< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

99/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسائل مستحدثه/بانکداری /تاریخچه پول فلزی و اعتباری

 

تاریخچه پول فلزی

در بحث پول بودیم تاریخچه ای از پول عرض شد به این جا رسیدیم که مردم فهمیدند که به وسیلۀ مبادله نیاز دارند. و آن وسیلۀ مبادله به اصطلاح کالاهای مختلف نمی تواند باشد و لذا فلزات را انتخاب کردند و دو تا فلزی که ماندگاری دارد یعنی طلا و نقره را انتخاب کردند به عنوان پول. و این پول فلزی که خود تاریخچۀ خیلی طولانی دارد دو سه نوع اعمال شده. در یک مرحله ای یا در برخی از مناطق رابطه پول فلزی که از نقره و یا طلا ساخته می شد با هم مشخص نبود مثلاً یک دینار طلا چند درهم نقره می ارزد این رابطه را می گذاشتند بر عهده بازار. گاهی دینار را بیشتر می خریدند مثلاً به دوازده درهم، به پانزده درهم می خریدند گاهی هم نه درهم ارزش پیدا می کرد و دینار ارزشش کم می شد.

فرض کنید یک معدن طلا پیدا می کردند بیشتر دینار ضرب می کردند دینار ارزشش می آمد پایین درهم ارزشش بیشتر می شد. به هر حال در بعضی از جاها یا بعضی از ادوار رابطۀ مشخصی بین آنها نبود. و این در روایات ما هم مورد اشاره قرار گرفته. مثلاً این روایتی که در وسائل الشیعه هست از امام صادق علیه السلام نقل شده عَنْ حَمَّادِ بْنِ مُيَسِّرٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّهُ كَرِهَ أَنْ يُشْتَرَى الثَّوْبُ بِدِينَارٍ غَيْرَ دِرْهَمٍ- لِأَنَّهُ لَا يُدْرَى كَمِ الدِّينَارُ مِنَ الدِّرْهَمِ. شیخ نقل نموده از احمد بن محمد بن یحیی و وی نقل نموده از ابو عبدالله جامورانی از ضریر از حماد از امام صادق علیه السلام از پدرشان امام باقر علیه السلام که امام در این روایت می فرمایند كَرِهَ‌ أَنْ‌ يَشْتَرِيَ‌ الرَّجُلُ نقل از پدرشان امام باقر علیه السلام است که ایشان کراهت داشت أن یشتری الرجل الثوب بِدِينَارٍ غیر درهم.

می گوید که مثلاً من به یک دینار خریدم منهای یک درهم. می فرماید این درست نیست. چرا؟ فرموده که لِأَنَّهُ لَا يُدْرَى كَمِ الدِّينَارُ مِنَ الدِّرْهَمِ[1] [2] برای این که روشن نیست که یک دینار از درهم چه نسبتی دارد یعنی ممکن است این دینار قیمتش برود بالا درهم قیمتش پایین بیاید ممکن است نه. قبل از این که منهای یک درهم بکنیم، باید آن درهم را بتوانی تبدیل کنی به دینار بعد از آن کم کنی تا نسبت مشخص نباشد نمی توانی کم کنی. و این نسبت چون متغیر بوده امام می فرماید که این جهل در ثمن لازم می آید و باید ثمن و مثمن معلوم باشند و الا معامله غرری می شود. مرحوم شیخ هم این را در باب معلومیت ثمن آن جا ذکر می کند که همین روایت را ذکر می کند که این یکی از ادلۀ وجوب معلومیت ثمن است.

شاگرد: آن زمان که معلوم بوده؟

استاد: نه می فرماید اگر اینگونه بخرید مخصوصاً اگر نسیه باشد امروز یک نسبتی دارد بعد از یک هفتۀ دیگر یا یک ماه دیگر نسبت عوض می شود.

شاگرد: اگر نقدی بخرد چطور؟

استاد: نقدی باشد بله می توانند بپرسند ولی نسیه باشد اختلاف پیش می آورد.

اگر نقدی باشد مال امروز باشد امروز هم بنا باشد بدهد این ها را خب می پرسند الا درهما چقدر است ولو این که حالا برای آن ها در حین معامله ممکن است مجهول باشد ولی در بازار معلوم است حداقل یک معلومیت نسبی هست. این جا هم ممکن است بگوییم اشکال دارد چون خود متبایع نمی دانند البته دو صورت دارد الآن ممکن است می دانند ممکن است نمی دانند. به هر حال این حدیث و امثال این حدیث نشان می دهند که نسبت مشخصی بین درهم و دینار در زمان امام صادق علیه السلام نبوده. متغیر بوده و لذا امام صادق علیه السلام این را فرمودند که اینگونه نگویند اینگونه معامله نکنند.

یا ببینید این حدیث دیگر که از امام صادق علیه السلام باز رسیده فِی کَم يَقْطَعُ‌ يَدَ السَّارِق‌ یعنی دست سارق را در چقدر مقدار دزدی می برند قَالَ‌ فِي‌ رُبُعِ‌ دِينَارٍ در ربع دینار، یک چهارم دینار می برند قَالَ قُلْتُ: لَهُ فِي دِرْهَمَيْنِ در دو درهم می برند؟ قَالَ‌ فِي‌ رُبُعِ‌ دِينَارٍ بَلَغَ الدِّينَارُ مَا بَلَغَ می فرمودند که در ربع دینار می برند حالا دینار دو درهم بشود سه درهم بشود فرق نمی کند بلغ الدینار ما بلغ.[3]

شاگرد: چند روز پیش فرمودید که ملاک را چه قرار بدهیم؟

استاد: آن جا عرض کردیم که ملاک نمی تواند امر متغیر باشد ملاک باید امر ثابت باشد.

شاگرد: آن هم در پول های اعتباری وجود ندارد

استاد: نه، در این پول های اعتباری اصلاً وجود ندارد اما در پول هایی مثل طلا و نقره فی الجمله وجود دارد.

یکی از حضار: پس طبق روایت بهترین همین طلاست.

استاد: یا طلاست یا بالاخره آن جا اگر یک کالایی که خودش منفعت حقیقی دارد آن جاها باز مشخص تر است تا آن که شما یک چیزی معیار بگیرید که اصلاً هیچ مشخص نیست. در اختیار شماست، می توانید تصمیم بگیرید که مثلاً به مقدار پولی که در بازار هست دوباره از این پول ایجاد بشود مخصوصاً که الآن الکترونیکی شده و چاپ هم نمی خواهد. این جا دیگر اصلاً مشخص نیست ولی در آن طلا و نقره ممکن است یک نوسانی مختصری باشد الآن عرض خواهیم کرد، نوسان به این شدت اعتباری امروز نیست.

پس یک دوره رابطۀ این دو مشخص نبوده روایت هم شاهد است. در بعضی مناطق یا بعضی از دوره ها رابطه مشخص بوده. مثلاً مشخص کرده که یک دینار ده درهم. در کشورهای اروپایی من این جا یادداشت کرده ام که در قرن نوزدهم، صد سال پیش هر سکۀ طلا پانزده و نیم سکۀ نقره بود. آن ها اینگونه قرار داده بودند. روایات ما هم یک جاهایی دینار و درهم را هر دو را مشخص می کند آن جا دینار را ده درهم گرفته اند. مثلاً فرض بفرمایید در دیه اینگونه نقل شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قبول کردند که دیه اِنَّهُ فَرَضَ‌ عَلَى‌ أَهْلِ‌ الْبَقَرِ مِائَتَيْ بَقَرَةٍ کسانی که گاو دارند دویست گاو بدهند وَ فَرَضَ‌ عَلَى‌ أَهْلِ‌ الشَّاةِ آن هایی که گوسفند دارند أَلْفَ شَاةٍ هزار تا وَ عَلَى أَهْلِ الذَّهَبِ آن هایی که طلا دارند أَلْفَ دِينَارٍ هزار دینار بدهند وَ عَلَى أَهْلِ الْوَرِقِ آن هایی که با نقره معامله می کنند عَشَرَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ[4] [5] ده هزار درهم. ببینید نسبت را یک به دهم گرفته است. پس گاهی نسبت ها مشخص نبوده گاهی نسبت ها مشخص بوده. آن جاهایی که نسبت ها مشخص نبوده بازار مشکل را حل می کرده آن جایی که مشخص بوده یک اشکالی می گفتند پیش می آید. آن اشکال چیست؟ یک قانونی هست آقای گرشام یک شخص غربی هست آن قانون را ایشان وضع کرده یا کشف کرده. قانون ایشان این است که پول بد پول خوب را از بازار بیرون می کند. اگر نسبت مشخص باشد مردم آن پول بد را می آورند در میدان پول خوب را نگه می دارند. چون بالاخره فرض کنید که دولت گفت که من در مقابل یک دینار به شما ده درهم خواهم داد، خودش ملتزم شد به این، اگر نسبت را مشخص کرد این ها می روند ده درهم را می دهند دینار را می گیرند بعد دینار را در بازار به دوازده درهم می فروشند چون فهمیدند که این ارزشش بیشتر است ولی دولت ملتزم شده. این ها نمی آیند در بازار بدهند به ده درهم (لذا پول خوب کمیاب و مخفی می شود) این یک مرحله.

مرحلۀ دیگری هم در این طلا و نقره مطرح بوده آن هم این است که بعضی از مناطق فقط یک نوع فلز پول بوده دو تا فلز پول نبوده یعنی یا با طلا معامله می کردند یا با نقره. آن جا دیگر نسبت سنجی هم نیاز نداشته. پس یک وقت هر دو معامله می کردند با نسبت نامشخص، یک وقت هر دو معامله می کردند، با نسبت مشخص، آن هم جاهایی بوده یا دوره هایی بوده یک وقت با یکی فقط معامله می کردند با هر دو معامله نمی کردند یا فقط با دینار معامله می کردند یا با درهم.

مشکلات پول فلزی

پول فلزی مشکلات مختلفی داشته یکی از مشکلاتش این است که حمل و نقل و نگهداری اش سخت بوده. یعنی فرضاً اگر یک کسی هزار دینار داشت این را در خانه چگونه نگهدارد؟ فرض کنید می خواهد چند روز هم به جای نزدیکی برود به بوستانی برود می ترسید در خانه نگهدارد. یکی دیگر از مشکلات عمده ای که داشت، غیر از حمل و نقل و نگهداری مسألۀ غش در عیار بوده. حکومت ها با عیار این فلز بازی می کردند. مثلاً عیارش بیست و دو عیار باید می شد می کردند هجده و یا هفده عیار. همچنین در نقره، نقره را چیزهای دیگر مخلوطش می کردند مس مخلوطش می کردند. پس بنابراین وقتی هم مردم می فهمیدند که سکه آن عیار خالص را ندارد از ارزشش می افتاد. یعنی دولت با آن مقدار طلایی که داشته برای این که بتواند بیشتر ضرب کند عیارو ی وزنش را می آورد پایین، اینگونه می شد به جای این که مثلاً دولت بخواهد یک میلیون سکه ضرب کند دو میلیون ضرب می کرد. و این مشکل در کشورها و در سال های مختلف وجود داشته است.

مثلاً نوشته اند در فرانسه بین سالهای هزار و سیصد تا هزار و هفتصد میلادی یعنی چهارصد سال، دو بار در آن واحد پولی که از طلا بوده را دستکاری کردند و محتوایش کاهش یافت در انگلستان وضع مشابهی پیش آمد. مثلاً وزن هر شیلینگ نقره دویست و پنجاه گندم بوده، در قرن سیزدهم به صد و شصت و شش گندم رسیده.

خب در دورۀ امویان و عباسیان چطور؟ یعنی در دوره های اسلامی چطور؟ در دوره های اسلامی عرض کردیم که در زمان عبدالملک ضرب سکه رسمی شد. دینار یک مثقال شرعی بود این اصلاً عوض نشد. در دورۀ امویان همان یک مثقال شرعی باقی ماند که از نظر گرم هم می شد چهار ممیز بیست و پنج صدم گرم. اما درهم هفت دهم دینار وزن داشت. درهم را زود به زود عوض می کردند. چه در زمان عبدالملک چه پس از عبدالملک بین یک ممیز هشتاد و پنج تا دو ممیز نود و چهار اختلاف بوده. یعنی حدوداً یک گرم کم و زیاد شده در طول این سال ها. طلا را دست نزدند در دورۀ امویان در آن صد سالی که امویان حاکم بودند اما نقره را حدود یک گرم کاهش دادند.

در دوره عباسیان هم در دینار غش پیش آمد هم در درهم در هر دو دستکاری کردند. ببینید یک روایت در زمان امام رضا علیه السلام هست مرحوم شیخ طوسی نقل می کند به اسنادش از محمد بن حسن صفار از محمد بن عیسی بن عبید عن یونس قال کتبت الی أبی الحسن الرضا به امام رضا نوشته أَنَّهُ كَانَ‌ لِي‌ عَلَى‌ رَجُلٍ دَرَاهِمُ من یک درهم هایی داشتم بر عهدۀ کسی یعنی طلب داشتم وَ أَنَّ السُّلْطَانَ أَسْقَطَ تِلْكَ الدَّرَاهِمَ سلطان آن درهم ها را ساقط کرده الآن درهم های جدید وضع کرده. وَ أَنَّ السُّلْطَانَ أَسْقَطَ تِلْكَ الدَّرَاهِمَ آن درهمی که من طلب داشتم را ساقط کرده. و جائت دَرَاهِمَ أَعْلَى مِنْ الدَّرَاهِمِ الْأُولَى یک درهم های بهتری را آورده وَ لَها الْيَوْمَ وَضِيعَةٌ آن درهم های سابق الآن وضیعة دارد، افت قیمت دارد درهم های جدید دیگر با عیار بهتر ضرب شده است فَأَيُّ شَيْ‌ءٍ لِي عَلَيْهِ کدام را من از او بخواهم؟ آن موقع درهم های سابق را دادم الآن که می خواهم بگیرم درهم های بهتری آمده کدام را بگیرم از او؟ الْأُولَى الَّتِي أَسْقَطَهَا السُّلْطَانُ أَوِ الدَّرَاهِمُ الَّتِي أَجَازَهَا همان اولی که دادم که سلطان ساقط کرده یا این هایی که الآن سلطان اجازه داده فَكَتَبَ لک الدَّرَاهِمُ الْأُولَى[6] امام فرمود همان درهم هایی که دادی می گیری، همان درهم های اولی را می گیری. همان قدرت خرید هر چه داشته همان را می گیری دیگر بیشتر نمی توانی بگیری.

بعضی ها ممکن است – بر اساس این روایت - بگویند که کاهش ارزش پول در ادای دین اشکال ندارد. نه، این روایت در جایی است که قدرت خرید آن را الآن محاسبه می کند با پول فعلی می دهد البته نه این که کمتر بدهد. می گویند این که آمده قوی تر است نه این که آن افت قیمت دارد نه آن همان قیمت را دارد ولی این عیار بهتری دارد وزنش بیشتر شده این روایت دلیل نمی شود که افت ارزش بر عهدۀ بدهکار نیست. به هر حال بحثش بصورت مفصل می آید ان شاء الله تعالی. پس بنابراین، این روایت نشانگر چیست؟ این است که در دوره های اسلامی هم، اختلاف درهم ها از نظر وزن و غش وجود داشته است. سلطان گاهی درهم هایی چاپ می کره بعداً از آن درهم ها دست بر می داشته پس معلوم می شود که تغییر می دادند.

مراحل پیدایش پول اعتباری

این که چرا مردم به سوی پول اعتباری رفتند به سوی پول کاغذی رفتند؟ به خاطر همین اشکالاتی که عرض کردیم. یک مسأله نگهداری وحمل و نقل سخت آن است غش در این ها پیش می آمد گفتند یک چیزی درست کنیم که این اشکالات را نداشته باشد و لذا آمدند به جای پول سند، اول سند دادند. به این صورت که تاجر پولش را می داد، طلایش را می داد به صرافی که جایی نگهداری دارد و یک سندی می گرفت و در خانه فقط یک سند بود آن سند را می آورد و پولش را می گرفت. پس در یک دوره ای برای این که بتوانند پول را آسان نگهداری کنند آسان حمل کنند مشکلات حمل و نقل و نگهداری حل بشود از این طریق استفاده می کردند. یا مثلاً یک صراف حواله می نوشت به صراف دیگری این هم حواله را می برد از این شهر به آن شهر و پول همراه خودش نمی برد و در شهر مقصد حواله را تبدیل به پول می کرد. به هر حال برای این که پولشان را بتوانند نگهدارند و از این مشکلات پول فلزی رهایی پیدا بکنند اولین مرحله به مسألۀ حواله رسیدند.

بعد کم کم صراف ها دیدند که این حواله جات در بازار خودش قابل معامله است. یعنی مردم این حواله جات را اگر از صراف معتبر باشد قبول می کنند. از همدیگر یک جنسی می خرند حواله را می دهند به آن طرف می گویند شما برو از فلان صراف بگیر. و لذا صراف ها هم دیدند که نفعشان این است که با این حواله جات به اصطلاح معامله بکنند. چرا؟ چون صراف ها در طول مدت فهمیدند که یک سوم مردم برای دریافت پول مراجعه می کنند دو سوم مردم پولشان را نگه می دارند یک سال دو سال اصلاً مراجعه نمی کنند. این ها می توانستند این دو سوم را قرض بدهند قرض ربوی و بدینوسیله درآمد داشته باشند. و لذا این را تشویق می کردند که حوالۀ ما معتبر است. بعد کم کم صراف ها رفتند کنار، دولت ها این کار را شروع کردند. دولت ها گفتند شما طلاهایتان را بیاورید و در بانک بگذارید ما به شما [سند می دهیم]. اولین بار شخصی سوئدی الاصل به نام پالمستروخ روش حواله ای را بصورت بانکی در سال 1656 میلادی ابداع کرد. این روش حدود پانصد سال ادامه داشت و تا حدود سال 1971 رایج بود. یعنی تا حدود پنجاه سال پیش این امر مرسوم بود.

یعنی دولت ها کاغذ می دادند و در آن قید می کردند که این معادل این قدر نقره است. حتی زمان رضاخان اگر اسکناس هایش را پیدا بکنید روی آن نوشته این را به فلان بانک ببرید و این مقدار نقره دریافت کنید. پس تا حدود پنجاه سال پیش این برنامه ادامه داشت. پول کاغذی نمایندۀ آن پول واقعی بوده. پول حقیقی نبوده نماینده پول حقیقی بوده.

شاگرد: زمان محمدرضا؟

استاد: زمان رضاخان

تا آن زمان همۀ پول ها، پول نماینده بوده یعنی حواله بوده اما از آن زمان به بعد رئیس جمهور آمریکا دید که این ها چندین برابر آن طلا و نقره ای که در به اصطلاح بانکشان دارند پول چاپ کرده اند و پاسخگوی مراجعه کنندگان نیستند، لذا در سال 1971 آقای نیکسون رییس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد که رابطه پول را با آن طلا و نقره قطع کردیم.

شاگرد: دلیلش چه بود که این ها زیاد پول چاپ کرده بودند؟

استاد: آمریکا دید که آن مقدار دلاری که چاپ کرده چندین برابر طلا و نقره ای است که پیشش هست.

شاگرد: تخلف کرده

استاد: بالاخره خودشان تصمیم گرفته بودند این کار را بکنند. در تاریخ سابقه دارد. چندین بار این مشکلات اینگونه ای ایجاد شده در تاریخ هست که مردم یک دفعه هجوم می برده اند طلاهایشان را بگیرند می دیدند که بانک توان پرداخت ندارد و می ریختند آن بانک را خراب می کردند.به این ترتیب بود که در سال 1971 رئیس جمهور آمریکا آقای نیکسون تصمیم گرفت که این رابطه را قطع کند گفت که دلار ما خودش اعتبار دارد به اعتبار امضای حکومت ما اعتبار دارد نه به اعتبار طلا و نقره ای که ما می دهیم ما طلا و نقره متعهد نمی شویم به کسی بدهیم. بعد از آن کشورهای دیگر هم مجبور شدند این رابطه را قطع کنند چون اگر قطع نمی کردند همه می آمدند با دلار طلاها را می بردند لذا سایر کشورها هم مجبور شدند قطع کردند. گفتند این پول ما با امضای رئیس بانک مرکزی و وزیر دارایی معتبر است نه این که این سند باشد به این که ما به شما بدهکاریم نه ما به شما بدهکار نیستیم همین پول است که ما به شما دادیم.

پس پول به اصطلاح با پشتوانۀ طلا و نقره تا سال 1971 رایج بود حدود پنجاه سال پیش پس از آن دیگر پول با پشتوانه که حواله باشد و یا بگوییم پول نماینده باشد دیگر نیست خود این پولی که الآن دست ما هست همین پول خودش با اعتبار و قرارداد جمعی وسیلۀ مبادله شد دیگر پول ها کاغذی و اعتباری نماینده نیستند. پس پول اعتباری یک دوره ای حالت نمایندگی داشته، حواله بوده و از آن دوره به بعد این حالت نمایندگی اش قطع شد.

اقسام پول اعنباری

پول اعتباری سه قسم عمده دارد:

1. پول حکمی است. همین پول هایی که اسکناس هایی که داریم یعنی به حکم دولت این پول است، وسیلۀ مبادله است.

2. پول تحریری است. پول تحریری تقریباً همان پولی است که قبلاً حواله بود. این چک هایی که می نویسیم این ها تقریباً کار همان را می کند. یعنی در حقیقت آن پولی که نماینده بود الآن چک همان کار را می کند. پس پول اعتباری که الآن موجود است یکی پول حکمی است که کلاً رابطه اش قطع شده با پشتوانه،

3. پول تحریری است که نماینده است، مثل چک ها، یکی هم پول الکترونیکی است که حدود بیست سال است رایج شده. الآن شما بدون این که اصلا اسکناسی دستتان باشد و سکه ای دستتان باشد می توانید با ارقام از حسابی به حساب دیگر پول واریز کنید می روید چیز می خرید آن جا دستگاه هست کارتتان را می کشید و یک پولی کم می شود.

یک نوع چهارمی هست که حدود ده، دوازده سال پیش اختراع شده آن هم پول رمزپایه است. پول رمزپایه در دو هزار و نه اختراع شده. یک شخص مجهول الهویه به نام آقای ساتوشی ایشان یک پولی اختراع کرده مشخص هم نیست کجاست این آقای ساتوشی اسم مستعار است و در اینترنت این پول را نشر داده. این پول رمز است یعنی یک معادلۀ رمزی است و به صاحب پول هم یک رمز می دهد. آن رمز را اگر به کسی نگوید آن پول قابل برداشت نیست. به هر حال ان شاء الله در موقعش اگر رسید توضیح می دهیم. این پول رمز دیگر کلاً با پول حکمی فرق دارد. پول حکمی به حکم دولت بود حاکمیت بود این نه به مقبولیت عمومی مردم وابسته است در اختیار یک مرکزی نیست در یک مرکزی هم نگهداری نمی شود پخش است در شبکه. این هم پول رمزپایه.

 


[2] این روایات را مرحوم حر عاملی در باب23 از ابواب العقود در جلد 18 آورده است: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يُكْرَهُ أَنْ يُشْتَرَى الثَّوْبُ بِدِينَارٍ غَيْرَ دِرْهَمٍ- لِأَنَّهُ لَا يُدْرَى كَمِ الدِّينَارُ مِنَ الدِّرْهَمِ.مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارِ مِثْلَهُ.وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ بُنَانِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ «8» عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع فِي رَجُلٍ يَشْتَرِي السِّلْعَةَ بِدِينَارٍ غَيْرَ دِرْهَمٍ إِلَى أَجَلٍ- قَالَ فَاسِدٌ فَلَعَلَّ الدِّينَارَ يَصِيرُ بِدِرْهَمٍ. وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ وَهْبٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّهُ كَرِهَ أَنْ يَشْتَرِيَ الرَّجُلُ بِدِينَارٍ إِلَّا دِرْهَماً- وَ إِلَّا دِرْهَمَيْنِ نَسِيئَةً- وَ لَكِنْ يَجْعَلُ ذَلِكَ بِدِينَارٍ- إِلَّا ثُلُثاً وَ إِلَّا رُبُعاً وَ إِلَّا سُدُساً- أَوْ شَيْئاً يَكُونُ جُزْءاً مِنَ الدِّينَارِ.وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ الضَّرِيرِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ مُيَسِّرٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّهُ كَرِهَ أَنْ يُشْتَرَى الثَّوْبُ بِدِينَارٍ غَيْرَ دِرْهَمٍ- لِأَنَّهُ لَا يُدْرَى كَمِ الدِّينَارُ مِنَ الدِّرْهَمِ.
[5] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ سَمِعْتُ ابْنَ أَبِي لَيْلَى يَقُولُ كَانَتِ الدِّيَةُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ مِائَةً مِنَ الْإِبِلِ- فَأَقَرَّهَا رَسُولُ اللَّهِ ص- ثُمَّ إِنَّهُ فَرَضَ عَلَى أَهْلِ الْبَقَرِ مِائَتَيْ بَقَرَةٍ- وَ فَرَضَ عَلَى أَهْلِ الشَّاةِ أَلْفَ شَاةٍ ثَنِيَّةٍ- وَ عَلَى أَهْلِ الذَّهَبِ أَلْفَ دِينَارٍ- وَ عَلَى أَهْلِ الْوَرِقِ عَشَرَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ- وَ عَلَى أَهْلِ الْيَمَنِ الْحُلَلَ مِائَتَيْ حُلَّةٍ- قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَجَّاجِ- فَسَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَمَّا رَوَى ابْنُ أَبِي لَيْلَى- فَقَالَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ الدِّيَةُ أَلْفُ دِينَارٍ- (وَ قِيمَةُ الدِّينَارِ عَشَرَةُ دَرَاهِمَ- وَ عَشَرَةُ آلَافٍ لِأَهْلِ الْأَمْصَارِ)- وَ عَلَى أَهْلِ‌ الْبَوَادِي مِائَةٌ مِنَ الْإِبِلِ- وَ لِأَهْلِ السَّوَادِ مِائَتَا بَقَرَةٍ أَوْ أَلْفُ شَاةٍ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo