< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1402/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الشرکة/شرکت های تجاری/مشروعیت ضمان در شرکت های تضامنی

بحث در شرکت تضامنی بود که عرض کردیم یکی از اقسام شرکت های تجاری است که باعث شخصیت حقوقی هم می شود، با این خصوصیت که همه شرکا در این شرکت ضامن کل بدهی های شرکت هستند در تمام اموال و دارایی خودشان، یعنی طلب کاران اگر نتوانند از شرکت طلب خودشان را استیفا بکنند و شرکت توانایی پرداخت طلبشان را نداشته باشد طلبکاران می توانند به هر کدام از شرکا رجوع کنند وطلب خود را بگیرند.

گفته شده است این نوع ضمان در شرکت تضامنی خلاف فقه شیعه است به چند بیان:[1]

1.این ضمان از قبیل ضمان ما لم یجب است چون هنوز بدهی صورت نگرفته است تا این آقا بگوید من ضامنم و کل بدهی های شرکت را می پذیرم بله اگر شرکت بدهی پیدا کرده بود ضمانش صحیح بود ولی فرض این است که هنوز بدهی بالا نیامده این آقا چطور می خواهد بدهی را ضمانت کند، این معنا ندارد وصحیح نیست. اینها در اول عقد شرکت چنین التزامی دارند که بدهی هایی که بعدا احیانا پیش خواهد آمد را ضامن باشند واین چنین چیزی صحیح نیست و دلیل می خواهد چون در ضمان بدهی موجود است و شخص ضامن پرداخت آن می شود.

2.اشکال دوم این است که این شرکت از قبیل ضم ذمه به ذمه است یعنی علاوه بر اینکه می گویید شرکت ضامن است می گویید شخص هم ضامن است، علاوه بر اینکه می گویید این شریک ضامن است آن شریک دیگر هم ضامن است و این را فقه شیعه قبول ندارد.

در جلسه قبل عرض کردیم مرحوم شیخ طوسی فرموده اند ضمان ما لم یجب درست نیست چون غرری است اما ضم الذمه الی الذمه هم چون اجماع داریم باطل است این چنین ضمانی صحیح نیست چون ضمان نقل الذمه الی الذمه است یعنی بدهی نقل می شود به شخص ضامن نه اینکه هر دو ضامن باشند.

علاوه بر ادعای اجماع بر بطلان ضمان به معنای ضم الذمه إلی الذمه روایاتی هم در اینجا نقل شده است که یکی را می خوانیم، روایت از عبدالله بن سنان است و سندش صحیح است و آن را مرحوم کلینی و شیخ نقل کرده اند:

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَمُوتُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ فَيَضْمَنُهُ ضَامِنٌ لِلْغُرَمَاءِ فَقَالَ إِذَا رَضِيَ بِهِ الْغُرَمَاءُ فَقَدْ بَرِئَتْ ذِمَّةُ الْمَيِّتِ.[2]

عبارت فَقَدْ بَرِئَتْ ذِمَّةُ الْمَيِّتِ دلالت دارد بر بطلان ضمان به معنایی که عامه گفته اند لذا ضمان نقل الذمة إلی الذمة است. روایات دیگری به این مضمون وجود دارد، لذا شیعه هم به جهت این احادیث و هم به جهت اجماع قائل است ضمان یعنی نقل الذمة إلی الذمة، حال آنکه در شرکت تضامنی هم ضمان از باب ضمان ما لم یجب است و هم ضمان نقل الذمة إلی الذمة است و اینها اشکال دارد.

نمی شود هم شرکت ضامن باشد و هم همه افراد شرکا. لذا شرکت تضامنی که در قانون تجارت است خلاف فقه است و باطل است و شرعیت ندارد.

جواب این اشکالات را داده اند:

استاد سبحانی درباره اشکال ضمان ما لم یجب فرموده اند می شود از این اشکال جواب داد به اینکه در فقه ما مواردی داریم که در آنها ضمان ما لم یجب پذیرفته شده است وفقها هم به آن فتوا داده اند:[3]

1.مورد اول قبول ضمان ما لم یجب، ضمان درک است که ضمان خسارت است و این در سه مورد است: مورد اول این بود که کسی می آید به آقای مشتری می گوید که من ضامن هستم درک مبیع را که اگر ملک غیر بود من ضامن ثمن آن هستم، مورد دوم این است که ضامن به مشتری می گوید این بنایی که می خواهی بسازی اگر بعدا معلوم شد زمین مال غیر است خسارتی که از جهت بنا به شما وارد می شود من آن را ضامن می شود، چون اگر ملک غیر باشد ساختمان را خراب می کند، یا می گوید در زمینی که درخت کاشته این اگر ملک غیر باشد من ضامن قیمت درختان آن می شوم. مورد سوم در جایی است که به بایع می گوید این مبیع را بفروش اگر ثمن آن مثلا قلابی بود من ضامن ثمن هستم به نفع شما.

در همه این موارد ضمان درک از باب ضمان ما لم یجب است یعنی اینطوری نیست خسارتی محقق باشد واین آقا بعهده بگیرد بلکه هنوز خسارت ثابت نشده این شخص ضمان آن را به عهده می گیرد. و علما به این مورد فتوا داده اند با شرایطی که ذکر کرده اند و ما به دنبال ذکر شرایط نیستیم.

2.دومین مورد ضمان الأمر بالإتلاف است مثلا در یک قایقی هستند که در حال غرق شدن هستند به صاحب اموال می گوید این اجناس خود را در دریا بینداز و من ضامن آن اموال واجناس هستم یعنی قبل از انداختن اموال به دریا این آقا ضامن می شود و این از باب ضمان ما لم یجب است. مرحوم محقق می فرمایند:

و لو قال ألق متاعك في البحر لتسلم السفينة فألقاه فلا ضمان و لو قال و علي ضمانه ضمن دفعا لضرورة الخوف و لو لم يكن خوف فقال ألقه و علي ضمانه ففي الضمان تردد أقربه أنه لا يضمن.[4]

3.مورد سوم ضمان مال جَعاله، می گویند هر کس این کار را برای ما انجام بدهد ما به او فلان مبلغ را می دهیم، می فرمایند اگر بعد از انجام کار باشد که این آقای جاعل ذمه اش مشغول شده است بعد از انجام کار بواسطه عامل، اگر بعد از انجام کار بواسطه عامل باشد این اشکال ندارد و از باب ضمان ما یجب است نه ما لم یجب. ولی اگر قبل از شروع به عمل باشد آن را هم قبول نداریم چون هنوز شروع نکرده است این عامل، بحث در جایی است که شروع کرده است آیا می شود شخص سومی از طرف جاعل ضامن بشود که به عامل بگوید شما کار را ادامه بده و اگر جاعل پول شما را نداد من ضامن هستم. این مورد هم از باب ضمان ما لم یجب است وحال اینکه فقها گفته اند این صحیح است.

فرقش با آن صورتی که شروع نکرده است این است که در این مورد یک مقتضی ایجاد شده است ولی در آنجایی که شروع نکرده است مقتضی هم در کار نیست، اینکه شروع کرده است یک مقتضی زمانی دارد. علامه می فرماید:

إن ضمن قبل الشروع في العمل، لم يصح الضمان؛ لأنّه ضمان ما لم يجب؛ إذ العقد غير لازم، و المال الثابت بالعقد غير ثابت في الذمّة فكيف يلزم فرعه!؟ و إن ضمن بعد فراغ العمل و استحقاقه للمال، صحّ‌ ضمانه قطعاً؛ لأنّه ضمان ما قد ثبت وجوبه. و إن ضمن بعد الشروع في العمل و قبل إتمامه، فالأقرب: جواز الضمان؛ لوجود سبب الوجوب، و لانتهاء الأمر فيه إلى اللزوم، كالثمن في مدّة الخيار، و هو أحد قولي الشافعي.[5]

وقتی که شروع کرد یعنی قبلت را گفته است و ضامن هم می گوید ای عامل تو کار را ادامه بده اگر جاعل پول تو را نداد من ضامن آن می شود و به تو پرداخت می کنم.

4.مورد چهارم ضمان نفقه زوجه است، یعنی زوجه استحقاق نفقه دارد و مرد بدهکار آن است، نه تنها واجب است بلکه بدهکار می شود، در برخی موارد مثل نفقه اقارب وجوب تکلیفی دارد و شخص بدهکار نمی شود ولی در نفقه زوجه، زوج علاوه بر اینکه بر او واجب است نفقه را بدهد بدهکار هم می شود در صورت نپرداختن. چند سال هم که بگذرد باید پرداخت کند زوجه می گوید بدهکاری قرار بود سالی دو دست لباس بخری ولی نخریدی قرار بود غذای مناسب بدهی ندادی، همه را بدهکاری، البته اینها در صورتی است که زن ناشزه نباشد والا نفقه ای ندارد.

در اینجا شخص سومی می تواند بگوید من بدهی نفقه را به عهده می گیرم مثلا پدر شوهرش می گوید من بهعده می گیرم این نسبت به نفقه های گذشته است و صحیح است و ضمان ما یجب است، ولی اگر شخص بگوید اگر شوهرت در آینده نفقه نداد من آن را ضمانت می کنم و در صورت نپرداختن او من پرداخت می کنم. آیا این صحیح است؟ چون از باب ضمان ما لم یجب است، می فرمایند هنوز بدهی حاصل نشده است و لذا صحیح نیست ضمان کند نفقه های آینده را.

ولی بحث در نفقه امروز است که آیا می شود ضمانت کند یا نه، اگرچه هنوز نفقه مستقر نشده است ولی چون امروز شروع شده است و سببش حاصل شده است فرموده اند ضمان آن صحیح است اگر چه از باب ضمان ما لم یجب است. پس یکی از مواردی که ضمان ما لم یجب استثنا می خورد همین مورد است یعنی نفقه یوم جاری.

مرحوم صاحب عروه می فرمایند:

جوز ضمان النفقة الماضية للزوجة لأنّها دين على الزوج، و كذا نفقة اليوم الحاضر لها إذا كانت ممكّنة في صبيحته، لوجوبها عليه حينئذٍ و إن لم تكن مستقرّة لاحتمال نشوزها في أثناء النهار بناءً‌ على سقوطها بذلك. و أمّا النفقة المستقبلة فلا يجوز ضمانها عندهم، لأنّه من ضمان ما لم يجب، و لكن لا يبعد صحّته، لكفاية وجود المقتضي و هو الزوجيّة.[6]

5.مورد پنجم ضمان الجریرة است که در عرب معمول بوده است و یک قراری به این اسم داشته اند، می گوید حربک حربي و سلمک سلمي، و هر چی به عهده تو بیاید به عهده من باشد و برعکس، اگر نیاز به دفاع بود شما از من دفاع کن و برعکس، اگر بدهکار شدی من ضامنم و اگر من بدهکار شدم تو ضامن باش و هکذا... هنوز که این آقا بدهکار نشده مثلا کسی را نکشته تا بدهکار دیه اش بشود، یکی از صیغه هایش این است:

قال المضمون للضامن: عاقدتك على أن تنصرني، و تدفع عني، و تعقل عني و ترثني فيقول الآخر: قبلت، و إذا كان الضمان من الجانبين قال أحدهما: عاقدتك على أن تنصرني و أنصرك، و تعقل عني و أعقل عنك، و ترثني و أرثك فيقول الآخر: قبلت، و متى تم ذلك كان على الضامن بدل الجناية، و له الميراث مع فقد القريب و المعتق. مقدما على الإمام في الميراث.

در اثر این عقد ضمان الجریره ضمان ثابت می شود نسبت به چیزهایی که هنوز ثابت نشده است واینها از باب ضمان ما لم یجب است و فقها فرموده اند صحیح است.

6.مورد ششم ضمان عین مستاجره، هر کسی که با قرارداد چیزی را به دست او بسپارند او امین است و اگر خراب شد ضامن نیست مثلا کسی که عاریه گرفت و تعدی نکرد و کتاب خراب شد ضامن نیست یا ماشین را عاریه دادید و موتورش سوخت شخص گیرنده چون تعدی نکرده است ضامن نیست، یا اجاره دادید و قسمتی از آن خراب شد دیگر مستاجر ضامن نیست چون الامین لا یضمن، مگر کسانی که برای تعمیرات کاری را قبول کنند، که اگر آن را اتلاف کنند ضامن اند ولو اینکه امین باشند، این مورد استثناست، اطبا هم ضامن اند اگرچه امین باشند، خیاط هم همین گونه است، در غیر این موارد ضامن نیستند.

حالا اگر موجر شرط کرد بر مستاجر که شما ضامن باشید می گوید یعنی شرط می کند اگر قسمتی از خانه یا وسایل آن مثلا خراب شد باید شما مثل روز اول به من تحویل بدهید(بدهکار بشود نه اینکه عیب را درست کند یعنی شرط ضمان نه شرط فعل زیرا شرط فعل صحیح است مثلا شرط بکند که مرد ازدواج دوم نکند نه اینکه شرط کند حق ازدواج دوم نداشته باشد)، مشهور گفته اند این شرط باطل است ولی عده ای از فقها گفته اند صحیح است. مرحوم صاحب عروه می فرمایند:

و لو شرط المؤجر عليه ضمانها بدونهما فالمشهور عدم الصحّة لكن الأقوى صحّته و أولى بالصحّة إذا اشترط عليه أداء مقدار مخصوص من ماله على تقدير التلف أو التعيّب، لا بعنوان الضمان.[7]

7.ضمان العاریة مورد بعدی است که در آن ضمان ما لم یجب صحیح است. میدانید که عاریه امانت است و ضمان ندارد مگر این که شخص شرط ضمان بکند آن وقت ضمانت صحیح است با اینکه اینجا هم ضمان ما لم یجب است.

8.مورد بعدی این است که فرموده اند طبیب ضامن است نسبت به طبابت خودش، این یکی از احکام مترقی فقه شیعه است که در قانون هم همینطور بود که طبیب ضامن است لذا باید دقت کنند والا باید دیه بپردازند این را چون پزشک ها نفوذ داشتند قانون را بر خلاف فقه شیعه عوض کردند همه فقها بجز ابن ادریس این قانون ضمان طبیب را قبول داشتند و مساله اجماعی است و این یکی از احکام مترقی فقه شیعه است و در اهل سنت و مکاتب غربی هم این چنین حکمی وجود ندارند. این حکم باعث می شود خطاهای پزشکی بسیار پایین بیاید.

شارع حکم کرده است با اینکه این آقای طبیب با اینکه هیچ خطایی هنوز انجام نداده ضامن است مگر اینکه طبیب شرط برائت کند، اخذ برائت هم مثل خود ضمان در جایی صحیح است که بدهکاری باشد تا شما بتوانید برائت را جاری کنید و برائت صحیح باشد، مثلا طلبکار بگوید من برئ کردم دیگر مساله تمام می شود، اینها در فرضی است که ذمه طبیب مشغول باشد، در حالی که اینجا گفته اند قبل از مشغول شدن ذمه اش این طبیب می تواند شرط برائت کند. پس همچنانکه ضمان ما لم یجب صحیح نیست ابراء ما لم یجب هم صحیح نیست ولی با این حال در اینجا فرموده اند شرط برائت طبیب صحیح است.

9.مورد بعدی ضمان السنجة است و معرب سنگ است، این سنگها مثل الان مشخص نبوده است، اینها اصلش در پاریس در یک موزه ای است که با طلا آن را ساخته اند وخیلی دقیق است ولی در قدیم خیلی دقیق نبوده اند، حالا کسی می آید ضمانت می کند ضمان السنجة یعنی می گوید جنس را بفروش اگر کم و زیاد شد به عهده من ضرر را جبران می کنم. این هم یک مورد از ضمان ما لم یجب است.

10. مورد دیگر این است که ضمان المقبوض بالعقد الفاسد است، مرحوم سید فرموده:

اختلفوا في جواز ضمان الأعيان المضمونة كالغصب، و المقبوض بالعقد الفاسد، و نحوهما على قولين: ذهب إلى كلّ‌ منهما جماعة. و الأقوى الجواز سواء كان المراد ضمانها بمعنى التزام ردّها عيناً و مثلها أو قيمتها على فرض التلف، أو كان المراد ضمانها بمعنى التزام مثلها أو قيمتها إذا تلفت.[8]

نمی گوید اصلش را برمیگردانم بلکه می گوید قیمتش را برمیگردانم به هر حال هر کدام باشد ضمان ما لم یجب است یعنی اگر تلف بشود من قیمتش را ضامن هستم.

11.آخرین مورد همین مورد اخیر است با این فرق که خود بایع ضمانت می کند می گوید شما این جنس را بخر اگر عقد فاسد بود من ضمانت می کنم قیمتش را و یا مثلش را. آیا بایع می تواند ضامن بشود؟ برخی قبول کرده اند صحت این را ولذا می شود از باب ضمان ما لم یجب. در همه این موارد ضمان بدهی وجود دارد ولو هنوز بدهی محقق نشده است تا ضمانت بشود.

در ما نحن فیه هم می گوییم در شرکت تضامنی درست است که هنوز خسارتی وجود ندارد تا شرکا آن را ضمانت کنند ولی خود عقد زمینه اش را به وجود می آورد. این بیانی است که استاد سبحانی دارند برای تصحیح ضمان در شرکت تضامنی با اینکه هنوز بدهی محقق نشده است.

تا ببینیم اشکالات دیگر را چگونه جواب می دهیم.

 


[1] . الشرکة و التأمین في الشریعة الإسلامیة الغراء، ص152.
[3] . الشرکة و التأمین في الشریعة الإسلامیة الغراء، ص155.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo