< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1402/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/مباحث قطع/مبحث تجری

بحث در تجری در این بخش بود که آیا عروض عنوان تجری بر فعل موجب قبح و استحقاق عقاب و حرمت می شود یانه، بحث اول اینگونه بود که آیا اطلاقات ادله شامل مقطوع العنوان هم می شود یا نه که بحثش گذشت، الان بحث در این است که عروض عنوان تجری موجب قبح و یا عقاب می شود یا نه. عرض کردیم وجوهی برایش ذکر شده است که عروض عنوان تجری باعث تبدیل عنوان می شود، از این وجوه جواب داده شد البته برخی از وجوه وجدانی بود که اگر قبول کنیم باید مطلب را بپذیریم همچنان که محقق خوئی پذیرفتند، الا اینکه ایشان قبح را عقلا و وجدانا پذیرفتند اما حرمت را نپذیرفتند. وجه اخیری که در مقام ذکر شد استدلال به آیات و روایات بود که از اینها استفاده میشود که وقتی عنوان تجری عارض شد بر فعلی، آن فعل حرام می شود و استحقاق عقاب پیدا می کند.

عرض کردیم طایفه اول از این آیات و روایات دلالت شان تام است گرچه برخی دلالت شان خالی از خلل نبود. در مقام طایفه دومی داریم که معارض با روایات قبلی یعنی طایفه اول است که مفادشان این است که کسی که نیت حرام داشته باشد حرام برایش نوشته نمی شود مگر اینکه مرتکب آن بشود. چند نمونه از این روایات می خوانیم و بعد بیان می کنیم که وجوه جمع بین این دو طایفه مثبت و نافی چیست.

1.صحیحه زراره: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لآِدَمَ فِي ذُرِّيَّتِهِ مَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ وَ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ مَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ وَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ بِهَا عَشْراً وَ مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ وَ لَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ مَنْ هَمَّ بِهَا وَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ. [1]

حتی در برخی از روایات وجود دارد که هفت ساعت نوشتن این گناه را ه تاخیر می اندازند تا شاید فرد گناهار استغفار کند و اگر نکرد آن را ثبت می کنند، یا در برخی از روایت هست که اگر شب گناه کند تا صبح مهلت دارد برای توبه و یا اگر روز گناه کرد تا شب مهلت دارد برای توبه. پس این روایت شریفه که صحیحه هم است می فرمایند اگر اهتمام کرد و انجام داد آن وقت نوشته می شود ولی اگر قصد کرد ولی انجام نداد نوشته نمی شود. ظاهر این روایت این است که شخصی که در مقام تجری برآمده ولی گناه نکرده چیزی برایش نوشته نمی شود، درست است تجری کرده ولی تجری همان احتمال و نیت آن شخص بود و گناه نوشته نمی شود. لذا روایت دلالت دارد بر اینکه تجری گناه نیست و همچنین قصد کرده ولی انجام نداده است این هم گناه نیست. لذا هر قصدی که عمل سیئه دنبالش نمی آید این باعث گناه نیست. البته برخی گناهان مثل شرک و نفاق عمل و گناه قلبی است و دارای دلیل خاص است و محل بحث نیست.

2.روایت موثقه: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَهُمُّ بِالْحَسَنَةِ وَ لَا يَعْمَلُ بِهَا فَتُكْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِن‌ لَيَهُمُّ بِالسَّيِّئَةِ أَنْ يَعْمَلَهَا فَلَا يَعْمَلُهَا فَلَا تُكْتَبُ عَلَيْهِ.[2] این روایت هم قریب المضمون به روایت اول است.

3.صحیحه جمیل بن دراج: الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ فِي كِتَابِ الزُّهْدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا هَمَّ الْعَبْدُ بِالسَّيِّئَةِ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ وَ إِذَا هَمَّ بِحَسَنَةٍ كُتِبَتْ لَهُ. این روایت هم قریب المضمون به روایت اول است. [3]

4.روایت موثقه: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَوْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ آدَمَ ع قَالَ يَا رَبِّ سَلَّطْتَ عَلَيَّ الشَّيْطَانَ وَ أَجْرَيْتَهُ مِنِّي مَجْرَى الدَّمِ فَاجْعَلْ لِي شَيْئاً فَقَالَ يَا آدَمُ جَعَلْتُ لَكَ أَنَّ مَنْ هَمَّ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ بِسَيِّئَةٍ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ فَإِنْ عَمِلَهَا كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ مَنْ هَمَّ مِنْهُمْ بِحَسَنَةٍ فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ فَإِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْراً قَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي قَالَ جَعَلْتُ لَكَ أَنَّ مَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ سَيِّئَةً ثُمَّ اسْتَغْفَرَ لَهُ غَفَرْتُ لَهُ قَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي قَالَ جَعَلْتُ لَهُمُ التَّوْبَةَ أَوْ قَالَ بَسَطْتُ لَهُمُ التَّوْبَةَ حَتَّى تَبْلُغَ النَّفْسُ هَذِهِ قَالَ يَا رَبِّ حَسْبِي.[4]

5. روایت آخر: حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ: حَدَّثَنِي مَسْعَدَةُ بْنُ صَدَقَةَ قَالَ:: سُئِلَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّا قَدْ يَجُوزُ وَ عَمَّا لَا يَجُوزُ مِنَ النِّيَّةِ عَلَى الْإِضْمَارِ فِي الْيَمِينِ. فَقَالَ: «إِنَّ النِّيَّاتِ قَدْ تَجُوزُ فِي مَوْضِعٍ وَ لَا تَجُوزُ فِي آخَرَ، فَأَمَّا مَا تَجُوزُ فِيهِ فَإِذَا كَانَ مَظْلُوماً فَمَا حَلَفَ بِهِ وَ نَوَى الْيَمِينَ فَعَلَى نِيَّتِهِ. وَ أَمَّا إِذَا كَانَ ظَالِماً فَالْيَمِينُ عَلَى نِيَّةِ الْمَظْلُومِ». ثُمَّ قَالَ: «وَ لَوْ كَانَتِ النِّيَّاتُ مِنْ أَهْلِ الْفِسْقِ يُؤْخَذُ بِهَا أَهْلُهَا، إِذاً لَأُخِذَ كُلُّ مَنْ نَوَى الزِّنَا بِالزِّنَا، وَ كُلُّ مَنْ نَوَى السَّرِقَةَ بِالسَّرِقَةِ، وَ كُلُّ مَنْ نَوَى الْقَتْلَ بِالْقَتْلِ. وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَدْلٌ حَكِيمٌ لَيْسَ الْجَوْرُ مِنْ شَأْنِهِ، وَ لَكِنَّهُ يُثِيبُ عَلَى نِيَّاتِ الْخَيْرِ أَهْلَهَا وَ إِضْمَارِهِمْ عَلَيْهَا، وَ لَا يُؤَاخِذُ أَهْلَ الْفُسُوقِ حَتَّى يَفْعَلُوا.[5]

این روایات و نظائر آنها دلیل بر این است که نیت به تنهایی موجب عقاب و گناه نیست، در تعارض این دو تا طایفه چند وجه جمع فرموده اند:

وجه اول را شیخ انصاری فرموده اند[6] به اینکه این طایفه دوم حمل می شوند بر نیت مجرد بدون انجام مقدمات فعل متجری به، در قلبش نیت کرده ولی اصلاراه نیفتاده و فقط تصمیم بوده است. ولی روایات طایفه اول که فرموده بر نیت عقاب می شوند آنها در جایی هستند که شخص علاوه بر نیت مقدمات را هم انجام داده است ولی بعدا پشیمان شده است و آن را ترک کرده است.

مرحوم نائینی میفرمایند این جمع تبرعی است و دلیل و قرینه ای ندارد، در روایات چنین مطلبی در کار نیست و مطلق هستند و شامل نیت مجرد و نیت همراه با مقدمات می شود.شاهد جمعی برای ایشان وجود ندارد و ما نمی توانیم آن را بپذیریم. عرض می کنیم که اگر ما این جمع را بپذیریم روایات طائفه اول مخصوص جای میشود که اقدامی هم کرده باشد، با این بیان شیخ استدلال به تجری تام خواهد بود. چون در باب تجری هم اقدامی وجود دارد و حرکتی هم کرده است، اگر این وجه شیخ را بپذیریم این دو طایفه اثبات می کنند که تجری حرام است و موجب عقاب است. ولی این وجه اول شاهدی ندارد و تبرعی است.

وجه دوم را هم شیخ فرموده به اینکه آن طایفه اول جایی است که شخص قصد حرام کرده و دنبالش هم رفته و بعدا امتناع هم نکرده و نتوانسته گناه را انجام بدهد موفق به انجام نشده است نه اینکه پشیمان شده باشد، ولی طایفه دوم ناظر به جایی است که خودش نیت کرده و مقدماتی را هم انجام داده ولی بعدا خودش از نیتش برگشته نه اینکه می خواسته انجام بدهد ولی نتوانسته.

مرحوم خوئی می فرمایند این جمع خوبی است[7] اگر ما دلالت طایفه اول را بپذیریم چون شاهد دارد، ولی ما اصل دلالت طایفه اول را نمی پذیریم. می فرمایند شاهد این جمع این روایت است:

عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا عَلَى غَيْرِ سُنَّةٍ الْقَاتِلُ وَ الْمَقْتُولُ فِي النَّارِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْقَاتِلُ فَمَا بَالُ الْمَقْتُولِ قَالَ لِأَنَّهُ أَرَادَ قَتْلًا.[8]

حسین بن علوان توثیق ندارد گرچه برادرش توثیق دارد، مگه اینکه بگوییم توثیق ضمنی دارد چون علما گفته اند برادرش از خودش اوثق است، عمرو بن خالد هم توثیق ندارد مگر اینکه کسی ادعا کند توثیق عام دارد چون در اسناد کامل الزیارات آمده است. اگر این روایت را بپذیریم شاهد جمع است برای وجه جمع مرحوم شیخ در اینجا.

مرحوم خوئی میفرمایند که لانه اراد قتله این در صورتی است که از اراده اش برنگشته است و تا آخر اراده اش را حفظ کرده است، یعنی تا زمانی که شخص از اراده اش برنگردد عقاب دارد ولی اگر از اراده اش برگشت دیگر عقابی بر او نیست.

خوئی و دیگران می خواهند در اینجا از راه انقلاب نسبت پیش بیایند[9] ، یعنی ما دو تا طایفه داریم یکی می گوید نیت گناه است و نوشته می شود و طایفه دوم می گوید گناه نیست و نوشته نمی شود. اینها تعارض دارند ولی اگر ما یک دلیل مخصصی نسبت به یکی از اینها داشته باشیم که بیاید طایفه ثانیه را که می گوید نوشته نمی شود این را تخصیص بزند، اگر تخصیص زدیم طایفه دوم نسبت به طایفه اول می شود اخص مطلق و از تباین نسبت به آن بیرون می آید. این را می گویند انقلاب نسبت. با توجه به این بیان نسبت تباین از بین می رود و می شود از باب نسبت اخص مطلق و از تباین بیرون می آید.

جوابش این است که ما مبنای انقلاب نسبت را قبول نداریم و در جای خودش یعنی باب تعادل و تراجیح خواهیم گفت این مبنا باطل است یعنی نمیتوانیم بیاییم اول نسبت یک دلیل را با دلیل سوم بسنجیم و بعد آن نسبت حاصله را با دلیل اول بسنجیم، چرا؟ برای اینکه تعارض در مراد استعمالی است نه در مراد جدی، شما می خواهید به مراد جدی برسید و بعد نسبت سنجی کنید یعنی اول تخصیص بزنید و حاصل آن را با دلیل اول بسنجید، این را نمی شود قبول کرد چون تعارض در مراد استعمالی رخ می دهد. مثلا در اینجا اول تخصیص بزنید طایفه دوم را با مخصص آن، و بعد نسبتش را با طایفه اول بسنجید، این درست نیست.

تعارض در مدلول استعمالی است و هر دو طایفه عام یا مطلق هستند، بله در مدلول جدی چون بعد از تخصیص می شود مقید، و تخصیص می خورد ولی مدلول استعمالی که عام است و تعارض همچنان بر قرار است و باید از راه خودش حل بشود. درباره این روایت هم عرض می کنیم درباره قتل است و معنای عامی ندارد، در باب قتل چنین خصوصیتی دارد که کسی که اقدام به قتل می کند خداوند این را اینطور قرار داده که گناهش نوشته شود چون اخافه مومن کرده و شمشیر کشیده است.

وجه سوم را شهید صدر فرموده اند[10] به اینکه طایفه اول مربوط به استحقاق است یعنی این شخص استحقاق گناه و عقاب را دارد ولی طایفه ثانیه می فرماید خداوند از باب تفضل و رحمت خودش گناه را نمی نویسد و عقاب را برمی دارد یعنی طایفه دوم فعلیت عقاب را برداشته نه استحقاق آن را.

ظاهرا این جمع ایشان خوب است الا اینکه با آن روایت اخیر که خواندیم ممکن است منافات داشته باشد، می فرماید:

وَ لَوْ كَانَتِ النِّيَّاتُ مِنْ أَهْلِ الْفِسْقِ يُؤْخَذُ بِهَا أَهْلُهَا، إِذاً لَأُخِذَ كُلُّ مَنْ نَوَى الزِّنَا بِالزِّنَا، وَ كُلُّ مَنْ نَوَى السَّرِقَةَ بِالسَّرِقَةِ، وَ كُلُّ مَنْ نَوَى الْقَتْلَ بِالْقَتْلِ. وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَدْلٌ حَكِيمٌ لَيْسَ الْجَوْرُ مِنْ شَأْنِهِ، وَ لَكِنَّهُ يُثِيبُ عَلَى نِيَّاتِ الْخَيْرِ أَهْلَهَا وَ إِضْمَارِهِمْ عَلَيْهَا، وَ لَا يُؤَاخِذُ أَهْلَ الْفُسُوقِ حَتَّى يَفْعَلُوا. [11]

این روایت می فرماید کسی که نیت گناه دارد اصلا استحقاق گناه را ندارد نه اینکه بگوید استحقاق عقاب دارد ولی گناهش نوشته نمی شود، می فرماید اگر نوشته بشود این ظلم و جور است.

مگر اینکه بگوییم این روایت را حمل می کنیم بر نیت مجرده نه نیتی که همراه اقدام باشد، یعنی روایت می خواهد بگوید اگر نیت مجرده را بنویسد این ظلم است ولی اگر همراه اقدام به مقدمات باشد نه نوشته می شود و دیگر ظلم نیست. خوب اگر ما این بیان حضرتعالی را بپذیریم دیگر وجه جمع شهید صدر مشکلی پیدا نمی کند. ولی اگر این بیان شما را نپذیریم وجه شهید صدر تام نخواهد بود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo