< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1402/03/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/مباحث قطع/مبحث تجری

بحث در تجری به اینجا رسید که آیا فعل «متجری به» با عروض عنوان تجری قبیح می شود یا نه؟ اینجا اختلافی است:

مرحوم آخوند ره می فرماید با عروض عنوان تجری بر فعل، فعل قبیح نمی شود ولی برخی همچون محقق خوئی و شهید صدر رضوان الله علیهما می فرمایند قبیح می شود. اگرچه فعل فی حد نفسه ممکن است قبیح نباشد ولی وقتی تجری بر آن عارض شد قبیح می شود. البته بعد از ثبوت قبح بحث می شود که این قبح ملازم با حرمت شرعی هم می باشد یا نه.

نظر ما موافق با نظر مرحوم خوئی و شهید صدر رحمهما الله بود و آن این بود که با عروض عنوان تجری که عنوان ثانوی است فعل قبیح می شود اگرچه فعل فی حد نفسه خودش قبیح نباشد، این را با استناد با وجوهی بزرگان بیان کردند و ما هم بیان کردیم.

عرض کردیم مهمترین اشکالی که بر این قول شده این است که لازمه قول به قبح فعل با عروض عنوان تجری تعدد عقاب است در موارد عصیان، زیرا هر عصیانی همراه با تجری است، یک عقاب بخاطر حرام واقعی مثل زنا و شرب خمر است و یک عقاب هم بخاطر تمرد بر مولا، و حال اینکه از واضحات است در هر عصیانی یک عقاب بیشتر وجود ندارد. این اشکالی است که در اینجا بر قبیح شدن فعل بواسطه عروض عنوان تجری وارد شده است، و آن را بسیاری از بزرگان مثل استاد سبحانی و امام خمینی و دیگران ذکر کرده اند.

ما عرض می کنیم بیان هایی در جواب این اشکال ذکر شده است:

بیان اول که مهمترین بیان است و آن را بسیاری از بزرگان مثل شهید صدر و آقاضیا عراقی و سید صاحب عروه رحمهم الله ذکر کرده اند، و آن این است که ما در موارد عصیان و تجری یک ملاک برای عقاب داریم و آن همان هتک مولا است مخالفت و تمرد و خروج از زی عبودیت است حق مولا را زیر پا گذاشتن است، این هم در عصیان وجود دارد و هم در تجری. این یک ملاک در هر دو مورد عصیان و تجری وجود دارد و دو ملاک نیست تا شما بگویید لازمه اش تعدد عقاب است، یک ملاک یک عقاب را ثابت می کند نه بیشتر.

اشکال: شما ملاک را در عناوین می دانید و یا در معنونات، اگر ملاک را در معنون بدانیم این شخص متجری در خارج کاری که مستحق عقاب باشد انجام نداده است، فعل او در خارج دارای مفسده واقعی نبوده است.

جواب استاد: ما قبح را و همچنین استحقاق عقاب را بابش را از مرحله مصالح و مفاسد جدا می دانیم، حسن و قبح بالوجوه و الاعتبارات است، استحقاق و حسن و قبح اینها لازم و ملزوم اند، اما ممکن است در جایی مصلحت و مفسده باشد و موافق حسن و قبح باشد و ممکن است در جایی موافق نباشند، و از هم جدا بشوند.

یکی از وجوهی که باعث قبح می شود خروج از زی عبودیت وو بندگی است حالا متعلق و مطابَق این مفسده ای دارد خوب داشته باشد مهم این است که در کنارش ملاک قبح و استحقاق عقاب را دارد، یک وقت مفسده ای اصلا نیست و فقط ملاک قبح را دارد. دیروز عرض کردیم که شهید صدر ره فرمود باید ببینیم حق عبودیت محورش چیست آیا واقع است یا واقع و احراز است و یا فقط احراز است، ایشان فرمودند حق عبودیت دائر مدار احراز است، احراز دستور مولا باعث ثبوت حق مولاست. دلیل حق الطاعه هم وجدانی است.

پس با این بیان ما عرض کردیم در مواردی که فعلی است و عنوان تجری بر آن عارض شده قائل به قبح و استحقاق عقاب می شویم و ملاک عقاب هم یکی بیشتر نیست. شهید صدر ره می فرماید هر جا ظلم هست آنجا اقدام بر ظلم هم هست و آن چیزی که ملاک استحقاق عقاب است اقدام بر ظلم است پس ظلم اخص از آن است، ما معیار قبح را اقدام بر ظلم می دانیم که گاهی همراه با ظلم می باشد و گاهی ممکن است ظلمی در کار نباشد لذا بین شان عموم و خصوص مطلق است. و همین هم کافی است برای حکم عقل به استحقاق عقاب شخص متجری.

به نظر می رسد این جواب خوبی است از آن اشکال معروف، بله اگر این شخص علاوه بر اینکه هتک حرمت دستور خدا را انجام داد به شخص ثالثی هم ظلم کرد، تنها حق خدا را پایمال نکرد حق الناس را هم از بین برد، حق الناس هم دستور خداست و هم مربوط به مردم است، اینجاها می گوییم این آقا علاوه بر آن عقابی که از ناحیه هتک مولا متوجه او می شود باید نسبت به ظلمش در حق مردم هم عقاب بشود، باید جبران بکند باید برود مالش را پس بدهد اگر آنرا غصب کرده، اگر آبروی کسی را برده باید جبران بکند، راضیش بکند، اینها را ما قبول داریم، ولی بحث ما در ملاک عقوبت در آخرت است که ملاک عقوبتش برمیگردد به هتک حرمت دستور خدا، گاهی البته در کنارش حق انسان را هم ضایع می کند که حکم خودش را دارد. در جایی که فقط حق خداوند را از بین برده یک عقاب دارد و نه بیشتر. عبارت شهید صدر اینگونه است:

نعم هناك فرق بين مورد الإقدام و مورد تحقق الظلم خارجا انه في مورد تحقق الظلم يستحق فاعله العقاب التأديبي من كل عاقل و إضافة إلى ذلك يوجد له مظلوم و هو له حق التعويض و القصاص عليه بحكم العقل، و هذا بخلاف موارد تحقق الإقدام على الظلم بلا ظلم واقعا. [1]

پس ملاک عقاب چه در موارد عصیان و چه در موارد تجری همان اقدام بر ظلم است و نه چیز دیگری، ملاک قبح و استحقاق هم همین است، ولو مفسده ای هم در کار نباشد.

اشکال: گاهی ملاک واحد چند عنوان گناه را با هم محقق می کند پس باید بگوییم همه یک عقاب دارند؟!

جواب: گاهی شخص یک حرفی می زند که چند گناه محسوب می شود مثلا جمله ای می گوید و با آن سه نفر را قذف می کند و نسبت زنا داده میدهد، در اینجا سه تا معصیت است و در درون هر کدام سه تا تجری هم هست، قهرا در اینجا سه تا عقاب است، بحث ما در اینجا در این است که آیا عنوان معصیت و عنوان تجری دو عقاب می آورد یا نه، در جایی که با حرفش سه نفر را قذف می کند سه تا ملاک عقاب هم وجود دارد سه تا مخالفت با دستور خداوند شده است ولو با یک فعل این کار را کرده است. ما عرض می کنیم همان ملاک در عصیان همان ملاک در تجری است لذا عقاب متعدد نخواهد بود. پس این جواب برای اشکال تعدد عقاب جواب خوبی است.

جواب دوم به این اشکال را صاحب فصول داده[2] به اینکه عقاب تجری و عصیان با هم تداخل می کنند، ایشان فرمودند قبح تجری بالوجوه و الاعتبارات است، اگر در ضمن فعل واجبی که قصد قربت نمی خواهد تجری کرد، فرمودند ممکن است بگوییم در این جاها عقابش از بین می رود، چون کار واجبی بوده و باید انجام می شده، حالا اگر تجری با عصیان تحقق پیدا کنند عقابش تداخل می کند.

مرحوم شیخ رضوان الله علیه می فرماید منظور شما از تداخل چیست، مراد این است که یک عقاب می رود کنار و یک عقاب باقی می ماند اینکه درست نیست، یا مراد این است که یکی معینا عقابش می ماند و آن دیگری می رود کنار؟ این که می شود ترجیح بلا مرجح چون هر دو ملاک عقاب را دارند، اگر بگویید لا علی التعین یکی از عقاب ها می ماند آن وقت اشکال می شود توارد العلتین علی معلول واحد پیش می آید و این محال است، نمی شود دو تا علت مستقل یک معلول داشته باشند هر علت مستقلی یک معلول دارد. اگر بفرمایید مراد ما از تداخل عقاب شدید است اگر این را بگویید جوابش را بعدا ذکر می کنیم که عقاب دارای مراتب می شود.

در دفاع از صاحب فصول می شود گفت که در امور تکوینه ترجیح بلا مرجح و توارد العلتین علی معلول واحد محال است اگر دو لامپ را روشن کنید روشنی دو برابر می شود، دو تا روشنایی داریم، ولی در امور اعتباریه این اشکالات وارد نیست، بحث از عقاب و ثواب اعتباری است جعلی است شارع آمده است و برای یک گناهی یک عقابی را قرار داده است.

ولی اگر اشکال را به این صورت بیان کنیم بر صاحب فصول که اصل و ظاهر جعل عقاب برای هر عنوانی این است که عقابش مستقل است و اگر شما بگویید عقاب یکی می شود ولی شدید می شود این خلاف ظاهر ادله است و به تعبیر دیگر اصل عدم تداخل مسببات است، دو سبب باید دو تا مسبب ایجاد بکند اگر دو سبب غسل را ایجاد کرده باید دو غسل کند، اگر می گوییم یک غسل کافی است چون دلیل خاص داریم. پس اشکال را برگردانیم به ظاهر ادله، در این صورت اشکال وارد است.

جواب سوم این است که ما قائل به تعدد عقاب به معنای شدت عقاب می شویم یعنی عاصی یک عقاب شدیدی می شود، کسی که هم عصیان کرده و هم تجری، عقابش شدیدتر است چون فرض این است که دو تا ملاک وجود دارد، عقابش با کسی که تجری تنها انجام داده فرق دارد.

بر این جواب اشکال شده است که تشکیک در امور اعتباریه معنا ندارد زوجیت یا هست یا نیست، زوجیت و ملکیت و اینها ضعیف و شدید ندارد و امرش بین وجود و عدم جاری است. جواب این اشکال این است که ظاهرا امر به تبع آن منشاش، شدت و ضعف پیدا می کند، منشا امر اعتباری معمولا امر تکوینی است، تکوین است که منشا اعتبار است، مثلا استحباب جعل می کند، وجوب جعل می کند، کراهت جعل می کند کراهت شدیده جعل می کند، اینها به خاطر شدت و ضعف در منشا است که باعث می شود احکام شدید و ضعیف بشود، لذا میگوییم کراهت شدیده و استحباب اکید، هرچه مصلحت قوی تر باشد حکم هم شدید تر است و هکذا مفسده. (اشکال و جواب طولانی).

در باب عقاب اخروی ادعای وجدان کردیم که وجدان حاکم است که دائر مدار احراز حق مولا است ولی در مواردی که عقاب دائر مدار واقع و یا دائر مدار واقع و احراز باهم است تجری حکمش فرق دارد. پس شدت و ضعف تابع شدت و ضعف در منشا حکم است، لذا در موارد تجری تنها، عقاب شدتش در جایی که هم تجری است و هم عصیان، کمتر است. مگر کسی بگوید این خلاف ضرورت فقه است چون در فقه احکام وجوب و حرمت و کراهت و اینها معلوم است و شدت و ضعف ندارد.

پس تا اینجا سه جواب به آن اشکال معروف تعدد عقاب که بر قول به حرمت تجری وارد شده بود داده شد:

    1. جواب اول این بود که اصلا قبول نداریم دو تا ملاک عقاب در اینجا وجود داشته باشد این جواب خوبی بود.

    2. جواب دوم این بود که دو عقاب تداخل می کنند و به یک عقاب شدید تبدیل می شوند که برخی شقوق آن قابل اشکال بود.

    3. جواب سوم هم مبنایی است یعنی اگر در امور اعتباریه شدت و ضعف را بپذیرید می گویید عقاب در جایی که هم تجری کرده و هم عصیان کرده عقابش شدیدتر است.

تا اینجا بحث ما در مرحله و یا مقام دوم تمام شد، مرحوم خوئی در سه مقام بحث را مطرح کردند:

مقام اول نسبت به فعل متجری به است که دارای دو جهت بحث بود: جهت اول این بود که آیا خطابات شرعی شامل مقطوع العنوان هم می شود یا فقط شامل عنوان واقعی است. جهت دوم بحث از مقام اول هم این بود که آیا عروض عنوان تجری به عنوان ثانوی باعث تغییر حکم فعل متجری به می شود یا نه.

مقام دوم درباره تجری بود که آیا تجری بما هو تجری استحقاق عقاب دارد یا نه، مر حوم خوئی رضوان الله علیه می فرمود حالا که ما قائل شدیم فعل متجری به با عروض عنوان تجری قبیح می شود ناچاریم عنوان تجری را هم قبیح بدانیم. منشا قبیح شدن فعل متجری به همان قبح تجری است.

تکمیل بحث

مرحوم شیخ رضوان الله علیه که در رسائل مطرح می کنند کلامشان واضح نیست، یعنی مشخص نفرموده که دارد درباره تجری بحث می کند یا درباره فعل متجری به بحث می کند و یا درباره عزم بحث می کند، خلاصه روشن بحث نکرده اند. برخی از کلمات ایشان ناظر به فعل است و برخی ناظر به عنوان تجری.

مرحوم آخوند رضوان الله علیه در دو مقام بحث می کنند: یکی در خود تجری بحث می کنند و آن را به عزم بر گناه برمیگردانند و یکی هم در فعل متجری به بحث می کنند.

مرحوم خوئی و مرحوم نائینی رضوان الله علیهما یک مقام دیگری را هم اضافه می کنند به اینکه آیا خطابات شرعیه شامل فعل متجری به هم می شود یا نه. بحث خطابات را دارند.

در کلمات شیخ ره بحث یک بخش دارد و در کلمات مرحوم آخوند دو بخش دارد و در کلمات مرحوم خوئی و مرحوم نائینی سه بخش دارد.

مرحوم شهید صدر هم در سه مقام و یا بخش بحث کرده اند: مقام اول را در بحث از قبح تجری دارند، بعد بحث می کنند از استحقاق عقاب برای تجری، بعد بحث می کنند از حرمت تجری. ایشان به این شکل بحث را پیش برده اند و سیر بحث شان با بقیه فرق دارد. پس ایشان در سه مقام بحث را گنجانده اند:

    1. مقام اول: بحث از اثبات قبح و عدم آن.

    2. مقام دوم: بحث از اثبات استحقاق عقاب و عدم آن.

    3. مقام سوم: بحث از اثبات حرمت برای تجری و عدم آن.

به نظر می رسد بحث به طریقی که مرحوم خوئی و مرحوم نائینی دارند دقیق تر است و مناسب تر با مباحث اصولی، یعنی اول باید بحث کنیم که اصلا خطابات شامل تجری است یا نه، دوم باید بحث کنیم که فعل متجری به قبیح می شود یا نه، در اینجا هم بحث از قبح می شود و هم استحقاق عقاب و هم حرمت، و مثل مرحوم شهید صدر از هم جدا نمی شوند، بعد هم بحث می کنیم که آیا تجری قبح دارد یا نه.

ما چون در دو مقام بحث کردیم می رسیم به بحث مقام سوم و آن بحث درباره خود تجری است. در قبح تجری و عدم آن سه قول وجود دارد:

قول اول را شیخ ره فرموده اند که خود تجری نه قبح دارد و نه عقاب و نه حرمت. [3]

قول دوم را آخوند ره فرموده اند که تجری به عزم بر گناه برمیگردد که هم قبح دارد و هم عقاب دارد و هم حرمت دارد. [4]

قول سوم را مرحوم نائینی فرموده اند که تجری قبح فاعلی دارد، یعنی قول ایشان حالت وسط بین کلام شیخ ره و آخوند ره است، شیخ قبح را انکار می کرد ولی ایشان قبح فاعلی را قبول دارد. که در جلسه بعدی این اقوال را توضیح می دهیم[5]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo