< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1401/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: العام و الخاص/الخطابات الشفاهية /بررسی اقوال

بحث رسید به خطابات شفاهیه، مرحوم آخوند[1] یکی از فصل هایی که در بحث عام و خاص مطرح کرده اند بحث خطابات شفاهیه است. در قرآن کریم برخی از احکام به صورت خطابات شفاهیه مطرح شده است مثلا فرموده «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‌» یا می فرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود» و یا آیه ای که در سوره جمعه است می فرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ».

پس ما در قرآن کریم و همچنین در سنت و فرمایش اهل بیت علیهم السلام یک سلسله از احکام داریم که به صورت خطابات شفاهیه ذکر شده اند، بحث واقع می شود در اینکه این خطابات شفاهیه آیا شامل غیر حاضرین می شود یانه، این غیر حاضرین دو دشته اند یکی غائبین و دیگری معدومین. مثلا در منا پیامبر در خطبه وداعیه یک خطابی دارند که می فرمایند یا ایها الناس ... یک عده ای آنجا حاضر بودند ویک عده ای هم در آنجا غائب بودند آیا این خطاب پیامبر در آن مجلس علاوه بر حاضرین شامل غائبین از آن مجلس می شود یا نه، این یک بخش بحث، بخش دیگر آن این است که آیا شامل معدومین می شود یا نه، کسانی که در عصرهای بعدی به وجود آمدند آیا آن خطاب در آن مجلس و مثل آن شامل این معدومین هم می شود یا نه؟ مرحوم آخوند خراسانی می فرمایند بحث را ما باید در سه موضع بیان بکنیم:

محل نزاع اول یا موضع اول بحث این است که آیا تکلیف معدوم ممکن است یا نه؟ تکلیف موجود ممکن است اما تکلیف معدوم چطور، کسی هنوز وجود نیافته است ما بیاییم یک تکالیفی برایش قرار بدهیم این یک بحث عقلی است.

موضع دوم بحث این است که آیا خطاب معدوم ممکن است یا نه؟ یک کسی غائب است یا معدوم است ما بیاییم او را خطاب کنیم بگوییم ای شخص بلند شو این کار را انجام بده در حالی که وجود ندارد این هم یک بحث عقلی است.

موضع سوم این است که آیا ادات خطاب باعث می شود که مدخول ادات خطاب مضیق بشود یا نه که این یک بحث لفظی است مثل یا أیها الذین آمنوا و ... این ادات مدخول خود را مضیق می کنند تا مخصوص حاضرین بشود یا نه باعث تضییق خطاب نمی شود و خطاب یا ایها الذین آمنوا عام است و شمولیت دارد.

ایشان درباره بحث اول می فرمایند تکلیف فعلی معدوم به معنای بعث و زجر فعلی این محال است یعنی اینکه مثلا کسی را فعلا بعث بکنیم که آقا بلندشوید این کار را انجام بدهید، این تکلیف ممکن نیست نسبت به معدوم. این هم روشن است و قضایا قیاستها معها، زیرا ممکن نیست معدوم را بعث فعلی کنیم. اما انشا تکلیف چطور یعنی تکلیف انشایی کند شخصی را، این را می فرمایند اشکال ندارد و ممکن است در اولی ممکن نبود چون موثریت از باب تضایف است و نمی شود موثریت باشد ولی آنکه باید اثر بپذیرد وجود نداشته باشد، موثِر موثَر می خواهد و سبب مسبب می خواهد لذا تاثیر فعلی ممکن نیست، اما در دومی که تکلیف انشائی است اشکال ندارد معدوم را تکلیف کرد، در تاثیر انشائی اشکالی وجود ندارد زیرا ما موثِر را انشا می کنیم که اگر یک روزی آن موضوع پیدا شد این اثر خود را بر روی آن بگذارد یعنی موثِر بشود در آینده نه فعلا. بعد به این نکته می رسند که حالا در خطابات شرعیه ما چگونه باید مطلب را مطرح کنیم. قبل از اینکه نکته ایشان را عرض کنیم می گوییم فرمایش ایشان را که فرمودند تکلیف شانی و انشایی اشکال ندارد این را می شود با بیان مرحوم نائینی تکمیل کرد. بیان ایشان که قضایا را به خارجیه و حقیقیه تقسیم می کنند به این معنا که مرحوم نائینی می فرمایند موضوع مفروض الوجود است، می گوید اگر موضوع موجود شد این حکم بر آن بار می شود مرحو آخوند هم کانه در این حکم انشایی که می فرمایند تکلیف انشایی و حکم انشایی اشکالی ندارد و ممکن است، کانه دارند نظیر همان بیان مرحوم نائینی را بیان می کنند که درباره قضایای حقیقه بود. مثال می زنند مرحوم آخوند به وقف، می فرمایند کسی وقف می کند بر اولادش نسل بعد از نسل، با اینکه هنوز اولاد اولاد به وجود نیامده اند و این به این شکل است که واقف برای اولاد اولادش دارد انشا مالکیت می کند و این انشا مالکیت چه زمانی به درد می خورد در زمانی که اگر آن اولاد اولاد موجود شدند مالک می شوند و اثر می گذارد این انشا مالکیت.

لذا در باب عرف این مساله عرفی است با اینکه آن عنوان یعنی اولاد اولاد هنوز موجود نشده است و اولاد تا برود پایین هر چه موجود بشوند مالک می شوند. یا مثلا بر طلاب خراسان وقف می کند که در آینده هر چی طلبه بیاید اینها را شامل می شود چون به صورت قضیه حقیقیه است یعنی انشایی است نه اینکه تملیک بالفعل باشد نه تملیک بالفعل صورت نمی گیرد وقتی موضوعش محقق شد یعنی طلاب خراسان موجود شدند ملکیت هم محقق می شود و نظیر این در وقف است و عرفی هم می باشد و مردم این وقف ها را زیاد انجام می دهند. این بیانی است که ایشان در موضع اول بحث دارند و می فرمایند اگر حکم را انشایی بگیریم اشکالی ندارد و بیان ایشان هم شبیه همان مطلبی است که نائینی در قضایای حقیقیه فرموده اند.

مرحوم خوئی در ضمن این مطالب یک اشکالی دارند[2] ، در ذیل فرمایش نائینی که از راه قضایای حقیقیه پیش آمدند در آنجا اشکال می کنند که این مشکل از راه قضایای حقیقیه حل نمی شود و این اشکالی است بر مرحوم آخوند ایضا، چرا حل نمی شود می فرمایند به خاطر اینکه قضایای حقیقیه معدوم را موجود فرض می کنند، چون قضیه شرطیه می شود یعنی اگر موجود شد این حکم هم وجود دارد، پس معدوم را مفروض الوجود می گیرد، ولی موجود را که حاضر نمی کنند حال آنکه بخواهیم تکلیف بکنیم خطاب بکنیم یک اشکال دیگری در کار است یعنی علاوه بر اینکه معدوم باید فرض وجود بشود باید قابلیت خطاب هم داشته باشد حاضر هم باشد، پس حاضر بودن باز مشکلش باقی خواهد بود، یعنی این بیان نائینی تا یک بخشی مشکل را حل می کند یعنی معدوم را مفروض الوجود می کند اما اشکال بعدی که مساله خطاب است این را حل نمی کند چون در خطاب حضور شرط است لذا این جواب نائینی آن محل نزاع اول را ممکن است مشکلش را حل کند که گفتیم تکلیف معدوم ممکن نیست که جواب دادیم نه تکلیف انشائی ممکن است به این معنا که به صورت قضیه حقیقه است معدوم را ما موجود فرض می کنیم لذا حکم انشائی برایش صادر می کنیم.

اما مساله خطاب با این بیان حل نمی شود چون در خطاب حضور شرط است لذا اشکال در اینجا باقی می ماند و با بیان مرحوم آخوند یا نائینی حل نمی شود. لذا ایشان از راه دیگری می خواهند وارد بشوند و مساله را حل کنند که به آن اشاره می کنیم. مرحوم نائینی می گفتند این قضیه حقیقی همه مشکل را حل می کند هم در موضع اول بحث هم در موضع دوم و هم در موضوع سوم، ولی خوئی می خواهد بگوید نه این بیان همه مشکل را حل نمی کند فقط مشکل موضع اول بحث را حل می کند ولی مشکل موضع دوم و سوم باقی می ماند کما اینکه بیان کردیم.

اما در محل نزاع دوم و موضع دوم بحث که درباره خطاب معدوم بود مرحوم آخوند می فرمایند[3] خطاب معدوم ممکن نیست و نمی شود معدوم را مورد خطاب قرار داد از نظر عقلی این ممکن نیست. موضع اول بخش تکلیف بود اینجا درباره خطاب معدوم است که فرمودند ممکن نیست. در اینجا می فرمایند ممکن نیست ولی در بخش سوم یک بیانی دارند که مشکل خطاب معدوم را حل خواهند کرد.

اما بخش سومی که محل بحث است آن است که فرمودند[4] که آیا ادات خطاب باعث تضییق آن مدخول می شود تا مخصوص مشافهین شود یا نه، «یا ایها» که گفت آیا باعث می شود «الذین آمنوا» مضیق بشود یا نه؟

در اینجا مرحوم آخوند می فرمایند که ما باید ببینیم که این ادات ندا و اینها که ادات خطاب اند اینها ضع شده اند برای خطاب حقیقی یا بر خطاب ایقاعی انشایی، اگر وضع شده اند برای خطاب حقیقی بله مضیق می کنند مدخول خودشان را، چون فرض این است که خطاب حقیقی ممکن نیست متوجه معدوم بشود، حالا که در بخش دوم این را پذیرفتیم لذا اگر موضوع له ادات خطاب، خطاب حقیقی باشد بله دیگر موضوع له خودشان را مضیق می کنند. چون خطاب معدوم حقیقتا ممکن نیست اما اگر بگویید موضوع له این ادات خطاب انشایی است نه حقیقی اینجا دیگر موضوع له این ادات مضیق نمی شود به مشافهین. مرحوم آخوند می فرمایند بعید نیست که بگوییم موضوع له این ادات همان خطاب انشایی است نه حقیقی.

می فرمایند اگر در یادتان باشد در بحث اوامر بیان کردیم که موضوع له امر طلب انشایی است نه حقیقی، همان جا گفتیم تمنی و ترجی و اینها همگی از یک قبیل اند، مثلا موضوع له استفهام انشا استفهام باشد، لذا ممکن است برخی مرادش واقعا سوال باشد و یا اینکه ممکن است مرادش توبیخ و سرزنش و اقرار واینها باشد، پس موضوع له استفهام و همچنین تمنی و ترجی گاهی واقعا حقیقت اینهاست و گاهی اینطور نیست وداعی آن چیزی دیگر است، لذا می فرمایند در آنجا ما گفتیم موضوع له اینها انشایی است، بله گفتیم انصراف به حقیقی دارد، پس امر موضوع له طلب انشایی است ولی انصراف دارد به طلب حقیقی است همچنین استفهام موضوع له آن انشایی است ولی انصراف دارد به استفهام حقیقی وهکذا، پس مرحوم آخوند فرمودند اگر این خطاب حقیقی باشد قطعا مدخولش را تضییق می کند ولی ما قائلیم موضوع له ما خطاب انشایی است نه حقیقی است ولی می گوییم اینجا هم انصراف دارد به حقیقی به خاطر مانع، مانع همان قرینه است اگر قرینه ای وجود داشته باشد از آن می فهمیم اینجا این انصراف وجود ندارد و در همان خطاب انشایی که موضوع له اصلی خودش است استعمال شده است. (اشکال و جواب شاگردان و استاد).

می فرمایند موضوع له ادات خطاب همان خطاب انشایی است ولی انصراف پیدا کرده به خطاب حقیقی اگر مانع نباشد، ولی در شرع ما مانع داریم که جلوی این انصراف را می گیرد و این را به همان معنای اصلی خودش که خطاب انشایی باشد، مانع چیست آن است که ما یقینا می دانیم که شارع وقتی می گوید یا ایها الذین آمنوا فقط مشافهین را نمی گیرد و منظورش فقط آنها نیست، این چیزی که ما از شرع خودمان می دانیم این مانع می شود و جلوی آن انصراف را می گیرد، یا باعث نمی شود مدخولش مضیق بشود و همان موضوع له خودش که خطاب انشایی است در همان استعمال شده است البته به جهت این قرینه و مانعی که جلوی انصراف را گرفته است. قرینه این است که ما می دانیم خطابات شریعت اسلام مخصوص حاضرین نبوده است.

با این بیان مرحوم آخوند کانه مشکل را اینطوری حل کرده اند که خطابات در اینجا خطابات انشایی است ولذا ما می خواهیم بگوییم شامل هم حاضرین است هم غائبین است و هم معدومین، البته این خطاب حقیقی نیست انشایی است.

بیان دیگری در مقام مطرح شده است که شاید از بیان مرحوم آخوند رسا تر است و آن هم بیان حضرت امام خمینی و شاگردشان استاد سبحانی است[5] و آن این است که خطاب دو نوع است یکی شفهی و دیگری غیر شفهی، یک خطاب حضوری داریم و یک خطاب تحریری و نوشتاری داریم، به تعبیر استاد سبحانی شفهی است دارد با کسی مشافهه می کند و گاهی غیر شفهی است. اگر خطاب ما شفهی باشد می گوییم باید مخاطبی در جلوی انسان باشد ولی اگر از اول خطاب ما تحریری بود و غیر شفهی بود دیگر شامل همه می شود و مخصوص مشافهین نیست. البته این خطاب غیر شفهی هم نوعی خطاب حقیقی است اینکه مرحوم آخوند فرمود خطاب حقیقی و انشایی این را اصلا نمی پذیریم، عرض می کنیم خطاب حقیقی دو نوع است گاهی شفهی است و گاهی غیر شفهی است تحریری است، مثلا کسی خطابی می گوید که در سینه ها حفظ می شود و یا در جایی نوشته می شود، اینجاها خطاب می کند خودش هم متوجه است که خطاب من شفهی نیست بلکه می گوید هر کسی که الان یا بعد از من می آید و این جملات را می خواند.

خطابات قرآن کریم و سنت از این قبیل است خطابات غیر شفهی است تحریری است و دلیل آن هم خود آیات قرآن است که می گوید «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغ‌» و سایر آیات به این مضمون، از اول خطابات شفهی نبوده تا بگویید مخصوص مشافهین بوده است از اول بنای این خطابات قرآنی و روائی اینطور بوده که اگر به هر کسی برسد مخاطب خطاب من است و آن در جایی است که آن خطاب بقایی داشته باشد مثلا نوشته شود و حفظ شود. اگر خطاب به نوعی بقا دارد در آنجاها می تواند آن متکلم خطابش را به صورت خطاب غیر شفهی و به صورت تحریری صادر بکند. لذا با این بیان می توانیم بگوییم خطابات مخصوص مشافهین نیست. و چنین خطاباتی مدخول خودش را مضیق نمی کند این بیانی است که در این موارد بیان شده است.

البته مرحوم آخوند در آن تقسیم بندی که دارند و می گویند خطاب یا حقیقی است یا شفاهی یک امثله ای هم از اشعار عرب می آورد که خودتان رجوع کنید. بالاخره اینها را از اقسام خطابات انشایی به حساب می آورند که می فرمایند اصل در موضوع له خطاب این است که خطاب انشایی است و با این بیان می گویند موضوع له ادات خطاب عام است، ما عرض می کنیم نیازی به این مطلب نداریم که اینها را غیر حقیقی بدانیم ما از اول خطاب را دو نوع شفهی و غیر شفهی قرار می دهیم.

یک جواب دیگری را مرحوم آخوند نقل می کنند و بعد رد می کنند و آن این است که ممکن است که کسانی بگویند چون خداوند محیط بکل شئ است لذا می تواند به معدومین هم خطاب کند چون به همه موجودات در همه ازمان را در نزد خود حاضر می بیند می تواند به آنها خطاب کند، آخوند می فرمایند که این درست نیست زیرا درست است که خداوند همه چیز را در نزد خود حاضر می بیند ولی قابل هم باید قابلیت خطاب را داشته باشد ولی اگر قابلیت مخاطب واقع شدن را نداشته باشد این را نمی شود بگوییم خداوند محیط نیست نه او محیط است و عالم است ولی مشکل از ناحیه قابل است که دارای محدودیت است لذا اشکال باقی خواهد ماند و با این جواب مشکل را نمی شود حل کرد.

بعد می فرمایند بحث ما در جایی است که بگوییم خطابات قرآنیه از طرف پیامبر برای مردم القا شده اند اولین بار، اگر بگوییم این خطابات از اول متوجه پیامبر اکرم بوده است چنانکه درباره قرآن می باشد که نزولش دفعی بوده و بعدا بصورت تدریجی نازل شده است، اگر بگوییم مخاطب اول خود پیامبر بوده نه کسانی دیگر آن وقت ناچاریم بگوییم این خطابات همه اش مجازی است، پیامبر یا ایها الناس که نبوده است معلوم است که اینها وقتی به پیامبر خطاب می شود باید بگوییم مجازی است. ولی فرض این بحث ما این است که از اول آیات به دست پیامبر داده شده است تا اینها را خطاب به مردم بیان کند ونه اینکه خطاب به پیامبر بوده و بعدا پیامبر بیاید برای مردم نقل کند، لذا دوتا فرض می شود در اینجا داشت، اگر بگوییم از اول مخاطب پیامبر بوده باید قائل به مجازی بودن خطاب ها بشویم و اگر هم بگوییم مخاطب اولیه پیامبر نبوده به ایشان داده اند تا به مردم بگوید و آنها را مورد خطاب قرار دهد دیگر مجازی نمیشود. این نکاتی است که آخوند در اینجا ذکر می کنند. انشالله در جلسه بعد ثمره این بحث را ذکر می کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo