< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1400/06/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: طهارت/آب راکد /تنجس آب قلیل با ملاقات

 

مرحوم صاحب عروه می فرمایند:

«فصل: الراكد بلا مادّة إن كان دون الكرّ ينجس بالملاقاة، من غير فرق بين النجاسات حتّى برأس إبرة من الدم الّذي لا يدركه الطرف سواء كان مجتمعاً أو متفرّقاً مع اتّصالها بالسواقي».[1]

 

بحث به اینجا رسید که قول مخالف که قول مرحوم فیض کاشانی است، به چه وجوهی برای آن استدلال شده است. یکی از وجوهی که به آن تمسک کرده اند، روایات است، این روایات هم دو دسته اند یکی دسته روایات عامه اند و یک دسته هم روایات خاصه. تعدادی از روایات عامه را خواندیم و گفتیم به اطلاقات این روایات استدلال کرده اند، یکی روایت «الْمَاءُ كُلُّهُ‌ طَاهِرٌ حَتَّى يُعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ»[2] بود، و یکی هم این روایت نبوی بود: «خَلَقَ‌ اللَّهُ‌ الْمَاءَ طَهُوراً لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا مَا غَيَّرَ لَوْنَهُ أَوْ طَعْمَهُ أَوْ رِيحَهُ»[3] ، فرمود ه اند این روایات اطلاق دارند و شامل آب قلیل هم می شوند. البته به این آیه هم استدلال نموده اند: «وَ أَنْزَلْنا مِنَ‌ السَّماءِ ماءً طَهُورا»[4] . که همه آب ها طاهرند.

جواب استدلال به این روایات

جواب این بود که حدیث اول راجع شبهه موضوعیه است بحث ما در شبهه حکمیه است. ما می خواهیم حکم را بفهیم. ظاهر حدیث این است که اگر ندانستید نجسی در آب افتاده یا نیفتاده بگویید آب پاک است، نمی خواهد شبهه حکمیه را بیان کند بلکه در مقام بیان حکم شبهه موضوعیه است.

حدیث نبوی هم اصلا در جوامع ما نیست، اصلا سند ندارد، فقط مرحوم محقق در کتابش آورده و این روایت در منابع اهل سنت است . مرحوم خوئی می گوید تعجب است که فیض گفته این حدیث مستفیض است، اصلا این حدیث در منابع ما نیست. بله محقق نقل کرده ولی صرف نقل، دلیل بر اعتبار حدیث نمی شود.

جواب دیگر درباره حدیث نبوی که امروز اضافه می کنیم این است که ما قبول داریم حدیث نبوی اطلاق دارد، اما هر اطلاقی قابل تقیید است کما اینکه هر عامی قابل تخصیص است، اطلاقات سرجای خودش، ما مقیدات و مخصصاتی داریم، آن مخصصات کدام است؟ آن روایات فراوانی است که درباره نجس شدن آب قلیل با ملاقات وارد شده، که پنج دسته از آنها را خواندیم، آنها می توانند اطلاقات و عمومات را تقیید و تخصیص بزنند. ادعای تواترشان شده است، و روایات بسیاری اند.

اطلاقات روایات عامه دلالت می کنند آب چه قلیل و چه کر، تا تغیّر پیدا نکند نجس نمی شود و روایات مذکور هم به عنوان قید می گویند مگر آب قلیل که با ملاقات نجس می شوند، و لذا آب قلیل از تحت اطلاقات خارج می شود، زیرا نسبت روایات عامه با روایاتی که درباره نجس شدن آب قلیل وارد شده، نسبت عموم و خصوص مطلق است، در اینجا خاص، عام را تخصیص می زند.

کلامی در تقویت قول فیض کاشانی

اگر گفته شود که نسبت اطلاق روایات عامه، با روایاتی که گفتند آب قلیل نجس می شود، رابطه عموم و خصوص مطلق نیست، تا شما بگویید اولی را با دومی تخصیص می زنیم، بلکه روایاتی که اطلاق داشتند دلالت دارند هر آبی تا تغیّر پیدا نکند نجس نمی شود، چه قلیل باشد و چه کثیر باشد، از ناحیه قلیل بودن و کثیر بودن اطلاق داشتند، در مقابل روایاتی که دلالت داشتند که آب قلیل با ملاقات نجس می شود، چه تغیّر پیدا کند و چه تغیّر پیدا نکند، این روایات از ناحیه تغیر و عدم تغیر اطلاق داشتند، این دو طایفه در اینجا در دو مورد افتراق دارند و در یک مورد اجتماع:

یکی از موارد افتراق آب قلیلی است که با ملاقات نجس می شود، دیگر آن روایاتی که می گفت تا تغیر پیدا نکند نجس نمی شود کاری به اینها ندارند، زیرا فرض این است که این آب قلیل است و نجس هم شده است. پس این دوطایفه در این جهت افتراق پیدا کردند.

مورد دوم افتراق: روایاتی که اطلاق داشت و می گفت تا آب تغیر پیدا نکند نجس نمی شود، شامل آب کثیری هم که تغیر پیدا نکند می شود، از این جهت هم با روایاتی که می گفت آب قلیل نجس می شود، افتراق پیدا می کند، زیرا آب کثیر با آب قلیل رابطه و مناسبتی ندارد.

محل اجتماع هم در جایی است که آب قلیل باشد و ملاقات کرده و تغیر پیدا نکرده است، و جایی که آب قلیل با ملاقات نجس می شود، اینجا اجتماع می کنند.

لذا محل اجتماع روایات در آب قلیلی است که تغیّر پیدا نکند، با آب قلیلی که نجس شده است، این دو در اینجا باهم تعارض پیدا می کنند، و تساقط می کنند، نه اینکه بگویید روایات آب قلیل، مخصص روایات مطلق است و نسبت شان عموم و خصوص مطلق است.

در محل اجتماع وقتی تعارض می کنند، تساقط می کنند، در این صورت ما به اصول عملیه ای که می گویند آب طاهر است رجوع می کنیم. پس نظر مرحوم فیض کاشانی اثبات می شود.

در جواب این بیان عرض می کنیم در این صورت ما ناچاریم روایاتی را که می گوید آب قلیل با ملاقات نجس می شود را مقدم کنیم، ولو اینکه نسبت دو طایفه از روایات باهم عموم و خصوص من وجه باشد، برای اینکه اگر چنین کاری نکنیم، اخذ عنوان آب قلیل و کثیر بی معنی و لغو می شود.

چون ما از خارج می دانیم که آب با تغیّر نجس می شود، وقتی شما آمدید گفتید در این محل اجتماع که آب قلیلی هست که تغیر پیدا نکرده، اینجا هم این روایات را اخذ نکنیم دیگر عنوان قلیل بی معنا خواهد بود، عنوان کثیر هم بی معنا خواهد شد، این در حالی است که ما روایاتی داریم که عنوان قلیل و کثیر را بیان کرده که این نشان می دهد اینها با هم فرق دارند.

برای اینکه این دو عنوان بی معنا نشود ناچاریم روایات آب قلیل را مقدم کنیم بر روایات دیگر، لذا نباید بگوییم اینها تعارض می کنند و تساقط می کنند، اگر چین باشد عنوان قلیل لغو می شود. چون ما در خارج می دانیم آب چه قلیل و چه کثیر در صورت تغیّر نجس می شود لذا این دو عنوان لغو می شوند. اخذ عنوان نشانه این است که قلیل بودن دخیل است.

طایفه دیگری از روایات عامه که دلالت دارند ملاک تغیّر است نه ملاقات

طایفه بعدی روایاتی است که درباره برخی آب ها در برکه هایی است که در راه مکه و مدینه بوده که حاجی ها از پاک بودن و نبودن آن سوال کرده اند. سوال کرده اند از شستن نجس در آن ها و برخورد حیوان نجس با آن آب ها. بالاخره از این موارد از اهل بیت سوال کرده اند. آن بزرگواران هم در جواب فرموده اند که اگر در این آب های راکد چیزی مشاهده نکنید اشکالی ندارد.

مرحوم فیض کاشانی می فرماید ببینید این روایات می گویند آب تا تغیّر پیدا نکند نجس نمی شود، جوابش چیست؟ این روایات دلالت بر مدعای فیض دارد یا نه؟ جواب این است که ظاهر از این روایات این است که این آب ها اصلا قلیل نبوده اند، این آب های راکد مذکور در روایات، آب های کثیر بوده اند. در آن ها حیوانات عبور می کرده اند، افراد در آن ها غسل می کرده اند، مگر می شود در مقدار کمی آب، این کارها را انجام داد. این روایات عبارت اند از:

1.صحیحه عبدالله بن سنان: مرحوم کلینی این روایات را نقل کرده است: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ غَدِيرٍ أَتَوْهُ وَ فِيهِ جِيفَةٌ فَقَالَ إِنْ كَانَ الْمَاءُ قَاهِراً وَ لَا تُوجَدُ مِنْهُ الرِّيحُ فَتَوَضَّأْ.[5]

محمدبن عیسی بن عبید ثقه است، مرحوم صدوق و استادش می گویند ثقه نیست، نجاشی می گوید ما وجهش را نمی دانیم که چرا گفته اند این شخص ثقه نیست. بقیه بزرگان او را ثقه می دانند.

در این روایت امام تغیّر را ملاک قرار داده است، فرموده اگر آب تغیّر پیدا نکرده، وضو گرفتن با آن اشکال ندارد. مرحوم فیض ممکن است بگوید امام نفرموده ملاقات بلکه فرموده تغیّر، جواب این است که این آب قلیل نبوده است، این آبها چندین برابر کر بوده اند، ظاهر حدیث این است که کاروان ها می آمده اند در کنارش می مانده اند و از آن استفاده می کرده اند، چنین آبی نمی تواند قلیل باشد.

2.این روایت را شیخ نقل کرده: وَ عَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زَكَّارِ بْنِ فَرْقَد عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَكُونُ فِي السَّفَرِ فَآتِي الْمَاءَ النَّقِيعَ وَ يَدِي قَذِرَةٌ فَأَغْمِسُهَا فِي الْمَاءِ قَالَ لَا بَأْسَ.[6]

3.این را شیخ نقل کرده: وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نُسَافِرُ فَرُبَّمَا بُلِينَا بِالْغَدِيرِ مِنَ الْمَطَرِ يَكُونُ إِلَى جَانِبِ الْقَرْيَةِ فَتَكُونُ فِيهِ الْعَذِرَةُ وَ يَبُولُ فِيهِ الصَّبِيُّ وَ تَبُولُ فِيهِ الدَّابَّةُ وَ تَرُوثُ فَقَالَ إِنْ عَرَضَ فِي قَلْبِكَ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ فَقُلْ هَكَذَا يَعْنِي افْرِجِ الْمَاءَ بِيَدِكَ ثُمَّ تَوَضَّأْ فَإِنَّ الدِّينَ لَيْسَ بِمُضَيِّقٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ.[7]

غائط حیوان حلال گوشت را روث می گوید. فقل یعنی افعل. ظاهر از این دو روایت هم این است که چنین آب هایی کثیر بوده اند نه قلیل. زیرا فرض در روایات این است که آب هایی بوده که مسافران از کنار آن عبور می کرده اند و از آن استفاده می کرده اند. معلوم می شود چنین آب های قلیل نبوده اند. غدیر نمی تواند آب قلیل باشد، برکه ها معمولا آب هایی اند که چند برابر کر هستند.

در روایت زیرا تصریح به آب مقدار آب شده است و این دلالت بر این دارد که عنوان قلیل و کر در موضوع مؤثر است:

4.صحیحه صفوان بن مهران: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ‌ الْحِيَاضِ‌ الَّتِي مَا بَيْنَ مَكَّةَ إِلَى الْمَدِينَةِ تَرِدُهَا السِّبَاعُ وَ تَلَغُ فِيهَا الْكِلَابُ وَ تَشْرَبُ مِنْهَا الْحَمِيرُ وَ يَغْتَسِلُ فِيهَا الْجُنُبُ وَ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ قَالَ وَ كَمْ قَدْرُ الْمَاءِ قَالَ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ وَ إِلَى الرُّكْبَةِ فَقَالَ تَوَضَّأْ مِنْهُ.[8]

خوب معلوم است آبی که به این مقدار وسیع باشد بیشتر از کر است، ده برابر کر است مثلا. این روایت تفصیل می دهد بین قلیل و کثیر. در این روایت تصریح شده است بر این تفصیل. لذا این روایات دلالتی بر مراد مرحوم فیض ندارند. در جلسه آیند روایات خاصه را می خوانیم. والحمدلله رب العالمین.

 


[4] . الفرقان: 48.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo