< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1400/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مسألة الضد /ترتب/ تطبیقات ترتب

 

بررسی تطبیقات و ثمرات مساله ترتب

یکی از ابتکارات استاد سبحانی در اصول فقه این است که ایشان در ذیل هر مبحث و مساله اصولی، تطبیقات و ثمرات آن مساله را هم بیان می فرمایند، و ما هم به تبع ایشان ثمرات و تطبیقات بحث ترتب را عرض خواهیم کرد. در اینجا دوازده تطبیق را ذکر می کنیم. البته این به معنی منحصر بودن ثمرات بحث ترتب در این موارد نیست بحث ترتب ثمرات خیلی زیادی در فقه دارد اما این موارد را ما به عنوان نمونه عرض می کنیم برای اینکه ذهن ما آشنا بشود با تطبیقات بحث ترتب.

1.تطبیق اول این است که اگر شخصی برای او مسافرت در ماه رمضان واجب بشود، فرض بفرمایید که وقت جهاد است و این شخص هم باید برای جهاد سفر کند، یا اینکه این شخص مستطیع شده و حج هم بر او مستقر شده و الان کاروان دارد حرکت است و باید با آنها برود بطوری که اگر با آنها حرکت نکند نمی تواند به موسوم حج برسد و اعمال حج را انجام بدهد. به هر حال اگر بر شخصی در ماه رمضان مسافرت واجب شد، اگر این شخص عصیان کرد و مسافرت نرفت، ماند در شهر خودش و به سفر واجبش نرفت، اینجا به او گفته می شود که حالا که مسافرت نکردی و واجب را ترک کردی بر شما روزه ماه رمضان واجب است، وجوب روزه بر این شخص ترتبی است، مشروط است به عصیان واجب اهم که همان مسافرت بود، لذا وجوب صوم بر او مشروط به ترک اهم است. این بحث قبلا هم در ادله ای که برای اثبات ترتب ذکر شد در آنجا هم مورد بیان قرار گرفت.

2.ثمره دوم این است که شخصی در حال نماز خواندن است، از طرف دیگر می بیند که جان یک انسان در خطر است و این می تواند او را نجات بدهد مثلا آتش گرفته و می تواند او را خاموش کند، یعنی حفظ یک نفس محترمه متوقف است بر اینکه این آقا نماز را رها کند، اگر این آقا نماز را رها نکرد و ادامه داد، اینجا صحت این نماز مبتنی بر امر ترتبی است، چون نماز عبادت است و باید امر داشته باشد و امری که بر این شخص متوجه شده بود امر به نجات شخص بود، امر به واجب اهم بود ولی این آقا نرفت و عصیان کرد و شخص را نجات نداد، در اینجا بنا بر قول به ترتب نمازش صحیح است یعنی مولا به او می گوید برو آن شخص را نجات بده اما اگر عصیان کردی و نرفتی آن شخص را نجات بدهی نمازت را بخوان، پس امر به نماز وجود دارد ولی مشروط است به عصیان اهم.

3.تطبیق سوم این است که شخصی در حال نماز خواندن است، شخص دیگری می آید بر او سلام می کند، و این نماز گزار وقتی سلام را دریافت کرد واجب است که جواب سلام را بدهد، حالا اگر این شخص جواب سلام را نداد و همان قرائت نماز را ادامه داد، یا اذکار نماز را ادامه داد، اینجا می گوییم صحت این نماز مبتنی بر امر ترتبی است، یعنی مولا می گوید جواب سلام را بده ولی اگر عصیان کردی نمازت را ادامه بده. پس این امر ترتبی است که اگر نباشد صحت نمازش محل اشکال بود و باطل می شد.

4.مورد چهارم همان مثال معروفی است که در بحث ترتب از آن استفاده می شود، و آن این است که وقت نماز است و وقتش صحیح است، این شخص وارد مسجد می شود و می بیند که قسمتی از مسجد نجس شده است بنابر اینکه وجوب ازاله نجس فوری باشد چنانچه که همینطور هم است وظیفه این شخص این است که مشغول ازاله نجاست از مسجد بشود و این امر را اطاعت کند اگر این شخص عصیان کرد و ازاله نجس نکرد و رفت مشغول نماز شد با اینکه نماز واجب موسع است و هنوز وقت دارد، اینجا هم مرحوم نائینی و دیگران می فرمایند که صحت این نماز منوط به امر ترتبی است، یعنی مولا می گوید نجس را از مسجد ازاله کن و اگر عصیان کردی و ازاله نکردی نماز بخوان.

در این رابطه که البته تزاحم شکل می گیرد بین واجب فوری و موسع بحث هایی بود که در ضمن بحث ترتب بیان شد برخی این مورد را داخل تزاحم نمی دانند مثل مرحوم خوئی، می فرمایند تزاحم اصلا در اینجا شکل نمی گیرد وبحث ترتب را در اینجا جاری نمی دانند اما برخی مثل مرحوم نائینی اینجا را هم داخل در بحث ترتب می دانند و می فرمایند صحت این نماز را ما از طریق ترتب اثبات می کنیم.

5.تطبیق پنجم این است که اگر شخصی یک لباسی دارد که نجس است و لباس دیگری هم ندارد و از طرف دیگر همین شخص محدث هم هست، مثلا وضو ندارد، و در اینجا مقداری آب دارد که برای یکی از این دو کفایت می کند یا رفع خبث و یا رفع حدث، برای یکی کفایت می کند و به هر دو کفایت نمی کند در اینجا برخی فرموده اند وظیفه این شخص این است که این آب را صرف کند در شستن لباس و بعد با تیمم نمازش را بخواند زیرا طهارت از حدث بدل دارد اما طهارت از خبث بدل ندارد، باید لباس هنگام نماز طاهر باشد، و ما بر این اساس می گوییم آن واجبی که بدل ندارد مقدم است در هنگام تزاحم بر واجبی که بدل دارد، پس شستن لباس مقدم است بر وضو گرفتن. حالا اگر مکلف عصیان کرد و آب را در وضو صرف کرد و لباسش را تطهیر نکرد، آیا وضویش صحیح است یا نه؟ صحت وضویش مبتنی بر امر ترتبی است، یعنی مولا می گوید وظیفه تو الان این است که لباست را بشویی اگر عصیان کردی و لباست را تطهیر نکردی با این آب برو وضو بگیر، پس بنا بر قول به ترتب وضویش صحیح است.

در همین مثال مرحوم خوئی قائلند که اینجاها که اجزا و شرایط یک واجب است در اینجا ترتب راه ندارد ترتب در جایی است که دو تا واجب مستقل داشته باشیم اینجا شستن لباس از نجاست و وضو گرفتن هر دو شرط یک مرکب یعنی نماز هستند، لذا بین این دو تا دلیل تعارض شکل می گیرد نه تزاحم تا ما قائل به ترتب بشویم، بیانش هم قبلا گذشت. بنابر فرمایش ایشان هم باز همین مثال را از یک راه دیگر داخل ترتب دانستند آنهم اینکه امر ترتبی به این وضو درست می شود از راه اینکه خود طهارت امر نفسی استحبابی دارد نه به عنوان مقدمه نماز، خود طهارت امر دارد و مستحب است مولا می گوید وظیفه ات این است که ازاله نجاست کنی از لباس اگر عصیان کردی مستحب است بر تو که وضو بگیری، پس ترتب را ایشان از این راه درست کردند.

6.مورد ششم این است که وقت ضیق است و این مکلف وقت برای انجام وضو یا غسل ندارد و باید تیمم کند تا به نماز برسد، وظیفه این آقا این است که تیمم بکند ولی اگر عصیان کرد و تیمم نکرد و رفت وضو و یا غسل را انجام داد، آیا وضو و یا غسلش صحیح است. اینهم باز مبتنی است بر بحث ترتب، بنابر قول به ترتب صحیح است ولی در غیر این صورت باطل است. مولا می فرماید که وظیفه ات تیمم است ولی اگر عصیان کردی وضو بگیر یا غسل کن لذا حکم می شود به صحت از باب امر ترتبی.

7.مورد هفتم این است که وقت کافی وجود دارد برای انجام نماز برای زن، از آن طرف حق زوج فوت می شود اگر این زن مشغول وضو یا نماز بشود، حق زوج طوری است که الان تزاحم پیدا کرده با وضو یا نماز این زن، امر که بر این متوجه است این است که حق زوج را چون فوری است باید مقدم کند بر وضو یا نماز، اگر آمد این زن عصیان کرد و مشغول وضو شد و رفت نماز خواند، در اینجا می گوییم صحت عمل این زن متوقف است بر قول به ترتب، یعنی مولا می فرمایند ای زن وظیفه ات این است که حق زوج را ادا کنی، اگر عصیان کردی و حق زوج را به جا نیاوردی برو وضو بگیر و نماز بخوان. از طریق امر ترتبی حکم به صحت می شود.

8.مورد هشتم این است که مکلفی است که الان وقت نماز یومیه شده و این آقا می خواهد نماز ظهر و یا عصرش را بخواند وقتش هم وسیع است، از طرف دیگر متوجه می شود که نماز آیات بر او واجب شده است و وقتش هم ضیق است به طوری که اگر نماز یومیه خودش را بخواند دیگر نماز آیات از این شخص فوت می شود ادایش فوت می شود. بر این شخص واجب است نماز آیات را مقدم کند چون فوری است، حالا اگر عصیان کرد و نماز یومیه را خواند صحت نمازش در اینجا متوقف بر قول به ترتب است، مولا می فرماید که نماز آیات را بخوان ولی اگر عصیان کردی و نماز آیات را نخواندی برو نماز یومیه را بخوان. البته اینجا هم از مواردی است که یکی موسع و دیگری مضیق است که بنا بر مبنای برخی از بزرگان در اینجا ترتب پیش نمی آید اما بنا بر نظر برخی از بزرگان دیگر ترتب در اینجا همانند مضیقین جاری است، و می شود حکم به صحت نماز کرد بنا بر قول به ترتب.

9.مورد نهم این است که شخصی است که کسب بر او واجب و باید برود مشغول به آن بشود به خاطر اینکه نفقه واجب را ادا کند و انجام وظیفه کند، نفقه زوجه و اولاد بر گردنش است و اگر کسب نکند نمی تواند نفقه را بپردازد یا دین بر گردنش است و زمان ادایش رسیده و برای ادای آن کسب بر او واجب است تا درآمدی به دست بیاورد تا واجب را ادا کند. حال اگر عصیان کرد و دست از کار و کسب کشید و رفت به زیارت اهل بیت علیهم السلام، یا رفت به عمره، اینجا می گوییم صحت زیارت و عمره این شخص متوقف است بر امر ترتبی، یعنی مولا می فرماید که بر شما واجب است که وظیفه ات را انجام بدهی کسب و کار را انجام بدهی اما اگر عصیان کردی زیارت را انجام بده عمره را انجام بده.

البته در اینجا هم ترتب بین واجب و مستحب شکل می گیرد که اشکالی ندارد، قطعا امر واجب بر امر استحبابی مقدم است، ولی اگر مکلف عصیان کرد امر مستحبی به او متوجه می شود، و ترتب بین امر واجب و مستحب هم عقلا اشکالی ندارد و قابل تصویر است. پس زیارت و یا عمره این شخص صحیح است اما مشروطا به عصیان آن واجب، البته این به معنای این نیست که معصیت نکرده، معصیتش سر جای خودش ثابت است ولی زیارت و عمره اش مطلوبیتش ترتبی است و لذا صحیح است. یا فرض بفرمایید طلبه ای تحصیل را ترک کند و برود زیارت در اینجا با اینکه عصیان کرده زیارتش از باب امر ترتبی صحیح است.

10.مورد بعدی جایی است که در کلام برخی از بزرگان هم آمده، و آن اینکه اگر شخصی بر او واجب اهمی متوجه شده است، بر این شخص واجب است واجب اهم را انجام بدهد مثل اینکه پدر و مادرش نیاز به پرستاری دارند و اگر این فرد پرستاری نکند آنها در معرض خطر قرار می گیرند ولی این شخص حج هم بر او عهده او آمده است، اگر این آقا عصیان کرد و اهم را ترک کرد و رفت برای حج، صحت حج او مبتنی بر قول به ترتب است. چه حج واجب باشد و چه مستحب، البته مرحوم نائینی در بحث حج نظری داشتند و آن اینکه فرمودند چون در حج قدرت شرعی اخذ شده ترتب در آنجا جاری نیست، چون ملاک قابل احراز نیست تا بتوانیم حج را از راه ملاک یا امر ترتبی تصحیح کنیم ولی مرحوم خوئی فرمودند نه در این مورد ما قائل به صحت می شویم زیرا فرقی بین قدرت شرعی و عقلی نیست. لذا مولا به این شخص می گوید اگر اهم را عصیان کردی حج را انجام بده.

11. مورد یازدهم این است که اگر روزه گرفتن تزاحم پیدا بکند با حفظ نفس محترمه، طوری است که اگر این روزه بگیرد نمی تواند وظیفه را انجام بدهد تا شخص را نجات بدهد، نجات این شخص متوقف بر افطار روزه است، در اینجا باید روزه را افطار کند و شخص را نجات بدهد حالا اگر عصیان کرد و روزه را ادامه داد صحت روزه اش منوط است به قول به ترتب، مولا می فرماید وظیفه ات این است که روزه ات را افطار کنی تا بروی شخص را نجات بدهی اما اگر انجام ندادی روزه ات را دادمه بده.

12.مورد آخر این است که اگر زنی مشغول اعتکاف بشود با شرایطی که دارد، و اعتکاف این زن منافی حق زوج باشد، فرض این است که زوج حقش منافات پیدا کرده با اعتکاف این زن، وظیفه این زن این است که حق زوج را بجا بیاورد و اعتکاف نکند، اما اگر عصیان کرد و به اعتکاف رفت و اعمال آن را انجام داد، صحت اعتکاف و اعمال آن مبتنی بر قول به ترتب است، یعنی مولا به این زن می گوید وظیفه ات این است که حق زوج را ادا کنی اما اگر عصیان کردی اعتکاف بکن.

این موارد نمونه هایی از تطبیقات و ثمرات بحث ترتب بود که عرض کردیم البته بحث ترتب در ابواب مختلف فقهی اثر دارد و ما اینها را به عنوان نمونه عرض کردیم. الحمدلله رب العالمین.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo