< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1401/03/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام المياه/بررسی احکام آب مشکوک

مرحوم سید می فرمایند:

(المسألة 3): إذا لم يكن عنده إلّا ماء مشكوك إطلاقه و إضافته، و لم يتيقّن أنّه كان في السابق مطلقاً يتيمّم للصلاة و نحوها، و الأولى الجمع بين التيمّم و الوضوء به. [1]

بحث در مساله سوم در این فصل که درباره الماء المشکوک است بود که سید فرمودند اگر شخصی آب مشکوکی داشته باشد که آیا مطلق است یا مضاف، در اینجا وظیفه این شخص چیست؟ سید فرمودند در اینجا اگر حالت سابقه این آب اطلاق است یعنی مطلق بوده و الان شک می کنیم مضاف شده یا نه، اینجا وظیفه اش وضو است بخاطر استصحاب اطلاق، اما اگر این مایع حالت سابقه ندارد یا دارای توارد حالتین است یا حالت سابقه اش مضاف بوده در اینجا وظیفه مکلف تیمم است و وضو بر او واجب نیست.

عرض کردیم خیلی از محشین عروه[2] در اینجا نظرشان این است که واجب است بر این مکلف که جمع بین وضو وتیمم کند، چه حالت سابقه این آب اضافه باشد و چه حالت سابقه آن روشن نباشد یا توارد حالتین باشد، در این موارد باید جمع کند و نمی تواند به تیمم اکتفا کند و دلیل این بزرگان این بود که اینجا علم اجمالی دارد به اینکه بر من نماز واجب است و این نماز اتیانش یا به تیمم است در صورت مضاف بودن آب و یا به وضو است در صورت مطلق بودن آب، چون علم اجمالی دارد باید احتیاط کند و لذا باید بین این دو جمع کند.

اما ما باید ببینیم که مستند و مدرک دیدگاه سید در عروه چیست:

1.عرض کردیم یک بیانی مرحوم حکیم دارند[3] که می شود با آن بیان بخشی از کلام سید را توجیه کرد و مدرک صاحب عروه را به دست آورد، و آن این است که می فرمایند گرچه اینجا علم اجمالی دارد به اینکه وظیفه اش در اینجا یا تیمم است یا وضو، وبر اساس علم اجمالی باید جمع کند بین این دو، ولی علم اجمالی در اینجا با استصحاب عدم وجدان آب منحل می شود در صورتی که این شخص قبل از این که واجد آب مشکوک نباشد، این شخص واجد آب نبوده، ایشان می فرمایند اگر حالت سابقه این مکلف عدم وجدان آب بود، همان را استصحاب می کند یعنی بعد از آوردن آب مشکوک برای او شک می کند که آیا آن عدم الوجدان تبدیل به وجدان آب شد یا نه، استصحاب همان عدم وجدان آب را می کند و لذا وظیفه اش می شود تیمم.

وقتی شارع این مکلف را موظف کرد به اتیان تیمم معنایش این است که مبدل را که وضو است از این شخص نمی خواهد لذا علم اجمالی با این بیان منحل می شود، آن وقت این جواب و یا این بیان در جایی قابل تمسک است که حالت سابقه برای آن شخص عدم وجدان آب باشد، والا اگر حالت سابقه اش عدم وجدان نبود یعنی آب مطلقی در اختیار وی بوده و بعدا از دسترس او خارج شده است و بعد آب مشکوک را برایش آورده اند و یا مقارن با از بین رفتن آب مطلق که در دسترس او بود آب مشکوک برایش رسید، در اینجا این شخص دیگر واجد آب است نه غیر واجد، لذا استصحاب عدم وجدان آب برای او جاری نمی شود تا بگوییم وظیفه اش تیمم است بلکه علم اجمالی به حال خودش باقی است و باید بین تیمم و وضو با آب مشکوک جمع کند. این را تفصیلا عرض کردیم در جلسه سابق.

در این صورت دوباره اشکال به صاحب عروه وارد می شود که چرا ایشان فرموده مطلقا وظیفه این شخص تیمم کردن است مگر اینکه حالت سابقه همین مایع اطلاق باشد؟ چرا بیان ایشان مطلق وعام است که وظیفه تیمم است و حال اینکه طبق فرمایش مرحوم حکیم باید فرق بگذاریم بین صورتی که حالت سابقه این شخص عدم وجدان آب است و بین حالت سابقه واجد آب، که در اخیر باید احتیاط کند و جمع کند بین وضو و تیمم. لذا فرمایش حکیم همه مشکل را حل نمی کند درباره فتوای سید در عروه.

2.در مقام بیان دیگری وجود دارد برای توجیه فتوای مرحوم سید و مستند کردن آن، که این است که هر وقت متعلق علم اجمالی به تکلیف وجوبی مردد باشد بین دو طرف طولی یعنی می داند یا تکلیف مرتبه اول بر او واجب است و یا تکلیف در مرتبه دوم که مترتب بر اول است بر او واجب است، می فرمایند هر وقت متعلق علم اجمالی افرادش طولی بود در آنجا میتوانیم با جریان اصل در ناحیه مبدل اثبات کنیم وجوب بدل را، پس در ما نحن فیه هم همینطوری است امر تکلیف ما مردد است بین اینکه مبدل یعنی وضو واجب باشد یا یک تکلیف دیگری که در طول وضو وجود دارد که تیمم است و در طول وجوب وضو است یعنی اگر وضو واجب نبود نوبت به وجوب تیمم می رسد، می فرمایند هر وقت متعلق علم اجمالی به صورت طولی بود آن وقت با جریان اصل در ناحیه مبدل نوبت می رسد به اثبات وجوب بدل و بدل بر این شخص واجب می شود.

ولی تطبیق این بیان بر ما نحن فیه این است که اول مقدمه ای باید ذکر شود و بعد تطبیق شود و آن این است که باید بدانیم موضوع وجوب تیمم و هم چنین وضو چیست؟ می فرمایند طبق آیه کریمه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‌ أَوْ عَلى‌ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّبا، که مستفاد از این آیه کریمه، صدر و ذیل آیه این است که موضوع وجوب تیمم و یا موضوع وجوب نماز با تیمم عدم تمکن از استعمال آب است در وضو و یا غسل، اگر مکلف متمکن نباشد از استعمال یا آب ندارد یا مریض است و نمی تواند وضو بگیرد، می فرمایند درست است در ظاهر آیه کریمه فرموده عدم وجدان آب، ولی ما به دو قرینه می فهمیم موضوع عدم تمکن از استعمال آب است نه عدم وجدان آب، یک قرینه این است که در آیه کریمه فرموده إن کنتم مرضی و معمولا مریض آب دارد بله معمولا در سفر آب کمتر پیدا می شود، ولی اینکه مریض را ذکر کرده معلوم می شود مراد از فلم تجدوا ماء عدم وجدان تکوینی نیست بلکه یعنی یا آب نداشته باشید یا نتوانید استعمال کند به خاطر مانعی مثل مرض، با این قرینه می فهمیم موضوع وجوب تیمم عدم تمکن از استعمال آب است نه فقط عدم وجدان آب، قرینه دوم قرینه مقابله است یعنی هم آب باشد و هم متمکن از استعمال باشد تا وضو بر او واجب بشود.

وقتی موضوع وجوب تیمم روشن شد می آییم در ما نحن فیه، این آقا آبی دارد که مردد است بین اطلاق و مضاف بودن، فرض کنید این شخص با این آب وضو گرفته، استصحاب بقای حدث می گوید شما هنوز محدث هستنید و باید فکر دیگری بکنید می فرمایند این استصحاب به معنای این است که این آقا الان متمکن از استعمال آب نیست جریان این استصحاب نشان این است که شارع این شخص را متمکن از استعمال آب نمی داند، این آب را آب حساب نکرده تا شخص واجد آب باشد، پس استصحاب بقای حدث عبارت اخرای آن این است که این آقا متمکن از آبی نیست که بتواند با آن وضو بگیرد وقتی متمکن نباشد وظیفه اش می شود تیمم. نیاز هم نیست برود وضو بگیرد بعد استصحاب بقای حدث کند استصحاب در امور استقبالی هم جاری است می تواند بگوید وضو گرفتن من با این آب مشکوک اثری نخواهد داشت و حدث باقی خواهد بود و وظیفه به تیمم منتقل می شود برای اینکه عدم تمکن شرعی در اینجا صدق می کند.

نفرمایید که بعد از تیمم هم استصحاب می کند بقای حدث را چون اثبات نمی کند این آقا واجد الماء است این می شود اصل مثبت لذا استصحاب در ناحیه استعمال آب جاری است که می گوید شخص متمکن نیست بر استعمال، اما بعد از تیمم که بگوییم حدث باقی است با استصحاب بقای حدث این اثبات نمی کند که این آقا واجد آب است یا متمکن است، پس در یک طرف عدم تمکن اثبات می شود ولی در طرف دیگر تمکن اثبات نمی شود. لذا با این بیان می شود بیان سید را مستند کرد یعنی با جریان استصحاب در ناحیه مبدل، یعنی عدم وجوب مبدل را که با این استصحاب ثابت کردیم وظیفه اثبات می شود که تیمم باشد.

به نظر حقیر می رسد این بیان تام نیست و با آن نمی شود اثبات کرد هر جا که متعلق دو تا تکلیف طولی بودند ما استصحاب را در ناحیه عدم وجوب مبدل جاری بکنیم وبگوییم استصحاب حدث باقی است پس اثبات می شود متمکن از آب نیست، به نظر می رسد چنین استصحابی در اینجا جاری نیست، اینکه استصحاب بقای حدث بخواهد اثبات کند این آقا غیر متمکن است شرعا این مثبت است این لازمه عقلی بقای حدث است و لذا از این را ما نمی توانیم اثبات کنیم موضوع وجوب تیمم را، استصحاب در هر دو طرف یکی شان جاری است تیمم کند استصحاب حدث جاری است وضو هم بگیرید استصحاب حدث جاری است و نتیجه اش این است که علم اجمالی در اینجا وجود دارد و باید جمع بین وضو و تیمم کرد.

به نظر ما این بیان که برای انحلال علم اجمالی بیان کرده اند مشکل را حل نمی کند لذا طبق همان بیان محشین عروه وظیفه این مکلف در چنین موردی جمع بین وضو وتیمم است مگر در جایی که استصحاب عدم وجدان آب جاری باشد چنانکه مرحوم حکیم فرمودند، اما اگر در جایی که حالت سابقه اش عدم وجودان نبود در آنجا دیگر استصحاب جاری نمی شود و علم اجمالی هم باقی است.

3.یک راه دیگری برای انحلال علم اجمالی مطرح کرده اند و آن این است که از راه استصحاب عدم ازلی بیاییم اثبات کنیم این آب مشکوک مطلق نیست، به اینکه قبل از وجود آب مطلق این آب مطلق نبود وقتی آب وجود یافت شک می کنیم مطلق است یا نه استصحاب عدم ازلی اطلاق آن را می کنیم و می گویی مطلق نیست لذا وظیفه این شخص تیمم است. البته کسانی که استصحاب عدم ازلی را قبول دارند می توانند از این راه وجوب تیمم را و عدم وجوب وضو را ثابت کنند ولی مثل مرحوم سید در عروه که قائل به جریان استصحاب در اعدام ازلیه نیست و ما هم که استصحاب عدم ازلی را قبول نداریم نمیتوانیم از این راه بگوییم وظیفه تیمم است نه وضو.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo