< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1400/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مسألة الضد /ترتب/تنبیهات ترتب

 

بحث در تنبیهات ترتب بود. به آخرین تنبیه رسیدیم و آن این است که وضو گرفتن با آب غصبی، وضو گرفتن با آب مباحی که در ظرف غصبی است، وضو گرفتن با آب مباحی که در ظرف طلا و نقره است، آیا وضو در اینجاها را می شود با امر ترتبی تصحیح کرد؟ بگوییم اگر این آقا عصیان کرد و با آب غصبی وضو گرفت صحیح است، اول مولا می گوید عصیان نکن اما اگر عصیان کردی وضو شما صحیح است، یا در جایی که ظرف غصبی است، مولا بگوید که شما از ظرف غصبی استفاده نکن، اما اگر استفاده کردی وضو یا غسل را انجام بده، یا اگر ظرف طلا و نقره باشد مولا بگوید اگر عصیان کردی و از ظرف طلا یا نقره استفاده کردی وضو را انجام بده، امر ترتبی باشد به عبادت آیا این امر ترتبی مصحح عمل عبادی واقع می شود یا نه؟

بررسی فرع اول از مساله

جایی که با خود آب غصبی می خواهد وضو بگیرد، آقای خوئی می فرمایند [1] که ما چه قائل به امکان ترتب بشویم و چه قائل به امتناع آن بشویم وضو در این فرض صحیح نمی باشد، امر ترتبی در اینجا نمی آید، چون معنا ندارد یک حرام خود ماموربه باشد، چون فرض این است که خود همان تصرف وضو است، یعنی وقتی که آب را برمی دارد و می ریزد به صورت خود این غصب است، این عمل محرم معنا ندارد از راه ترتبی درست بشود، بگوید این غصب را در صورت انجام برای شما واجب یا جایز می کنم، معنایش این است که بگویند خمر نخور اگر خوردی اشکال ندارد، این معنا ندارد، نمی شود رفع حرمت را منوط به خود فعل حرام کنند، اگر انجام دادی برای شما واجب است. پس در جایی که خود تصرف در آب غصب است معنا ندارد مولا جایزش کند، پس در جایی که خود وضو تصرف حرام است چنین تصرفی نمی تواند ماموربه واقع بشود امر ترتبی در اینجا معنا ندارد. این صورت اول روشن است، البته این صورت یک بحثی دارد که ان شاءالله در بحث اجتماع امر و نهی خواهد، وضو با آب غصبی یکی از موارد اجتماع امر و نهی است که امر و نهی در اینجا جمع می شوند، اگر کسی قائل به جواز اجتماع قائل شد و گفت عنوان ها جداست، عنوان غصب و وضو از هم جدا هستند، اگر قائل به جواز اجتماع شد ممکن است از آن راه یک بحثی پیش بیاد که آیا این عبادت صحیح است یا صحیح نیست، کما اینکه فرموده اند «و من جوزه صححها»، فعلا ما از راه ترتب می خواهیم بگوییم این صورت درست نمی شود.

بررسی فرع دوم از مساله

جایی است که خود آب مباح است ولی ظرف غصبی است، مثلا شخصی آب خودش را در ظرف غصبی ریخته است، آیا می تواند با این آب وضو یا غسل کند، در اینجا دو صورت اصلی دارد:

1.یک وقت طوری است که وضو گرفتن با این ظرف ملازم با تصرف در ظرف است، عرف آن را تصرف در ظرف می داند، مثل اینکه می خواهد وضو ارتماسی بگیرد یا غسل ارتماسی کند، در همان آنی که دارد وضو می گیرد یا غسل می کند همزمان دارد تصرف در ظرف هم می کند، در چنین صورتی حکم می شود به اینکه امر ترتبی نمی آید زیرا امر ترتبی حرام را با حفظ حرمتش واجب یا جایز نمی کند، زیرا فرض این است که چنین تصرفی غصب است و حرام، کسی که می خواهد غسل ارتماسی کند در اینجا قطعا تصرف است و امر ترتبی نمی آید. پس یک وقت وضو در آن آب که در ظرف غصبی است تصرف در ظرف است اینجا قطعا امر ترتبی راه ندارد.

2.اما فرض دوم این است که می خواهد اول آب را از ظرف بردارد و بعدا وضو یا غسل کند، اینجا حکم چیست؟ اینجا هم دو صورت دارد:

اول: یک وقت یکدفعه آبی را بر می دارد که به مقدار وضو است یکدفعه مقداری بر می دارد که برای وضو گرفتن کافی است، اگر دفعتا بردارد اگر آب منحصر نباشد در آن آبی که برداشته، آب دیگری هم هست در اینجا قطعا وضویش صحیح است و وظیفه اش هم وضو بوده اصلا، چون فرض این است که نوبت به تیمم نمی رسد و فاقد الماء نیست آب حلال و مباح دیگری هم وجود دارد، پس آب را اگر یکدفعه برداشت برای وضو و یا غسل، در اینجا وضو یا غسلش صحیح است، اما اگر آب منحصر در همان آبی است که از درون ظرف غصبی برداشته در اینجا می گوییم که وظیفه اش از اول تیمم بوده است، ولی حالا که آب را از ظرف برداشته و عصیان کرده امر ترتبی به وضو می آید، و باید وضو بگیرد، پس در این صورت فرق کرد که آب منحصر باشد و یا نباشد، ولی در هر دو صورت وضویش صحیح است.

پس در جایی که آب را یکدفعه بردارد چه منحصر باشد و چه منحصر نباشد وضویش صحیح است فقط فرق شان این است که در صورت عدم انحصار، از اول وظیفه اش وضو بوده است ولی این آقا با سوء اختیار، مقدمه حرام را مرتکب شده است، اما در صورت انحصار وظیفه اش از اول تیمم بوده ولی حالا که وظیفه اش را انجام نداده باید وضو بگیرد و وضویش هم صحیح است. این مورد منحصر بودن نظیر این است که کسی از زمین غصبی رد بشود و کسی را از غرق شدن نجات دهد، یعنی اگر عصیان کرد و آب از ظرف برداشت آن موقع امر ترتبی به وضو می آید زیرا واجد آب است.

پس محل بحث برمی گردد به جایی که مقدمه یک فعل واجب حرام است، آن وقت یا مقدمه منحصر است یا غیر منحصر، اگر غیر منحصر باشد مثل کسی که با خودرو غصبی به حج می رود در حالی که می توانست با خودرو غیر غصبی برود در اینجا باید حج را انجام بدهد البته گناهی هم کرده است، بخلاف جایی که منحصر است مثلا نمی تواند حج برود مگر با این خودرو غصبی که الان اینجا است، در اینجا می گوییم وظیفه این آقا حج نیست ولی اگر عصیان کرد و با خودرو غصبی رفت باید حج را هم انجام بدهد و وجوب حج به گردنش می آید.

مثال وضو هم در اینجا هم همین طور است. پس فرق گذاشتیم بین جایی که مقدمه حرام منحصر باشد که در اینجا می گوییم واجبی متوجه مکلف نیست بخلاف جایی که مقدمه منحصر نیست که واجب از اول متوجه او هست و در صورت انجام مقدمه حرام، گناه و عصیان هم نموده است. به هر حال وضو و غسل این آقا در صورت منحصر و غیر منحصر بودن در هر دو صورت صحیح است.

دوم: یک وقت هم آب را یکدفعه بر نمی دارد بلکه تدریجا بر می دارد، شیئا فشیئا بر می دارد مثلا یک مشت بر میدارد صورت را می شوید یک مشت بر میدارد دست را می شوید و هکذا، اینجا آیا این وضو وغسل با امر ترتبی صحیح می شود یا نه؟

مرحوم نائینی و برخی از بزرگان فرموده اند وضو در اینجا صحیح نیست[2] ، اگر آب را یکدفعه بر می داشت صحیح بود ولی در اینجا که آب را تدریجا برداشته است حکمش بطلان است، امر ترتبی در اینجا جاری نیست تا وضویش را تصحیح کند چرا؟ زیرا از آیه وضو استفاده می شود وجدان الماء موضوع است، باید آب را دارا باشد تا امر به وضو بیاید، از قرینه مقابله که فرمود ﴿فلم تجدوا ماء فتیمموا﴾ می فهمیم که اگر واجد آب باشد وظیفه اش وضو است واجد نباشد وظیفه اش وضو نیست، فرض هم این است که مکلف با برداشتن یک مشت آب واجد آب نمی شود، زیرا وضو با یک مشت آب قابل انجام نیست، پس چون واجد آب نیست، وظیفه اش تیمم است و امر به وضو متوجه این آقا نخواهد بود، چه زمانی امر وضو به او متوجه می شود زمانی که واجد آب باشد، این آقا با یک مشت واجد آب نمی شود. این بیان مرحوم نائینی و برخی از بزرگان است.

در مقابل ایشان مرحوم خوئی می فرماید وضویش صحیح است [3] چرا؟ زیرا اگر مراد از واجد الماء بودن این است که اول وضو باید واجد آب باشد برای تمام وضو، باید برای وضو آب کافی را از اول داشته باشد، فرمایش شما صحیح می شد اما مراد از وجدان الماء وجدان تدریجی است، مثال هایی ذکر می کنند، می فرمایند شمای نائینی به این مثال ها توجه کنید خودتان تصریح خواهید کرد که وجدان تدریجی کافی است و نیازی به وجدان دفعی نیست، میفرمایند شما فرض کنید در جایی هستید که ظرفی در اختیارتان نیست، آب از زمین می جوشد ولی یک مقداری می جوشد ولی به مقدار یک مشت می جوشد اگر شما بردارید دوباره می جوشد و جایش پر می شود، این آقا یک مشت برمی دارد و صورت را می شوید، دوباره جایش پر می شود، دوباره مکلف آن را برمی دارد و دستش را می شوید، و هکذا، ایشان سوال می کند که در اینجا وضو بر این شخص واجب است یا نه، می فرمایند نمی توانید بگویید واجب نیست و وظیفه اش تیمم است، یا مثال می زنند به جایی که یک مقداری برف وجود دارد که کم کم آب می شود، یا مثال سوم را می گویند که کسی دارد غسل می کند و در ابتدا آب فقط برای شستن سرش کفایت می کند، ولی می داند اگر آب مذکور را مصرف کند یک کسی هست که دوباره برایش آب بیاورد، در همه این مثال ها ما نمی توانیم بگوییم این چنین افرادی واجد الماء نیستند و عنوان واجد الماء برای آنها صدق نمی کند، بلکه در همه این مثال ها وضو و غسل صحیح است و دلیلی بر عدم وجوبش نیست تا بگوییم تیمم واجب است. نمی توانیم ملتزم بشویم وضو و غسل بر آنها واجب نیست بلکه تیمم واجب است، چنین چیزی را نمی توانیم ملتزم بشویم.

ایشان می فرمایند که اصلا ما در بحث قدرت گفتیم که قدرت به نحو شرط متاخر اخذ شده است برای صحت امر ترتبی، لذا یک کسی اگر شروع کرد به نماز و خدای نخواسته در وسط نماز سکته کرد و مرد معلوم می شود نماز از اول بر او واجب نبوده و یا یک خانمی دارد نماز می خواند اگر در وسط آن خون حیض دید معلوم می شود که نماز از اول بر او واجب نبوده است، لذا قضا هم ندارد.

پس قدرتی که در واجبات اخذ شده به نحو قدرت تدریجی است یعنی از اول مولا امر می کند به جز اول و می گوید نماز را از تکبیرة الاحرام تا سلام آن انجام بده ولی این امر مشروط به قدرت است آن هم قدرتی که به تدریج در شمای مکلف ایجاد بشود. پس قدرت از اول به نحو تدریجی در واجبات تدریجیه اخذ شده نه به صورت کامل. در ما نحن فیه هم همینطوری است وقتی قدرت تدریجی را شما ملاک دانستید به نحو شرط متاخر، امر می شود به این آقا که وضو بر شما واجب است در صورتی که تدریجا قدرت پیدا کنی، و فرض هم این است که در وضو که مشت مشت آب بر می دارد و وضو می گیرد قدرت تدریجی دارد، این آقا واجد الماء است وقتی واجد شد امر به وضو هم می آید.

اصلا در امور تدریجیه ممکن است که بگویند باید قدرت به صورت کامل و تام وجود داشته باشد، در امور تدریجیه همواره قدرت تدریجی و به نحو شرط متاخر است، و لذا مولا امر ترتبی می کند و می گوید از این ظرف استفاده نکن و مشت مشت بر ندار ولی اگر برداشتی وضو بگیر، و لازم نیست که آب را یکجا بردارد و همان مشت مشت برداشتن قدرت بر وضو را پیدا می کند.

پس با این بیان مرحوم خوئی می فرماید در مواردی که ظرف غصبی است ولی آب مباح است در اینجاها اگر به تدریج آب بردارد اینجا امر ترتبی به وضو می آید، البته عقاب عصیانش هم بجای خودش ثابت است. این اشکال خوئی بر نائینی است.

مرحوم شهید صدر بر خوئی اشکال کرده اند و فرموده اند که فرمایش ایشان از حیث ثبوتی صحیح است زیرا می توانیم فرض کنیم که مولا می تواند چنین امری داشته باشد مشروط بر قدرت تدریجی، ولی از لحاظ اثباتی صحیح نیست زیرا ظاهر آیه که فرموده واجد آب باشد این است که از اول آب کافی برای همه وضو داشته باشد، لذا با یک مشت آب، واجد آب برای وضو نمی شود و وظیفه اش تیمم است.

اگر چنین ظهوری از آیه برداشت کنیم نمی توانیم از نظر مقام اثبات با مرحوم خوئی همراه بشویم، ولی مرحوم خوئی چون نقض های محکمی دارند می فرمایند در موارد نقض باید بگویید وظیفه اش تیمم است در حالی که نمی توانید ملتزم بشوید ولذا این فرمایش خوئی مخصوصا با آن بیان فنی که داشتند که قدرت به نحو شرط متاخر اخذ می شود در همه واجبات تدریجیه، و چاره ای جز این نداریم، لذا با این بیان ایشان قائل به صحت وضو می شویم، مشروط بر اینکه مشت دوم و سوم را ادامه بدهد و بردارد و وضو بگیرد.

این تمام کلام در مساله وضو گرفتن با آب غصبی یا وضو گرفتن با آب مباحی که در ظرف غصبی است، می باشد اما بقیه بحث ها هم خواهد آمد.

 


[1] محاضرات‌ في ‌الأصول، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج3، ص186..بقیه موارد آدرس داده نشد به خاطر کفایت همین آدرس

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo