< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1401/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: العام و الخاص/تنبیهات/تنبیه اول و دوم

 

بحث در بدا بود، عرض کردیم مخالفین بدا را به عنوان اشکالی بر مذهب تشیع مطرح کرده اند و گفته اند اعتقاد به بدا لازمه اش نسبت جهل دادن به خدای تعالی است و این نقص برای خداوند است. جواب دادیم که آنها به عنوان نقطه ضعف این اعتقاد را به عنوان شبهه مطرح می کنند ولی حق خصوصیتی دارد که هرچی مطرح بشود در نتیجه باعث نورانیت و باعث عظمت صاحب حق خواهد بود. لذا بدا را موجب استناد نقص به خداوند دانسته اند در حالی که موجب عبودیت خدای متعال است موجب تعظیم اوست. عرض کردیم برای توضیح این مطلب شاید یکی از بهترین توضیحات از آن استاد سبحانی حفظه الله است که بدا را در دو مقام اثبات و ثبوت مطرح کرده اند، فرموده اند بدا ثبوتی یعنی اینکه ما معتقدیم تقدیرات بشر تقدیراتی حتمی نیست و می شود این تقدیرات با اراده خداوند با اعمال بشر انجام بگیرد.

توضیح این است که تقدیرات دو قسم است نوعی از تقدیرات هستند که ثابت و لا یتغیر هستند و از سنن الهی به شمار می آیند اینها اصلا تغییر نمی پذیرند، مثلا فرموده اند حضرت مهدی ظهور خواهد کرد، ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾[1] ، ﴿وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه﴾[2] ، اینها تغییری در آنها ایجاد نخواهد شد. یک نوع از تقدیرات وجود دارند که اینها قابل تغییر هستند مثل تقدیرات مربوط به سعادت و شقاوت انسان ها، این نوع از تقدیرات قابل تغییر و عوض شدن هستند به دلالت صریح بسیاری از آیات قرآن. به همین ها که قابل تغییر هستند می گوییم بدا، یعنی انسان اگر خوب شرط را اتیان نکند آن تقدیر اول در حقش جاری است و همه هم فکر می کنند که این شخص شقی است بعدا آن شرط را که عمل می کند می بینید آن شخص عوض می شود و همچنین عکس این مطلب هم صادق است. در این باره آیات بسیاری وجود دارد که روشن ترین آنها این آیات است، یکی آیه معروف ﴿يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب﴾[3] ، و همچنین آیه ما ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‌ قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم﴾‌.[4] پس اهل سنت نسبت نقص به خداوند می دهند ولی ما شیعه که قائل به بدا هستیم نسبت نقص نمی دهیم، و عرض کردیم که بیانش همین است که تقدیر دو نوع است یکی قابل تغییر و دیگری غیر قابل تغییر.

اما بدا اثباتا مخصوص مواردی است که خداوند متعال به پیامبر یا به وصی پیامبر دستور می دهد آن را به مردم اعلام کنید که این حادثه واقع خواهد شد ولی در آن اعلام، قرینه ای وجود دارد که این واقعه وقوعش مشروط است، بعدا بر اساس آن قرینه آن واقع حادث نمی شود برای اینکه شرطش محقق نمی شود این را می گوییم بدای اثباتی، برای توضیح مطلب از احادیث استفاده می شود خدای تعالی دو نوع علم دارد یک علمی که به آن لوح محفوظ می گویند که در آنجا هیچ تغییری صورت نمی گیرد، که آن علم مخصوص خداست و همه اش را حتی پیامبران نمی دانند حتی پیامبر خاتم، پیامبر بخشی از آنرا آگاه است، در احادیث هم وارد شده است که «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً، أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذلِكَ»[5] ، یعنی همه اش را نمی دانند به مقداری که اراده می کنند میفهمند، اگر بخواهند همه اش را بفهمند مناسب حال عبودیت نیست در برخی جاها که مناسب حال عبودیت است اراده می کنند تا بفهمند، برخی جاها را هم که نمی خواهند نمی دانند، لذا یک علم لوح محفوظ است در آنجا هیچ تغییری و بدایی صورت نمی گیرد بدا در آن نیست ولی همین لوح محفوظ منشا بداست یعنی بدا از آن صورت می گیرد، لا یتحقق فیه البداء لکن ینشأ منه البداء، این یک نوع علم.

یک نوع علم دیگری هم هست که خدای تعالی به اولیا خودش آگاهی داده است ولی در آن شرطی است که اگر آن شرط محقق شود آن علم هم محقق می شود واگر محقق نشود آن هم محقق نمی شود بدا در این قسم دوم از علم وجود دارد بدا در این علم ایجاد می شود و واقع می شود. این نوع دوم از علم را می گویند لوح محو و اثبات.

مرحوم خوئی در اینجا می گویند علم سه مرحله دارد یکی آن مرحله اول که لوح محفوظ است و دوم علمی است که به پیامبران داده شده و به صورت جزمی است و سوم علمی است که به پیامبران داده شده است ولی به صورت مشروط است، می فرماید در اولی بدا صورت نمی گیرد ولی منشا بداست، در دومی هم بدا صورت نمی گیرد و بدا از آن هم حاصل نمی شود چون اگر بدا در آن صورت بگیرد لازم می آید خداوند پیامبرش را تکذیب بکند، به پیامبر چیزی را می گوید و بعدا خلافش ثابت می شود که باعث تکذیب پیامبر می شود او را کاذب جلوه می دهد این هم ممکن است تغییر در آن. در صورت سوم است که بدا صورت می گیرد، چون این علم مشروط است و قرینه صریح یا لبیه وجود دارد که این علم مشروط است بدا اثباتی در این قسم صورت می گیرد و منشا بدا هم همان قسم اول است.

استاد سبحانی می فرمایند برای بدا اثباتی هفت مورد مثال بیشتر پیدا نکردیم:

1.اخبار حضرت یونس به تحقق عذاب که در قرآن کریم می فرماید ﴿فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى‌ حين﴾[6] ، در این آیه می فرماید که ایمان بعد از ظهور عذاب فایده ندارد مگر در قوم یونس که ایمانشان باعث شد که عذاب از آنها برداشته شود. خداوند می دانست که قوم او ایمان می آورند لذا عذاب را از آنها برداشت این در لوح محفوظ بود، ولی این را به پیامبر خودش اعلام نکرده بود بلکه اعلام کرده بود که این قوم عذاب خواهد شد ولی مشروطا این وعده را داده بود، مثلا قرینه ای بوده که خداوند توبه آنها را می پذیرد، اما در آیات دیگری که میگوید ایمان هنگام مرگ و عذاب فایده ای ندارد و قبول نیست آنجا در صورتی است که خدای تعالی وعده قبول توبه را نداده باشد، یعنی حتمی نیست اگر قبل از آن توبه کند خداوند بر عهده خودش گرفته است که بپذیرد ولی آنجایی که مرگ را معاینه میکند اینجا توبه اینطوری است که وعده حتمی بر پذیرش آن نیست ولی در روایاتی داریم که توبه در آن موقع هم منفعت دارد یعنی اینکه خداوند ممکن است بپذیرد وممکن است نپذیرد ولی اگر قبل از موت توبه کند وعده پذیرش داده است، لذا حضرت به حضرت یونس که وعده داد یک قرینه لبیه قرار داد که اگر اینها توبه کنند ممکن است خداود بپذیرد ولی حتمی نبوده، یونس منتظر عذاب بود برای آنها، از شهر خارج شد ولی عذاب نیامد چون قوم او توبه کرده بودند و خدا هم پذیرفته بود، شخصی در میان آنها بود که آنها را راهنمایی کرد تا توبه کنند و خدا هم پذیرفت، لذا این بدا منشا آن لوح محفوظ بود ودر مرحله سوم اتفاق افتاد چون مرحله سوم علمی بود که مشروط بود، این بیان خوئی است و روایات متعددی را برای اینکه ما سه مرحله علم و قضا داریم نقل می کنند.

2.مورد دوم اخبار حضرت موسی به میقات بود که سی روز است ولی خدای تعالی آن را چهل روز قرار داد «وَ واعَدْنا مُوسى‌ ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً»[7] در اینجا هم بدا حاصل شده است و میقات را خدای تعالی چهل روز قرار داد.

روایتی هم وجود دارد در اینجا: و أخرج ابن المنذر و ابن ابى حاتم عن ابن عباس في قوله وَ واعَدْنا مُوسى‌ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ قال ان موسى قال لقومه ان ربى وعدني ثلاثين ليلة أن ألقاه و أخلف هرون فيكم فلما فصل موسى إلى ربه زاده الله عشرا فكانت فتنتهم في العشر التي زاده الله.[8]

3.عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ سَالِمِ بْنِ مُكْرَمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَرَّ يَهُودِيٌّ بِالنَّبِيِّ ص فَقَالَ السَّامُ عَلَيْكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَيْكَ فَقَالَ أَصْحَابُهُ إِنَّمَا سَلَّمَ عَلَيْكَ بِالْمَوْتِ قَالَ الْمَوْتُ عَلَيْكَ قَالَ النَّبِيُّ ص وَ كَذَلِكَ رَدَدْتُ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّ هَذَا الْيَهُودِيَّ يَعَضُّهُ أَسْوَدُ فِي قَفَاهُ فَيَقْتُلُهُ قَالَ فَذَهَبَ الْيَهُودِيُّ فَاحْتَطَبَ حَطَباً كَثِيراً فَاحْتَمَلَهُ ثُمَّ لَمْ يَلْبَثْ أَنِ انْصَرَفَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص ضَعْهُ فَوَضَعَ الْحَطَبَ فَإِذَا أَسْوَدُ فِي جَوْفِ الْحَطَبِ عَاضٌّ عَلَى عُودٍ فَقَالَ يَا يَهُودِيُّ مَا عَمِلْتَ الْيَوْمَ قَالَ مَا عَمِلْتُ عَمَلًا إِلَّا حَطَبِي هَذَا احْتَمَلْتُهُ فَجِئْتُ بِهِ وَ كَانَ مَعِي كَعْكَتَانِ فَأَكَلْتُ وَاحِدَةً وَ تَصَدَّقْتُ بِوَاحِدَةٍ عَلَى مِسْكِينٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِهَا دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ وَ قَالَ إِنَّ الصَّدَقَةَ تَدْفَعُ مِيتَةَ السَّوْءِ عَنِ الْإِنْسَانِ.[9]

در اینجا هم اخبار به موت همراه به قرینه لبیه بوده و آن این بوده که اگر این آقا صدق ندهد ما او را می کشد ولی چون صدقه داد به وسیله آن از بلا نجات پیدا کرد لذا این قسم از آن قسم از علمی است که در آن بدا ایجاد می شود؛ لذا با این بداست که خدای تعالی تعظیم می شود و امید در دل مومنین ایجاد می شود، که اگر کاری را انجام میدهند عمل صالح یا سیئه دارند می شود و امکان دارد تغییر بیابد.

گفتیم که کلمه بدا لله یعنی ظهر لله این عبارت چطور درست می شود؟ یعنی بر خدا مخفی بود بعدا ظاهر شد! این را استاد سبحانی می فرمایند از باب مشاکله است مجازی است، چنانکه در آیه است «إِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُم»[10] ‌ یا می فرماید «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرين»[11] ‌، چطور این نسبت ها درباره خدا از باب مشاکله است در این عبارت بدا لله هم می گوییم از باب مشاکله است که بندگان وقتی این اتفاقات را می بینند می گویند بدا لله، این را از باب مشاکله می گویند. لذا فرمودند که از بدا لله یعنی بدا من الله الی الخلق، این معنای حقیقی بدا لله است، معنای مجازی آن از باب مشاکله است. در صحیح بخاری یا مسلم هم حدیثی درباره بدا وجود دارد، درباره سه نفری که مشکلات جسمی داشتند تعبیر بدا لله آمده است این حدیث در کتاب استاد سبحانی آمده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo