< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1401/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المطلق و المقيد/جواز قید زدن مطلق و عدم آن/بیان نظرات

بحث در موارد تقدیم دلیل تقیید بر مطلق بود[1] یعنی در کجاها ما می توانیم مقید را مقدم بکنیم بر مطلق، و مطلق را حمل کنیم بر مقید. دو تا دلیل منفصلا آمده اند باید چه کنیم، صور مساله فراوان است باید اینها را از هم تفکیک کرد تا معلوم شود در کجاها حمل می شود و در کجاها حمل نمی شود.

بیان دوباره نظر آخوند در مساله به صورت واضح تر[2]

نظر مرحوم آخوند را می خواندیم و مقداری از آن را بحث کردیم. آخوند می فرمایند تقسیم صور اینگونه است که گاهی این دو تا دلیل مقید و مطلق مختلف در ایجاب و سلب هستند دیروز مجموع را در نظر داشتیم و از آخر این صورت را عرض کردیم و بعد آمدیم اول، الان می گوییم می فرمایند گاهی این دو دلیل در سلب و ایجاب مختلف هستند، مولا فرموده اکرم العالم و بعد از مدتی می فرمایند لا تکرم العالم الفاسق، می فرمایند در اینجا اختلافی نیست که حتما مطلق بر مقید حمل می شود، اینجا بحثی نیست چه اطلاقش بدلی باشد چه شمولی باشد، چه صرف الوجود باشد یعنی بدلی، یا مطلق الوجود باشد یعنی شمولی، فرق نمی کند اگر از نظر ایجاب و سلب اینها مختلف بودند قطعا مطلق حمل بر مقید می شود.

مرحوم خوئی اشکالی دارند به اینکه شما اینجا می فرمایید قطعا مطلق را حمل بر مقید می کنند، اما در آنجایی که متوافق باشند می فرمایید اختلاف است، مشهور می گوید حمل مطلق بر مقید و برخی نظری دیگر دارند، بعد می گویند این درست نیست چون همان اشکالی که در صورت بعدی است در این صورت هم می آید، در آنجا هم احتمال دارد امر به مقید استحبابی باشد، همین احتمال را در اینجا هم بفرمایید، که یک مطلقی داریم و بعد مقیدی داریم که نافیه است و نهی می کند و احتمال دارد حمل بر کراهت بشود، پس اینطوری نیست که بفرمایید اینجا باید قطعا تقیید بزنیم بلکه در اینجا هم حمل بر کراهت و احتمال حفظ اطلاق هم در اینجا وجود دارد این صورت و با صورت بعدی در این مساله فرقی ندارند.

صورت دوم همان صورتی بود که محل بحث بود که مرحوم آخوند با فرض احراز وحدت تکلیف این صور را مطرح می کنند می دانیم که تکلیف یکی است، ممکن است از قرینه خارجیه بدانیم یا از خود دلیل بدانیم، مثلا فرموده ان ظاهرت فاعتق رقبة و بعد فرموده ان ظاهرت فاعتق رقبة مومنة، معلوم است برای یک تکلیف یک عتق می خواهند نه بیشتر، حالا که می دانیم تکلیف یکی است و فرض هم این است که هر دو موجبه اند، اینجا باید مطلق را بر مقید حمل کنیم؟ یا راهی دیگر را برویم، مثلا حمل بر استحباب کنیم. اگر تقیید بزنیم به هر دو عمل کردیم الجمع مهما امکن اولی من الطرح، بعد عده ای گفتند راه هایی دیگر هم ممکن است در کار باشد، شیخ فرمودند که نه راه دیگری در کار نیست چون با آمدن مقید اصلا اطلاق شکل نمی گیرد، معلوم می شود مولا در زمان بیان اطلاق در مقام بیان نبوده و در مقام اهمال بوده است، مرحوم آخوند جواب دادند که نه اطلاق شکل می گیرد چون ناظر به مرتبه مراد استعمالی نیست، این بیان آخوند که می گویند اطلاق شکل می گیرد و دو دلیل تعارض می کنند و اینطوری نیست که شما بفرمایید ما راه اطلاق را نداریم و باید حتما دلیل مقید را مقدم بکنیم، می گویند نه ما راه دیگری را هم داریم.

بعد یک استدراکی دارند و می گویند نعم، می فرمایند بله اگر ما مقدمه اول از مقدمات حکمت که مولا در مقام بیان است، اگر این را با اصل عقلایی ثابت کنیم، بگوییم اصل این است که هر متکلمی در مقام بیان است آن موقع فرمایش شیخ درست است با آمدن دلیل مقید می فهمیم مولا در مقام بیان نبوده و در مقام اهمال بوده و جلوی اطلاق گرفته می شود، پس مرحوم آخوند اشکال شیخ را پذیرفت آنجایی که مقدمه اول از مقدمات حکمت را با اصل عقلایی اثبات کنیم، که اصل این است که متکلم در مقام بیان است می فرمایند اگر این باشد فرمایش شیخ درست است که با آمدن آن دلیل مقید کشف می شود که مولا در مقام بیان نبوده است چنین اصل عقلایی وجود ندارد بلکه در جایی است که بعدا مولا مقید را بیان نکند لذا اصلا اطلاق شکل نمی گیرد پس حتما باید ظهور دلیل مقید را مقدم بکنیم بر اطلاقی که در ناحیه دلیل دیگر است، بعد می فرمایند اگر ما از خارج خودمان مقدمه اول را بفهمیم نه از اصل عقلایی آن وقت اطلاق در ناحیه مطلق با ظهور در ناحیه مقید با هم برابری می کنند و تعارض می کنند.

اینجا باز بر آخوند اشکال شده استاد تبریزی می فرمایند شما که می فرمایید اگر مدرک ما در آن مقدمه اول اصل عقلایی باشد و فرمایش شیخ را بپذیرید اگر این باشد فاتحه اطلاقات خوانده می شود چون اغلب اطلاقات را از بنای عقلا به دست می آوریم و شما می فرمایید با آمدن دلیل منفصل کشف می شود اصلا در مقام بیان نبوده است یعنی اطلاق شکل نگرفته است این معنایش این است که ما دست مان از اطلاقات خالی بشود، لذا این فرمایش درست نیست بلکه همان فرمایش قبلی خودتان درست است که هر وقت قرینه متصل نیامد اطلاق احراز می شود، حال چه کاشف ما اصل عقلایی باشد و چه قرینه خارجیه باشد فرق ندارد اطلاق در هر صورت شکل می گیرد و اصل این است که در مقام بیان است و مقید متصل هم نیاورد. این اشکالی است بر استدراک مرحوم آخوند که در یک بخش فرمایش شیخ را قبول کرده است.

پس مرحوم آخوند تا اینجا دو صورت را روشن کردند، آنجایی که مختلف باشد از نظر ایجاب و سلب مثلا فرموده اکرم العالم و بعد فرموده لا تکرم العالم الفاسق، و فرموده اعتق رقبة و بعد فرموده لا تعتق رقبة کافرة، اینجا که صورت اول بود و فرمودند همه قائلند باید تقیید بخورد این را مسلم گرفته اند و کسی در آن خدشه ای نکرده، آقای خوئی هم از لحاظ مدرکی اشکال کردند و الا ایشان هم می گویند تقیید می خورد.

صورت دوم در آنجایی است که وحدت تکلیف است ولی متوافقین در ایجاب و سلب هستند که عرض کردیم مرحوم آخوند در اینجا هم فرمودند قول مشهور این است که مطلق حمل بر مقید می شود، دلیلی که آخوند پذیرفتند این بود که ظهور در ناحیه مقید اقوا است از ظهور در ناحیه مطلق، وجه مشهور را که الجمع مهما امکن بود را نپذیرفتند.

بر این دلیل ایشان هم استاد تبریزی اشکال کرده اند و آن این است که اینها هر دو بالاطلاق هستند چطور یکی اقوا از دیگری است، ظهور دلیل مقید در وجوب تعیینی است نه تخییری، فقط همین شق را انجام بدهیم یعنی حتما باید رقبه مومنه را انجام بدهی، این ظهور را هم خود شما در بحث اوامر فرمودید اطلاقی است پس دو تا ظهور اطلاقی است، چطور می فرمایید ظهور در مقید اقوا است نسبت به ظهور در ناحیه اطلاق. اگر بنا بود تخییری باشد باید أو می فرمود، حالا که نفرموده پس اطلاقی به معنای تعیینی بودن است. لذا معنا ندارد یکی از آن دیگری اقوا باشد هر دو اطلاق دارند. این هم اشکالی است که بر دلیل مرحوم آخوند شده است.

استاد وحید خراسانی یک وجهی دارند که دفاع بکنند از مرحوم آخوند، می فرمایند درست است که دلالت آن دلیل مقید بر تعیینی به اطلاق است ولی یک پشتوانه ای دارد دلالت خود صیغه امر است بر وجوب، دلالت خود صیغه امر بر وجوب وضعی است چون مرحوم آخوند دلالت صیغه را بر اصل وجوب وضعی می داند ولی بر تعینیت با مقدمات حکمت میداند، آن دلالت وضعی باعث می شود که این اقوا بشود. در عام هم مرحوم نائینی اینطور می فرمودند. مطلق همه چیزش از راه اطلاق بود، اصلا وضعی در کار نبود ولی در ناحیه دلیل مقید که بیاید دو تا دلالت دارد یکی بر وجوب و یکی بر تعیینی بودن، اولی با وضع است و دومی با مقدمات حکمت است، چون اینجا پشتوانه ای از وضع دارد لذا می شود اقوا ظهورا.

استاد وحید خراسانی برای بیان قوت ظهور در ناحیه دلیل مقید بر ظهور در ناحیه دلیل مطلق_ که آنجا فقط اطلاقی است و با مقدمات حکمت، ولی وجوب تعیینی یک بخشش بالوضع است و و یک بخشش آن بالاطلاق است، البته برخی واجب تعیینی را هم اطلاقی می دانستند چون فهم وجوب از امر اختلافی است ما داریم بنا بر مبنای آخوند عرض می کنیم_ این بیان را دارند. تعیینی بودن را ایشان قائل بود که از راه اطلاق می فهمیم. حالا این بیانی است درباره فرمایش آخوند.

بعد آخوند در ذیل کلام خود می فرمایند در آنجایی که متوافقین باشند ما فرض را جایی گرفتیم که هر دو موجبه باشند و ما احراز کنیم تکلیف یکی است گفتیم مطلق بر مقید حمل می شود اگرچه بیان ها فرق می کرد که یکی بیان مشهور بود و یکی بیان آخوند بود. مرحوم آخوند در ذیل کلام خود می فرمایند اگر متوافقین باشند فرقی ندارد که اینها مثبت باشند یا نافی باشند، ما بحث را در جایی بردیم که هر دو قضیه مثبت باشند ایشان می گویند اگر هر دو هم نافی باشند باز همین بحث را می آوریم.

فرموده است که لا تشرب المسکر و بعد فرموده لا تشرب المسکر الذي هو خمرا، اول مطلق فرمود و بعد مقیدا فرمود و هر دو هم نافی هستند، اول فرموده لا تکرم الفاسق و بعد فرمود لا تکرم الفاسق المبدع، هر دو منفی اند، اینجا هم باید مطلق را حمل بر مقید کنیم یا نه، آخوند می گویند حمل می کنیم ولی مشهور فرموده اند نه حمل نمی شود، پس آخوند نظرش در اینجا خلاف نظر مشهور است، برای اینکه وحدت تکلیف را هم حفظ کنیم این مثال را می زنیم، اذا ظاهرت لا تعتق رقبة کافرة، و بعد فرمود اذا ظاهرت لا تعتق رقبة کافرة یهودیة، ایشان می فرمایند هر دو نفی اند مطلق بر مقید حمل می شود، فرقی بین نفی و اثبات و سلب و ایجاب نیست، این نظر ایشان مخالف نظر مشهور است، مشهور می گوید اگر هر دو مثبت باشند مطلق حمل می شود برمقید، ولی اگر هر دو منفی باشند نه دیگر حملی در کار نیست، بلکه مقید بر أشد حرمة و یا أشد کراهة حمل می شود، چرا می خواهید حمل کنید.

می گوید لا تعتق رقبة کافرة یهودیة، عرض می کنیم پس اگر ظهار شد حق ندارد کافر را عتق کند، اطلاقش را دست نمی زنیم ولی کافر را می گوییم به جهت خصوصیت است یعنی ملاک در اینجا اشد است لذا فرموده کافر، پس مشهور در آنجایی که متوافقین باشد و هر دو نفی باشند می فرمایند حملی در کار نیست و لی آخوند می گوید حمل می شود، عبارتی که مرحوم حکیم در این جا دارند در ذیل عبارت مرحوم آخوند، می فرمایند:

لا يخفى أن المطلق في المنفيين لما كان منحلا إلى أحكام متعددة بتعدد أفراده كان المقيد منهياً عنه تعيينا فحمل النهي في المقيد على انه من جهة ان المقيد أحد الافراد لا يستلزم تصرفاً في صيغة النهي من حيث التعيين و التخيير كما كان يستلزمه في المثبتين غاية الأمر انه لا بد أن يكون وجه مقتضٍ للتنصيص عليه و عليه فلا موجب للتقييد و حمل المطلق على المقيد مع احتمال أن يكون الوجه المصحح للتنصيص عليه الاهتمام به الناشئ من تأكد ملاك النهي فيه أو ندرة وجوده أو شيوعه أو غير ذلك من الوجوه المصححة للتنصيص عليه بالخصوص‌.[3]

می فرمایند در نفی یک انحلالی است و بر خلاف موجبتین است که در آن انحلالی نیست، وقتی می گویند لا تکرم الفاسق یعنی همه افراد آن باید ترک شود، مقید منهی عنه است تعیینا یعنی می گوید این مورد را هم اکرام نکن، اگر بگوییم حالا که آمد و گفت لا تکرم الفاسق المبدع این را حمل کنیم بر این که یکی از افراد مطلق را دارد بیان می کند، اگر این حمل را انجام بدهیم مستلزم تصرف در صیغه نهی انجام نداده ایم چون نهی انحلالی است و همه افراد را می گیرد و شامل می شود حالا آمده یک فردش را انگشت گذاشته و فرموده این را هم انجام نده، اطلاق را حفظ کنیم و بر این معنا حمل کنیم الان که مولا آمد گفت الفاسق المبدع این یعنی آمده یک فرد اطلاق را ذکر کرده و منع کرده، اگر این را بگوییم تصرفی در مطلق انجام نداده ایم. بگوییم صیغه نهی دلالت بر تخییر داشت و شما آمدید تخییری کردید آن را، نه اینطور نیست.

اما در مثبتین مثل نافیین نبود، در مثبتین آن مطلق ما دال بر تخییر بود اما مقید دال بر تعیین بود اکرم رقبة و بعد فرمود اکرم رقبة مومنة که مومنه دال بر تعیین بود، در مثبتین بخواهید حمل بر فرد کنید از دلالت تعیینیه این مقید باید دست بردارید، خلاف ظاهر مرتکب می شوید اما در طرف نهی اینطور نیست اگر این مقید را حمل کنید بر اینکه دارد یکی از افراد مطلق را می گوید این خلاف ظاهر نیست. بله آن وقت می پرسند چرا اینجا را انگشت گذاشت می گوییم شاید از باب تاکید و توجه بیشتر به این فرد است. پس این بیان آخوند که منفیین را مثل مثبتین حمل کرده این درست نیست.

بعد مرحوم آخوند در اینجا اشکالی را بر خودشان وارد کرده اند که جلسه بعدی ذکر می کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo