< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1400/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام المياه / الماء المستعمل

سید در عروه می فرماید:

و أمّا المستعمل في رفع الخبث غير الاستنجاء فلا يجوز استعماله في الوضوء و الغسل، و في طهارته و نجاسته خلاف و الأقوى أنّ‌ ماء الغسلة المزيلة للعين نجس، و في الغسلة غير المزيلة الأحوط الاجتناب. [1]

در این فرع بحث می کردیم که آبی هست مستعمل است در رفع در غیر استنجا آیا این آب طاهر است یا نجس؟

با این می شود تطهیر از خبث کرد یا نه، می شود با آن تطهیر از حدث کرد یا نه، فرموده اند تطهیر از حدث با این آب مستعمل جایز نیست و این مسلم است. آبی که مستعمل است و غساله است و لباس را با آن شسته اند با آن نمی شود تطهیر از حدث کرد، لذا سید فرموده اند «و أمّا المستعمل في رفع الخبث غير الاستنجاء فلا يجوز استعماله في الوضوء و الغسل»، دلیل بر این مطلب چیست فرموده اند که دو تا دلیل مهم داریم یکی اجماع و دیگری هم روایت عبدالله بن سنان که در سندش احمد بن هلال بود، در آنجا تصریح شده بود آن آبی که برای غسل جنابت و شستن لباس نجس استفاده شده با آن وضو نگیر و غسل نکن. این مسلم است و اختلافی نیست.

اما در اینکه خود این آب مستعمل طاهر است یا نجس است در این اختلاف شده است. و مطلب دیگر اینکه می شود با آن تطهیر خبث کرد یا نه، عرض کردیم در اینجا اقوالی مطرح است و از مرحوم صاحب جواهر و دیگران آن اقوال وتفصیلات را نقل کردیم مفصلا و تکرار نمی کنیم. ما آن تفصیل را انتخاب کردیم که می گفت غساله غسله اول نجس است و غساله غسله دوم و سوم پاک است، که قول مرحوم شیخ در خلاف بود، آنوقت ادله نجاست را مطرح کردیم.

اما ادله طهارت کدام است، کسانی که قائلند غساله مطلقا پاک است به روایاتی استدلال کرده اند:

یکی روایت که قبلا هم خواندیم روایت محمدبن نعمان احول است که اینطوری نقل شده است:

عَنِ الْأَحْوَلِ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ الرَّجُلُ يَسْتَنْجِي فَيَقَعُ ثَوْبُهُ فِي الْمَاءِ الَّذِي اسْتَنْجَى بِهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ فَسَكَتَ فَقَالَ أَ وَ تَدْرِي لِمَ صَارَ لَا بَأْسَ بِهِ قَالَ قُلْتُ: لَا وَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ الْمَاءَ أَكْثَرُ مِنَ الْقَذَرِ.[2]

فرض این روایت هم در جایی است که استنجا با آب در محلی است که بول و غائط در آنجا وجود ندارد، شخص رفع حاجت کرده و آن طرف تر رفته است و دارد استنجا از بول می کند، احول می گوید این مورد را از امام سوال کردم که شخص دارد استنجا از بول می کند ولی لباسس او هم با آن آب استنجا برخود می کند و در آب استنجا واقع می شود، امام هم فرمود که اشکالی ندارد، تا اینجا معلوم شد این روایت درباره آب استنجاست و نه مربوط به مطلق آب استعمال شده در رفع خبث، در آب استنجا گفتیم در این مورد عفو وجود دارد، در ذیل حدیث این مطلب آمده است که بعد امام ساکت شد و بعد گفتند آیا میدانی چرا اشکال ندارد و لباس نجس نشده است احول گفت نمی دانم، امام فرمود به دلیل اینکه آب از آن قذَر یا قذِر بیشتر است چون آب غالب است لذا این آب پاک است لذا این تعلیل هم شامل استنجا می شود و هم شامل موارد غیر آن، لذا روایت اعم است و ما از مورد روایت تعدی می کنیم و الغا خصوصیت میکنیم و می گوییم ولو شئ دیگری را هم بشوید و فقط مورد استنجا نباشد، در آنجا هم اگر آب غالب بر قذر باشد نجس نمی کند.

جواب این استدلال این است که اگر این ذیل علت حکم باشد حرف شما صحیح است ولی ما دلیل نداریم این علت است بلکه از باب حکمت است یعنی اگر بگویید چرا اشکال ندارد چرا عفو شده است می خواهد حکمت عفو را بگوید و نمی خواهد توسعه بدهد تا همه موارد شبیه آن را شامل بشود، چرا در آب استنجا حرج وجود دارد و اگر مردم بخواهند همه رعایت بکنند به حرج می افتند شارع از باب عفو آمده فرموده لا بأس و حکمتش را هم بیان کرده که حکمتش این است که آب غالب است و نمی خواهد از باب علت بیان کند تا شما بروید مساله را توسعه بدهید به موارد دیگر. لذا اکتفا می شود بر همان مورد استنجا و علت نمی گیریم.

مرحوم حکیم هم فرمود که این تعلیل با طهارت سازگاری دارد ما عرض کردیم این تعلیل نیست بلکه حکمت است لذا چون احتمال حکمت بودنش است همین مقدار کافی است تا نتواند با آن ادله ای که میگفت آب قلیل با ملاقات نجس می شود معارضه کند، لذا چون معارضه نمی کند و توان معارضه ندارد بر همین مورد استنجا اکتفا می شود و آن را توسعه نمی دهیم به موارد دیگر، چون توسعه دلیل می خواهد و این روایت برای آن کافی نیست.

علاوه بر اینکه اگر علت بود باید ما قائل به طهارت آب استنجا می شدیم در حالی که ما قائل به طهارت آب استنجا نیستیم و فقط عرض کردیم این مورد عفو شده است نه بیشتر، زیرا خلاف ارتکاز است و این قید لا بأس که در اینجا آمده برای تایید طهارت نیست بلکه بیان می کند در صورت ملاقات آن با چیزی آن چیز ملاقِی را نجس نمی کند نه اینکه طاهر است. لذا لا بأس تعلیلی است برای همین مطلب که ما ذکر کردیم یعنی نجس نشدن ملاقِی، وقتی چنین باشد باید در همان چهارچوب خودش که عفو باشد معنا شود و نه بیشتر از آن.

روایت دومی که در مقام به آن استدلال کرده اند روایتی است که حلبی نقل کرده است، این روایت صحیحه است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ بَوْلِ الصَّبِيِّ قَالَ تَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ أَكَلَ فَاغْسِلْهُ غَسْلًا وَ الْغُلَامُ وَ الْجَارِيَةُ فِي ذَلِكَ شَرَعٌ سَوَاء.[3]

پسری است هنوز دو سالش نشده است حالا بول او به لباس مادرش برخورد کرده باید چکار کند، امام می فرماید آب بر روی لباس بریزد ولی اگر شروع به خوردن کردن است باید با آب شسته شود و غلام و دختر در این حکم مساوی هستند. بحثش هم در جای خودش شده است که در آینده عرض می کنیم. این روایت می فرماید اگر بول بچه به لباس خورد روی آن آب بریز ونیازی به فشردن هم ندارد و این روایت دلیل بر این است که غساله پاک است والا اگر غساله نجس بود بیشتر این توسعه نجاست می شود لباس را بیشتر نجس می کرد تا اینکه نجاست را بردارد لذا این روایت دلیل بر طاهر بودن غساله است. ولی جوابش روشن است چون در مورد خاص وارد شده است لذا در این مورد یعنی بول صبی یا ما قائلیم می شویم این بول پاک است و یا اینکه قائل می شویم تطهیرش همین مقدار است که در روایت ذکر شده است لذا این تعبدی خاص است در مورد خاص.

روایت سوم روایتی است که عامه نقل کرده اند و فقهای ما هم در کتب فقهی خود آورده اند:

و روى أبو هريرة قال: دخل أعرابي المسجد فقال: اللهم ارحمني و ارحم محمدا و لا ترحم معنا أحدا، فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: «لقد تحجرت واسعا» قال: فما لبث أن بال في ناحية المسجد، فكأنهم عجلوا اليه، فنهاهم النبي صلى الله عليه و آله، ثم أمر بذنوب من ماء فأهريق عليه، ثم قال: «علموا و يسروا و لا تعسروا» . [4]

گفت خدایا بمن و پیامبر رحم کن و بغیر ما دو نفر به کسی رحم نکن، حضرت هم به او فرمودند که آنچه را که واسع بود و هست شما آن را ضیقش کردی به سنگش تبدیل کردی چرا از وسعتش کاستی بگو خدایا به همه را رحم کن، مگر رحمت خدا کم می شود یا من لا یزیده کثرة العطاء الا جودا و کرما، چرا اینگونه دعا می کنی. بعد گفتند که مدتی نگذشت که این آقای اعرابی رفت و در گوشه ای از مسجد بول کرد، مردم ریختند که نهیش کنند و یا بزنندش ولی پیامبر فرمود رهایش کنید بگذارید حالا بولش را کند، بعد فرمودند که یک ذنوبی آب بیاورید و بریزید رویش، بعد فرمود یاد بدید و آسان بگیرید و سخت نگیرید، دین را سخت نگیرید، ذنوب کمتر یا کوچکتر از قربه است. به این روایت استدلال کرده اند که اگر غساله پاک نباشد اینکه بیشتر توسعه نجاست می شود اینکه مقداری آب روی بول بریزند باز اطراف را هم نجس تر می کند، پس معلوم می شود این غساله اش پاک است والا اگر غساله نجس باشد اطراف آن را هم نجس می کند. این وجهی است که به آن استدلال شده است برای طهارت آب غساله.

جوابی که داده اند از این استدلال این است که این قضیة في واقعة است، اولا سند روایت درست نیست این را ابوهریره نقل کرده و در مجامع روایی ما نیست و ابوهریره روایاتش قابل استناد نیست، و ثانیا ممکن است که جهت طهارت یک جهت دیگر باشد مثلا آب را ریخته اند و بعد از آن خورسید بر آن تابیده است و لذا پاک شده است، پس ممکن است طهارتش از جهت دیگری باشد و نه اینکه ممکن باشد بگوییم غساله پاک است. یک جواب دیگر هم این است که در آنجا شن وجود داشته است و غساله فرو رفته است در زمین و لذا مشکل برطرف می شود و گسترش پیدا نمی کند. روی زمین می شود پاک حالا زیر زمین نجس بشود خوب بشود این اشکالی ندارد.

روایت دیگری که بر طهارت غساله به آن استدلال شده است این چنین است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الثَّوْبِ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ قَالَ اغْسِلْهُ فِي الْمِرْكَنِ مَرَّتَيْنِ فَإِنْ غَسَلْتَهُ فِي مَاءٍ جَارٍ فَمَرَّةً وَاحِدَةً.[5]

محمدبن مسلم میگوید از امام صادق علیه السلام سوال کردم از پیراهنی که به آن بول اصابت کرده است فرمودند که در طشت یا ظرف بزرگی آن را دوبار بشویی کافی است واگر هم در آب جاری شستی یکبار شستن کافی است. گفته اند اگر غساله نجس باشد در مرکن که می شوییم این دیگر قابل تطهیر نخواهد بود، در مرکن آبی است که شما لباس را در آن فرو برده اید و آب مرکن را نجس کرده اید، اگر نجس کرد دوباره بخواهیم در همان مرکن که رطوبتش مانده باز نجس خواهد بود و پاک نخواهد شد چون غساله در آنجا باقی مانده است.

ولی این وجه درست نیست زیرا در روایت امام در مقام بیان فرق بین شستن در آب قلیل و شستن در آب جاری است می خواهد فرق این دو را بیان کند و بگویید این دو آب قلیل و جاری با هم فرق دارند. لباس که با بول نجس شده در آب جاری یک باید بشویند و در مرکن با آب قلیل باید دوبار بشویند، ولی کیفیت شستن را که نمی خواهد بیان کند، بله وقتی بیان این آقا تقویت می شود که اصلا آب مرکن را بیرون نریزند و لباس را در آب آن فرو کنند و دوباره برای بار دوم هم در همان آب قبلی فرو ببرند بدون اینکه آن را بریزند، اگر این بود این روایت قابل استدلال می شود برای مدعا. ولی این روایت اینطوری نیست بلکه فقط دارد بیان می کند در مرکن دوبار بشویید کافی است ممکن است این شستن به این شکل باشد که امام می گوید لباس را بالا بگیر و دوبار آن را بشویید و غساله آن هم در مرکن جمع بشود، روایت که نمی خواهد بگویید لباس را در آب مرکن فرو کن حتما، یا اینکه ممکن است منظور امام این باشد که در همان مرکن لباس را فرو کن و بشوی و بعد آب مرکن را بریز و دوباره در آن آب بریز و دوباره لباس را در آن بشوی. اگر این دو وجهی که ما الان ذکر کردیم را بپذیرید دیگر روایت نمی تواند دلیلی بر طاهر بودن غساله باشد. فوقش این است که از غسله یک رطوبتی باقی بماند که این هم پاک است چون طهارت بالتبع دارد، و ما که می گوییم غساله نجس است غساله ای را می گوییم که از لباس جدا شده است. لذا روایت در مقام بیان فرق بین آب قلیل و جاری است و می خواهد بیان کند در آب قلیل تعدد شرط است و بیشتر از این نمی خواهد چیزی را بیان کند.

یکی دیگر از وجوهی که برای طاهر بودن غساله آب مستعمل در غیر خبث ذکر کرده اند این است که عسر و حرج لازم می آید، گفته اند اگر غساله نجس باشد عسر و حرج لازم می آید، می گوییم عسر و حرج لازم نمی آید بله در آب استنجا عسر و حرج پیش می آید مخصوصا در جاهایی که برای رفع حاجت پیش بینی نشده است، اما اینکه بگویید در غساله هم عسر و حرج پیش می آید نه چنین نیست، و ثانیا عسرو حرج شخصی است برای هر شخصی حرج پیش بیاید ممکن است بگویید حکم برای او برداشته شد است و نمی توانید با عسر و حرج شخصی حکم را برای همه بردارید، مگر اینکه بگویید عسرو حرج نوعی است که این هم محل بحث است که آیا می تواند باعث استناد در فتوا بشود یا نه، لذا این دلیل عسرو حرج هم نمی تواند دلیل بشود در اینجا.

وظاهرا برخی از بزرگان که این دلیل را مطرح می کند می گویند فرض کنید کسی می خواهد دهانش را که نجس است آب بکشد اگر غساله نجس باشد باید مرتب سرش را تکان بدهد که آب به سبیل و اطراف دهانش برسد و آنها را پاک کند، خوب این آقا اگر یکسره این کار بکند می گویند این شخص دیوانه شده است پس این نشانه این است که چنین حرجی در شرع ما نداریم چنین کارهایی در شرع نداریم و این کارها انسان را به حالات غیر عادی می کشاند. ما عرض کردیم که اینها قابل جواب است زیرا مراد از غساله نجس آن غساله ای است که جدا می شود نه آن اثر رطوبتی است که باقی می ماند. همچنین همین جواب را می شود در بحث صبی گفت زیرا بحث ما در جایی است که غساله جدا بشود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo