< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1403/01/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/ الانفال / زمین های موات

 

بحث در موارد و مصادیق انفال بود . اولین موردی که بیان شد ، زمین هایی است که مسلمین بر آن بدون جنگ و قتال استیلاء یافته اند . فرعی در ذیل این مسئله مطرح شد که آیا این حکم مخصوص زمین هست یا شامل اموال دیگر هم می شود که اگر مسلمین بر اموال دیگر بدون جنگ مستولی شدند جزء انفال باشد ؟

بیان شد که در این جا دو قول هست . شاید ظاهر مشهور بر این باشد که اموال دیگر مشمول این حکم نیست و این مسئله مخصوص زمین است ولی برخی از فقهاء فرموده اند که این حکم عام است و هم شامل زمین و هم اموال دیگر را در بر می گیرد . در این رابطه به صحیحه حفص تمسک شده است که سابقاً گذشت .

روایت دیگری که در مسئله قابل استناد هست ، صحیحه معاویه بن وهب هست . 20088- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع السَّرِيَّةُ[1] يَبْعَثُهَا الْإِمَامُ فَيُصِيبُونَ غَنَائِمَ كَيْفَ تُقْسَمُ قَالَ إِنْ قَاتَلُوا عَلَيْهَا مَعَ أَمِيرٍ أَمَّرَهُ الْإِمَامُ عَلَيْهِمْ، أُخْرِجَ مِنْهَا الْخُمُسُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ- وَ قُسِمَ بَيْنَهُمْ أَرْبَعَةَ أَخْمَاسٍ ، وَ إِنْ لَمْ يَكُونُوا قَاتَلُوا عَلَيْهَا الْمُشْرِكِينَ كَانَ كُلُّ مَا غَنِمُوا لِلْإِمَامِ يَجْعَلُهُ حَيْثُ أَحَبَّ.[2] ‌ . در ذیل این روایت می فرماید : «وَ إِنْ لَمْ يَكُونُوا قَاتَلُوا عَلَيْهَا الْمُشْرِكِينَ كَانَ كُلُّ مَا غَنِمُوا لِلْإِمَامِ» که اگر قتالی شکل نگرفته است ، همه آن اموال در اختیار امام و ملک امام ع هست و در این روایت هم غنائم فرموده نه زمین. پس اموال دیگر هم حکم زمین را دارد که اگر بدون قتال و جنگ ، مسلمین بر آن مستولی بشوند ، مربوط به امام ع هست .

اشکال : ما روایات متعددد داریم که در آن روایات کلمه ارض آمده و آن روایات در مقام تحدید و بیان حد انفال است و از این جهت که در مقام تحدید است ، مفهوم پیدا می کند و با مفهوم آن روایات ، اطلاق یا عموم این روایاتی که ذکر شد ، تخصیص می زنیم . مرحوم حکیم ره این بیان واشکال را دارند و ظاهراً همین را هم اختیار می کنند .

روایت معتبره زراره : (بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّال‌) عَنْهُ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا يَقُولُ اللَّهُ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ قَالَ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ص- وَ هِيَ كُلُّ أَرْضٍ جَلَا [3] أَهْلُهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يُحْمَلَ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِجَالٍ وَ لَا رِكَابٍ فَهِيَ نَفْلٌ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ص. [4] .

دراین روایت در تبیین انفال می فرماید : « وَ هِيَ كُلُّ أَرْضٍ » زمین انفال است نه غیر زمین .

روایت : وَ عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ إِنَّ الْأَنْفَالَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَوْمٌ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ فَمَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ بُطُونِ أَوْدِيَةٍ فَهَذَا كُلُّهُ مِنَ الْفَيْ‌ءِ وَ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ص فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلرَّسُولِ ص وَ يَضَعُهُ حَيْثُ يُحِبُّ.[5]

پس این روایات چون در مقام تحدیدو تبیین انفال هست ، مثل بیان کر که سه وجب و نیم در سه ووجب و نیم در سه وجب و نیم هست و نه کمتر و نه بیشتر از آن هست ، مفهوم پیدا می کند ( یعنی غیر از زمین از مصادیق انفال نیست) و لذا با مفهوم این روایات ، آن اطلاقات یا عمومات را تقیید یا تخصیص می زنیم .

جواب :

اولاً ؛ امام علیه السلام در این جا در مقام تحدید نیست که بخواهند حد انفال را بیان کنند چون انفال مصادیق بیشتری دارد و در این روایت فقط یک مورد آن اشاره شده است . انفال شامل مواردی مثل قطایا الملوک ، میراث من لا وارث له ، معادن و... می شود که در این روایت نیامده است . پس این جا امام ع در مقام تحدید نیست که بخواهد مفهوم پیدا کند .

ثانیاً؛ بر فرض ما بتوانیم با این روایات که در مقام تحدید باشد و مفهوم هم پیدا کند ، اطلاقات صحیحه حفص را تقیید زد یعنی « الْأَنْفَالُ مَا لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِخَيْلٍ وَ لا رِكابٍ » "ما " در این جا اطلاق دارد و مفهوم آن روایات که انفال را به زمین معنا کرده است ، تقیید بخورد ، این مسئله در اطلاق روایت حفص صحیح ودرست است اما نسبت به عمومی که در روایت معاویه بن وهب هست ، قابل پذیرش نیست . « كُلُّ مَا غَنِمُوا لِلْإِمَامِ » ظهور عموم اقوی از مفهوم روایاتی هست که بیان شد زیرا مفهومی که برای این روایات به دست آمده ،یک نوع مفهومی بوده که از اطلاق این روایات به دست آمده است و مفهومی که از اطلاق گرفته شود ، نمی تواند مقدم بر عمومی شود که ظهور وضعی دارد ، « كُلُّ مَا غَنِمُوا لِلْإِمَامِ » ظهور کل بر عموم وضعی است و همه اموال زمین و غیر زمین را شامل می شود . پس هر مالی چه منقول و چه غیر منقول ، که مسلمین بر آن استیلاء پیدا می کند بدون جنگ ،جزء انفال خواهد بود .

نکته استاد تبریزی ره : چرا در بیشتر این روایات کلمه ارض آمده است و اموال دیگر ذکر نشده است ؟ دلیل این است که هنگامی که کفار از یک جایی کوچ می کنند و بدون جنگ عقب نشینی می کنند ، نوعاً اموال منقول را با خودشان می برند و زمین باقی می ماند و لذا در این روایات کلمه زمین ، غالباً بیان شده است .

اراضی عامره

نکته بعد این است که اگر زمینی که به دست مسلمین رسیده و جزء انفال شده است ، تفاوتی ندارد که این سرزمین در زمان استیلاء آباد باشد یا موات باشد . دلیل این مسئله هم روشن است زیرا سرزمین که با قتال به دست آمده ، جزء انفال نیست و از اراضی خراجیه محسوب می شود و مال مسلمین است بشرطی که آن قسم در حین مسلمین ، فتح عامره و آباد باشد ولی اگر آن سرزمین موات باشد ، ولو با جنگ به دست بیاید ، جزء انفال محسوب می شود . پس این که بدون قتال بده دست بیاید ،جزء انفال است آن قسم موات را بیان نمی کنند چون آن موات اگر با قتال هم باشد ، جزء انفال می باشد . پس حکمی که راجع به اراضی عامره هست ، آن حکم در این جا تغییر می کند .

اگر کسی قائل باشد که اگر با قتال به دست آمده باشد ، چه عامره و چه موات ،جزء اموال مسلمین باشد ، در این جا می توان این را تخصیص بزند و بگوید که اگر بدون قتال به دست آمد ، مراد اراضی موات است نه اراضی عامره. ولی اگر کسی قائل باشد که در حین فتح بایدعامره باشد ، طبعاً در این بحث انفال باید قائل به اعم بشود .

 


[1] . جنگجویان.
[3] . کوچ کردن.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo