< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1403/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/کیفیت تقسیم خمس /عزل خمس ؛ احتساب دین به جای خمس

 

بحث در مسئله 14 هست . مرحوم سید ره فرمودند که اگر از جنس دیگر خمس را اداء می کند ، باید قیمتش ، قیمت واقعی باشد و اگر می خواهد به کمتر حساب کند ، ذمه اش بریء نمی شود . اگر چه مستحق هم آن کمتر را راضی بشود ، ولی او چنین ولایتی ندارد که بخواهد خمس را تضییع کند .

در دفع و پرداخت خمس ، به غیر از مالی که خمس به آن تعلق گرفته است ، می تواند قیمتش را بدهد ولی در آن مسئله وقتی ادله را بررسی می کردیم بیان شد که می تواند قیمتش را نقد بدهد نه از کالا ؛ مانند این که کسی کتاب الجواهر الکلام را به عنوان خمس به یک روستایی بدهد ، به کار او نمی آید و فائده ندارد .

این که بتواند از جنس دیگر ، غیر از خود کالایی که متعلق خمس واقع شده است ف خمس را بدهد ، سه دلیل عمده بود :

ادله پرداخت خمس از نقود به جای عین :

یک : سیره ؛ که می تواند هم از مال بدهد و هم قیمتش را بدهد . سیره دلیل لبّی هست و شامل کالای دیگر نمی شود و سیره فقط برای نقد هست نه کالای دیگر.

دوم : صحیحه برقی : 11753- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع- هَلْ يَجُوزُ أَنْ أُخْرِجَ عَمَّا يَجِبُ فِي الْحَرْثِ مِنَ الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ مَا يَجِبُ عَلَى الذَّهَبِ دَرَاهِمَ بِقِيمَةِ مَا يَسْوَى أَمْ لَا يَجُوزُ إِلَّا أَنْ يُخْرَجَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ مَا فِيهِ، فَأَجَابَ ع أَيُّمَا تَيَسَّرَ يُخْرَجُ [1] .

این روایت اگر چه ظاهرش در باب زکات هست ولی الغاء خصوصیت می شود حتی آقای خوئی ره می فرماید این بخش از روایت " وَ مَا يَجِبُ عَلَى الذَّهَبِ " اطلاق دارد که هم شامل زکات و هم خمس می شود. پس می تواند به جای آن عین ، از نقود خمسش را بدهد نه از کالای دیگر . پس دادن خمس از مال دیگر هنگامی صحیح است که نقد بدهند نه کالای دیگر بدهند .

سوم : اسحاق بن عمار : ابْنُ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي الْفِطْرَةِ يَجُوزُ أَنْ أُؤَدِّيَهَا فِضَّةً بِقِيمَةِ هَذِهِ الْأَشْيَاءِ الَّتِي سَمَّيْتَهَا قَالَ نَعَمْ إِنَّ ذَلِكَ أَنْفَعُ لَهُ يَشْتَرِي بِهَا مَا يُرِيدُ.[2]

با این تعلیل در ذیل روایت " إِنَّ ذَلِكَ أَنْفَعُ لَهُ يَشْتَرِي بِهَا مَا يُرِيدُ" می فهمیم که در این موارد می توان جایگزین را داد .

اشکالی که آیت الله زنجانی حفظه الله داشتند این بود که تعلیل، موضوع را توسعه می دهد نه حکم را ، ولی جواب خودشان این بود که اگر ارتکازی باشد ، ارتکاز هم موضوع و هم حکم را توسعه می دهد .

از این روایت آن چیزی که استفاده می شود، این است که می توان قیمت را به نقد داد نه به عروض و کالا . پس این که سید ره در این جا فرمودند که می تواند از کالای دیگر خمس را بدهد ، نمی توان پرداخت کند . باید یا از خود عین یا نقد بدهد .

(مسألة 15): لا تبرأ ذمّته من الخمس إلّا بقبض المستحقّ أو الحاكم، سواء كان في ذمّته أو في العين الموجودة، و في تشخيصه بالعزل إشكال [3] .

ذمه کسی که بدهکار خمس شده است ، بریء نمی شود مگر اینکه خمس را به مستحق یا فقیه جامع الشرایط اقباض کند و آنها هم قبض کنند . و از این جهت فرقی ندارد که در ذمه اش باشد یا در عین موجوده باشد ، اگر بخواهد خمس اداء بشود باید به قبض آنها در بیاید . و اگر خمس را کنار بگذارد و هنوز پرداخت نکرده باشد ، این اشکال دارد که این تشخیص پیدا می کند یا نه .

صور مسئله و حکم آن :

در این جا باید دو صورت را بررسی نمود :

صورت اول: این شخص نه به مستحق و نه به فقیه دسترسی ندارد و امکان ایصال هم وجود ندارد و می خواهد در اموال خودش تصرف کند . در این جا با عزل خمس و کنار گذاشتن آن ، خمس مشخص می شود و می تواند در بقیه اموالش تصرف کند . دلیل هم قاعده لاضرر است . لاضرر می گوید که این که کنار گذاشته شده ، امکان ایصال ندارد و نمی تواند در مال مشترک و مشاع هم نمی تواند تصرف کند چون حرام است ، در این جا از باب لا ضرر خمس را کنار می گذارد و در بقیه اموال تصرف می کند . آقای تبریزی ره این صورت را استثناء کرده اند .

صورت دوم : در جایی که امکان دسترسی و اداء کردن خمس را دارد ولی فقط عزل می کند و کنار می گذارد که بعداً آن را اداء کند ، آیا در این جا با عزل خمس جدا می شود به طوری که اگر آن معزول بدون افراط و تفریط از بین رفت ، چیزی بر عهده این شخص نباشد و حق تصرف در بقیقه اموال را داشته باشد ؟ مرحوم سید ره در این صورت دوم می فرماید اشکال دارد .

اقوال علماء در در صورت دوم :

برخی از فقهاء فرموده اند که با عزل منعزل می شود ؛ مانند صاحب المستند[4] فرموده اند که این مسئله کأنه اجماعی هست .

در باب زکات ما دلیل داریم که با عزل منعزل می شود . روایت : مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع زَكَاتِي تَحِلُّ عَلَيَّ فِي شَهْرٍ أَ يَصْلُحُ لِي أَنْ أَحْبِسَ مِنْهَا شَيْئاً مَخَافَةَ أَنْ يَجِيئَنِي مَنْ يَسْأَلُنِي، فَقَالَ ع إِذَا حَالَ الْحَوْلُ فَأَخْرِجْهَا مِنْ مَالِكَ لَا تَخْلُطْهَا بِشَيْ‌ءٍ ثُمَّ أَعْطِهَا كَيْفَ شِئْتَ قَالَ قُلْتُ فَإِنْ أَنَا كَتَبْتُهَا وَ أَثْبَتُّهَا يَسْتَقِيمُ لِي قَالَ لَا يَضُرُّكَ [5] .

آیا می توان گفت که در باب خمس هم اگر عزل صورت گرفت ، خمس منعزل بشود؟ اگر کسی الغاء خصوصیت کند یا از باب بدلیت گفته شود که این ها یکی هست ، در باب خمس هم باید گفت که با عزل و جدا کردن خمس ، خمس محقق می شود . ولی برخی بزرگان از جمله صاحب عروه این را قبول ندارد و می فرماید که عزل در باب زکات است ولی در باب خمس ، این شخص ولایت دارد که از هر قسمت مال که خواست پرداخت کند و بیشتر از آن دلیلی نداریم و مستحق نمی تواند چیز خاصی را طلب کند . پس عزل در باب خمس به همین معناست ولی بیش از آن دلیل ندارد که کنار بگذارد .

پس این که سید ره فرمودند درصورت امکان ایصال ، اگر شخصی بخواهد عزل کند و کنار بگذارد ، اشکال دارد ، این بیان درست است و عزل و خمس محقق نمی شود . مگر اینکه کسی در زکات الغاء خصوصیت کند و فرقی از این جهت در باب خمس قائل نشود .

آقای خوئی ره می فرماید که این اجماعی باشد که شخص ولایت بر عزل دارد ، مراد این است که از هر قسمت مال که بخواهد کنار بگذارد و آن را اداء کند . اما بدون ایصال ، علماء اجماع ندارند که ولایت بر عزل داشته باشد.

استاد : به نظر می رسد که آن روایتی که در باب زکات هست ، کأنه فهم عرفی این است که خصوصیتی در باب زکات نیست و هنگامی که آن خمس یا زکات را از اموالش جدا کرد ، عزل صورت می گیرد و آن حق الهی که بر عهده این شخص بوده است ، کنار گذاشته شده است .

(مسألة 16): إذا كان له في ذمّة المستحقّ دين جاز له احتسابه خمساً و كذا في حصّة الإمام (عليه السّلام) إذا أذن المجتهد [6] .

آیا می توان به جای پرداخت اصل خمس مال یا به جای قیمت نقدی ، آن بدهی که در عهده طرف مقابل هست ، حساب بکند و ابراء ذمه بکند یا نه ؟

مرحوم سید ره می فرماید که اگر کسی در ذمه مستحق دَینی دارد ، می تواند آن را خمس حساب بکند، مثلاً سیدی از این مغازه خریدی انجام داده و الان بدهکار صاحب مغازه هست و صاحب مغازه هم سال خمسی اش رسیده است و او می تواند دینو طلبی که در ذمه آن مستحق دارد ، به عنوان خمس حساب کند . همچنین اگر طلبی از مجتهد یا طلبه ای هم داشته باشد می تواند به عنوان سهم امام ع حساب بکند .

اشکال : آن مقدار دلیلی که در دفع خمس هست ، این است که یا خمس عین مال را بدهد یا قیمتش را نقداً پرداخت بکند و در این جا نه عین را داده و نه قیمت نقدی اش را داده است . در این جا شرکت یا به نحو اشاعه ، یا مالیت یا کلی فی المعین هست که همگی اینها متعلق به عین است ، چگونه این ، تبدیل به قیمت در ذمه می شود ؟ در این جا دلیل نیست .

جواب : مرحوم سید ره می فرماید که اشکال ندارد . و برخی از علماء به صحیحه برقی استدلال کرده اند. روایت: 11753- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع- هَلْ يَجُوزُ أَنْ أُخْرِجَ عَمَّا يَجِبُ فِي الْحَرْثِ مِنَ الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ مَا يَجِبُ عَلَى الذَّهَبِ دَرَاهِمَ بِقِيمَةِ مَا يَسْوَى أَمْ لَا يَجُوزُ إِلَّا أَنْ يُخْرَجَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ مَا فِيهِ، فَأَجَابَ ع أَيُّمَا تَيَسَّرَ يُخْرَجُ.[7] .

در این روایت که می فرماید " بِقِيمَةِ مَا يَسْوَى " که می تواند قیمت نقدی آن را بدهد، فرق ندارد که قیمت نقدی خارجی باشد یا نقدی کلی فی الذمه باشد . پس اگر روایت پذیرفته بشود ، این شخص ولایت دارد که چه نقدی خارجی خمسش را بدهد و چه در ذمه باشد .

 


[4] . لا ينبغي الإشكال في ان المالك بما انه الشريك الأعظم و بمقتضى السيرة القطعية الجارية، له الولاية على التقسيم و إخراج الخمس من اي جزء من اجزاء ماله شاء و تعيينه فيه و ليس للحاكم و لا للمستحق إلزامه بالإعطاء من مال خاص كما مرت الإشارة اليه.اما ولايته على العزل و تعيين الخمس في المعزول بحيث لو تلف و لو بدون تعد أو تفريط لم يكن ضامنا و يكون بمثابة التلف في يد المستحق، فلم يدل عليه في المقام اي دليل و ان ثبت ذلك في الزكاة‌ كما تقدم، فلا اثر هنا للافراز خارجا و يكون وجوده كعدمه، فاذا تلف ما أفرزه قبل وصوله الى المستحق أو الحاكم و لو بدون تعد أو تفريط لم يسقط الخمس، و عليه فلا تبرء ذمته إلا بقبض المستحق أو الحاكم سواء أ كان عين ما تعلق به الخمس موجودا بعد أم تلف على وجه الضمان فانتقل الخمس الى ذمته.نعم مع بقاء العين إذا أخرج خمسها لإيصاله إلى أهله فتلف في الأثناء من غير تفريط، فمقتضى الإشاعة وقوع التلف على الشريكين بالنسبة بخلاف ما إذا كان الحق كليا في المعين لوجود الكلي في الباقي كما ان الأمر كذلك إذا تلف مقدار من العين قبل الإخراج المزبور.و بالجملة فلا دليل على نفوذ العزل و تعين المعزول خمسا إلا إذا وقع بإذن الحاكم الشرعي صريحا أو ضمنا كما إذا قال له أرسل إلينا خمسك أو ابعثه إلى الجهة الكذائية فإنه يتضمن الاذن في افراز الخمس من ماله و إرساله و يتعين المفرز حينئذ خمسا بحيث لو تلف في الطريق لم يضمنه.و لعل الأمر قد اشتبه على صاحب المستند حيث ادعى قيام الإجماع على ثبوت الولاية للمالك على الافراز، فإن المسألة غير معنونة في كلماتهم كي يستظهر منها الإجماع، و انما المتسالم عليه الولاية- في مقام الإعطاء و تفريغ الذمة- على الإعطاء من اي مال شاء حسبما عرفت.و بالجملة فالمتبع هو الدليل و لم يرد نص على جواز العزل و الإفراز في المقام و ما ورد يختص بباب الزكاة، إذا فالأقوى عدم الجواز. ( المستند في شرح العروة الوثقى، الخمس، ص: 337‌ و 338 ).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo