیر علمیه ما میرسیم به ضرورت امتناع حجیت برای اماره غیر علمیه. پس قطعا اینجا بحث از امکان ذاتی نیست. چون امکان ذاتی اش محرز است. همه قبول دارند که امکان ذاتی دارد اینجا. ابن قبه هم قبول دارد کسی در امکان ذاتی اش شک ندارد. عرض کردیم امکان ذاتی آن عدم ضرورت وجود و عدم است در مقابل امتناع ذاتی که ضرورت وجود یا عدم است. اینطوری نیست مثل اجتماع نقیضین که به محض اینکه ما تصور کردیم تصور نقیضین و وجودش را حکم کنیم که این ممتنع است. پس اینجا بحث امکان ذاتی نمیشود. امکان ذاتی اینجا مسلّم است.

پس به معنای امکان به معنای احتمال هم نیست. آن نیاز به برهان ندارد. یک مسئله ای که برای شما مطرح شد و نمیدانید حکمش را میگویید ممکن است و احتمال دارد. این احتمال یک امر وجدانی است. پس بنابراین بحث و نزاع سر امکان وقوعی است. ابن قبه فرمود که امکان وقوعی ندارد و ممتنع وقوعی است چونکه مستلزم محذورات است و در مقابل مشهور گفتند این امکان وقوعی دارد. چنانچه امکان ذاتی دارد امکان به معنای احتمال هست اینجا امکان وقوعی هم دارد.

پس بنابراین بحث واقع میشود در امکان وقوعی حجیت برای امارات غیر علمیه مثل خبرواحد مثل ظواهر مثل اجماع مثل شهرت آیا اینها ممکن است شارع اینها را حجت قرار بدهد یا اصلا ممکن نیست؟

عرض کردیم که ابن قبه قائل به عدم امکان است. گفته این مستلزم محذوراتی است. حالا این محذوراتش را عرض خواهیم کرد. در مقابل مشهور گفته اند این امکان وقوعی دارد و مستلزم محذور نیست. بیان مشهور را عرض میکنیم تا برسیم به گفتار مرحوم ابن قبه. مشهور این گونه استدلال کردند و گفتند ما یقین داریم که اینجا محذوری پیش نمی آید. إنّا نقطع بعدم المحذور در جعل حجیت برای اماره غیر علمیه. ما یقین داریم که جعل حجیت برای اماره غیر علمیه محذوری پیش نمی آورد. پس وقتی یقین داشتیم محذوری پیش نمی آورد اثبات امکان وقوعی میشود. زیرا امکان وقوعی آن بود که مستلزم محذور باشد. میفرمایند ما یقین داریم که مستلزم محذور نیست. پس اثبات امکان وقوعی شد.

اشکال شیخ انصاری بر کلام مشهور

مرحوم شیخ انصاری اشکال کردند بر استدلال مشهور. گفتند که این استدلال اشکال دارد به این خاطر که از کجا ما میتوانیم بگوییم ما یقین درایم و احراز کردیم که محذوری نیست. این لازمه اش این است که ما به همه جهات احاطه داشته باشیم و ما به همه جهات احاطه نداریم که بگوییم ما احراز کردیم در جعل حجیت برای اماره غیرعلمیه هیچ محذوری پیش نمی آید. پس این دلیل مخدوش شد. مرحوم شیخ خودشان استدلال کردند، ایشان فرمودند که: اینطوری باید بگوییم که ما احراز محذور نکردیم نه اینکه احراز کردیم محذوری نیست. ما در جعل حجیت برای اماره غیر علمیه یقین به محذور نداریم نه یقین به عدم محذور داریم. ما یقین به محذور نداریم، احراز محذور نکردیم. نمیدانیم محذوری هست یا نیست. محذور احراز نکردیم نه احراز عدم محذور کردیم.

آنها میفرمودند احراز عدم محذور کردیم که شیخ انصاری اشکال کردند که از کجا شما احراز عدم محذور کردید؟ بفرمایید که ما احراز نکردیم محذور را. اینطوری بگویید و بعد این یک مقدمه.

مقدمه دوم اینکه عقلاء سیره شان بر این است که هر کجا احراز محذور نکردند حکم به امکان وقوعی میکنند. پس شیخ استدلالش اینطوری شد که: ما احراز محذور نکردیم و واقعا محذوری احراز نشده. نه اینکه احراز عدم محذور کردیم، و از آن طرف سیره ی عقلاء این است که هر وقت احراز محذور نکردند اصل را میگذارند بر امکان وقوعی. میگویند این ممکن وقوعی است. از این راه ایشان آمده استدلال کرده و اثبات کرده امکان جعل حجیت برای امارات غیر علمیه را.

اشکالات مرحوم آخوند بر شیخ انصاری

مرحوم آخوند بر شیخ سه تا اشکال کردند در اینجا. پس استدلال شیخ روشن شد که فرمودند ما احراز محذور نکردیم و سیره عقلاء بر این جاری هست که هر وقت احراز محذور نکنند حکم به امکان وقوعی آن شیء بکنند. مرحوم آخوند بر این فرمایش سه تا اشکال کرد.

اشکال اول: شما میفرمایید سیره عقلاء بر این قائم است که حکم به امکان میکنند. ولی این سیره ثابت نشده است. عقلاء سیره شان این است که هر کجا احراز محذور نکردند حکم به امکان وقوعی میکنند، این سیره از کجاست. این اشکال اول.

اشکال دوم این است که: برفرض که این چنین سیره ای باشد، سیره چه ارزشی دارد؟ باید شارع این سیره را امضاء کرده باشد. این اشکال دوم.

اشکال سوم: اصلا بحث از امکان چه فایده ای دارد؟ شما باید وقوع را اثبات کنید. وقوع جعل حجیت برای اماره غیر علمیه را اثبات کنید. والا صرف امکان شیء را اثبات کنید چه فایده ای دارد؟ حالا برفرض که سیره باشد و امضا هم باشد خوب چه فایده ای دارد برای شما که بگوییم؟ ممکن است شارع خبر واحد را حجت قرار داده باشد. خوب چه فایده دارد؟ حجت قرار داده است یا نه؟ آنچه که مفید است وقوع آن است و میفرمایند اگر وقوعش را ما دلیل قائم بشود بر وقوعش دیگر همان کافی است. دیگر نیازی به اثبات امکان نداریم. پس اصلا اثبات امکان بدون وقوع فایده ندارد و با وقوع دیگر نیازی به اثبات امکان نداریم. زیرا وقوع خودش دلیل بر امکان هم میشود. پس بنابراین ایشان سه تا اشکال بر شیخ کردند.[1]

خب پس بنابراین بر این فرمایش شیخ سه تا اشکال کردند: اولا سیره را قبول نداریم، ثانیا این سیره دلیلی بر حجیتش نیست و ثالثا این اثبات امکان به چه درد میخورد؟ آنچیزی که به درد میخورد وقوع شیء است که دلیل بیاید بگوید این را حجت قرار داده و اگر آن بیاید دیگر نیازی به اثبات امکان نداریم. خود وقوع دلیل بر امکان هم میشود. این اشکالات مرحوم آخوند.

برخی از بزرگان آمدند از این اشکال آخوند جواب دادند و فرمودند مرحوم شیخ نظرش این نیست که شما اینطوری بیان فرمودید و اشکال کردید. مرحوم شیخ نظرش یک مطلب دیگری است. مرحوم شیخ نظرش این است که اگر ما یک دلیلی در شرع داشتیم یک خطابی داشتیم، مثلا اکرم العلماء داشتیم و ما شک کردیم اصلا شارع اکرم العلماء بگوید اصلا جعل وجوب برای عالم فاسق ممکن است یا ممکن نیست؟ گفتیم اصلا این با عدل خدا سازگار نیست که وجوب را برای عالم فاسق هم جعل بکند. در اصل مطلبش شک کردیم. مثلا یک کسی شک کرده که خداوند متعال حکم رجم را داشته باشد؟ _رجم در قرآن نیست و در سنت ثابت شده است ولذا بعضی ز روشن فکران ممکن است اشکال کنند_ پس بنابراین اصلا در امکانش شک کرد. مرحوم شیخ میگوید اگر از مولا یک خطابی صادر شد و ما در امکان آن جعل شک کردیم عقلاء سیره شان بر این است که أخذ میکنند به ظهور و حکم میکنند به امکان. بحث را بیاورید به اینجا، اینجا مفید است. نظر شیخ اینجا را میگوید، میگوید یک خطابی داریم آنوقت آن خطاب یک ظهوری دارد و آنوقت شما شک میکنید اصلا چنین جعلی بر خدا ممکن است یا نیست، سیره ی عقلاء این است که حالا که آن جعل است و خطاب است حکم به امکانش میدهند. به بهانه اینکه من شک کردم عبد بگوید من حالا اطاعت نمی کنم این امر را و رجم را نمیکنیم. بفرمایند چرا؟ بگوید من شک کردم اصلا چنین چیزی ممکن است یا ممکن نیست. این را عقلاء عذر نمیپذیرند. میگویند خطاب بود و اصل در میان عقلاء این است اگر دستوری صادر شد اگر شک در امکانش هم بکنند اصل را بر امکان میگذارند. پس بنابراین فرمایش شیخ یک فرمایش مفیدی است. آنطوری که شما میفرمودید که بحث کنند و بگویند در اصل امکان به صورت محرد بحث کنند آیا امکان داردیا ندارد؟ عقلاء سیره شان بر این است که احراز محذور نکردند اصل را بر امکان میگذارند و شما هم اشکال بفرمایید این چه فایده ای دارد، اینطوری نیست. بحث در خطابات است و از جمله خطابات همین خطاباتی است که در جعل حجیت برای امارات غیرعلمیه وارد شده است. جعل حجیت شده است برای خبر واحد. ادله ای داریم جعل حجیت میکند برای امارات غیر علمیه. شک میکنیم آیا چنین جعلی اصلا برخدا ممکن است یا ممکن نیست، عقلا حکم میکنند بر امکانش. پس نظر شیخ این است. نه اینکه امکان را یک مرحله ببرند مجرد بحث کنند بعد شما اشکال بفرمیید امکان تنها که به درد نمیخورد باید بحث از وقوع بکنید. نه شیخ اصلا در آن وقوعش بحث میکند اگر یک دلیلی داشتیم که دال بر وقوع است ولی ما شک در امکانش کردیم. همان دلیل پیش عقلاء دلیل میشود بر امکان. این فرمایش مرحوم عراقی و غیر ایشان در جواب از آخوند است.

مرحوم استاد تبریزی بر این دفاعی که از مرحوم شیخ شده است اشکال فرمودند و در کتابشان هم هست. فرمودند که این هم باز برگشت میکند به حرف همان آخوند رضوان الله علیه. که این هم شما از راه وقوع شما امکان را اثبات کردید. پس در حقیقت حرف جدیدی نشد. شما از راه وقوع که یک ظهوری هست و دال بر یک مطلبی است از آنجا که شارع این ظهور را از کار نینداخته است میفرمایید امکانش هم ثابت میشود. مرحوم آخوند هم همین را گفتند که اگر وقوع باشد دیگر نیازی به امکان نخواهیم داشت. این حرف جدیدی نشد. این اشکال مرحوم تبریزی. ولی به نظر بنده حقیر این اشکال به این صورت وارد نباشد. چون آنجایی که مرحوم آخوند وقوع را بحث میکردند یعنی دلیلی بیاید در خود امکان بگوید من خبر واحد را حجت قرار دادم که مرحوم آخوند فرمود تگر چنین دلیلی باشد دیگر نیازی به اثبات امکان نیست. بله اینطوری صحیح است. اگر چنین دلیلهایی باشد دیگر نیازی به امکان نیست. ولی بحث ما در ظهورات است یعنی اگر ظاهر یک دلیلی یک مطلبی است آن ظهور دال بر اخذ به ظهور میشود مادامی که دلیلی بر امتناعی درکار نباشد. پس بحث در ظهورات است، اکرم العلماء دال بر این است که اکرام علماء واجب است. حالا شما شک میکنید آیا وجوب اکرام برای عالم فاسق هم از طرف خدا امکان جعل هست یا نیست بر اساس این سیره میگوییم که حکم بکن که این ممکن است با اینکه اکرم العلماء نگفت من حجیت را جعل میکنم برای آن اماره غیر علمیه، چنین چیزی نگفت، فقط ظهور بود. پس بنابراین اینجا آن حرفی که مرحوم آخوند داشتند راجع به جعل مستقیم حجیت بود. با جعل مستقیم حجیت آن دیگر بحث نیاز از امکان نخواهد بود اما بحث ما در ظهورات است. یک دلیلی است ظاهر است بر یک معنایی، ما غیر مستقیم از آن استفاده میکنیم که پس اینجا امکان هم هست. از ظهوری که در آنجا دارد استفده میکنیم امکانش هم هست. فلذا بیان مرحوم شیخ در اینجا مفید است و اینطوری نیست که بیان شیخ برگردد به بیان مرحوم آخوند. و اشکال مرحوم آخوند بر ایشان وارد بشود. پس بنابراین تا اینجا ثابت شد که امکان وقوعی برای جعل حجیت برای امارات غیر علمیه در حقیقت بحثی در آن نیست. البته یا به همان بیانی که مرحوم شیخ فرمودند که اگرما شک در محذور داشته باشیم و خطابی در کار باشد عقلاء اصل را بر امکان میگذارند یا به این بیان که مرحوم آخوند که ما باید نگاه کنیم که کجاها واقع شده است این جعل حجیت. اگر واقع شده دیگر درحقیقت نیازی به بحث از امکان نخواهد بود. عمده بحث واقع میشود به آنجایی که ابن قبه ادعا کرده است که در جعل حجیت برای امارات غیر علمیه محذور است. باید آن محذورات را ما رد بکنیم تا بتوانیم بگوییم ما احراز محذور نکردیم. محذوراتی را ایشان مطرح کرده است که حالا آن سه تا محذور را انشاءالله بحث میکنیم در جلسه بعد و جوابی که مرحوم آخوند دادند و دیگران دادند اینها را بررسی میکنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo