< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1400/06/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اوامر/بحث ضد /تصحیح عبادت از راه امر به طبیعت

 

بحث در این مساله بود که شیخ بهایی فرموده ثمره ای که مشهور برای مساله ضد بیان کرده است، صحیح نیست و این مساله ثمره ای در بر ندارد. ثمره ای که مشهور ذکر کرده اند این بود که اگر ما قائل به اقتضا بشویم حکم می کنیم که عمل مزاحم با مامور به باطل است زیرا مورد نهی واقع شده است ولی اگر اقتضا را نپذیریم، دیگر عما عبادی مضاد باطل نیست. اما مرحوم شیخ بهایی فرموده که این عمل مزاحم با ماموربه علی کل حال باطل است چرا؟ زیرا عمل عبادی مزاحم امری از جانب مولی ندارد، و عبادت اگر بخواهد صحیح واقع شود نیاز به امر مولی دارد تا مکلف قصد امر امتثال آن را داشته باشد، و وگرنه باطل است و تقرب و عبادت حاصل نمی شود. اینکه امر ندارد به دلیل این است که مولی امر به ضد ماموربه نمی کند در یک زمان واحدی.لذا ثمره ای در کار نیست ثمرهظاهر نمی شود چه ما قائل به اقتضا باشیم و چه نباشیم.

در اینجا اشکالاتی به این نظر شیخ بهایی وارد شده است یا به تعبیر دیگر جواب هایی به اشکال او داده شده است:

1.یک جواب را مرحوم آخوند دادند که بحثش گذشت.

2. یک جواب را مرحوم محقق ثانی دادند که خلاصه اش این است که ایشان از راه امر به طبیعت می خواستند امر به فعل مزاحم را تصحیح کنند و بگویند چنین عبادتی و لو اینکه با ماموربه مزاحم است صحیح است و باطل نیست.

بعد گفتیم که مرحوم نائینی به ایشان اشکال کرده اند که این کلام با توجه به مبنای مشهور در شرطیت قدرت برای تکلیف درست است، زیرا مشهور شرطیت قدرت را از باب حکم عقل می داند.

اما بنا بر مبنای ما کلام ایشان درست نیست و اشکال مرحوم بهایی به حال خود باقی است. مبنای ما این است که از نفس خطاب شرطیت قدرت را می فهمیم، چطور؟ به این بیان که خطاب بعث است و بعث مولی در جایی ممکن است که انبعاث مکلف ممکن باشد، در محل بحث انبعاث مکلف به عمل عبادی مزاحم با ماموربه ممکن نیست، زیرا جمع بین ضدین محال است پس عمل مزاحم امر ندارد و حرف شیخ بهایی درست می شود نه حرف مرحوم محقق.

برخی از بزرگان به کلام ایشان اشکالاتی وارد کرده اند، مرحوم امام اشکال کرده اند، مرحوم خوئی هم اشکال کرده اند، اشکال مرحوم امام را گفتیم، و از اشکالات مرحوم خوئی هم دو تا را به طور مفصل بیان کردیم اما اشکال سوم تتمه یا توضیحش باقی ماند، اشکال سوم مرحوم خوئی به مرحوم نائینی این بود که:

طبق مبنای شما (نائینی) نمی شود دو امر مطلق از جانب مولی داشته باشیم تا امر به طبیعت تعلق بگیرد و عمل مزاحم تصحیح شود، چرا؟ چون شما واجب تعلیقی را قبول ندارید، می گویید وجوب و واجب همیشه فعلیت شان باهم است و ما واجبی به اسم واجب تعلیقی نداریم، مثلا نمی شود وجب روزه سرشب فعلیت داشت باشد ولی واجب موقع فجر فعلیت پیدا کند. وقتی چنین است، زمانی که مکلف انقاذ غریق را ترک می کند، و می خواهد نماز بخواند، این نماز که امر ندارد، شما می گویید به خاطر افراد دیگر نماز که با انقاذ غریق تزاحم ندارد به طبیعت امر کند، می گوییم الان که واجب نیامده است و وجوب هم نمی تواند فعلیت پیدا کند، چون تمام افراد عرضیه نماز در زمان تزاحم با ماموربه انجامش محال است، بله افراد طولی آن در زمان بعد از زمان ماموربه، قابل امتثال است، ولی افراد عرضی عمل مزاحم با ماموربه قابل امتثال نیست چون لازمه اش جمع بین ضدین است، بله اگر شما واجب تعلیقی را بپذیرید می شود به اعتبار افراد دیگر عمل مزاحم که در زمان دیگری غیر از زمان ماموربه قابل امتثال اند امر به طبیعت را تصحیح کنید به این بیان که عمل مزاحم(نماز) وجوبش فعلیت دارد ولی افراد واجب آن بعد از امتثال ماموربه (انقاذ غریق) یا ساقط شدن آن فعلیت پیدا می کنند و واجب می شوند، ولی مشکل این است که شما واجب تعلیقی را قبول ندارید، لذا بنا بر مبنای مشهور هم شما نمی توانید امر به طبیعت را درست کنید و قائل به صحت عمل مزاحم با ماموربه شوید.[1]

بنابراین هیچ کدام از افراد عرضیه عمل مزاحم که در عرض ماموربه اند قابل امتثال نیستند تا به خاطر آن امر به طبیعت تصحیح شود مگر بنا بر پذیرش واجب تعلیقی. نمی توانید بگویید به اعتبار افراد طولیه عمل مزاحم امر به طبیعت قابل تصحیح است، زیرا واجب تعلیقی را قبول ندارید. این اشکال هم تمام شد.

بیان اشکال استاد سبحانی بر محقق ثانی

تاکنون اشکالات دیگران بر کلام محقق ثانی و همچنین کسانی که از او دفاع کردند را بیان کردیم. الان به اشکالات جناب استاد سبحانی می پردازیم.

می فرمایند که شما (محقق ثانی) امر به طبیعت را فعلی می دانید یا انشائی می دانید؟ الان که مکلف انقاذ غریق را ترک کرده و مشغول عبادت شده است، می فرمایید چون امر به طبیعت وجود دارد پس عمل مزاحم صحیح است، می گوییم این امر به طبیعت انشائی است یا فعلی؟ امر به طبیعت به سه صورت متصور است:

1.اگر بگویید امر به طبیعت انشائی است می گوییم جنین امری که عبادت را درست نمی کند، مکلف باید بگویید خدایا من به خاطر امر فعلی تو این عبادت را انجام می دهم، امر انشائی که عبادت را تصحیح نمی کند.

2. اگر بگویید امر به طبیعت فعلی است ولی واجب استقلالی است به این بیان که مولی می گویید نماز بخوان و به آن امر می کند لکن می گویید نماز بعد از انقاذ غریق را بخوان، یعنی اول وقت امر فعلی به طبیعت است ولی واجب استقلالی است، اگر این را بفرمایید، این هم بدرد نمی خورد، برای اینکه واجب که هنوز فعلی نشده است چطور آن را انجام بدهد پس فایده ندارد، زیرا ملکف می خواهد ماموربه را ترک کند و به سراغ انجام عبادت مزاحم برود و این در حالی است که عمل مزاحم استقبالی است و هنوز واجب نشده است.

3. اگر بگویید هم وجوب فعلی است و هم واجب فعلی است، مستلزم امر به ضدین است و این هم محال است، و مولی حکیم به چنین چیزی امر نمی کند.[2]

بنابراین امر به طبیعت در اینجا مشکل را حل نمی کند و اشکال شیخ بهایی به حال خودش باقی است و با این بیان شما دفع نشد.

جواب از اشکال استاد سبحانی دام ظله

عرض می کنیم که ما شق دوم را انتخاب می کنیم یعنی وجوب فعلی است و واجب استقبالی است، وقتی وجوب فعلی شد اثر دارد و باعث تصحیح عمل مضاد می شود، وجوب که فعلی شد می توانید آن را قصد کنید و همین برای امتثال عمل مضاد کافی است، «الانطباق قهري و الإجزاء عقلی»، همین که مولی اول وقت گفت من نماز می خواهم و لو نماز نیم ساعت بعد را، نمازی که در وقت ماموربه نمیباشد، نماز منطبق بر عمل مزاحم هم می شود قهرا، اجزاء هم عقلا صحیح است. عرض می کنیم که شمای استاد که قائل به واجب تعلیقی هستید و ن را قبول دارید، اگر این شق دوم را بپذیرید، شما می توانید بیان مرحوم محقق ثانی را بپذیرید و ظاهرا اشکالی هم در کار نیست. این نظر ما راجع به کلام استاد.

بیان یک تنبیه مهم

ما گفتیم ثمره بر دو مورد منطبق است:

1.در جایی که دو واجب وجود داشته باشد که یکی از آنها موسع و آن دیگری مضیق باشد. مثل ازاله نجاست و خواندن نماز، ازاله واجب مضیق است و نماز واجب موسع است. در این مورد اگر مکلف ازاله را ترک کند و نماز را بجا آورد آیا نماز او باطل است یا خیر. بنا بر قول به اقتضا باطل است.

2. در جایی که دو واجب وجود داشته باشد و هر دو مضیق باشند درحالی که یکی از آن دو اهم و آن دیگری مهم باشد. حال بحث می شود که اگر مکلف امر به اهم را رها کند و امر مهم را امتثال کند، عملش باطل است یا خیر؟ بنا بر قول به اقتضا عملش باطل است. مثل کسی که نماز ظهر و عصر را رها کند و مشغول نماز آیات شود. یا مثل کسی که غریق را رها کرده و نماز می خواند.

این بیان مرحوم محقق که می خواست عبادت را تصحیح کند، فقط می تواند مورد اول را تصحیح کند، یعنی در جایی که ماموربه مضیق باشد و عمل مزاحم موسع باشد، تا بتوانیم بگوییم عمل مزاحم امر دارد، زیرا مزاحم افراد بسیاری دارد که به اعتبار برخی دیگر می توانیم امر به طبیعت را تصحیح کنیم.

اما اگر عمل مضاد با ماموربه، مثل ماموربه مضیق باشد، دیگر فردی ندارد تا بتوانیم امر به آن را تصحیح کنیم، در این صورت امر به طبیعتی در کار نیست، چون در این جا یک فرد دارد و آن هم مضاد با ماموربه است، و طبیعت هم عبارت از همین یک فرد است، فرد که قابل امتثال نباشد طبیعتی هم در کار نیست، لذا اشکال مرحوم بهایی در این مورد باقی می ماند. لذا بیان مرحوم محقق به درد مورد اول می خورد. ایشان می خواهد مورد اول را تصحیح کنند و کلامشان ناظر به مورد اول است. پس ما اگر بخواهیم مورد دوم را هم که هر دو مضیق اند و یکی اهم و دیگری مهم است، باید چکار کنیم؟ آنجا دو راه دیگر هست: 1. یکی از راه ملاک پیش بیاییم. 2. یکی هم از راه ترتب که بحثش خواهد آمد. در مورد اول علاوه بر راه امر به طبیعت، این دو راه اخیر را هم داریم. پس سه راه برای تصحیح عبادت در مورد اول داشتیم و دو راه هم برای تصحیح عبادت در مورد دوم داشتیم. و الحمدلله رب العالمین.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo