< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1400/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /ادله مانعین

بحث در اجتماع امرونهی به اینجا رسید که دلیل مرحوم آخوند خراسانی را ذکر کردیم که مبتنی بر چهار مقدمه بود و عرض کردیم مرحوم نائینی و خوئی این بیان را قبول نکرده اند و در مقدمه سوم ایشان اشکال کرده اند، و فرموده اند که مقدمه سوم کبرای کلی نیست تا نتیجه بدهد. مرحوم نائینی فرمودند اصلا به طور کلی محل بحث جایی است که دوتا فعل اختیاری متعلق امرونهی باشد و وقتی اینطوری باشد چون مبدا هستند هیچ وقت با هم اتحاد پیدا نمی کنند که بفرمایید تعدد عنوان موجب معنون نمی شود، نه موجب تعدد معنون می شود، همیشه در محل بحث ما موجب تعدد معنون می شود، اما در تطبیق این کبرا بر یک صغرایی که محل بحث میباشد آن هم نماز در مکان غصبی است، بحث شده آیا این صغرا که به عنوان مثال ذکر می شود از قبیل ترکیب اتحادی است یا ترکیب انضمامی؟

مرحوم نائینی می فرمایند[1] از قبیل ترکیب انضمامی است به خاطر اینکه اینجا دوتا عنوان مبدئی داریم و عنوان اشتقاقی نداریم، غصب همان غصب است و نماز هم همان نماز است که در محل افتراق صدق می کند، یعنی هم در محل اجتماع صدق می کند و هم در محل افتراق، اینها عنوان اشتقاقی نیستند که در یک ذات جمع بشوند، بگوییم ذات هم این عنوان را دارد و هم آن عنوان را، پس اینجا ترکیب انضمامی است یعنی این دو فعل در کنار هم قرار می گیرند. بعد می گویند که ممکن است کسی بگوید اینجا یک حرکت است که جامع آن دو عنوان است، این دو تا هر کدام وصف آن حرکت هستند بالاخره یک حرکت هم غصب است و هم محقق نماز است، ما می گوییم این درست نیست بخاطر اینکه حرکت در جای خودش بیان شده است که حرکت یکی از مقولات نیست، حرکت یک امری است که در هر مقوله ای محقق بشود در حقیقت متحد با همان مقوله می شود، مثلا در مقوله کم و کیف و وضع و أین محقق می شود، در این مقولات متحد با همین هاست و دلیل این است که مقولات متباین بالذات هستند و با هم جمع نمی شوند ولذا حرکت در هر مقوله ای متحد با هان مقوله است و در ما نحن فیه ایشان می فرمایند صلات از مقوله وضع است، هیئت رکوع و سجود و قیام اینها از مقوله وضع هستند، نسبت اجزا یک شی به هم یا نسبت مجموع اجزا یک شی به خارج را وضع می گویند، نسبت اجزای شی با هم، مثلا سر نسبت به بدن، یا دست ها نسبت به پاها، آن هیئت اجزا نسبت به هم، هیئتی که از نسبت این اجزا به هم بوجود می آید را وضع گویند یا نسبت هیئت مجموع اجزا به خارج را وضع گویند، فرض بفرمایید به طرف مشرق است یا به طرف مغرب است، ... اینها وضع است. می فرمایند صلات از مقوله وضع است و غصب از مقوله أین است، حرکتی که در مقوله این است غیر از حرکتی است که در وضع صورت می گیرد و لذا معنا ندارد بگویید حرکت اینجا جامع است، اینها متباین بالذات هستند، و حرکتی هم که در ضمن هر کدام است مخالف است با آن حرکتی که در ضمن آن دیگری است این دوتا حرکت است نه یکی. اینجا یک حرکت وضعیه داریم و یک حرکت أینیه داریم. این بیان مرحوم نائینی که صلات و غصب به طور کلی از هم جدا هستند.

در مقابل مرحوم خوئی بر فرمایش ایشان اشکال می کنند[2] که در مساله صلات و غصب باید ببینیم از دوتا مقوله اند یا نه، می فرماید اولا صلات مجموعه ای از مقولات است و یک مقوله نیست که شما فرمودید وضع است، بله رکوع و سجود قیام از مقوله وضع است، ولی نماز که فقط اینها نیست، در نماز ذکروقرائت است که کیف مسموع است یا در نماز نیت وجود دارد که کیف نفسانی است پس ببینید نماز یک مقوله نیست. این مرکب به اسم نماز مرکب اعتباری است و یک مقوله خاصی نیست، چندتا مقوله کنار هم آمدند تا نماز را تشکیل بدهند و لذا ترکیب نماز هم اعتباری است.

اما راجع غصب می فرمایند که غصب اصلا جز مقولات نیست غصب یک عنوان انتزاعی است، اما به غصب که می رسیم اصلا جز مقولات نیست بلکه یک عنوان انتزاعی است که ممکن است با مقولات متعدد اتحاد پیدا کند، چون فرمودند اگر یک عنوان از مقولات متاصل باشد و یک عنوان انتزاعی باشد ترکیب اتحادی ممکن است، پس می فرمایند یک طرف شما مقولات اصیل دارید و از یک طرف عنوان انتزاعی دارید و اینها می تواند ترکیب اتحادی داشته باشد، پس غصب ممکن است با تمکن در یک مکان صدق کند ممکن است در خوردن چیزی صدق کند ممکن است با پوشیدن لباسی صدق کند، ممکن است این آقا که از مالک جلوگیری می کند و نمی گذارد مالک از ملکش بهره مند شود، این هم غصب است، لذا غصب عنوانی است که می تواند با مقولات دیگر متحد شود، وقتی متحد شد و ترکیب اتحادی شد قول به امتناع درست می شود. لذا غصب مربوط به یک مقوله خاص نیست.

بعد می فرمایند ما اینجا امکان را گفتیم یعنی می تواند متحد با نماز بشود، حال ببینیم در اینجا واقعا نماز و غصب با هم متحد هستند یا نه؟ می فرمایند[3] که اما نیت ربطی به غصب ندارد و کیف نفسانی است که یکی از اجزا نماز است و مربوط به غصب نیست، قرائت و اذکار نماز هم با غصب اتحادی ندارد، زیرا چرخاندن زبان در دهان تصرف در مال غیر نیست، ممکن است شما بگویید قرائت باعث تموّج در فضا می شود بالاخره هوا را جابجا می کند که در فضا غصبی تصرف می شود، می فرمایند این درست نیست بخاطر اینکه تصرفی که نهی شده «لا یحل مال امرء مسلم إلا بطیب نفسه» این منصرف است به تصرفی عرفی نه هر تصرفی، اینجاها را عرف تصرف نمی داند که در فضای مکان غصبی هوا را جابجا کند، این را تصرف نمی دانند. مثلا چرا دستت را حرکت دادی و هوای منزل ما را جابجا کردی، چرا هواکش خانه شما هوای منزل ما را مکید، این را تصرف حساب نمی کنند مگر هوای زیادی به منزل کسی بفرستد و آنجا را آلوده کند که این بحث دیگری است، مقداری از جابجایی هوا را تصرف حساب نمی کنند.

می ماند رکوع و سجود که از مقوله وضع است این هم ظاهرا تصرف در مال غیر حساب نمی شود، خود هیئت تصرف در فضا است، باز یک تصرف حساب نمی شود، بله یک تصرفی در فضا هست ولی عرف این را تصرف مستقلی نمی بیند، هیئت رکوع تصرف عرفی نیست، یا در قیام باز هم تصرف عرفی نیست، زیرا تکیه بر زمین نیست اگرچه لازم اش هست، رکوع وقیام یک حالتی است که تصرف عرفی نیست اگر بتواند بدون ایستادن بر زمین رکوع کند این صدق می کند و مجزی است.

إنما الکلام في الهويّ إلی الرکوع است، اینجا چطور؟ خم می شود، آن حالتی که از قیام می خواهد برود رکوع کند، این هوی را ممکن است کسی تصرف بداند، یعنی بگوید فضا را به هم می ریزد، این هم جوابش این است که هوی جز نماز نیست، آنچه که از اجزا نماز است خود رکوع و سجود است واین هوی مقدمه اینهاست، وما در جایش گفته ایم مقدمه فعل واجب می شود حرام باشد، بعد باید ببینیم مقدمه منحصره است یا نه؟ اگر منحصره باشد آنوقت تزاحم پیش می آید که باید ذی المقدمه واجب را انجام بدهد یا نه مقدمه حرام را ترک کند ودست بردارد، مثلا اگر نجات مومن متوقف است از مکان غصبی عبورکند اینجا مساله تزاحم پیش می آید باید ببینیم کدام اهم است کدام مهم است و حکم خاص خود را دارد، وبحث اجتماع پیش نمی آید، اگر مقدمه غیر منحصره باشد که اشکالی ندارد و واجب سر جای خودش است و این مقدمه هم حرام باشد با حرمتش لطمه به وجوب نمی رساند و تزاحمی هم در کار نیست امر به یک چیزی است و نهی هم به یک چیز دیگری خورده که این آقا با سو اختیارش اینها را آمده جمع کرده است، آنجا از امر دست برنمی داریم بله اگر مقدمه منحصره باشد ممکن است کسی بگوید تزاحم پیش می آید و امر از فعلیت ممکن است بیفتد اگر مقدمه اهم باشد ولی فرض ما در غیر منحصره است که در اینجا بحث تزاحم هم پیش نمی آید. پس در هوی عرض می کنیم جز نماز نیست و جز مقدمات است و اگر مقدمه حرام باشد فوقش این است که اگر منحصره بود داخل در تزاحم است نه در بحث اجتماع امرونهی. اگر هم غیر منحصره باشد و مندوحه داشته باشد اصلا تزاحم هم پیش نمی آید و هر کدام سرجای خودش است. پس میفرمایند در هوی هم نمی توانید بگویید اتحاد پیش می آید چون جز مقدمات است.

انما الکلام در سجده است، آقای خوئی می فرمایند در سجده چون وضع الجبین علی الارض است و باید سر اعتماد بر زمین کند و صرف مماسه کافی نیست وقتی اعتماد کرد این تصرف می شود در مکان غصبی، این عنوان انتزاعی غصب با سجده اتحاد پیدا می کند، اگر بپذیریم در سجده مطلق مماسه کافی نیست و باید تکیه بر زمین بدهد این می شود تصرف. البته به نظر می رسد مماسه هم که باشد باز تصرف صدق می کند، در اینجا ترکیب اتحادی می شود. لذا می فرمایند اگر این آقا طوری است که نیاز به سجده ندارد مثلا نمی تواند سجده کند و باید با ایما واشاره سجده کند یا در گوشه زمین غصبی است به طوری که سجده اش در زمین غصبی نیست، یا نمازش نیاز به رکوع وسجده ندارد مثل نماز میت، در این موارد می گوید غصب با هیچکدام از اعمال نماز ترکیب اتحادی ندارد، این شد نظر خوئی و همچنین استاد تبریزی هم همین نظر را دارند، که در سجده ترکیب اتحادی است ودر بقیه اعمال ترکیب انضمامی است. به نظر می رسد این فرمایش ایشان از نظر مرحوم نائینی دقیق تر است و حداقل در سجده ترکیب اتحادی پیش می آید.

تا اینجا البته ایشان استفاده از فضای مکان غصبی را غصب ندانستند. اگر کسی بگوید که خود رکوع و سجده خودش اشغال مکان غصبی است ممکن است این حرف صحیح باشد. یک اشکالی هم استاد سبحانی دارند و آن اینکه نائینی فرمودند که حرکت در هر مقوله ای با آن متحد است و با حرکت در مقوله دیگر متباین است، ایشان می فرمایند این هم قابل قبول نیست بالاخره این آقا دارد در خارج یک حرکت انجام می دهد و دو حرکت نیست، شما می گوید این حرکت در وضع است و آن حرکت در أین است، اینطوری نیست در خارج یک حرکت بیشتر نیست، چگونه شما می گویید دو حرکت است، در همان یک حرکت هم صلات است و هم غصب است، اگر هم عقلا کسی بخواهد اینها را جدا بکند ولی در نظر عرفی یک حرکت بیشتر نیست.

به نظر می رسد در مثال صلات وغصب ترکیب اتحادی است، لااقل در سجده، ممکن است در رکوع هم همین معنا را بگوییم فضا را اشغال کرده که یک نحوه تصرف است، لذا اینجا ترکیب اتحادی است و نمی شود ما بگوییم ترکیب انضمامی است .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo