< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1403/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/کیفیت تقسیم خمس /بررسی روایات اباحه خمس

 

بحث در روایاتی بود که از ائمه اطهار ع راجع به اباحه خمس صادر شده بود و آنها را مطرح می کردیم و اقوال علماء هم در این زمینه بیان شد . روایاتی که دال بر این بود که خمس بر همه هست و ساقط نمی شود که در طایفه اول روایات بود هم بیان کردیم و الآن در صدد بیان روایات اباحه هستیم . دو طایفه روایات را تا این جا مطرح شده است یکی طایفه روایات وجوب خمس و دیگری طایفه روایات اباحه و تحلیل خمس است .

روایت پنجم : 12679- 5- وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ[1] عَنْ صَبَّاحٍ الْأَزْرَقِ[2] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِنَّ أَشَدَّ مَا فِيهِ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ- أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ الْخُمُسِ فَيَقُولَ يَا رَبِّ خُمُسِي وَ قَدْ طَيَّبْنَا ذَلِكَ لِشِيعَتِنَا لِتَطِيبَ وِلَادَتُهُمْ وَ لِتَزْكُوَ أَوْلَادُهُم[3] .

این روایت هم از موارد اباحه خمس برای شیعیان است . خمس اموال دیگران در روز قیامت مورد مواخذه واقع می شوند ولی شیعه از این جهت مورد مواخذه نیست تا ولادت آن پاکیزه بشود .

این روایت صریح در این است که آن چیزی که مربوط به ولادت هست مانند أمه هایی که خریداری می شود یا حتی مهریه زنان ، برای شیعیان حلیت دارد اما آیا بقیه موارد خمس که مربوط به ولادت اولاد نیست ، آنها هم حلال می شود ، صراحتی ندارد . از طرفی هم که این روایت بفرماید که خمس بر مال خود این شخص تعلق نمی گیرد و حلال است یا دست دیگران بوده و به دست این شخص رسیده است و برای او حلال شمرده شده است ، روایت روشن نیست و اطلاق دارد . صراحتی ندارد که همه اقسام خمس حتی خمسی که در مال خودش متعلق خمس بشود ، حلال شمرده شده باشد .

روایت ششم : معتبره یونس بن یعقوب: 12680- 6- وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْقَمَّاطِينَ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَقَعُ فِي أَيْدِينَا الْأَرْبَاحُ وَ الْأَمْوَالُ وَ تِجَارَاتٌ نَعْلَمُ أَنَّ حَقَّكَ فِيهَا ثَابِتٌ وَ أَنَّا عَنْ ذَلِكَ مُقَصِّرُونَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- مَا أَنْصَفْنَاكُمْ إِنْ كَلَّفْنَاكُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ [4] .

در این روایت کلمه " ذَلِكَ الْيَوْمَ " دارد که ممکن است کسی بگوید که مخصوص زمان خاصی بوده است که امام ع در آن زمان فرموده است که خمس را از شما شیعیان نمی گیریم (مثل روایت علی بن مهزیار) و ظاهر روایت راجع به خمسی هست که در دست دیگران بوده و بعد به دست این شیعیان رسیده است و اگر آن مال در دست آنها بوده و خمس به آن تعلق گرفته است ، گرفتن خمس باعث بی انصافی نمی شود. بله اگر خمسی که به عهده دیگران بوده را از این شخص بخواهند ، این کمی بی انصافی است . پس این روایت ظهور دارد که خمس دیگران را شما عهده دار نیستید.

روایت هفتم : 12681- 7- وَ عَنْهُ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يَحْيَى بْنِ عُمَرَ الزَّيَّاتِ(ضعیف / مجهول) عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ (مختلف فیه. نجاشی و ابن غضائری : ضعیف ؛ شیخ طوسی:ثقةٌ.)[5] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‌ النَّاسُ كُلُّهُمْ يَعِيشُونَ فِي فَضْلِ مَظْلِمَتِنَا[6] إِلَّا أَنَّا أَحْلَلْنَا شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ [7] .

این روایت آیا حقوقی را که به مال شیعیان تعلق بگیرد را هم شامل می شود ؟ ظاهراً این روایت چنین ظهوری ندارد . بله همان چیزی که در دست مردم هست و مردم با ظلم از آن استفاده می کند ، آن ها را نسبت به شیعیان حلال شمرده ایم .پس این روایت هم دلیل بر آن مطلب نیست که اگر در دست خود شیعه بود هم معفو باشد .

روایت هشتم : ضعیف : 12682- 8- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حُكَيْمٍ(توثیق ندارد) مُؤَذِّنِ بَنِي عِيسٍ‌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ‌- قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ إِلَّا أَنَّ أَبِي جَعَلَ شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا.[8]

این روایت سنداً دارای اشکال است و از حیث دلالت هم ممکن بیان شود که امام باقر ع این حلیت را برای دوره خودشان انجام داده اند و همه دوران ها نبوده است .

روایت نهم : 12683- 9- (وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي عُمَارَةَ(توثیق ندارد) عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ لَنَا أَمْوَالًا مِنْ غَلَّاتٍ وَ تِجَارَاتٍ وَ نَحْوِ ذَلِكَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ لَكَ فِيهَا حَقّاً قَالَ فَلِمَ أَحْلَلْنَا إِذاً لِشِيعَتِنَا إِلَّا لِتَطِيبَ وِلَادَتُهُمْ وَ كُلُّ مَنْ وَالَى آبَائِي فَهُوَ فِي حِلٍّ مِمَّا فِي أَيْدِيهِمْ مِنْ حَقِّنَا فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.[9]

این روایت مخصوص دوره امام صادق ع نخواهد بود چرا که می فرماید " فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ " که ما حلال قرار دادیم که ولادتشان پاک بشود .

ممکن است گفته شود که این روایت مخصوص همان طیب ولادت است و بیش از آن را نمی فرماید .

 


[1] . در محمد بن سنان اختلاف است ولی ما توثیق آن را تقویت کردیم و تضعیفات مربوط به مسئله غلو هست که آن یک بحث اجتهادی است.
[2] . توثیق خاص ندارد ولی صفوان از او نقل روایت دارد . صفوان و ابن ابی عمیر و بزنطی سه نفری هستند که لایروون و لایرسلون الا عن ثقه . علاوه بر آن روایات آن هم زیاد هست . این روایت البته سند دیگر هم برایش ذکر شده است . وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ . وَ رَوَاهُ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ . وَ الَّذِي قَبْلَهُ عَنْ سَالِمِ بْنِ مُكْرَمٍ وَ الَّذِي قَبْلَهُمَا عَنْ ضُرَيْسٍ وَ الْأَوَّلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ مِثْلَه‌ . در نقل و طریق صدوق ره، دو نفر از نوه های احمد بن محمد بن خالد برقی وارد شده اند به نوعی که نتیجه از نوه، نوه از احمد بن محمد بن خالد برقی و او هم از محمد بن خالد برقی نقل می کند . یعنی چهار نفر از برقی ها از یکدیگر نقل کرده اند. دو نفر از روایان آن، علی بن احمد بن عبدالله، شیخ و استاد صدوق ره بوده است و احمد بن عبدالله هم شیخ و استاد مرحوم کلینی بوده است . علاوه بر همه این ها کتاب محمد بن مسلم مشهوره بوده است و از کتب مشهور ارائه سند لازم نیست و مرحوم صدوق در ابتداء من لا یحضره الفقیه می گوید که من این روایات را از کتب مشهور می گیرم یعنی خود کتاب ها هم مشهور بوده است.
[5] . برخی از محققین در این شخص می فرماید که وقتی که جرح با تعدیل معارضه کرد جرح را مقدم می کنند، و باید قائل به تقدیم قول نجاشی که تضعیف بود، شد چرا که ممکن است مثلاً نجاشی به مطالبی مطلع بوده است که شیخ طوسی مطلع نبوده است . آقای خوئی ره هم قائل به جرح و تضعیف دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ شده است . ولی در این جا برخی از محققین گفته اند که توثیق مقدم می شود چون ما جهت جرح را می دانیم و در جایی که جرح مقدم بر تعدیل بوده است، جهت جرح نامعلوم بوده است ولی در این جا جهت جرح نسبت غلو است که او استاد غلات بوده و غلات از او زیاد نقل می کنند . مسئله غلو هم مسئله اجتهادی است و از طرفی هم ابن ابی عمیر، جعفر بن بشیر، حسن بن محبوب و بزرگان شیعه از او نقل کرده اند . پس دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ توثیقش ثابت می شود چون بزرگان شیعه بر او اعتماد کرده اند و جهت جرح هم معلوم است.
[6] . حقی که به ظلم از ما اهل بیت ع گرفته شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo