< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1400/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام المياه / ماء المطر

مرحوم سید می فرمایند:

ماء المطر حال تقاطره من السماء كالجاري، فلا ينجس ما لم يتغيّر و إن كان قليلاً، سواء جرى من الميزاب، أو على وجه الأرض، أم لا بل و إن كان قطرات بشرط صدق المطر عليه و إذا اجتمع في مكان و غسل فيه النجس طهر و إن كان قليلاً، لكن ما دام يتقاطر عليه من السماء. [1]

بحث در ماء المطر بود، مرحوم سید فرمودند که آب باران در حال تقاطر از آسمان مثل جاری است و نجس نمی شود تا زمانی که تغیر پیدا نکرده اگر چه قلیل باشد و حکمش مثل آب جاری است. یکی از احکام آب جاری این است که به مجرد ملاقات نجس نمی شود، آب باران هم چنین است. فرقی هم نمی کند که از ناودان بریزد و یا اینکه روی زمین جریان داشته باشد و یا اصلا جریان نداشته باشد، البته به شرطی که در حال بارش باشد، در همین مساله جریان عرض کردیم که اقوالی است:

    1. یک قول این بود که جریان مطلقا شرط نیست.

    2. یک قول این بود که جریان فعلی یا تقدیری شرط است.

ما وجوه را عرض کردیم. در مقابل کسانی که جریان را شرط می دانستند به دو روایت تمسک کرده اند که آن را خواندیم، آن دو روایت یکی صحیحه علی بن جعفر بود که در آن جریان را شرط دانسته بود.

1.روایت صحیحه: عنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَيْتِ يُبَالُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يُغْتَسَلُ مِنَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ يُصِيبُهُ الْمَطَرُ أَ يُؤْخَذُ مِنْ مَائِهِ فَيُتَوَضَّأُ بِهِ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ بِهِ. [2]

در روایت جمله شرطیه آمده و مفهوم دارد یعنی اگر جریان نداشته باشد اشکال دارد، به این مفهوم اخذ کرده اند برای شرطیت جریان.

2.روایت بعدی: عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَطَرِ يَجْرِي فِي الْمَكَانِ فِيهِ الْعَذِرَةُ فَيُصِيبُ الثَّوْبَ أَ يُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يُغْسَلَ قَالَ إِذَا جَرَى بِهِ الْمَطَرُ فَلَا بَأْسَ. [3]

در اینجا هم باز اذا جری وارد شده است یعنی جریان شرط است. از این روایات جواب داده شده است:

1. مرحوم استاد تبریزی جواب داده اند به اینکه اگر در این روایات جریان شرط دانسته شده است به دلیل مورد است زیرا در روایت فرض شده است که در مکان عذره است و وقتی باران می بارد با آن برخورد می کند و بعد به لباس اصابت می کند، در این حالت اگر باران غلبه نداشته باشد نجس می شود، لذا عبارت اذا جری به مورد مربوط می شود.

نفرمایید مورد مخصص نیست، می فرمایند این در صورتی است که در جواب کبرای کلی نیامده است، در اینجا کبرای کلی نیامده است، بلکه یک مورد خاص است، مثال می زنند به اینکه اگر از کسی بپرسند که زید اکرامش چگونه است و چه حکمی دارد، در جواب بگوید اذا جاء فاکرمه، از این عبارت اکرام کلی استفاده نمی شود که هر که آمد اکرامش واجب است یا زید در همه حالات اکرامش واجب است. در جواب نفرمود هر کسی که آمد اکرامش کن از کلمه کل استفاده نکرده، بلکه گفته است که اگر زید آمد اکرامش کن.

در مانحن فیه هم در حدیث فرمود که «أَ يُؤْخَذُ مِنْ مَائِهِ فَيُتَوَضَّأُ بِهِ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ بِهِ»، یعنی همان آبی که در پشت بام است اگر جاری شد از آن استفاده کن، و نفرمود در هر جای آب باران بود و جاری شد استفاده کن، تا استظهار کنیم که اگر جاری نشد قابل استفاده نیست. لذا این جریانی که در حدیث مطرح شده است مربوط به خصوصیت مورد است و نمی توانیم بگوییم جریان در همه جا شرط است. این قید جریان مخصوص مورد است.

2. جواب دیگری هم داده شده که منظور از عبارت «اذا جری» این است که «اذا تقاطر من السماء» یعنی آب باران اگر در حال بارش است اشکال ندارد یعنی کلمه جری را به معنی نزل گرفته است، ولی این خلاف ظاهر لفظ جریان است، به بارش می گویند نزل ولی به آن جری نمی گویند، در عربی نمی گویند جری المطر بلکه می گویند نزل المطر.

3. پس آن اشکال که مرحوم سبزواری هم فرمودند که جریان را نمی توانیم ملاک حکم برای آب باران قرار دهیم زیرا خود جریان چیزی مشخصی نیست، زمین ها با هم فرق دارند، در برخی از زمین ها اگر نیم ساعت باران ببارد جریان پیدا نمی کند، یک زمینی هست که سنگ است که اگر باران بر آن ببارد جاری می شود، لذا جریان نمی تواند ملاک حکم باشد، اشکال ایشان از نظر ما وارد است لذا جریان شرط حکم اعتصام باران نیست.

اما مرحوم شیخ طوسی ظاهر کلامشان این است که جریان باید از میزاب باشد تا حکم بر آن مترتب شود، عبارت شیخ این است:

قَالَ‌ مُحَمَّدُ بْنُ‌ الْحَسَنِ‌ : الْوَجْهُ‌ فِي هَذَيْنِ‌ الْخَبَرَيْنِ‌ هُوَ أَنَّ‌ مَاءَ‌ الْمَطَرِ إِذَا جَرَى مِنَ‌ الْمِيزَابِ‌ فَحُكْمُهُ‌ حُكْمُ‌ الْمَاءِ‌ الْجَارِي لاَ يُنَجِّسُهُ‌ شَيْ‌ءٌ‌ إِلاَّ مَا غَيَّرَ لَوْنَهُ‌ أَوْ طَعْمَهُ‌ أَوْ رَائِحَتَهُ‌ يَدُلُّ‌ عَلَى ذَلِكَ‌.[4]

آن دو تا روایتی که مرحوم شیخ به آنها تمسک می کند این است:

1.مرحوم کلینی روایت می کند: عَلِيُّ‌ بْنُ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنِ‌ اِبْنِ‌ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ هِشَامِ‌ بْنِ‌ الْحَكَمِ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ : «فِي مِيزَابَيْنِ‌ سَالاَ أَحَدُهُمَا بَوْلٌ‌ وَ الْآخَرُ مَاءُ‌ الْمَطَرِ فَاخْتَلَطَ فَأَصَابَ‌ ثَوْبَ‌ رَجُلٍ‌ لَمْ‌ يَضُرَّهُ‌ ذَلِكَ‌».[5]

این روایت قید في میزابین را دارد، که مرحوم شیخ بر اساس این روایت قید میزاب آورده است.

2.با مرحوم کلینی روایت می کند: أَحْمَدُ بْنُ‌ مُحَمَّدِ عنِ‌ الْهَيْثَمِ‌ بْنِ‌ أَبِي مَسْرُوقٍ‌ عَنِ‌ اَلْحَكَمِ‌ بْنِ‌ مِسْكِينٍ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مَرْوَانَ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: «لَوْ أَنَّ‌ مِيزَابَيْنِ‌ سَالاَ مِيزَابٌ‌ بِبَوْلٍ‌ وَ مِيزَابٌ‌ بِمَاءٍ‌ فَاخْتَلَطَا ثُمَّ‌ أَصَابَكَ‌ مَا كَانَ‌ بِهِ‌ بَأْسٌ‌».[6]

مراد از احمدبن محمد، احمدبن محمد بن عیسی است که ثقه است، هیثم بن ابی مسروق ممدوح است و توثیق خاصی ندارد، حکم بن مسکین هم توثیق ندارد، صاحب اصل است، محمدبن مروان مجهول است، لذا حدیث از جهت سند ضعیف است. در این روایت هم میزاب آمده که معنایش این است که باید از میزاب بیاید تا بگوییم احکام آب باران را دارد، جواب این روایت هم معلوم است، زیرا میزاب از باب مثال و مصداق است، نه اینکه خصوصیتی دارد، کلام شیخ هم حمل بر مثال می شود نه بر خصوصیت، نه اینکه بگوییم اگر از میزاب نیامد نجس می شود، نه فرقی ندارد که از میزاب باشد یا غیر آن. مرحوم صاحب جواهر می فرمایند اینجا اقوال در اصل سه قول است اما با یک تحلیل به شش یا هفت قول می رسد:

    1. قول مشهور این است که صدق مطر کافی است برای ترتب احکام آن، و چیز دیگری شرط نیست.

    2. قول دوم اکتفا به یک قطره یا دو قطره یا چند قطره است و این کافی برای مترتب شده احکام باران است.

    3. قول بعدی این است که جریان شرط است و لو جریان بالقوه، یعنی اگر زمین صاف باشد باران جریان پیدا کند.

این سه قول اصلی در مساله است. ولی اگر جریان را ما تحلیل کنیم به چند قول تبدیل می شود، مرحوم صاحب جواهر می فرمایند که اگر این جریان را یک کاسه بکنیم می شود یک قول ولی اگرتحلیلش کنیم اقوال زیاد میشود به این بیان که:

    4. جریان فعلی شرط است از میزاب.

    5. جریان فعلی شرط است از میزاب و مثل آن.

    6. مسمای جریان فعلی شرط است.

می فرمایند این اقوال در مساله مطرح است ولی آنچه که مشهور فرموده اند همان است که صدق آب باران کافی است و جریان شرط نیست. صاحب عروه هم قول مشهور را اختیار کرد. علاوه بر این فرمودند «بل و إن كان قطرات بشرط صدق المطر عليه»، یعنی قطرات کم هم حکم آب باران را دارد به شرط صدق باران بر آن. بعدا اشکال کرده اند که این کلام تهافت دارد زیرا به چند قطره نمی گویند آب باران. پس این عبارات ایشان را گفته اند تعارض و تهافت در آن وجود دارد.

مرحوم حکیم دفاع کرده از صاحب عروه گفته است[7] که منظور ایشان این است که باران مفصل بیاید ولی چند قطره از آن هم حکم باران را دارد، نه اینکه فقط قطراتی ببارد، بعد می فرمایند از این بیان ما شاید همان اشکالی که به معاصر مرحوم شهید ثانی شده، بشود جواب داد که مراد آنها هم همین است که ما می گوییم، یعنی باران مفصل و خوبی دارد می بارد، ولی قطراتی هم از آن حکم باران را دارد.

و كان بعض مَنْ‌ عاصرناه من السادة الفضلاء يكتفي في تطهير الماء النجس بوقوع قطرة واحدة عليه. و ليس ببعيد و إن كان العمل على خلافه.[8]

صاحب مستمسک می خواهد بگوید شاید مراد این بزرگان هم همین است که ما گفتیم. پس هم اشکال از کلام صاحب عروه هم از بزرگان دیگر که می گفتند یک قطره هم کافی است، دفع شد.

مطلب بعدی این است که ایشان فرمودند «و إذا اجتمع في مكان و غسل فيه النجس طهر و إن كان قليلاً، لكن ما دام يتقاطر عليه من السماء»، بحث این است که اینکه می فرمایید حکم اعتصام برای آب باران در صورتی است که حالت تقاطر را داشته باشد، این قید در ورایت نبود این را شما از کجا استظهار نمودید؟ این سوالی است که در اینجا مطرح است:

1. یک جوابش این است که اخذ هر عنوانی در موضوعِ هر دلیلی ظهور در فعلیت دارد، پس باید آب باران فعلی باشد تا اثر داشته باشد. ظاهرا این جواب مورد اشکال است به اینکه آب باران را به دو نحو می شود این معنا را برایش در نظر گرفت، یک وقت آب باران را در حین نزول در نظر می گیریم، ویک وقت باران را اینطور در نظر می گیریم که آن را گرفته ایم و در یک ظرفی جمع کرده ایم مثل آب نیسان که در بهار جمع می کنند و یک خواصی دارد، پس می شود به دو لحاظ حمل کرد و هر دو حقیقی است، شما که می فرمایید فعلیت باید در نظر بگیریم که شما مبدا را چطور در نظر گرفته اید، مبدا را اگر به صورت فعلی در نظر گرفته اید یعنی نزول فعلی، بله آب باران بعد از انقطاع صدق نمی کند، اما اگر منشا آن را در نظر گرفته ایم، آن موقع صدق خواهد کرد. پس این بیان که عنوان ظهور در فعلیت دارد ممکن است تام نباشد و مشکل را حل نکند و باید بیان دیگری در کار باشد که باید از آن استفاده کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo