< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1400/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/آب راکد /وزن آب کر

عرض کردیم مرحوم صاحب عروه می فرمایند:

(مسألة 2): الكرّ بحسب الوزن ألف و مائتا رطل بالعراقيّ‌، و بالمساحة ثلاثة و أربعون شبراً إلّا ثُمن شبر فبالمنّ‌ الشاهيّ‌ و هو ألف و مائتان و ثمانون مثقالاً يصير أربعة و ستّين منّاً إلّا عشرين مثقالاً. [1]

گفتیم دلیل این مطلب روشن است، معتبره ابن ابی عمیر هست، و صحیح محمد بن مسلم هم مؤید آن است، لذا این مطلب در سایه فهم فقها که تقریبا در اینجا اجماع دارند برای ما روشن است، یعنی وزن کر 1200 رطل عراقی است.

ما اگر خواستیم این را تبدیل کنیم به کیلو گرم، باز هم در اینجا مطلب روشن است. ما اجماع داریم که هر رطلی 130 درهم است، روایات هم مؤید آن است. هر 10 درهم هم جز مسلمات است که 7 مثقال شرعی است، و باز هم مسلم است که هر مثقال نسبتش به مثقال صیرفی سه چهارم است، یعنی مثقال شرعی 18 نخود است و صیرفی 24 نخود است، و همچنین مثقال صیرفی هم در بازار مشخص است، بازاری ها گفته اند که مثقال صیرفی 608/4 گرم است، پس اگر بخواهیم حساب کنیم که وزن کر چند کیلو گرم است، جای ابهامی ندارد.

نقل کلامی از آیت الله شبیری زنجانی

من دیدم که آیت الله شبیری فرموده اند که کر 1200 رطل عراقی است این مسلم است، ولی به نظر می رسد این مقدار بیشتر از وزنی است که فقها محاسبه کرده اند یعنی بیشتر از 377 کیلو گرم می شود.

ما عرض می کنیم فقها با توجه به این مقدمات که عرض کردیم، وزن کر را محاسبه نموده اند، اگر شما اشکالی دارید باید در یکی از این مقدمات اشکال کنید، و ظاهرا این مطلب هم قابل تشکیک نخواهد بود. این راجع وزن آب کر و وجوه آن که تا کنون همه را ذکر کردیم، مثل اجماعات و روایات و غیر آنها.

نقل کلامی از استاد سبحانی حفظه الله

استاد سبحانی می فرمود این رطل در اصل کیل است نه وزن، بروید وزن کیل آن را محاسبه کنید، مثلا با نخود محاسبه کنید، ولی ظاهر فرمایشات فقها این است که رطل وزن است نه کیل، باز شما هم ملاحظه بفرمایید.

فقط علامه در یکجا فرموده رطل 130 درهم نیست، و همه هم به ایشان اشکال کرده اند. این محاسبات تقریبا تا اینجا برای ما روشن است، و ما با توجه به این محاسبات مطلب را روشن می دانیم.

مساله مساحت کر(حجم)

مرحوم صاحب عروه می فرمایند: و بالمساحة ثلاثة و أربعون شبراً إلّا ثُمن شبر، یعنی حجم کر 43 وجب است الا یک هشتم وجب، یعنی 42 و خرده ای وجب. مساحت را ایشان این مقدار بیان نموده اند، بعد می فرمایند که فبالمنّ‌ الشاهيّ‌ و هو ألف و مائتان و ثمانون مثقالاً يصير أربعة و ستّين منّاً إلّا عشرين مثقالاً. الان چون این معیار منسوخ شده ما این قسمت را بررسی نمی کنیم.

تحلیلی از وجود وزن و مساحت های مختلف در مقام

در مطلع این بحث عرض می کنیم در اینجا ما دو اندازه داریم یکی مساحتی و دیگری وزنی. این دو اندازه یا باهم مساوی اند و یا مختلف اند، در صورت اختلاف هم دو حالت پیش می آید، یا عموم و خصوص من وجه اند یا مطلق، چون رقم است دیگر، رقمی که از مساحت به دست می آوریم یا این را به وزن تبدیل می کنیم، یا رقمی که از وزن به دست می آوریم را تبدیل به مساحت می کنیم، بالاخره به یک رقمی می رسیم، که در این صورت این دو اندازه یا بین شان نسبت تساوی است یا عموم و خصوص من وجه یا مطلق.

اگر تساوی بین آنها برقرار باشد که مشکلی پیش نمی آید، اما اگر رابطه و نسبت آنها عموم من وجه باشد چی؟ یعنی گاهی معیار وزن با معیار مساحت در برخی جاها یکی می شود، ولی در برخی موارد معیار وزن هست معیار مساحت نیست، و در برخی موارد دیگر هم معیار مساحت هست ولی معیار وزن وجود ندارد، در اینجاها اختلاف بین مساحت و وزن پیش می آید در حالی که باید با هم یکی باشند و بر هم منطبق باشند، در اینجاها باید کدام معیار اخذ شود؟ باید چکار کنیم و طبق کدام عمل کنیم؟

ظاهرا اینجا قاعده این است که می توان به هر دو اخذ کرد، نظیر علامات بلوغ، که چند تا هستند، و هر کدام از آنها محقق شود به آن عمل می شود یعنی حکم به بلوغ می شود، اگر همه با هم توافق پیدا کردند که بهتر. پس اگر عموم و خصوص من وجه باشند ظاهرا می شود به هر دو اینها به عنوان علامت مستقل عمل نمود.

یک نظر دیگر این است که نه، اینجا باید آن صورت توافق را بگیریم، صورت اختلاف را باید کنار بگذاریم، نظیر علامات قصر نماز، مثلا فرموده اگر دیوار شهر مخفی شد نماز را قصر بخوان، و فرموده اگر صدای اذان شنیده نشد نماز را قصر بخوان، این ها گاهی با هم توافق می کنند، که در اینجا مشکلی نیست ولی گاهی با هم اختلاف دارند، که در اینجا می گوییم نمی توان به یکی از آنها اخذ نمود.

اما اگر عموم و خصوص مطلق باشند، یعنی یکی از معیار وزن و مساحت دائما از دیگری بیشتر است، مثلا فرض کنیم که مساحت همیشه از وزن 1200 رطل بیشتر است، در هر شهری که برویم چه آبش سبک باشد چه سنگین باشد، همیشه مساحت بیشتر از وزن است، اینجا بید چه کنیم و به کدام اخذ نماییم؟

در عموم و خصوص مطلق دیگر تخییر معنا ندارد، در من وجه می شود تخییر را قائل بشویم، ولی در مطلق معنا ندارد قائل به تخییر بشویم زیرا تخییر بین اقل و اکثر ممتنع است، معنا ندارد که بگویند ای مکلف باید یا پنج نماز بخوانی یا شش نماز بخوانی، اگر چنین بگوید معنایش این است که پنج واجب است و شش مستحب است، لذا تخییر در اینجا محال است، بله آخوند در کفایه فرموده تخییر بین اقل و اکثر ممکن است، ولی ایشان بر گرداننده به متباینین، یعنی اقل به شرط لا و اقل به شرط شئ، در اینجا هم که متباینین معنا ندارد، مثلا بگوییم آب اگر از کر بودن یک مقدار بیشتر شده از کریت می افتد، پس به شرط لا در اینجا معنا ندارد و لذا در این بحث ما یعنی جایی که عموم و خصوص مطلق باشد تخییر معنایی پیدا نخواهد کرد.

پس این معیار های مختلف که می خواهیم بخوانیم و بررسی کنیم، اگر تساوی بین شان بود که مشکلی نیست، اما اگر اینها با هم اختلاف کردند دو صورت دارد: یا عموم و خصوص من وجه اند که حکمش را گفتیم، یا عموم و خصوص مطلق اند که در اینجا چون تخییر معنا ندارد باید اقل را بگیریم و آن را معیار قرار دهیم و اکثر را علامت بر اقل قرار دهیم، حالا چرا اکثر را گفته اند؟ برای این گفته اند که اطمینان حاصل بشود که اقل در اینجا موجود است، لذا اکثر علامت بر اقل می شود.

اقوال در بیان مساحت

در بیان مساحت کر شش قول وجود دارد:

1.قول ابن جنید که فرموده مساحت کر 100 وجب است. برای این قول دلیلی پیدا نشده است.[2]

2.قول مشهور است که مرحوم سید در عروه فرموده یعنی کمتر از 43 وجب است [3] . دلیلش هم دو تا روایت قرار داده اند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ‌ الْكُرِّ مِنَ‌ الْمَاءِ كَمْ‌ يَكُونُ‌ قَدْرُهُ‌ قَالَ إِذَا كَانَ الْمَاءُ ثَلَاثَةَ أَشْبَارٍ وَ نِصْفٍ [نِصْفاً] فِي مِثْلِهِ ثَلَاثَةُ أَشْبَارٍ وَ نِصْفٌ فِي عُمْقِهِ فِي الْأَرْضِ فَذَلِكَ الْكُرُّ مِنَ الْمَاءِ. [4]

سه و نیم وجب ضرب در سه و نیم وجب ضرب در سه و نیم وجب. می شود 43 وجب منهای یک هشتم.باز روایت دیگری هم به این مضمون هست که آن را هم خواهیم خواند.

3.برخی گفته اند مساحت کر 36 وجب است، این را محقق[5] و صاحب مدارک گفته اند[6] . دلیلش هم این روایت است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ الْمَاءُ الَّذِي لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‌ءٌ قَالَ ذِرَاعَانِ عُمْقُهُ فِي ذِرَاعٍ وَ شِبْرٍ سَعَتُهُ. [7]

هر ذراعی سه وجب است، سه ضرب در سه می شود نه تا، و نه را هم در چهار وجب ضرب می کنیم می شود سی و شش تا.

4.قول بعدی این است که مساحت کر 27 وجب است، حجمی درست کنیم چه مکعب چه غیر مکعب که بشود 27وجب، دلیلش هم روایت اسماعیل بن جابر است، این قول قمی هاست، عده ای از فقها هم مثل علامه، شهید ثانی، محقق ثانی، محقق اردبیلی آن را اختیار کرده اند، و این را هم نسبت داده اند به شیخ بهایی و سید بحرالعلوم، و آقای خوئی هم همین را قبول کرده اند. [8]

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَن‌ الْمَاءِ الَّذِي لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‌ءٌ فَقَالَ كُرٌّ قُلْتُ وَ مَا الْكُرُّ قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْبَارٍ فِي ثَلَاثَةِ أَشْبَارٍ. [9]

5.قول بعدی هم نسبت داده شده به مرحوم راوندی که گفته 5/10 وجب است. [10]

6.نظر مرحوم حکیم که فرموده اند (آن روایت ابی بصیر که خواندیم که مشهور طبق آن فرمودند تقریبا 43 وجب) این را اینطور محاسبه نکنید، یعنی به صورت مکعب حساب نکنید، بلکه به صورت دایره حساب کنید، تا نشود 43 وجب، بلکه بشود 33 وجب و پنج هشتم وجب و نصف یک هشتم وجب. مشهور از همین روایت 43 وجب را فهمید ولی ایشان می گویند 33 و خرده ای وجب. می فرمایند علت این مساله این است که دایره نسبت به مکعب کمتر در می آید[11] . ما در جلسه بعد در این باره توضیحاتی عرض می کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo