< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1402/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/مباحث قطع/مبحث تجری

بحث در آیات و روایاتی بود که به آنها استدلال شده است برای اثبات حرمت تجری، ادعا شده است که مفاد این آیات و روایات این است که فعل «متجری به» قبیح است، یعنی تجری باعث می شود فعل محکوم و معنون به قبح بشود و استحقاق عقاب بیاورد و حرام باشد، ما آیات را دیروز عرض کردیم و فی الجمله دلالت برخی آیات را قبول کردیم.

حالا نوبت می رسد به روایات و احادیث، روایات در جلد اول وسائل الشیعه در کتاب مقدمات العبادات، در باب هفتم و هشتم این روایات را نقل کرده اند، این روایات دو طایفه متعارض هستند، طایفه اول دلالت دارد که قصد معصیت مانند معصیت عقاب دارد، طایفه دوم می گوید که قصد مادامی که به فعلیت نرسد گناهی برایش نوشته نمی شود، آن وقت بحث کرده اند که این دو طایفه چگونه با هم جمع می شوند، آیا تعارض می کنند و تساقط می کنند و یا اینکه جمع عرفی دارند.

و اما روایات طایفه اول:

1.روایت اول سندش معتبر است: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ. [1]

سکونی عامی است و شیخ فرموده علما شیعه روایات عده ای از علما اهل سنت را قبول دارند از جمله همین سکونی.

اما دلالت این روایات بر حرمت تجری به این است که بگوییم که نیت کافر شرش از عملش بیشتر است، عمل که شر بود ولی آن نیت شرش بیشتر است، چون بر عملش عقاب بود، این نیت هم که بدتر از عمل اوست قطعا عقاب خواهد داشت، پس نیت همانند عمل استحقاق عقاب دارد. و این استحقاق عقاب به طریق اولی قابل اثبات است.

این روایت برای اثبات استحقاق عقاب بر تجری دلالت خوبی دارد، البته کسی ممکن است اشکال کند به اینکه این استحقاق عقاب در صورتی است که نیتش به عمل برسد و به صورت عمل ظهور و بروز کند، اگر کسی اینطور توجیه بکند این روایت را، بله در این صورت روایت دلالتی بر حرمت تجری ندارد. ولی این خلاف اطلاق روایت است یعنی می گوید نیت بدتر از عمل است چه نیتش به مرحله عمل برسد و چه نرسد مطلقا نیت او بدتر از عمل اوست. البته مراد فقط کافر نیست نیت بد چه از کافر و چه از مسلمان موجب عقاب است، از این روایت این کبرای کلی قابل برداشت است، اگر هم بگویید این مخصوص کافر است بالاخره بالاجمال دلالت دارد بر اینکه تجری مستحق عقاب است چون حرام است ولو در صورت کافر بودن، ولی ظاهرا این حدیث که می فرماید مومن نیتش از عملش بهتر است یعنی مومن غالبا نیتش خوب است، ولی گاهی به آن نیت نمی رسد و کافر معمولا نیتش بد است، نمی خواهد بگوید هر مومنی همواره نیتش خوب است و هر کافری همواره نیتش بد است، نه غالبا اینطوری است لذا این حدیث اینطوری تقسیم نموده یعنی ناظر به اغلبیت است.(اشکال و جواب).

2.روایت دوم این است: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِيهَا أَنْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى- قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‌ شاكِلَتِهِ‌ قَالَ عَلَى نِيَّتِهِ.[2]

احمدبن یونس توثیق ندارد، ابی هاشم هم مجهول است یا توثیق ندارد، می فرماید که اهل نار به این خاطر در آن خلود پیدا کرده اند که اگر آنها در دنیا خالد می بودند همواره خداوند را عصیان می کردند، چون نیت عصیان داشته اند، این حدیث شریف می فرماید که بر همان نیتی عصیانی که اینها دارند مستحق عقاب می شوند، این حدیث هم از نظر دلالت اشکالی ندارد ولی سندش اشکال دارد.

می فرماید اهل بهشت در بهشت جاودانه اند چون اگر در دنیا خالد می بودند خداوند را همواره اطاعت می کردند، بعد فرمودند هر کدام بر اساس نیت خود در بهشت و جهنم خالد و جاودانه شده اند، بعد هم این آیه مبارکه را تلاوت کردند: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‌ شاكِلَتِهِ و فرمودند مراد از شاکله همان نیت است. یعنی نیت است که شاکله و ماهیت انسان و ساختار وجودی او را می سازد و به او شخصیت وهویت می دهد و انسان هم بر اساس نیت خود ثواب و عقاب می بیند. البته حدیث الاعمال بالنیات مراد عبادیات است.(اشکال وجواب). پس دلالت حدیث خوب است ولی سندش مشکل دارد.

3.روایت بعدی این است: أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَبِيبُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ صَبِيحٍ الْأَسَدِيُّ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي سَمِعْتُكَ تَقُولُ نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ فَكَيْفَ تَكُونُ النِّيَّةُ خَيْراً مِنَ الْعَمَلِ قَالَ لِأَنَّ الْعَمَلَ رُبَّمَا كَانَ رِيَاءً لِلْمَخْلُوقِينَ وَ النِّيَّةُ خَالِصَةٌ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ فَيُعْطِي تَعَالَى عَلَى النِّيَّةِ مَا لَا يُعْطِي عَلَى الْعَمَلِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْعَبْدَ لَيَنْوِي مِنْ نَهَارِهِ أَنْ يُصَلِّيَ بِاللَّيْلِ فَتَغْلِبُهُ عَيْنُهُ فَيَنَامُ فَيُثْبِتُ اللَّهُ لَهُ صَلَاتَهُ وَ يَكْتُبُ نَفَسَهُ تَسْبِيحاً وَ يَجْعَلُ نَوْمَهُ عَلَيْهِ صَدَقَةً.[3]

این حبیب بن حسین الکوفی که پدر مرحوم شیخ صدوق از او نقل می کند، مجهول است. ابی الخطاب از اجلا و بزرگان است، می فرماید از امام علیه السلام سوال کردم که چگونه نیت از عمل می تواند بهتر باشد، امام می فرماید در عمل ممکن است ریا راه پیدا کند ولی در نیت ریا راهی ندارد، مثلا نیت دارد مسجدی بسازد و یا به فقرا کمک کند و اینها، یکی هم نیت می کند قمارخانه درست کند و سینما برای افراد ناصالح که آنجا جمع بشوند بسازد، در نیت چون مساله ریا در کار نیست لذا می فرماید نیت خیر از عمل است.

اگر شما مفاد این روایت را قبول کنید آن استدلال ما به آن روایت «نیة المومن خیر من عمله و نیة الکافر شر من عمله» را ممکن است خدشه دار بکند چون معنایش این است که این حدیث مربوط می شود به عبادات یعنی عبادات مومن ممکن است ریائی باشد و اخلاص در آن نباشد، اما نیتش که در درون اوست و آرزو می کند برود کربلا و مشهد و آرزو می کند نماز شب از من فوت نشود، اینها در نیت وباطن اوست و ریا در آنها معنا ندارد. پس این حدیث اگر بخواهد از نظر سند درست بشود یک خدشه ای در قسمت اول حدیث یعنی در قسمت انقیاد ایجاد می کند، یعنی در نیت مومن مشکل بوجود می آید والا در قسمت نیت کافر اشکالی پیش نمی آید و دلالتش سر جای خودش است، ولی آن قسمت که به مومن مربوط است در دلالتش خدشه بوجود می آید، اگر کسی بخواهد بگوید طبق حدیث، انقیاد مومن ثواب دارد آن را قابل خدشه می کند، برای اینکه این حدیث مربوط به عبادات می شود، در عبادات آن عمل را اگر اخلاص باشد مقبول تر می کند، البته دیگر این مربوط به بحث ما در اینجا نمی شود، بحث ما این است که کسی در حال انقیاد ثواب دارد یا ندارد، در حالت تجری عقاب دارد یا ندارد، نیت ثواب، ثواب می آورد و نیت گناه عقاب می آورد یا نه، در حالی که حدیث می خواهد بگوید اخلاص در عبادات مقبولیت را بالا می برد و این مربوط به بحث ما یعنی بحث تجری و انقیاد نمی باشد. خلاصه اگر ما این روایت را مربوط به باب عبادات بدانیم دیگر در اینجا قابل استدلال نیست. البته ما می خواهیم عرض کنیم خود انقیاد چه در عبادات و چه در غیر آن ثواب دارد.

4.حدیث بعدی این است: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: إِنِّي لَأَتَعَشَّى مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‌ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَ لَوْ أَلْقى‌ مَعاذِيرَهُ يَا أَبَا حَفْصٍ مَا يَصْنَعُ الْإِنْسَانُ أَنْ يَتَقَرَّبَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِخِلَافِ مَا يَعْلَمُ اللَّهُ تَعَالَى- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ مَنْ أَسَرَّ سَرِيرَةً رَدَّاهُ اللَّهُ رِدَاءَهَا إِنْ خَيْراً فَخَيْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ.[4]

احمدبن محمد عیسی اشعری مراد است، علی بن حکم ثقه است و روایت خلاصه موثقه است، می فرماید هر کسی که سر و نیتی داشته باشد خداوند آن را برملا می کند، آن را آشکار می کند، ردایش را به او می پوشاند، اگر خیر باشد همان ردای خیر می پوشد، واگر خدای نخواسته شر باشد شرش را آشکار می کند. با این حدیث استدلال شده است بر اینکه تجری استحقاق عقاب دارد چون می فرماید اگر کسی نیتش شر باشد خداوند ردای شر را به او می پوشاند، اگر خیر باشد خداوند ردای خیر را به او می پوشاند.

این را برخی جواب داده اند و گفته اند این روایت مربوط به نیت نیست بلکه مراد از آن عمل پنهانی است، یعنی کسی که پنهانی کارهایی را انجام بدهد می فرماید خداوند کارهای پنهانی او را آشکار می کند.

البته جواب اشکال این است که این روایت اطلاق دارد و شامل نیت و عمل هر دو می شود.

5. عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا جَابِرُ يُكْتَبُ لِلْمُؤْمِنِ فِي سُقْمِهِ مِنَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ مَا كَانَ يُكْتَبُ فِي صِحَّتِهِ وَ يُكْتَبُ لِلْكَافِرِ فِي سُقْمِهِ مِنَ الْعَمَلِ السَّيِّئِ مَا كَانَ يُكْتَبُ فِي صِحَّتِهِ قَالَ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ مَا أَشَدَّ هَذَا مِنْ حَدِيثٍ.[5]

عمر بن شمر توثیق ندارد، می فرماید مومنی که مریض باشد ولی نتواند کارهای خیری را انجام دهد، همان اعمالی را که در حال صحت برایش می نوشتند همان ها را برایش می نویسند، و کافری که مریض بشود همان اعمالی را که در حال صحت انجام می داد را برایش می نویسند ولو در حال مریضی نمی تواند کاری را انجام دهد، یعنی برایش اعمال گناهی را که در حالت صحت انجام می داد در حالت مریضی که توان انجام کاری را ندارد همانها را برایش می نویسند، ممکن است تنقیح مناط بشود وبگوییم دوران پیری را هم حدیث شامل می شود. لذا مراد این است که نیت موثر است درست است الان مریض است و نمی تواند عملی را انجام دهد ولی اگر سالم بود همان کارهایی را که در حالت سلامتی انجام میداد انجام می داد. لذا روایت دلالت دارد بر تاثیر نیت و شامل تجری هم می شود لذا تجری هم عقاب دارد وحرام است.

سپس امام ع فرمود ای جابر این حدیث باورش چقدر سخت است و غیر مومن نمی تواند اینها را بپذیرد، مومنی که ایمانش قوی باشد این روایات را می پذیرد که در حال مریضی برای مومن اعمال صالحه نوشته می شود وبرای کافر اعمال سیئه نوشته می شود، ظاهرا دلالت حدیث خوب است فقط سندش اشکال دارد.

تا اینجا روایات مثبت عقاب و مثبت حرمت تجری را خواندیم، وباید برویم سراغ روایاتی که دلالت دارند بر عدم حرمت تجری.

مرحوم خوئی رضوان الله علیه اصلا این روایاتی را که خواندیم قبول ندارند، می فرمایند این روایات یا اسنادش اشکال دارد یا دلالت شان.

پس اشکال اول ایشان این است که این روایات سندا و دلالة اشکال دارند، ما عرض کردیم برخی از این روایات هم سندشان خوب است و هم دلالت شان.

اشکال دوم ایشان این است که این روایات ناظر به حرمت واقعی هستند یعنی کسی که حرام واقعی را نیت کند عقاب دارد ولی ناظر به تجری نیستند، چون تجری مطابق واقع نیست. یعنی اگر کسی نیت کند واقعا خمر واقعی را بخورد این روایت می گوید نیت موجب استحقاق عقاب برای چنین نیتی است نه نیتی که بر خیال حرام باشد، بحث ما در جایی است که این آقا آب می خورد و خیال می کند خمر است، در حالی که این روایت می خواهد بگوید کسی می خواهد خمر واقعی را بخورد ولی موفق نمی شود نه اینکه اشتباها آب بخورد. جواب اشکال ایشان این است که روایات اطلاق دارد.

اشکال سوم ایشان این است که فوقش این است مفاد این روایات را ما بپذیریم ولی اینها دلالت بر استحقاق عقاب دارند و نه حرمت شرعی، چون در روایت نبود حرام است فرمود عقابش می کنند و گناه برایش نوشته می شود، پس حرمت تجری را ثابت نمی کنند، دلالت بر قبح و استحقاق عقاب دارند و ما هم که قبح تجری را قبول داریم.

اشکال: هر استحقاق عقابی معنایش تحقق حرمت است والا استحقاق عقاب دیگر معنا ندارد، معنا ندارد بگوییم حرام نیست ولی استحقاق عقاب دارد.

جواب استاد: نه بین استحقاق عقاب و حرمت ایشان می خواهند بفرمایند ملازمه نیست یعنی اینطور نیست اگر استحقاق عقاب را شما پذیرفتید حرمت را هم باید بپذیرید چنین ملازمه ای در کار نیست. بله حرمت ملازم با استحقاق عقاب است و لا عکس.

می فرمایند حرمت باشد استحقاق عقاب ثابت است ولی اینطوری نیست هر جا استحقاق عقاب ثابت بود حرمت هم ثابت باشد، هم چنان که محل کلام ما در روایات مذکور این است که دلالت بر استحقاق عقاب دارند، پس نیت مورد محاسبه و عقاب واقع می شود، تعبیرشان این چنین است:

أنّه لو سلّمنا كون مفادها أعم من ذلك لا دلالة لها على حرمة الفعل المتجرى به شرعاً، كما هو محل الكلام و مورد الاستدلال، غاية ما فيها أنّ القصد ممّا يحاسب به و يعاقب عليه، و هذا التعبير لا يدل على أزيد ممّا كان العقل مستقلًا به من استحقاق المتجري للعقاب، فلا يدل على حرمة الفعل المتجرى به شرعاً.[6]

شهید صدر هم یک جواب دیگری دارند[7] به اینکه این روایات را ما برگردانیم به شبهات موضوعیه یعنی بگوییم در شبهات موضوعیه اگر کسی خیال می کرد این مایع خمر است ورفت به نیت خمر نوشید و بعدا هم خمر در نیامد، بله در این شبهات موضوعیه عقاب دارد ولی اینکه بگوییم در همه جا عقاب دارد حتی در شبهات حکمیه، این را قبول نداریم. کسی بود فکر می کرد فلان کار حرام است وبعدا مرتکب می شود و معلوم می شود حرام نبوده اینجا را این احادیث شامل نمی شود.

این وجوهی است که جواب داده اند از احادیث، به نظر ما این احادیث قابل جواب هستند، و برخی از آنها دلالت بر استحقاق عقاب و حرمت فعل متجری به تام دارند، و اینکه مرحوم خوئی می فرمایند دلالت بر حرمت ندارند جوابش همان قاعده عقلی است که فرمود «کلما حکم به العقل حکم به الشرع»، ما از این راه حرمت را هم ثابت می کنیم، زیرا راه عقل و شرع جدای از هم نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo