< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1401/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: النواهي/اقتضاء النهي عن الشئ/مقدمات

بحث در مقدمات مساله اقتضای نهی بر فساد عبادات و معاملات بود. در مقدمه دوم[1] این مطلب مورد بحث است که آیا این مساله از مباحث الفاظ است که طبعا به ظهورات آن توجه باید کرد که ببینیم صیغه نهی ظاهر در فساد است یا ظاهر در فساد منهی عنه نیست، از جهت وضع یا از جهت اطلاق، یا اینکه از مباحث عقلیه است و باید به وجوه و قواعد عقلی مراجعه کرد برای اینکه بفهمیم بین حرمت و فساد ملازمه هست یا نه. ظاهر عنوان بحث در کتب متقدمین مثل معالم و قوانین این است که بحث لفظی است زیرا تعبیر آنها «دلالة النهي علی الفساد» است اما مرحوم صاحب کفایه و دیگر بزرگان از تعبیر اقتضا استفاده نموده اند که ظاهرش این است که این بحث عقلی است نه لفظی، رابطه علی و معلولی بر قرار است که باید از آن بحث کرد. در اینجا سه نظر وجود دارد:

1.نظر اول این است که این بحث لفظی است، این را مرحوم آخوند فرموده، فرموده این بحث با اجتماع امرونهی فرق دارد و بحث لفظی است. علی رغم اینکه تعبیر به اقتضا فرموده اند ولی در مقدمه دوم متمایل به این هستند که این بحث لفظی است. در مقام استدالال می فرمایند چون در دلالت نهی بر فساد در معاملات یک نظری وجود دارد که نهی چنین دلالتی را دارد با اینکه این قائل مثلا می گوید نهی در معاملات دلالت بر فساد دارد این قائل ملازمه بین حرمت و فساد را انکار می کند، پس لابد این قائل که انکار ملازمه میکند نظرش به همان دلالت لفظی است. مرموم آخوند می فرمایند ما برای اینکه این قول را هم داخل در بحث و در این مساله قرار بدهیم ناچاریم بحث را لفظی تلقی بکنیم والا باید این قول را داخل در بحث قرار ندهیم چون تمسک کرده بر دلالت نهی بر فساد و ملازمه را انکار کرده است، اگر ملازمه نیست چگونه این دلالت برقرار است می فرمایند این قائل از راه لفظ پیش می آید ونه از راه عقل.

اشکال بیان ایشان این است که ممکن است کسی بگوید در عبادت بین حرمت و فساد ملازمه است لذا در عبادات بحث از لفظ نخواهد بود بلکه بحث عقلی خواهد بود و صحبت از ملازمه بین حرمت و فساد خواهد بود. بعد این اشکال را جواب می دهند به اینکه ما در عبادات هم می توانیم بحث را لفظی قرار بدهیم به اینکه بگوییم صیغه نهی دلالت لفظی التزامی دارد بر فساد عبادت یا نه؟ در حقیقت وقتی ما دلالت را دلالت التزامی دانستیم این شامل آن ملازمه هم می شود و این ملازمه عقلیه در مقام اثبات به دلالت التزامی است، وقتی بین دو چیز ملازمه باشد در مقام اثبات و در مقام کشف، دلالت التزامی به وجود می آید بین آن لفظ و آن لازم دیگر. این دیدگاه مرحوم آخوند. برای توجیه بیان ایشان باید گفت نظرشان این است که ملازمه ای که در بحث عبادت محل بحث است از قبیل ملازمه بیّن بالمعنی الاخص است که باعث میشود دلالت التزامی شکل بگیرد و حال آنکه این اشکال بر صاحب کفایه وارد است که بحث در اصل وجود ملازمه است چه بیّن بالمعنی الاخص باشد یا از قبیل ملازمه بیّن بالمعنی الاخص نباشد بلکه ملازمه اعم باشد و لذا این فرمایش ایشان صحیح نیست.

اشکال دومی که به ایشان وارد است این است که بر فرض ما اینجا لازمه را قبول کنیم این ملازمه بین نهی و عدم امر است نه ملازمه نهی و عدم ملاک، و ما برای اثبات فساد تنها اینکه اثبات بکنیم بین نهی و عدم الامر ملازمه است کافی نیست بلکه باید اثبات کنیم که نهی موجب می شود که ملاک هم وجود نداشته باشد، پس ما اگر ملازمه را هم بپذیریم در همین حد است لذا ما به هیچ وجه نمی توانیم اینجا دلالت التزامی را مطرح بکنیم. نائینی می فرمایند ما اگر ملازمه را هم بپذیریم ملازمه بین نهی و عدم الامر است نه ملازمه بین نهی و عدم الملاک، پس اصل ملازمه را منکر هستند تا اینکه شما می فرمایید که آیا دلالت التزامی وجود دارد یا نه؟ پس در این مساله قول اول از آن صاحب کفایه است که اشکالش هم بیان شد.

2.قول بعدی قول مرحوم نائینی و خوئی[2] است که میفرمایند بحث در اینجا عقلی است نه لفظی، مرحوم خوئی می فرمایند که اصلا اینجا لفظ و وجود آن مدخلیت ندارد لفظ باشد یا نباشد بحث میکنیم که آیا حرمت، ملازمه با فساد دارد یا نه؟ چه اینکه این حرمت از لفظ استفاده بشود یا از غیر لفظ استفاده بشود. لذا بحث لفظی نیست عقلی است یعنی می فرمایند قضایای عقلیه دو نحو هستند: گاهی از نوع ملازمات عقلیه مستقله است که خود عقل به نتیجه می رسد مثل حسن و قبح عقلی، و گاهی از قضایای عقلیه غیر مستقله است که برای رسیدن به نتیجه نیاز به ضم یک مقدمه غیر عقلیه است. بعد می فرماید بحث ما از نوع دوم است که باید نهی یا حرمت را از شارع بگیریم و بعد بحث کنیم این حرمت که شارع فرموده ملازمه با فساد دارد یانه. بحث در واقع این چنین است.

3.قول سوم از آن اما خمینی است که بحث هم عقلی است و هم لفظی[3] به این که اگر در مقام استدلال ما به وجوه عقلی استدلال کردیم که آیا بین حرمت و فساد ملازمه هست یا نه؟ این می شود بحث عقلی. اما اگر در مقام بحث گفتیم که مدلول صیغه نهی چه هست و ظهور در چه معنایی دارد در این صورت بحث می شود لفظی نه عقلی. پس بحث می تواند هر دو جهت را داشته باشد. باید به نحوه استدلال مراجعه کرد تا بشود فهمید بحث از نوع لفظی است یا عقلی. لذا می فرماید که باید عنوان بحث را به جای عنوان بحث دلالت و اقتضا که دلالت بر بحث لفظی یا عقلی دارند به عنوان کشف تغییر دهیم، از کلمه کشف استفاده کنیم چون هم شامل دلالت است و هم اقتضا که بحث را لفظی یا عقلی می کند. به نظر می رسد نظر مرحوم حضرت امام اقوا است از دو نظر دیگر. لذا این بحث هم می تواند جنبه لفظی پیدا بکند و هم جنبه عقلی، گرچه البته اصل بحث عقلی است ولی بحث لفظی هم جا دارد که باید توجه به ظهور صیغه نهی هم داشته باشیم.

مقدمه سوم این است که این مساله اصولی است نه غیر اصولی؟ [4] بخاطر اینکه نتیجه این بحث کبرا واقع می شود برای استنباط، به این معنا که اگر ما ملازمه را ثابت کنیم این می شود کبرا برای استنباط حکم شرعی و فقهی. مثلا بگوییم در این معامله نهی وارد شده است. شارع فرموده است لا تصم یوم العید، از روزه عید شارع نهی کرده، و هر جا که نهی باشد آنجا ملازمه است بین نهی و فساد، پس میگوییم ملازمه است بین نهی از روزه روز عید وفساد آن. به استنباط حکم شرعی دست می یابیم در سایه این کبرا.

مقدمه چهارم: این است[5] که نهیی که در عنوان بحث ذکر شده است ظاهرش این است که این نهی تحریمی است الا اینکه باید بحث کنیم که آیا نهی تنزیهی هم داخل در بحث است یا نه؟ بحث کامل آن در آینده خواهد آمد. مرحوم آخوند می فرمایند ملاک بحث شامل نهی تنزیهی هم می شود . گفته نشود که آقا این ملاک بحث که عدم ملایمت نهی ومبغوضیت عمل با صحت عمل است این در عبادات می تواند نتیجه بخش باشد اما در معاملات چه اشکال دارد که یک معامله ای صحیح باشد در عین اینکه مبغوض هم هست، در عبادات است که اگر منهی شد دیگر نمی تواند مقرب قرار بگیرد ولی در معاملات اینطوری نیست. می فرمایند که حالا که فی الجمله قبول دارید ملاک بحث شامل عبادات می شود ما می گوییم بحث ما عام است ونهی تنزیهی هم می شود، ولو اینکه این شامل عبادات باشد نه معاملات، همین مقدار که در عبادات تاثیر دارد ما هم به صورت کلی بحث می کنیم که نهی در این مطلق است و تنزیهی را هم می گیرد. همین که نهی تنزیهی در عبادات تاثیر دارد کافی است تا ما بحث را در اینجا مطلق بگیریم. البته اگرچه نهی ظاهر در تحریم است اما ملاک بحث شامل نهی تنزیهی هم می شود.

آن ملاک، عبارت از این است که مبغوضیت سازگاری با قصد تقرب ندارد خوب همین ملاک در نهی کراهتی هم وجود دارد. گفته نشود این بحث در عبادات درست است نه در معاملات، می گوییم همین که در عبادات پیش می آید کافی است تا مراد از نهی در اینجا را که می گوییم آیا نهی مقتضی فساد است یا نه؟ مطلق نهی تحریمی و تنزیهی باشد و اختصاص به تحریمی نداشته باشد. بعد بحث می شود که آیا این ملاک بحث شامل نهی غیری هم می شود یا نه؟ شامل نهی تبعی هم می شود یا نه؟ انشاءالله در جلسه بعد به آن می پردازیم. الحمدلله رب العالمین.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo