< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1403/01/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/الانفال /قله کوه ها و ته درها

 

چهارمین مورد انفال : رؤوس الجبال ، بطون الأودية و الآجام

قله کوه های ، کف وادی ها و نیزارها و جنگل ها ، از موارد انفال شمرده شده است و در این سه مورد خلافی در بین شیعه نیست که از انفال هستند . مرحوم ابن زهره در غنیه و همچنین ابن حمزه ادعای اجماع کرده اند . مرحوم شیخ انصاری ره می فرماید « و لا خلاف ظاهرا في كونها من الأنفال في الجملة »[1]

قله ها و رأس کوه ها که از انفال محسوب می شود به این معنا هست که آن چه در قله قرار دارد از زمین ، گیاهان ، درختان ، سنگ ها وامثال این ها ، ازانفال و مال امام علیه السلام است . و همچنین آجام زمین هایی هست که از نی و درخت پر شده اند (جنگل ها و نیستان ها) ، این ها هم از انفال هستند. بطون اودیه یعنی کف وادی ها که بین دو کوه واقع می شود هم از انفال محسوب می شود .

دلیل : روایات

روایت مرسله حماد : روایت : 12628- 4- وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: .... وَ لَهُ بَعْدَ الْخُمُسِ الْأَنْفَالُ وَ الْأَنْفَالُ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ قَدْ بَادَ أَهْلُهَا .... وَ لَهُ رُءُوسُ الْجِبَالِ وَ بُطُونُ الْأَوْدِيَةِ وَ الْآجَامُ ... [2] .

در این روایت هر سه مورد ذکر شده است . البته در این روایت حدیث مرسل هست و مورد اشکال واقع می شود .

روایت داوود بن فرقد : شي، تفسير العياشي عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ: ... قُلْتُ وَ مَا الْأَنْفَالُ قَالَ بطول [بُطُونُ‌] الْأَوْدِيَةِ وَ رُءُوسُ الْجِبَالِ وَ الْآجَامُ وَ الْمَعَادِنُ وَ كُلُّ أَرْضٍ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهَا خَيْلٌ وَ لَا رِكَابٌ وَ كُلُّ أَرْضٍ مَيْتَةٍ قَدْ جَلَا أَهْلُهَا وَ قَطَائِعُ الْمُلُوكِ .[3] در این روایت هم که در تفسیر عیاشی هست ، هر سه ذکر شده است . البته این روایت هم سندش متصل نیست و لذا سنداً اشکال دارد .

روایت ابی بصیر : 12652- 28- وَ [4] عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ لَنَا الْأَنْفَالُ قُلْتُ وَ مَا الْأَنْفَالُ قَالَ مِنْهَا الْمَعَادِنُ وَ الْآجَامُ وَ كُلُّ أَرْضٍ لَا رَبَّ لَهَا وَ كُلُّ أَرْضٍ بَادَ أَهْلُهَا فَهُوَ لَنَا [5] .

در این حدیث آجام ذکر شده است . این حدیث هم سنداً اشکال دارد . در تفسیر عیاشی معمولاً این اشکال وجود دارد که سند ذکر نمی شود .

روایت صحیحه حفص : عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْأَنْفَالُ مَا لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِخَيْلٍ وَ لا رِكابٍ أَوْ قَوْمٌ صَالَحُوا أَوْ قَوْمٌ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ وَ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ وَ بُطُونُ الْأَوْدِيَةِ فَهُوَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ لِلْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ. [6] . در این حدیث هم فقط بطون الاودیه ذکر شده است .

روایت صحیحه محمد بن مسلم :وَ [7] عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ إِنَّ الْأَنْفَالَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَوْمٌ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ فَمَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ بُطُونِ أَوْدِيَةٍ فَهَذَا كُلُّهُ مِنَ الْفَيْ‌ءِ وَ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ص فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلرَّسُولِ ص وَ يَضَعُهُ حَيْثُ يُحِبُّ.[8] . در این حدیث شریف هم فقط بطون اودیه ذکر شده است.

آقای خوئی ره :

مرحوم آقای خوئی ره فرموده اند که این سه مورد ، فقط بطون اودیه در دو روایت معتبر از حیث سندی مانند صحیحه حفص و محمد بن مسلم ، ذکر شده است ولی آن دو مورد آجام و رووس الجبال در احادیث معتبر ذکر نشده است. ولی آقای خوئی ره از این جهت مشکل را حل کرده اند که معمولاً آجام و رووس الجبال ، جزء اراضی موات هستند و عمومات اراضی موات آنها را می گیرد و از مصادیق انفال می شود . عبارت آقای خوئی ره : « أما الأولان فلم يردا في رواية معتبرة فيندرجان في الأراضي الموات أو فقل في الأراضي التي لا رب لها، و لا خصوصية لها. نعم وردا في روايات ضعاف، و هي على القول بالانجبار بالعمل تصبح معتبرة. » [9]

جواب از کلام ایشان : اعتبار روایات به نظر ما فقط به سند نمی باشد . آن چیزی که معتبره هست ، روایت موثوقٌ به هست نه روایت ثقه . فرمایش آقای خوئی ره این است که ما فقط یک ضابطه عمومی برای اعتبار حدیث داریم و آن این است که ثقةٌ عن ثقة باشد و عقلاء فقط این ضابطه را دارند . ولی نظر اکثر فقهاء شیعه و ما این است که روایت معتبر تنها روایت ثقةٌ عن ثقة نیست بلکه راه ها و ضوابط دیگری هم برای اعتبار روایت وجود دارد که از جمله عمل مشهور ، که ضعف سند را جبران می کند . پس این روایات دیگر که متعدد و مستفیض هستند و مشهور هم به آن عمل کرده ، می توان ضعف آن سند را جبران نمود و روایت را معتبر نمود . پس ما برای آجام و رووس الجبال هم دلیل خاص داریم .

اینکه گفته شود که معلوم نیست که اصحاب به این روایات عمل کرده باشند و ممکن است وجه دیگر در کار بوده باشد ، جواب داده می شود که دلیل دیگر بر این مطلب نیست و اصل هم اقتضاءی عدم ملکیت امام علیه السلام می کند . پس این که علماء این دو مورد را ذکر کرده اند ، فرمایششان ناظر به همین روایاتی هست که وارد شده است و علماء هم به این روایات استناد کرده اند .

معنای آجام

رووس الجبال و بطون الاودیه تقریباً معنایش روشن است اما آجام به چه معناست ؟ معنای لغوی و آن چه علماء در فقه از آن اراده کرده اند باید روشن بشود .

صیغه آجام ، جمع اَجَمَ هست . برخی گفته اند که آجام جمع الجمع است مانند فیومی در مصباح المنیر گفته اند که آجام جمع أجَم نیست .«[أجم]: الأَجَمَة: الشجرُ الملتفُّ و الجمعُ (أجَمٌ) مثلُ قصَبَة و قَصَبٍ و (الآجَامُ) جمعُ الجمعِ و (الأُجُم) بضمتين الحِصْنُ و جمْعُه (آجامٌ) مثلُ عنقٍ و أَعْنَاقٍ.[10] . پس آجام یا جمع الجمع هست یا جمع اجم هست . برای أجم ، جمع های دیگری هم ذکر شده است مثل أجمات ، أجم ، إجام ، اُجم بیان شده و آجام هم بیشتر در کلمات فقهاء برای اجم ذکر شده است.

سه معنای اصلی برای کلمه أجم ، ذکر شده است ،

1) الشَّجَرُ الكثيرُ المُلْتفُّ (به هم تنیده)/الشَّجَرُ الكثيرُ/ الشَّجَرُالمُلْتفُّ. این سه معنا در خیلی از تعابیر لغویین بیان شده است . الغریب ، فیروآبادی در القاموس ، المغرب ، ابن منظور در لسان العرب ، تاج العروس ، این معنا را بیان کرده اند . اگر بخواهیم به فارسی تعبیر کنیم و معنای آن روشن شود ، أجم به معنای درختان زیادی که در جنگل و بیشه وجود دارد .

2) مَنْبت الشجر : یعنی زمینی که درختان در آن جا می رویند و به معنای جنگل می شود . معنای سابق درختان جنگل بود ولی این معنا، خود جنگل هست . این معنا در صحاح جوهری ، تهذیب االلغه ازهری، در مقاییس اللغه ابن فارس ، لسان العرب و... بیان شده است .

3) الأَجَمَةُ من القصب : یعنی در جایی که نیستان هست و نی وجود دارد. این معنا در صحاح جوهری و در برخی از معاجم فقهی هم این معنا ذکر شده است .

ابن فارس که به دنبال ریشه یابی کلمات هست ، این طوری بیان می کند .« أجم: ‌الهمزة و الجيم و الميم لا يخلو من التجمُّع و الشدّة . فأما التجمُّع فالأَجَمَة، و هى مَنْبِت الشجر المتجمِّع كالغيضة ، و الجمع الآجام. [11] »

البته فعل أَجمَ یأجِمُ به این معناست که کسی که از غذایی زیاد مصرف کرده و دیگر از آن غذا بدش بیاید ، تعبیر به اجم می شود . و گاهی هم که به آبی که مانده و تلخ شده است ، نسبت می دهند ، أجم الماء گفته می شود . آجام به معنای بنا های بلند و قلعه هم ذکر شده است که این معانی برای ما محل بحث نیست .

مراد از آجام در تعابیر فقهاء

در کلمات فقهاء که گفته می شود آجام از انفال می باشد ، کدام یک از این سه معنا را اراده می شود ؟ ظاهراً همان معنای دوم (جنگل و بیشه) در کلمات فقهاء مراد است . پس جنگل ها هم جزء انفال هستند . مرحوم شهید ثانی ره در روضه می فرماید :« الاجام بكسر الهمزة و فتحها مع المد جمع أجمة بالتحريك المفتوح، و هي الأرض المملوة من القصب [12] ». آجام زمینی هست که از نی پر شده است . ایشان که فرموده است از نی پر شده باشد ، فقط قصب مراد نیست چون در کلمات لغویین درخت بیشتر از قصب مراد است . شیخ انصاری ره هم همین معنا را از سید جمال الدین خوانساری در شرح لمعه نقل می کند . پس آن زمینی که در آن جا نی یا درخت وجود دارد نه خود درخت ها .

 


[4] . مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِه‌ عن ابی بصیر.
[7] . (بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّال‌).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo