< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1403/01/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/الانفال /زمین های موات

 

بحث در موارد انفال بود و مورد اول که زمین ها یا آن اموالی بود که بدون جنگ در اختیار مسلمین قرار بگیرد .

مورد دوم : زمین های موات ؛ ادعای عدم الخلاف بلکه اجماع شده است که زمین های موات هم جزء انفال است.

انواع زمین های موات :

قسم اول : زمین های موات گاهی طوری می باشد که از اول خلقت مالکی نداشته و موات بالأصالة بوده است . این ها نوع زمین ها قطعاً جزء انفال محسوب می شوند .

قسم دوم : گاهی این زمین ها مالک داشته ولی صاحبان و مالکان آن ، از بین رفته اند و زمین هم به موات تبدیل شده است . این قسم هم جزء انفال است

قسم سوم : گاهی این زمین ها به موات تبدیل شده ولی الآن مالک شناخته شده ای هم بالفعل دارد . مانند زمین هایی که در روستا موجود هست ، صاحبان آنها به شهر ها کوچ کرده اند و الآن تبدیل به موات شده است. این قسم هم به دو قسم تقسیم می شود :

1) مالک زمین ، زمینی را به غیر از راه احیاء مالک شده است مثلاً به ارث رسیده یا خریده است . بحثی در این قسم نیست که این زمین در ملکیت این شخص باقی است گرچه زمین تبدیل به موات شده باشد .

2) اگر مالکیت این شخص بر زمین از راه احیاء بوده است ، آیا با موات شدن زمین از ملکیت آن شخص خارج می شود یا نه ؟ در این جا دو قول هست :

قول اول : با موات شدن زمین از ملکیت این شخص خارج می شود و دیگری حق دارد این جا را احیاء کند و آن را مالک بشود .

دلیل بر این قول اول :

روایت : مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: وَجَدْنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع- ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾ أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِيَ الَّذِينَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا فَمَنْ أَحْيَا أَرْضاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَلْيَعْمُرْهَا وَ لْيُؤَدِّ خَرَاجَهَا إِلَى الْإِمَامِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَهُ مَا أَكَلَ مِنْهَا، فَإِنْ تَرَكَهَا أَوْ أَخْرَبَهَا وَ أَخَذَهَا رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِهِ فَعَمَرَهَا وَ أَحْيَاهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا مِنَ الَّذِي تَرَكَهَا يُؤَدِّي خَرَاجَهَا إِلَى الْإِمَامِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَهُ مَا أَكَلَ مِنْهَا حَتَّى يَظْهَرَ الْقَائِمُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي بِالسَّيْفِ فَيَحْوِيَهَا وَ يَمْنَعَهَا وَ يُخْرِجَهُمْ مِنْهَا كَمَا حَوَاهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَنَعَهَا إِلَّا مَا كَانَ فِي أَيْدِي شِيعَتِنَا فَإِنَّهُ يُقَاطِعُهُمْ عَلَى مَا فِي أَيْدِيهِمْ وَ يَتْرُكُ الْأَرْضَ فِي أَيْدِيهِمْ.[1]

این روایت به روشنی دلالت دارد که اگر کسی زمین را احیاء کرد و بعداً به حال خودش واگذاشت و موات شد ، شخص دیگر اگر آن جا را احیاء کند ، آن شخص دوم به آن زمین احقّ می شود .

روایت : 32245- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ[2] وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ أَيُّمَا رَجُلٍ أَتَى خَرِبَةً بَائِرَةً فَاسْتَخْرَجَهَا (آباد کردن) وَ كَرَى أَنْهَارَهَا (لایه روبی کردن نهر ها ) وَ عَمَرَهَا ، فَإِنَّ عَلَيْهِ فِيهَا الصَّدَقَةَ فَإِنْ كَانَتْ أَرْضٌ لِرَجُلٍ قَبْلَهُ فَغَابَ عَنْهَا وَ تَرَكَهَا فَأَخْرَبَهَا ثُمَّ جَاءَ بَعْدُ يَطْلُبُهَا ، فَإِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ عَمَرَهَا [3] .

این دو حدیث که هر دو صحیحه هستند دال بر این هستند که زمینی مواتی هست که قبلاً آباد بوده و الآن صاحبان شناخته شده ای دارد ولی آنها این جا را از طریق احیاء مالک شده بودند و الآن هم به حال خودشان واگذاشته شده اند و تبدیل به زمین بائر و موات شد ، اگر شخص ثانی آمد این جا را احیاء و آباد کرد ، او احقّ به آن زمین می شود . یعنی با موات شدن تبدیل به انفال می شود و با اذنی که امام علیه السلام می دهد، دومی آن جا را می تواند احیاء کند.

پس این دو حدیث بیان می دارد که اگر کسی با احیاء جایی را مالک بشود و آن جا را واگذاشت و موات شد ، از ملکیتش خارج می شود . پس این قسم موات هم جزء انفال می باشد.

این دو صحیحه به عموم حدیث « من احیا ارضاً میتةً فهی له» ، تایید می شود ؛ چون شخص دوم ، این جا را احیاء کرده است و زمین مال شخص دومی خواهد شد . آیا این روایت شامل شخص اول هم می شود یا خیر ؟ شامل نمی شود چون ظاهر حدیث برای کسی هست که احداث احیاء می کند و این احداث را شخص دومی الآن انجام می دهد و برای شخص اول این احداث از بین رفته است و این حدیث بقاء را نمی رساند و صرفاً احداث را می فهماند . بقاء را باید با استصحاب درست نمود و استصحاب هم با وجود دلیل ،قابل تمسک نیست و دلیل می فرماید که هر کسی که احداث احیاء کرد ، او مالک است .

قول دوم : شیخ طوسی ره در مبسوط ، محقق ره ، ابن ادریس در سرائر ، علامه در تحریر ، شهید اول در دروس و برخی از بزرگان دیگر قائل هستند که در این صورت مالکیت مالک اول ادامه دارد .

دلیل بر قول دوم :

روایت : 32247- 3- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَأْتِي الْأَرْضَ الْخَرِبَةَ فَيَسْتَخْرِجُهَا وَ يُجْرِي أَنْهَارَهَا وَ يَعْمُرُهَا وَ يَزْرَعُهَا ، مَا ذَا عَلَيْهِ، قَالَ الصَّدَقَةُ قُلْتُ فَإِنْ كَانَ يَعْرِفُ صَاحِبَهَا قَالَ فَلْيُؤَدِّ إِلَيْهِ حَقَّهُ [4] .

این روایت دال بر این است که اگرصاحب قبلی و اولی ، شناخته شده هست ، همان مالک است .

اشکال :

ممکن است گفته شود که این روایت ، نمی تواند با آن دو صحیحه مذکور در قول اول (صحیحه مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ و صحیحه أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ )، معارضه کند چون آن دو روایت یک نوع صراحتی دارند که اگر شخص دومی اگر زمین موات را احیاء نمود ، مالک می شود . و فرض مسئله در آن دو روایت صحیحه در جایی هست که شخص اول از راه احیاء مالک شده بود و روایت اخیر آن جایی را نمی گوید که شخص مالک اول از راه احیاء مالک شده بود و جای دیگری را می فرماید مثلاً از راه بیع ، اولی مالک شده بود. فلذا روایت اخیر صراحت ندارد که از چه راهی مالک شده است و آن دو روایت صراحت دارند که مالک اول از راه احیاء مالک شده و زمین دوباره تبدیل به زمین موات شده است . مضافاً در آن دو روایت ، فرض شده که مالک اول اعراض کرده است وزمین را ترک کرده است ولی در روایت اخیر، فرض اعراض اولی نداشته است .

نتیجه بحث :

پس با این بیان ، از مفاد دو روایت اول ، دست بر نمی داریم و می گوئیم که اگر کسی زمینی را از راه احیاء مالک بشود ، و بعداً تبدیل به موات شود و دیگری آن جا را احیاء بکند ، حق مالک اولی از بین می رود و زمین مال مالک دوم می شود .

پس در این صورت که انفال شامل زمین های موات هست ، هم موات بالأصاله ای که اصلاً مالک نداشته را در بر می گیرد و هم مواتی که صاحبانش از بین رفته اند (یعنی زمانی این زمین ها آباد بوده و صاحبانش از بین رفته و زمین موات شده است) و هم زمینی که قبلاً آباد بوده و مالکش از راه احیاء آن جا را مالک شده بود و بعداًموات شده است ، جزء انفال محسوب می شود که اگر شخص بعدی آن زمین را احیاء کرد ، با اذن عام امام علیه السلام ، آن جا را مالک می شود .

اگر این زمینی که قبلاً آباد بوده و الآن تبدیل به موات شده است ، از زمین های مفتوحه عنوة باشد که این نوع زمین های ملک مسلمین هست ، اگر این نوع زمین ها تبدیل به موات شد ، آیا حکم انفال پیدا می کند یا همچنان داخل در ملک مسلمین هست ؟

 


[2] . در این سند سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ قرار گرفته ولی چون أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ بن عیسی اشعری در کنارش قرار گرفته اشکالی به حدیث وارد نمی شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo