< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1403/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/کیفیت تقسیم خمس /منسوب بودن به حضرت هاشم از ناحیه پدر

(مسألة 3) : مستحقّ الخمس من انتسب إلى هاشم بالأُبوّة ، فإن‌ انتسب إليه بالأُمّ لم يحلّ له الخمس، و تحلّ له الزكاة ، و لا فرق بين أن يكون علويّاً أو عقيليّاً أو عباسيّاً و ينبغي تقديم الأتمّ علقة بالنبيّ (صلّى اللّٰه عليه و آله) على غيره، أو توفيره كالفاطميّين .[1]

مستحقین خمس کسانی هستند که از طریق پدر ، به هاشم بن عبد مناف منتسب باشند . اگر از طرف مادر منسوب به هاشم بود و مادر او سیده بود ، خمس برای او حلال نیست و او اگر فقیر باشد می تواند زکات بگیرد. در سید بودن که از طرف پدری منسوب به هاشم هست فرقی ندارد که علوی باشد و از اولاد حضرت علی ع باشد (چه فاطمی س باشد و چه غیر فاطمی ) یا از فرزندان عقیل بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم باشد یا از فرزندان عباس عموی پیامبر ص باشد که به بنی عباش معروف هستند . سزاوار است که کسی که عقله اش نسبت به پیامبر ص تامّ تر هست او مقدم بشود یا به او خمس بیشتری بدهند مانند کسانی که از ذریه 12 امام ع هستند.

ادامه نسل حضرت هاشم از عبدالمطلب

بیان شد که حضرت هاشم فرزندانی داشته به نام شیبه که معروف به عبدالمطلب ، اسد ، نضله ،ابوصَیفی ، شفاء، خالده ، رقیه ، حبیبه و ضعیفه داشته است . نسل حضرت هاشم از حضرت عبدالمطلب که صاحب ده فرزند یا بیشتر بوده است ، ادامه پیدا کرده است . اسد پدر فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی ع هست که فرزند پسری از اسد نقل نشده است و نضله هم فرزندی داشته که او دیگر فرزندی برایش نقل نشده است .

حضرت عبدالمطلب فرزندان پسری به نام های حارث ، عبدالله ، زبیر (این زبیر غیر از زبیر بن عوام هست) ، ابوطالب، حمزه ، مقوم ،عباس ، ضرار ، قثم ، ابولهب و غیداق ، داشته است که برخی چند تا بیشتر هم ذکر کرده اند . نسل عبدالمطلب هم از عبدالله ، حارث ، حارث ، ابوطالب (طالب (که نسلی ندارد) ، علی ع ، جعفر ، عقیل که همگی این فرزندان دارای نسل هستند) ، حمزه ، عباس و ابولهب ، ادامه داشته است .پس همه این ها می توانند به عنوان بنی هاشم خمس بگیرند .

مشهور قائل شدند که کسانی که از طرف پدر منسوب به هاشم ع هستند می توانند خمس بگیرند ولی کسانی که از طرف مادر منسوب هستند خمس برای آنها حلال نیست و می توانند در صورت فقیر شدن زکات دریافت کنند. در مقابل مشهور ، به سید مرتضی ره نسبت داشته که اگر از طرف مادر هم منسوب به بنی هاشم بود ، او استحقاق خمس را دارد . بعد صاحب حدائق به صورت حماسی وارد بحث شده است و از این نظر سید مرتضی دفاع کرده است و به علامه و برخی از بزرگان هم این را نسبت داده است .

مرحوم علامه در مختلف می فرماید که مشهور این است که از طرف مادر اگر منسوب به هاشم باشد ، فائده ای ندارد و مخالف در مسئله را فقط سید مرتضی ره ذکر می کند اما اینکه سید مرتضی واقعاً در این مسئله مخالف هست ، برای ما ثابت نشده است چون به بعض از رسائل سید مرتضی نسبت داده شده است .

آن چیزی که در برخی از رسائل ایشان هست این عبارت است : المسألة السابعة و التسعون : من مات و خلف ابنة ابن و ابن عم، فميراثه لبنت ابنه خاصة، و ليس لابن العم شي‌ء . و الحجة على ذلك : إجماع الفرقة المحقة عليه. و أيضا فإن ولد البنت ولد على الحقيقة للميت، فهي أقرب إليه من ابن العم، و قد سماها اللّٰه تعالى‌ ولدا في مواضع من الكتاب في قوله تعالى ﴿وَ لٰا تَنْكِحُوا مٰا نَكَحَ آبٰاؤُكُمْ مِنَ النِّسٰاءِ﴾[2] . و أجمعت الأُمة أن زوجة ابن ابنه محرم على جده، لأنه بهذه الآية ابن و محرم عليه نكاح زوجة جده، و قال اللّٰه تعالى ﴿وَ أُولُوا الْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتٰابِ اللّٰهِ﴾[3] و ابن البنت أقرب الى جده من ابن العم.[4] . سید مرتضی می فرماید که اگر کسی از دنیا برود و یک نوه دختری از پسرش و یک پسر عمو داشته باشد ، میراث این میت به نوه اش می رسد فقط و به عمو زاره اش چیزی نمی رسد . دلیل ما بر این مسئله اولاً اجماع هست و ثانیاً فرزند دختر ، فرزند خود شخص میت هست .

سید مرتضی ره در باب میراث فرموده که دختری که نوه انسان هست ، ارث می برد چون حقیقتاً ولد میت حساب می شود و مقدم بر ابن عم می شود و به آیات کریمه در باب نکاح فتوا داده اند و همه هم طبق آن فتوا داده اند که نوه نمی تواند زوجه جدش را بگیرد و نه جد می تواند زوجه نوه اش را بگیرد ولو نوه دختری او باشد ، پس نشان می دهد که او هم ولد محسوب می شود . از این مطلب فهمیده می شود که نظر سید مرتضی بر این است که بنت یا ابن بنت ، در حکم ولد هست حقیقتاً و مستحق خمس خواهد شد . پس سید مرتضی ره در باب خمس این مطلب را نفرموده است و در باب میراث این را فرموده است .

مرحوم صاحب حدائق ره می فرماید که این مسئله مبتنی بر همین مسئله ای هست که سید مرتضی هم به آن اشاره کرده هست می باشد و باید دید که ولد البنت آیا ولد هست یا ولد نیست ؟ بعد ایشان شروع می کند از آیات و روایات فراوان استناد می کنند و ثابت می کنند که ولد البنت ولد محسوب می شود .و هنگامی که ثابت شد که ولد هست ، او ولد بنی هاشم محسوب می شود و می تواند خمس ببرد .

در مقابل کسانی که قائل هستند که ولد البنت خمس نمی تواند استفاده کند و ارث نمی برد ، به وجوهی استدلال کرده اند که یکی از آن وجوه این است که در این جا می فرماید که صدق عرفی ولد ندارد که در ادامه به آن پرداخته می شود .

بیان آیت الله سبحانی :

آیت الله سبحانی[5] حفظه الله به تبع مرحوم صاحب جواهر ره و صاحب مستمسک و دیگر بزرگان، فرموده که باید مسئله درست مطرح شود . دو بحث در این جا باید مطرح بشود : [6]

یک : آیا ولد البنت ولد هست حقیقتاً یا یا حقیقتاً ولد نیست و مجازاً ولد هست ؟

دوم : آیا ادله خمس شامل ولد بنت می شود یا نه ؟ آن چیزی که موضوع برای استحقاق خمس هست ، آیا صرف صدق ولدیت هست یا یک عنوان دیگری در آن جا لازم هست ؟

بحث اول : آیا ولد البنت ولدٌ حقیقتاً ام لا ؟ در این جا حق با سید مرتضی و صاحب حدائق ره هست که ولد البنت ولد هست حقیقتاً . از آیات و روایات می تواند در این مطلب اشاره کرد . مقداری از آن آیات در باب نکاح ، مقدار در باب میراث ، و مقداری هم در ابواب دیگر هست .

آیه اول : ﴿وَ لٰا تَنْكِحُوا مٰا نَكَحَ آبٰاؤُكُمْ مِنَ النِّسٰاءِ﴾[7] ؛ بر نوه میت ( چه پسری و چه دختری) ، نکاح با زوجه جد حرام است. طبق این آیه علماء فتوا داده اند که نوه دختری هم نمی توان با زوجه جد خودش ازدواج کند. پس این ولد صدق می کند و الّا علماء با استناد به این آیه نمی توانستند بفرمایند که نوه دختری نمی تواند با زوجه جد خودش ازدواج کند چون آیه را مختص به نوه پسری بدانند . حال آن که علماء فرموده اند فرقی ندارد چه ولد ابن باشد و چه ولد بنت باشد ، هچکدام نمی توانند با زوجه جد خودشان ازدواج کنند .

آیه دوم: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهٰاتُكُمْ وَ بَنٰاتُكُمْ﴾[8] ؛ مادران و دختران شما برای ازدواج با شما حرام هستند . بر جد حرام هست که با دخترش ازدواج کند و دختر چه دختر پسر باشد و چه دختر دختر خودش باشد .

آیه سوم : ﴿وَ حَلٰائِلُ أَبْنٰائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلٰابِكُمْ﴾[9] ؛ نوه انسان چه دختری و چه پسری ، اگر زوجه اش را طلاق داده باشد ، جد نمی تواند با آن ازدواج کند .

آیه چهارم: ﴿وَ لٰا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلّٰا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبٰائِهِنَّ أَوْ آبٰاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنٰائِهِنَّ﴾[10] ؛ خانم ها نمی توانند زینت هایشان را نشان بدهند مگر به کسانی از جمله فرزندانشان . ابناء چه فرزند خودش باشد چه ابن ابن (نوه های پسری) باشد و چه ابن بنت (نوه های دختری) باشد ، آن خانم می تواند زینتش را نشان کند و ستر واجب نیست. پس نشان می دهد که نوه دختری هم ابن هست .این آیاتی بود که در ابواب نکاح و ملحقات نکاح مطرح هست . اما در باب میراث هم آیاتی مطرح هست .

آیه پنجم : ﴿وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وٰاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّٰا تَرَكَ إِنْ كٰانَ لَهُ وَلَدٌ﴾[11] ؛ اگر میت ولدی داشته باشد ، پدر و مادر میت یک ششم ارث می برند . فرزند فرقی نمی کند که فرزند مستقیمِ خود میت باشد یا نوه (چه دختری و چه پسری) داشته باشد ، پس این ولد شامل نوه دختری هم می شود و او هم ولد هست .

آیه ششم : ﴿وَ لَكُمْ نِصْفُ مٰا تَرَكَ أَزْوٰاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كٰانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمّٰا تَرَكْنَ﴾[12] ؛ زوج ، اگر خانم ولد نداشته باشد ، نصف ارث می برد . در ولد فرقی ندارد که ولد خودش باشد یا ولد ابن یا ولد بنت باشد.

در باب اوقاف هم علماء فتوا داده اند که اگر کسی گفت برای فرزندان این را وقف کردم ، چه اولاد پسری و دختری ، همه در آن مال وقفی شریک می شوند . شهید اول ره در لمعه می فرماید : إذا وقف على أولاده، اشترك أولاد البنين و البنات بالسوية، إلّا أن يفضل .[13]

روایات فراونی در مقام ذکر شده است که اهل بیت ع در مقام احتجاج با عباسی ها که خودشان را منسوب به پیامبر ص می دانستند و می گفتند که شما بنی هاشم فضلی بر ما ندارید و شما از عمو زادگان پیامبر هستید چون پدرتان ابوطالب هست و پدر ما هم عباس هست و هر دو این طایفه نسبت به پیامبر ص یک نسبت داریم ، ائمه ع در جواب این مطلب ، احتجاجاتی در این باره داشتند که ما فرزندان پیامبر ص هستیم . در این روایات حضرات می فرمایند که ولد بنت ولد هست که از در آن روایات ، ائمه ع از آیاتی مثل آیه مباهله و آیه هایی مثل ذریه ابرهیم و دیگر آیات استناد کرده اند .

این که مرحوم شهید ثانی ره فرموده است این استعمالات ولد برای ولد بنت در قرآن و روایات مجازی هست ، صاحب حدائق می فرماید که این چه کلامی هست که شهید ثانی فرموده و این کلام شعری هست و ائمه در مقام احتجاج از مجاز استفاده نمی کردند . بذلك يظهر أن جوابه (قدس سره) شعري لا يعتمد عليه و قشري لا يلتفت إليه [14] .

پس بنابراین اصل این مطلبی که صاحب حدائق دارند که ولد البنت ولدٌ صحیح است و اگر مسئله خمس بر صدق ولد میتنی بود ، که ولد هاشم باشد ، فرمایش ایشان ثابت می شد و کسی که مادرش سیده هست ، او هم می تواند خمس دریافت کند ولی مسئله خمس ، مطلب دیگری هست . پس طبق آیات و روایات قبول می کنیم که ولد البنت ولد هست .

اشکال :

1- این خلاف صدق عرفی هست و عرف به فرزند دختر ، ولد نمی گوید . دلیل این مطلب هم شعری هست که در جاهلیت سروده شده است : بنونا بنو أبنائنا ، و بناتنا بنوهن أبناءُ الرجال الاباعد‌ . که فرزندان ما فرزندان فرزندان ما هستند و فرزندان دختران ما مربوط به ما نیست . پس به او وبد نمی گویند .

جواب : این شعر که در جاهلیت هم سروده شده است ، دلیل نمی شود و در جاهلیت یک رسمی داشته اند که نمی توانیم آن را دلیل بدانیم و ثانیاً این شعر در مقام این هست که این فرزندان دختری، در جایگزین فرزندان ما نیستند و نوه های دختری ، کار فرزندان خود ما و فرزندان پسری ما را انجام نمی دهند. نفی ولدیت در این جا از باب حکومت هست نه از باب واقع ولدیت را نفی کند و مجازاً گفته می شود که ولد من نیست مانند ولد عاق را گفته شود که ولد ما نیست . در این جا هم در امورات زندگی چون خیلی کم به دردش می خورد ، ادعاً می گوید که فرزند ما نیست .

2- زن وعاء و ظرف هست و تکوّن بچه مربوط به پدر و ماء و نطفه هست .

به این روایت هم استناد شده است : 26046- 8- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ[15] وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ وَلَدَ الزِّنَا، قَالَ لَا بَأْسَ إِنَّمَا يُكْرَهُ ذَلِكَ مَخَافَةَ الْعَارِ وَ إِنَّمَا الْوَلَدُ لِلصُّلْبِ وَ إِنَّمَا الْمَرْأَةُ وِعَاءٌ، قُلْتُ الرَّجُلُ يَشْتَرِي خَادِماً وَلَدَ زِنًا فَيَطَؤُهَا قَالَ لَا بَأْسَ [16] .

در این روایت زن را وعاء و ظرف ذکر شده است و کأنه دخیل در خلقت نیست . پس نسبت به او ولد حساب نمی شود .

جواب این روایت :

اولاً؛ این روایت مخالف وجدان هست چون علم ثابت کرده است که نطفه فقط از مرد نیست و باید از نطفه مرد با تخمک زن لقاح انجام بگیرد و تا لقاحی صورت نگیرد ، تکوّن منیّ ، کافی برای تکوّن فرزند نخواهد بود . پس این فرزند از دو ماء رجل و مرأه تکوّن پیدا می کند . پس علم و واقعیت این حدیث را تأیید نمی کند .

ثانیاً؛ این حدیث مخالف قرآن کریم می باشد چون در قرآن کریم می فرماید:﴿إِنّٰا خَلَقْنَا الْإِنْسٰانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشٰاجٍ﴾[17] ؛ "أمشاج" جمع مشج به معنای خلیط هست .یعنی آن بچه از مخلوط شدن ماء رجل و ماء مرأه به وجود می آید.

پس این حدیث به دلیل مخالف بودن با وجدان و قرآن کریم ، ساقط هست و قابل استدلال نخواهد بود . پس بحث در مسئله اولی که آیا ولد البنت ولد هست یا خیر ، شکی نیست که ولد هاشم محسوب می شود .


[5] . عبارت ایشان در پاورقی بیان می شود : و ذلك لأنّ هنا مسألتين. الأُولى: أنّ ولد البنت ولد حقيقة أو لا؟ الثانية: ما هو الموضوع لاستحقاق الخمس، فهل يعمّ ولد البنت- مع الاعتراف بأنّه ولد- أو لا، إذ يمكن أن يكون الموضوع أخص من الولد الحقيقي؟ أمّا الأُولى: فلا شكّ أنّه ولد حقيقة لا مجازاً، و من قال إنّه ليس بولد، فقد تأثر من الحكم الرائج في الجاهلية حيث كانوا يعدّون أولاد الأبناء، أولاداً بالحقيقة، دون أولاد البنات، و على هذا الأساس يقول الشاعر : بنونا بنو أبنائنا، و بناتنا بنوهن أبناءُ الرجال الاباعد‌و من زعم أنّ أبناء البنت ليسوا أبناء فقد جعل الأُمّ وعاء لنشوء النطفة كالأُمّ الصناعية لانتاج الدواجن و هو أمر مردود علما أوّلًا، و نقلًا ثانياً. أمّا الأوّل فإنّ الولد، نتيجة تركيب لقاح بين جزءين أحدهما من الأب باسم الحيمن و الآخر من الأُمّ باسم البويضة و هذا أمر مسلّم في العلوم الطبيعية، فكيف تكون الأُمّ (بنت الإنسان في المقام) وعاء للولد و تنقطع صلته عن آباء الأُمّ؟ و لعلّه إلى ذلك اللقاح يشير قوله سبحانه: ﴿إِنّٰا خَلَقْنَا الْإِنْسٰانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشٰاجٍ﴾، و الأمشاج جمع المشج و هو الخليط حيث إنّ النطفة مخلوطة من جزءين أحدهما للزوج و الآخر للزوجة فالولد منتسب إليهما حقيقة، كما يكون منتسباً إلى والد الزوجين كذلك.و أمّا الثانية: فالأحكام المترتبة على الولد، مترتب على ولد البنت كترتبها على‌ ولد الأب في أبواب النكاح و الميراث و الوقف، و غير ذلك:1. قال سبحانه: ﴿وَ لٰا تَنْكِحُوا مٰا نَكَحَ آبٰاؤُكُمْ مِنَ النِّسٰاءِ﴾. فيحرم نكاح زوجة الجدّ على الحفيد و السبط، لأنّها منكوحة الأب.2. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهٰاتُكُمْ وَ بَنٰاتُكُمْ﴾). فيحرم على الجدّ نكاح بنت الولد، و بنت البنت بحكم هذه الآية، لأنّها بنت الجد.3. ﴿وَ حَلٰائِلُ أَبْنٰائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلٰابِكُمْ﴾. فيحرم على الجد، نكاح زوجة الحفيد و السبط بعد الطلاق.4. ﴿وَ لٰا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلّٰا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبٰائِهِنَّ أَوْ آبٰاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنٰائِهِنَّ﴾. فيجوز للجدّة إبداء زينتها للحفيد و السبط، بحكم هذه الآية.هذا كلّه في باب النكاح و مثله باب الميراث و الأوقاف. أمّا الميراث فلقوله تعالى: ﴿وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وٰاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّٰا تَرَكَ إِنْ كٰانَ لَهُ وَلَدٌ﴾ فإنّ ولد البنت يحجب الأبوين عن الزيادة بالاتفاق، و ﴿وَ لَكُمْ نِصْفُ مٰا تَرَكَ أَزْوٰاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كٰانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمّٰا تَرَكْنَ﴾ فانّ ولد البنت للزوجة يحجب الزوج عن الزيادة على الربع و هكذا في جانب الزوج. .(الخمس في الشريعة الإسلامية الغراء، ص: 403 و 404‌)
[15] . ثعلبة بن میمون ؛ سند تا ایشان صحیح هست و عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ که کنار ثعلبه ذکر شده است، اگر مجهول هم باشد، ایرادی به سند حدیث وارد نمی کند چون دو نفر این حدیث را ذکر کرده اند و با "واو" به یکدیگر عطف شده اند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo