< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1400/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اوامر/ترتب /ادله ترتب - مقدمات مرحوم نائینی

 

بحث در مقدمه سوم بود [1] ، ما این مقدمه را عرض کردیم به جهت اینکه کلام مرحوم نائینی درست نقل شده باشد، اگرچه مرحوم نائینی فرموده دخیل در اصل مطلب نیست دفع اشکالات است، ولی برخی مثل امام خمینی می فرمایند مهم ترین مقدمه همین مقدمه سوم است.

به جهت اهتمامی که حضرت امام راجع به این مقدمه سوم کرده اند ما این مقدمه را دوباره توضیح می دهیم، به بیان مختصر در مقدمه سوم مرحوم نائینی در صدد این هستند که بفرمایند که اگر شرط عصیان اهم، که شرط وجوب مهم است، این را اگر ما به صورت شرط مقارن در نظر بگیریم، نسبت به وجوب مهم، اشکال واجب تعلیقی و شرط متاخر پیش نمی آید، اگر ما عصیان اهم را به صورت شرط مقارن بگیریم این دو اشکال پیش نمی آید، ایشان می فرمایند برای رفع این دو اشکال ما قائل می شویم که عصیان اهم به صورت شرط مقارن برای وجوب مهم است.

ما شرط تکلیف را با خود خطاب تکلیف، با واجب که همان امتثال است این ها را همزمان می دانیم، اگر همزمان نمی دانستیم آن دو اشکال پیش می آمد، ما اینها را همزمان می دانیم لذا آن دو اشکال هم بر ما وارد نمی شود، یعنی ما شرط تکلیف و تکلیف و امتثال تکلیف را تحقق شان را در یک زمان می دانیم، پس تعلیق پیش نمی آید زیرا تعلیق در صورتی است که وجوب جلوتر باشد و بعدا واجب بیاید، تکلیف اول بیاید امتثالش بعدا بیاید، مثل وجوب ماه رمضان که در شب می آید و واجب اول فجر می آید، چرا فرموده اند به صورت تعلیقی باشد برای اینکه مهیا بشود برای روزه، مثلا اگر غسل لازم است غسل کند و... باید وجوب جلوتر بیاید که مقدمات مفوته را جلوتر انجام بدهد. یکی از راه های تصحیح مقدمات مفوته این بود که از راه واجب تعلیقی وارد بشویم و بگوییم وجوب فعلیت یافته و واجب بعدا می آید، البته راه های دیگری هم ذکر کرده اند.

برخی این راه را قبول نکردند و گفتند وجوب تعلیقی محال است، از جمله مرحوم نائینی بودند که واجب تعلیقی را قبول نکردند. در بحث واجب تعلیقی بیانِ راه های دیگر گذشت.

ایشان می فرمایند اگر ما ملتزم بشویم که عصیان اهم شرط مقارن است برای وجوب مهم، اینجا وجوب تعلیقی پیش نمی آید چرا؟ برای اینکه ما قائل هستیم وجوب و واجب تحقق شان هم زمان است، واجب همزمان است با امتثال، همچنین شرط هم همزمان است با وجوب و واجب، مشکل وقتی پیش می آید که شما همزمانی این سه تا را قبول نکنید و بگوید وجوب اول می آید و واجب بعدا می آید، تا وجوب نیاید امتثالش نمی آید، بین وجوب و امتثال فاصله وجود دارد، اگر این را بگویید چون امتثال مهم هم همزمان با عصیان است، پس اینجا شرط متاخر پیش می آید، چون امتثال متاخر از خود وجوب است، و عصیان هم همزمان با امتثال است، اینجا لازم می آید قول به واجب تعلیقی و شرط متاخر، اگر همزمانی را نپذیرید باید این دو محذور را بپذیرید. فرض ما این است که امتثال و عصیان همزمان اند.

بنابراین شرط واجب مهم آمد و از خودش متاخر شد، شرطش عصیان بود، متاخر از خودش شد چون همزمان با امتثال صورت می گرفت، امتثال هم که بعد از خودش است، پس هم لازم می آید قبول واجب تعلیقی، هم قبول شرط متاخر.

ایشان می فرمایند ما چون قائل به همزمانی هستیم دچار چنین مشکلی نمی شویم. مستشکل آمد گفت در واجبات مضیقه نمی توانیم قائل به همزمانی اینها با هم بشویم، یا تحصیل حاصل لازم می آید یا امر به محال لازم می آید، برای اینکه صوم که واجب مضیق است اگر وجوبش همزمان بیاید، یا این آقا در حال امساک است که تحصیل حاصل است یا اینکه ین آقا امساک ندارد، پس روزه خورده شد دیگر.

ایشان در جواب می فرمایند ما همان شق اول را می گوییم یعنی این آقا در حال امساک است اما امساکش ناشی از همین امر است، لذا تحصیل حاصل لازم نمی آید مثل علت های دیگر، در علت های دیگر که در آنها تحصیل حاصل لازم نمی آید مثل سوزاندن که اثر آتش است، همزمان باهم اند، نه اینکه یک سوزاندن دیگری است که بشود تحصیل حاصل.

بله مکلف باید در واجبات مضیقه از اول و قبل از آن آگاه باشد تا بتواند واجب را همزمان با وجوب امتثال کند، که امر بتواند تاثیر بگذارد پس آگاهی هم جز علت می شود، آگاه باشد که مولا اینطور دستور دارد، قبل از فجر باید آگاه باشد که هنگام فجر وجوب روزه می آید.

فعلیتش همزمان است با زمان امتثال، در فعلیت این را بحث می کنند که آیا فعلیت وجوب با امتثال واجب یکی است از حیث زمان یا نه؟ اگر فعلیت وجوب جلوتر از واجب است این می شود واجب تعلیقی اما اگر فعلیت آن همزمان با زمان امتثال است واجب تعلیقی نیست. در اینجا باید اضافه کنیم برای اینکه همزمانی با هم اتفاق بیفتد باید مکلف عالم به چنین دستوری باشد، تا به محض آمدن وجوب آن را امتثال کند.

پس مرحوم نائینی می فرمایند ما که شرط واجب مهم را عصیان اهم قرار دادیم، لازم نیست که ملتزم بشویم به شرط متاخر و واجب تعلیقی، و لذا از این ناحیه بما اشکالی وارد نخواهد بود. آن بیانی که عرض کردیم. این سه تا تکلیف نقش معلول را دارد نسبت به شرط تکلیف و تکلیف نقش علت را دارد نسبت به امتثال، و اینها هم همه شان همزمان هستند، این همزمانی که ثابت شد دیگر صحبت واجب تعلیقی و شرط متاخر به میان نمی آید. این شد بیان مرحوم نائینی در این قسمت.

پاسخ محقق نائینی به اشکال دیگری

2.بعد می فرمایند با این بیان یک اشکال دومی هم رفع می شود، اشکال دومی که مستشکل مطرح کرده است، این است که ممکن است شما مرحوم نائینی که قائل به واجب تعلیقی و شرط متاخر نیستید عنوان شرط را عوض کنید، بگویید تعقب عصیان، بگویید شرط، خود عصیان نیست تا این دو محذور پیش بیاید، بلکه شرط وجوب مهم تعقب عصیان است.

تعقب عصیان یعنی چی؟ یعنی «کون المکلف ممن یعصي فیما بعد»، این مکلف الان عصیان نکرده ولی انگار در پیشانی اش نوشته شده در بعد عصیان می کند. این یعنی تعقب عصیان. این تعقب عصیان، خود عصیانش حاصل است یا نه؟ نه حاصل نیست، چون فرض این است عصیان بعدا تحقق پیدا می کند، اما عنوان تعقب عصیان محقق است یا نه؟ بله محقق است، وصف تعقب عصیان حاصل است، چون خود عصیان را ما نگرفتیم تا شما بگویید حاصل نشده، عنوان تعقب را ما گرفتیم که حاصل است، وصف تعقب الان هست پس شرط را مقارن کردیم چون خود عصیان را نگرفتیم عنوان تعقب را گرفتیم، عصیان با امتثال، امتثال هم که متاخر است از خود تکلیف، پس شرط متاخر پیش می آید، می فرماید شما مرحوم نائینی که قائل به شرط متاخر نیستید از راه تعقب عصیان جلو بیایید و بگویید شرط خود عصیان نیست که این دو محذور قبلی پیش بیاید بلکه از راه تعقب عصیان بیایید، یعنی مکلف در آینده عصیان می کند. مستشکل می گوید اگر این را بگویید بر می گردد به شرط مقارن، خود تعقب عصیان را بگویید دیگر از شرط متاخر بودن در می آید و می شود شرط مقارن، ولی اشکال دیگر پیش می آید و آن اینکه لازم می آید طلب جمع بین الضدین، این دیگر قابل حل نیست، تعقب عصیان که الان حاصل است، از آن طرف هم امر فعلی به اهم داریم پس مولا همزمان دارد می گوید برو مهم را انجام بده بیا اهم را انجام بده، و این یعنی طلب بین ضدین.

زیرا فرض این است که تعقب عصیان حاصل است، یعنی این شرط امر مهم است، وقتی این فعلی بود، از طرف دیگر هم اهم فعلیت دارد، پس هر دو جمع می شوند، تعقب یک وصف فعلی است و شرط فعلیت امر مهم است، مستشکل می گوید چون عصیان صورت نگرفته اگر صورت می گرفت یکی از ظرف ها خالی می شد؛ و مولا امر به مهم می کرد، ولی هنوز عصیان صورت نگرفته و تعقب عصیان است و ظرف خالی نشده مولا همزمان دارد دستور می دهد برو اهم را انجام بده، و چون تعقب عصیان است بیا مهم را انجام بده، اشکال بر مرحوم نائینی می کند.

ایشان می فرماید که اولا ما نیازی نداریم که تعقب عصیان را شرط بدانیم ما خود عصیان را شرط می دانیم و مشکل متاخر را حل کردیم، و عصیان را شرط مقارن می دانیم. پس نیازی به این نداریم تا شما اشکال کنید و بگویید لازمه اش جمع بین ضدین است.

بعبارت دیگر هنوز به مرحله عصیان نرسیده همزمان که می خواهد به مهم امر صادر کند می بیند که هنوز صورت نگرفته ولی می بیند تعقب عصیان الان صدق می کند، لذا این را شرط امر مهم قرار می دهد.

مستشکل می گوید این مشکل شرط متاخر را حل می کند و شرط امر مهم را مقارن می کند لکن اشکال جمع بین ضدین پیش می آید که قابل حل نیست مرحوم نائینی می گوید ما به تعقب عصیان نیازی نداریم ما مشکل را از طریق خود عصیان حل کردیم زیرا آن را شرط مقارن قرار دادیم.

بخلاف اینکه خود عصیان را شرط بدانیم، بله خود عصیان بود ظرف را خالی می کرد و برای مکلف قدرت ایجاد می کرد و می توانست تکلیف را انجام دهد ولی الان که تعقب عصیان است هنوز ظرف خالی نشده است، و مکلف هم یک قدرت دارد و در اینجا که مولا می گوید مهم را انجام بده چون شرطش که تعقب است حاصل است و هم می گوید اهم را انجام بده چون مطلق است لذا طلب جمع بین ضدین پیش می آید، که محال است.

نائینی می گوید ما نیاز نداریم تعقب عصیان را شرط قرار بدانیم، اشکال شما را که واجب تعلیقی و شرط متاخر بود رفع کردیم، و در ثانی اگر تعقب عصیان را هم شرط بدانیم باز طلب جمع بین ضدین پیش نمی آید، چرا؟ برای اینکه تعقب عصیان کی صدق می کند، وقتی عصیان بعدا بیاید، الان تعقب عصیان است می شود یک دستوری نسبت به مهم صادر بشود، دستور به اهم هم که هست، دستور ها همزمان می شوند، و این همزمانی دستورها مشکلی ایجاد نمی کند چون تعقب عصیان را در مهم فرض کرده این با اهم مزاحم نخواهد بود چون در مهم فرض شده تعقب عصیان شرط است، ولی هنوز عصیان نیامده، بعبارت دیگر خواستنش فعلی است ولی در مقام عمل تضاد پیش نمی آید چون قید عملی این است که تعقب عصیان باشد، بخواهد این را امتثال بکند امتثالش مقید به قیدی است که رافع تضاد است.

بله این خطاب ها همزمان می شوند ولی این اشکالی ندارد، در ترتب همه قبول دارند که دو تا خطاب همزمان هستند اما اینکه طلب جمع بین ضدین در مقام عمل است، نه، در مقام عمل نیست، لذا طلب جمع پیش نمی آید، چون می گوید به شرط تعقب عصیان برو دستورات را انجام بده، در مقام امتثال مقید به تعقب عصیان است یعنی عصیان محقق شد شما بیان مهم را انجام بده پس این عملا طلب بین ضدین نخواد بود. بله خطابش فعلی است ولی این خطاب در عمل تضادی پیش نمی آورد.

برای اینکه مطمئن بشویم که از ایشان چیزی کم نگفته ایم عیارت ایشان را می خوانیم:

أوّلا: انّه لا موجب لجعل الشّرط هو العنوان الانتزاعي و وصف التّعقب إلّا بناء على اعتبار سبق التّكليف آناً ما مع عدم القول بالشّرط المتأخّر، فيستقيم ح ان يكون الشّرط هو الوصف الانتزاعي، لأنّ المفروض انّ خطاب المهمّ لا بدّ ان يكون قبل زمان امتثاله و هو زمان عصيان الأهمّ، و لا يمكن ح ان يكون نفس العصيان شرطا، لاستلزامه الشّرط المتأخّر، فلا بدّ ان يكون الشّرط هو العنوان الانتزاعي. إلّا انّه قد تقدّم فساد المبنى، و ان تقدير سبق التّكليف بلا موجب بل مستحيل. و حينئذ لا يتمّ جعل الشّرط هو العنوان المنتزع، بل يكون الشّرط هو نفس العصيان، و قد اعترف انّه بناء على ذلك لا يلزم طلب الجم

و ثانيا: لو فرض انّ الشّرط هو الوصف الانتزاعي فلا يلزم أيضا طلب الجمع، لأنّ الوصف انّما انتزع من العصيان الّذي هو زمان خلوّ المكلّف عن الأهمّ، فمعنى كونك ممّن تعصي: كونك ممّن تخلو عن فعل الأهمّ. و مع ذلك كيف يلزم طلب الجمع؟

و مجرّد اجتماع الخطابين في زمان و فعليّتهما بتحقق شرطهما لا يقتضى إيجاب الجمع، بل انّ أساس التّرتب انّما هو على اجتماع الخطابين في زمان، فغاية ما يلزم من أخذ الشّرط الوصف الانتزاعي هو اجتماع كلّ من خطاب الأهمّ و المهمّ في زمان واحد، و هذا ممّا لا محيص عنه في الخطاب التّرتّبي. بل لو أخذ نفس العصيان شرطا فلا بدّ ان يؤخذ على وجه يجتمع فيه كلّ من خطاب الأهمّ و المهمّ، و ذلك بان يكون الشّرط هو التّلبس بالعصيان الّذي يكون خطاب الأهمّ في حاله محفوظا، لا تحقّق العصيان بمعنى الانقضاء و المضي الّذي يكون خطاب الأهمّ عنده ساقطا، لسقوط كلّ خطاب بعصيانه.[2]

اما عبارتش در اجود التقریرات:

(ثم انه) لو تنزلنا عما اخترناه و التزمنا بكون وصف التعقب بالعصيان شرطا لفعلية خطاب المهم المتقدم على زمان امتثاله‌ لما استلزم ذلك طلب الجمع بين الضدين كما توهم بداهة ان عنوان التعقب بالمعصية انما ينتزع من المكلف بلحاظ تحقق عصيانه في ظرفه المتأخر فإذا فرض وجود المعصية في ظرفها و كون التعقب بها شرطا لخطاب المهم فيكون الحال فيه بعينه الحال في فرض كون نفس العصيان شرطاً لطلب المهم بلا تفاوت بينهما أصلا و عليه فلا يكون اجتماع الطلبين كذلك في زمان واحد مستلزماً لطلب الجمع بين المتعلقين كما توهم‌.[3]

خلاصه فرض تعقب عصیان اشکالی ندارد مولا اگر آن را اعتبار کند صحیح است. مثلا اگر فردایی باشد امروز مقدم بر فرداست، وصف تقدم را الان دارد نه اینکه بگوییم فردا باید بیاید و محقق شود تا مقدم بودن امروز فعلی شود، نه مقدم بودن امروز فعلی است و لو فردا هنوز نیامده باشد البته بشرط اینکه فردایی در کار باشد، اگر فردا در کار بود عنوان تعقب هم فعلی است.

پس مرحوم نائینی با همزمانی شرط وجوب و وجوب و واجب، اشکالی را که درباره شرط مهم شده بود این اشکال را رفع کردند، لذا چه بگوییم شرط عصیان به صورت شرط مقارن است، یا بگوییم به صورت تعقب است، فرق ندارد و اشکالی به ما وارد نمی شود.

بیان نظر استاد در مقام

ما در اینجا به صورت مختصر عرض می کنیم اینکه مرحوم نائینی فرمودند ما واجب تعلیقی را قبول نداریم ما عرض می کنیم این در جای خودش بحث شده که واجب تعلیقی و شرط متاخر اشکالی در آن نیست..

در واجبات تدریجیه لا محاله باید ملتزم به این دو تا بشویم، مثل نماز و روزه، وجوب نماز از اول تکبیره الاحرام تا سلام وجوبش کلا با هم می آید امر می گوید کل نماز را انجام بده، انجام کل نماز مشروط است به اینکه در وسط و در آخر هم مکلف قدرتش ادامه پیدا کند و بتواند انجام دهد. در روزه هم همین طوری است که باید شرائط تکلیف را داشته باشد، در واجبات تدریجی ما ناچاریم که قائل بشویم به واجب تعلیقی چون وجوبش از اول می آید نه اینکه لحظه به لحظه می آید. وجوب به صورت کلی می آید حال آنکه اجزا بعدی متوقف اند بر اینکه شرائطش وجود داشته باشد پس وجوب الان آمد و واجب بعدا می آید. و متوقف است بر شرط متاخر که همان قدرت در لحظات و ساعات بعد است وجوب که الان آمد مشروط بر شرط متاخر است.

پس در واجبات تدریجی ما واجب تعلیقی و شرط متاخر را قبول می کنیم البته مرحوم نائینی یک راه های دیگری طی می کنند که در جایش بحث شده.

بنابراین نیازی نیست به توجیهات نائینی چون واجب تعلیقی و شرط متاخر ممکن است، و ما عصیان را به صورت شرط متاخر در نظر می گیریم، اولا

نکته دیگر در عنوان تعقب است، از نظر تصویر اشکال ندارد لی از نظر مقام اثبات دلیل بر این نداریم که عنوان تعقب شرط باشد، درست است که جمع بین ضدین لازم نمی آید ولی دلیل بر اشتراط تعقب عصیان نداریم. خود عصیان شرط است، المکلف المعقب بالعصیان، یا ممن یعصی، یا اذا کنت ممن یعصي... از این عنوانها ما نداریم. والحمدلله ربّ العالمین.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo