< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1400/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام المياه /الماء الراکد/المسألة 5 و6

مرحوم صاحب عروه می فرمایند:

(المسألة 5): إذا لم يتساو سطوح القليل ينجس العالي بملاقاة السافل كالعكس، نعم لو كان جارياً من الأعلى إلى الأسفل لا ينجس العالي بملاقاة السافل، من غير فرق بين العلوّ التسنيمي و التسريحيّ‌.

بحث در این بود که مرحوم صاحب فرمود از عالی به سافل نجاست سرایت می کند و از سافل هم به عالی سرایت می کند مگر در جایی که از عالی آب به سمت سافل جریان داشته باشد که در این صورت نجاست به عالی سرایت نمی کند. و همچنین فرمودند که در جریان آب فرقی بین جریان تسنیمی و تسریحی نیست.

آنوقت در بیان علت اینکه چرا در بعضی موارد سرایت هست و در برخی موارد سرایت نیست وجوهی بیان شده است:

1.ارتکاز عرفی سرایت در کار است، چون مایع است ارتکاز سرایت وجود دارد، اگر درست است آنجا ملاقات نکرده است، ولی در جامدات ارتکاز سرایت نیست بخلاف مایعات. این را مرحوم حکیم[1] بیان کرده اند و ظاهر کلام سید هم همین است، مرحوم حکیم اضافه می کنند امر دایر مدار صدق وحدت نیست.

2.خوئی فرموده اند ملاک وحدة الماء است لذا سرایت صورت می گیرد. اگر دو آب حساب شد دیگر سرایتی هم در کار نخواهد بود و حکم آنجا را نمی گیرد. [2]

آب کر جاری، طبق نظر مرحوم سید چون قائل به سرایت بود و می فرمود که چون جاری است سرایت صدق نمی کند، لذا نجس نمی شود. خوئی می فرمایند نه مساله سرایت مطرح نیست، بلکه مساله وحدت در کار است، این آبی که الان به صورت تسریحی جریان دارد چون یک آب صدق می کند نجس می شود. این لازمه ملاک مرحوم خوئی است. مرحوم سید چون قائل به سرایت است در اینجا می گوید نجس نمی شود زیرا سرایتش در کار نیست و لذا اینجا حکم به نجاست نمی شود. پس اینکه سید در اینجا فرمود در صورت جریان نجس نمی شود معلوم می شود ملاک سرایت را پذیرفته در حالی که طبق ملاک خوئی چون وحدة الماء صدق می کند باید بگوییم نجس می شود.

ما عرض کردیم که به نظر می رسد همانجایی که آب جریان دارد همانجا ملاک خوئی را هم باید نظر بگیریم و باید بگوییم آب نجس نمی شود زیرا در صورت جریان آب وحدت صدق نمی کند. به نظر ما این دو تا ملاک مطابق با هم اند و جدا نیستند.

بالا و پایین و لو تسریحی هم باشد اینجا دو آب در کار است و وحدت آب نیست. ظاهر عبارت خوئی هم این است که اینها جدا هستند و یکی نیستند. ایشان می فرمایند:

فلو جرى الماء بطبعه على الأرض و لم يكن جريانه بقوة و دفع و لاقى شيء منه نجساً حكم بنجاسة جميعه لوحدة الماء عرفاً، فالميزان في عدم سراية النجاسة من أحد الأطراف إلى الآخر هو جريان الماء بالقوة و الدفع كما مرّ. [3]

سید می گفت چون جریان دارد نجس نمی شود، بالا به واسطه پایین نجس نمی شود در صورت جریان از بالا به پایین. ولی خوئی می گوید نجس است چون آبی که الان دارد آرام آرام می رود در نزد عرف یک آب حساب می شود. بله اگر دفع بود با فشار خارج می شد آن موقع دو آب محسوب می شد اما حالا که تسریحی و به طبعه است یک آب است و وحدت صدق می کند، در صورتی که کمتر از کر باشد اگر طرف پایینش نجس شود بالای آن هم نجس می شود.

پس میزان از نظر ایشان در وحدت و عدم وحدت، دفع است، اگر با فشار است در همه صورتها نجس نمی شود و دو آب صدق می کند و اگر گوشه ای از آن نجس شود بقیه اش نجس نمی شود. اما اگر با فشار نیست صرف جریان مشکل را حل نمی کند به خاطر اینکه وحدت آب صدق می کند در برخی از صور آن، لذا در صورت نجش شدن پایین بالا هم نجس می شود.

اگر مواردی را ما شک کردیم مرجع در این صورت چیست؟ شک صدق می کند، می گوییم که آیا اینجا وحدت آب صدق می کند یانه؟ سرایت صدق می کند یا نه؟ اینجا ظاهرا همان عمومات طهارت آب حاکم خواهد بود. چون آب طاهر است و آن موضع ملاقات را دلیل داریم که نجس است، و اطرافش را چرا نجس می دانستیم از باب سرایت بود یا از باب وحدت بود . وقتی ما در سرایت و یا وحدت شک کردیم در اینجا دلیل برای خودش موضوع درست نمی کند، پس دلیلی بر نجاست نخواهیم داشت.

می شود شبهه مصداقیه خود دلیل. در دلیل نه می شود به شبهه مصداقیه اش تمسک کرد و نه می شود به شبهه مفهومیه اش تمسک کرد. در جایی می توان به دلیل تمسک کرد که عنوان احراز بشود، اما در صورت شک در صدق عنوان نمی شود به خود دلیل تمسک نمود، چه منشا شک ما روشن نبودن مفهوم باشد و یا چه منشا شک ما روشن نبودن مصداق باشد، در هر صورت نمی توان به دلیل اخذ نمود.

بعد درباره سرایت عرض کردیم که سرایت حکمی ملاک است یا حقیقی؟ مرحوم همدانی سرایت حقیقی را نپذیرفته و ما عرض کردیم قبول آن بعید نیست، پس در اینجا دلیل نجاست و عدم آن، یا وحدت آب و عدم آن است و یا سرایت و عدم آن است، چنانکه مرحوم حکیم و صاحب عروه از راه سرایت پیش آمدند و مرحوم خوئی از راه وحدت جلو آمد.

می گوییم وقتی ما می دانیم در جایی سرایت اتفاق نیفتاده، چطور بگوییم نجس شده است، اگر سرایت حکمی را بگوییم که این تدقیق عقلی است، و خودشان هم در این اشکال می کنند، پس همان سرایت حقیقی قابل تقویت است، وقتی یمین نجس شد تا نجاست به یسار برسد زمان می برد، اگر ما توانستیم بفهمیم که یسار نجس نیست و توانستیم آن را جدا کنیم دیگر نجس نمی شود.

ظاهر روایتی که می خوانیم می گوید اگر مایع بود همه اش را بریز، پس معنایش این است که مساله سرایت مطرح نیست، بلکه مساله وحدت در کار است. یا بگوییم محکوم به نجاست است. ممکن است کسی بگویید آنجا فرض سرایت شده است. از امام نپرسیده اند که موش در مخزن صد تنی افتاده، فوقش محل سوال از امام در جایی است که موش در کوزه یا ظرف سفالی افتاده، از چنین موردی پرسیده اند، از ظرف های بزرگ نپرسیده اند، آیا امام در ظرف های بزرگ هم می فرمایند که باید روغن را بریزد، یا نه ملاک در آنجا فرق دارد؟ چیزی از روایت استفاده نمی شود.

راه سوم در مساله قطع نظر از ملاک سرایت نجس و وحدت آب

استاد تبریزی آمدند یک راه سومی مطرح کرده اند ما تاحال راه وحدت و سرایت را بیان کردیم. فرمودند از خود روایات می فهمیم همه اش نجس می شود. دو تا روایت ایشان بیان کرده اند، ما که این دو روایت را در نظر می گیریم به نظر ما اینها دلالت ندارند و اصلا ناظر به مساله نیستند ولی ایشان می فرمایند از اطلاق این دو روایت برداشت می شود همه آب یکباره نجس می شود. از راه روایات می خواهند نجاست را بیان کنند.

1.وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّجَاجَةِ وَ الْحَمَامَةِ وَ أَشْبَاهِهِمَا تَطَأُ الْعَذِرَةَ ثُمَّ تَدْخُلُ فِي الْمَاءِ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ الْمَاءُ كَثِيراً قَدْرَ كُرٍّ مِنْ مَاءٍ.[4]

ایشان می گوید روایت مطلق است و از این اطلاق روایت استفاده کند، می فرماید امام این برکه ها را می گوید و برکه ها هم معمولا ممکن است حوضچه باشند و قلیل باشند و با کانال به هم متصل باشند، روایت می خواهد این را بیان کند.

پرنده ها وقتی می خواهند آب بخورند معمولا نمی روند وارد گودی آب بشوند، بلکه کنار برکه ها می روند و چون این آب ها به هم متصل اند، در اینجا امام فرموده نجس می شوند، پس ما نیازی به ملاک وحدت و سرایت نداریم و اینها را هم نمی خواهیم. می گوییم این موضع ملاقات و غیر موضع ملاقات باهم نجس می شوند به دلیل اطلاق روایت. زیرا اطلاق هم وحدت آب را می گیرد و هم صورت حوضچه بودن آب را شامل می شود.

ما عرض می کنیم این روایت در صدد بیان این نکاتی که شما می خواهید بیان بکنید نیست، فوقش این است که یا ملاک سرایت را می گوید و یا باید سرایت و یا وحدت را به صورت ارتکازی به آن اضافه کنیم.

عرض می کنیم این نکاتی که شما فرمودید که در روایت نیامده است، روایت در مقام بیان نیست. اطلاق در اینجا شکل نمی گیرد و امام ناظر به کیفیت قرار گرفتن آب نیست. اینکه این آبها به صورت حوضچه باشند از روایت فهمیده نمی شود.

2. وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَمَّا تَشْرَبُ مِنْهُ الْحَمَامَةُ فَقَالَ كُلُّ مَا أُكِلَ لَحْمُهُ فَتَوَضَّأْ مِنْ سُؤْرِهِ وَ اشْرَبْ وَ عَنْ مَاءٍ شَرِبَ مِنْهُ بَازٌ أَوْ صَقْرٌ أَوْ عُقَابٌ فَقَالَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ مِنَ الطَّيْرِ يُتَوَضَّأُ مِمَّا يَشْرَبُ مِنْهُ إِلَّا أَنْ تَرَى فِي مِنْقَارِهِ دَماً فَإِنْ رَأَيْتَ فِي مِنْقَارِهِ دَماً فَلَا تَوَضَّأْ مِنْهُ وَ لَا تَشْرَبْ.[5]

اینجا هم مرحوم تبریزی مثل روایت قبلی آب را در بیابان فرض می کند که پخش است و اطلاقش شامل می شود جایی را هم که وحدت در کار است و هم وحدت در کار نیست. می فرمایند دلیل ما روایات است، اگر بیان ما درست باشد که ایشان از راه اطلاق می خواهد نجاست را استفاده کند، اگر ایشان از این اطلاق بخواهد استفاده کند از نظر ما روایت در مقام بیان خصوصیات نیست و اطلاق ندارد.

سوال و جواب

سوال: ظاهرا بیان مرحوم تبریزی قابل تقویت باشد، به این بیان که چون وحدن و عدم وحدت اصلا در حکم تاثیر نداشته و دخیل نبوده امام این جزئیات را بیان نفرموده با اینکه در مقام بیان بوده و می توانسته بیان کند.

جواب: شما باید جهت سوال را توجه کنید، سوال امام ناظر به سوال سائل است و ناظر به کثرت و قلت آب است، ناظر به کر بودن و قلیل بودن است، مگر اینکه شما بفرمایید سوال هم قید نداشته است و می گوید از آبی که پرندگان از آن بخورند در حالی که حامل نجاست به آب اند نباید از آن وضو گرفت زیرا نجس می شود چرا دارای وحدت باشد چه نباشد، اندازه را بیان نفرموده و کلی فرموده، و این هم بعید است.

این فرمایش جناب استاد تبریزی بود، و فرموده اند ما نیازی به ارتکاز سرایت نداریم، نیازی به ملاک وحدت آب و عدم آن نداریم، اصلا خود روایت می فرماید که هر آب قلیلی در صورت ملاقات حکم به نجاست آن می شود. بله در جایی که اخراج به صورت دفع است اینجاها ار روایات خارج اند. به صورت علو تسنیمی باشد، به صورت دفع باشد اینها را می دانیم که قطعا آنجا خارج از فرمایش امام است و روایت شامل آن نیست، ولی غیر از این داخل در فرمایش امام است و ما هم نتوانستیم این فرمایش ایشان را قبول کنیم.

مطلب بعدی، سید در عروه می فرمایند:

(مسألة ٦): إذا جمد بعض ماء الحوض و الباقي لا يبلغ كرّاً ينجس بالملاقاة، و لا يعصمه ما جمد، بل إذا ذاب شيئاً فشيئاً ينجس أيضاً، و كذا إذا كان هناك ثلج كثير فذاب منه أقلّ‌ من الكرّ فإنّه ينجس بالملاقاة و لا يعتصم بما بقي من الثلج.[6]

البته بحث از این که اتصال باید به صورت دفعی باشد یا تدریجی باشد خواهد آمد. اینجا اجمالا عرض می کنیم که باید آب کر به صورت دفعی به آب نجس متصل بشود تا پاک بشود. دلیل این مطلب هم روشن است به خاطر اینکه عنوان در آب کر «الماء» است که عند الاطلاق به یخ گفته نمی شود و بر حالت سیلان می گویند و اگر به صورت یخ باشد، جامد باشد، به آن آ ب گفته نمی شود بلکه باید قید بیاورند باید بگویند آبی است که یخ شده است، در یخ قید می خواهد. در روایات که مثلا آمده «الماء اذا بلغ قدر کر...» و سایر احکام آب بیان شده است، این ظهور دارد در آبی که سیلان دارد و در غیر آن حکم آب کر را نخواهد داشت و پاک کننده نیست. عناوین ظهورشان همین است که عرض کردیم و حالات دیگرشان دلیل می خواهد این مطلبی است که در مساله ششم آمده. الحمدلله رب العالمین.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo