درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی
99/09/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طهارت/انواع آبها/شک در مضاف یا مطلق بودن آب
در مسئله پنجم از کتاب عروة الوثقی کتاب الطهاره آمده است: «إذا شُكّ في مايع أنه مضاف أو مطلق، فإن علم حالته السابقة أخذ بها وإلا فلا يحكم عليه بالإطلاق ولا بالإضافة لكن لا يرفع الحدث والخبث وينجس بملاقاة النجاسة إن كان قليلا وإن كان بقدر الكر لا ينجس لاحتمال كونه مطلقا والأصل الطهارة»
ایشان میفرمایند گاهی میدانیم که آب مطلق است و گاهی میدانیم که مضاف است که حکم هر کدام روشن است. اما گاهی شک میکنیم که آیا آب، مطلق است یا مضاف. مثلاً فرض کنید که یک مقدار رنگ زعفران در آب مخلوط شده است و نمیدانیم آیا این آب مضاف شده و نمیتوان با آن وضو گرفت و نجاست را تطهیر کرد یا مضاف نشده است. مرحوم صاحب عروه میفرمایند اگر حالت سابقه آن روشن است، استصحاب میکنیم. مثلاً دیروز قطعاً این آب مطلق بوده و الان شک میکنیم که آیا مضاف شده یا نه. حالت سابقه را استصحاب میکنیم و همینطور اگر قبلاً مضاف بوده و شک کردیم که آیا مطلق شده یا نه.
اما اگر حالت سابقه نداشته باشد ایشان میفرماید در این صورت نمیتوان حکم کرد که مطلق است یا مضاف است و با این آب نمیتوان وضو گرفت یا نجاستی را تطهیر کرد؛ یعنی حکم مطهریت را ندارد. اما اگر با نجس ملاقات کرد، چنانچه قلیل باشد در این صورت فرقی نمیکند که مضاف باشد یا مطلق، در هر دو حالت به مجرد ملاقات نجس میشود اما اگر به مقدار کر باشد و حالت سابقه هم نداشته باشد، در این صورت با ملاقات، نجس نمیشود زیرا نمیدانیم که آیا مضاف است یا مطلق. اگر مضاف باشد با ملاقات نجس میشود حتی اگر به مقداری کر باشد و اگر مطلق باشد با ملاقات نجس نمیشود. در اینجا که شک داریم آیا مضاف است یا مطلق، حکم به نجاست این آب نمیکنیم و اصالة الطهاره جاری میشود.
نکتهای که برخی از بزرگان مثل مرحوم آقای خویی و دیگران در اینجا مطرح فرمودند این است که باید بین شبهه مفهومیه و شبهه مصداقیه تفکیک کنیم و مرحوم صاحب عروه در اینجا تفکیک نفرمودند. فرمودند اگر حالت سابقه داشته باشد استصحاب میکنیم اما بزرگان فرمودند این استصحاب در جایی جاری میشود که شبهه مفهومیه نباشد اما اگر شبهه مفهومیه باشد استصحاب جاری نمیشود.
برای روشن شدن تصویر مسئله در شبهه مفهومیه، چند مثال ذکر میکنیم. مثلاً فرض کنید که اواخر روز است و هوا ابری است و نمیدانید که آیا روز هنوز باقی است یا تمام شده است زیرا هوا ابری است و ساعت نداریم. در اینجا اگر روزه هستیم باید روزه خود را حفظ کنیم زیرا استصحاب نهاریت جاری است و شبهه هم شبهه موضوعیه است یعنی شبهه ناشی از اشتباه در امور خارجیه است. اما گاهی ابری در کار نیست و ما دیدیم که خورشید در افق پنهان شد. اما چیزهایی که منبع روشنایی هستند معمولاً در طرف مقابل خود هم روشنایی ایجاد میکنند. مثلاً خورشید غروب کرده اما ابرهای آسمان هنوز روشن است زیرا تابش خورشید به آنها میرسد. بعد از استتار قرص خورشید حدوداً ۱۰ دقیقه طول میکشد تا روشنایی آن از بالای سر ما بگذرد. لذا طبق نظر مشهور، بعد از غروب آفتاب ۱۰ دقیقه صبر میکنیم تا مغرب شرعی حاصل شود. در اینجا ما در امور خارجیه شک نداریم و ابری در کار نیست و واقعا دیدیم که قرص خورشید پنهان شد و واقعاً هم میبینیم که روشنایی آن هنوز هست و از بالای سر ما رد نشده است. اما شک داریم که آیا نهار صدق میکند یا نه. بنابراین در اینجا شک ما در مفهوم نهار است؛ یعنی آیا واضع کلمه «نهار» را واسع وضع کرده و شامل روشنایی بعد از استتار قرص هم میشود یا اینکه به مجرد استتار قرص، میگوید نهار تمام شد. اینجا شبهه مفهومیه است.
در این مورد میگوییم استحاب جاری نیست زیرا استصحاب لغتساز نیست و ما هم در خارج شک نداریم بلکه خارج برای ما کاملاً روشن است. ما یقین داریم که خورشید دیگر در آسمان نیست و از طرفی هم یقین داریم که روشنایی آن هنوز هست و نمیدانیم کدام یک ملاک نهاریت است. «لاتنقض الیقین بالشک» در جایی جاری میشود که شما چیزی را که یقین سابق به وجودش داشتید در بقای وجود همان چیز شک کنید، حال آنکه در اینجا چیزی ندارید که وجود آن در سابق یقینی باشد و در بقای آن شک داشته باشید. در اینجا چیزی بوده که قطعاً زائل شده و یه چیز دیگری هم هست که قطعاً باقی است. شک ما در سعه و ضیق مفهوم است و در این مورد استصحاب جاری نمیشود.
تصویر مسئله درمانحن فیه به این صورت است که گاهی شک میکنیم این آب آیا مضاف است یا مطلق؛ به خاطر اینکه مثلاً شب است و ما چراغ نداریم که ببینیم آیا با ریختن مقداری زعفران مضاف شده یا نه. اینجا شبهه موضوعیه است و استصحاب در آن جاری میشود. اما گاهی شبهه مفهومیه است یعنی در خارج اصلاً شکی نداریم. مثلاً زمانی که سیل میآید و آب نهر رنگش متغیر میشود به طوری که از دور که نگاه میکنیم رنگ آن کاملاً تغییر کرده اما وقتی مقداری از آن را برمیداریم صاف است و تغییر زیادی در آن نمیبینیم. اینجا در خارج شک نداریم و رنگ آن را کاملاً میبینیم اما نمیدانیم آیا به آن مطلق میگویند یا مضاف. قبلاً مطلق بوده است اما اینجا نمیتوانیم استصحاب کنیم زیرا قطعاً درجهای از اطلاق که قبلاً داشت، از بین رفته و مقداری گِل به آن اضافه شده که نمیدانیم با این مقدار گِل آیا آب مضاف میشود یا نه. اینجا حالت سابقه دارد اما شبهه شبهه موضوعیه نیست بلکه شبهه در مفهوم است و شک داریم که آیا آب مطلق شامل این مورد هم میشود یا نه. پس در اینجا استصحاب جاری نمیشود.
بنابراین اشکالی که بر بیان مرحوم صاحب عروه وارد است، این است که ایشان بین شبهه مفهومیه و شبهه موضوعیه تفکیک نفرموده، در حالی که حقش این بود که تفکیک کند و بفرماید که اگر شبهه موضوعیه بود استصحاب جاری میشود و اگر شبهه مفهومیه باشد استصحاب جاری نمیشود.
حال که استصحاب در اینجا جاری نشد، باید حکم آن را مشخص کنیم. اینجا باید ببینیم که آیا عمومات فوقانی داریم یا نه. اگر یک عموم فوقانی داشتیم که هر چیزی با نجس برخورد کرد نجس است و آب مطلق کر از آن خارج شد، در این صورت این مورد، شبهه مفهومیه مخصص است. مخصص، آب مطلقی است که به مقدار کر باشد و این آب هم هرچند به مقدار کر هست اما نمیدانیم آیا مطلق است یا نه؛ زیرا مفهوم آب مطلق برای ما روشن نیست و نمیدانیم آیا شامل این مورد میشود یا نه.
در شبهه مفهومیه مخصص منفصل، نظر عموم علما این است که به عام رجوع میشود. مثلاً فرمود که «اکرم العلما» و همچنین میفرماید «لاتکرم العالم الفاسق». ما میدانیم زید عالم است و همچنین مرتکب گناه صغیره شده است اما در مفهوم فسق شک داریم که آیا شامل مرتکب صغیره میشود یا نه. اینجا شبهه مفهومیه مخصص است و بسیاری از علما میگویند که در اینجا به عموم عام یعنی «اکرم العلماء» رجوع میشود زیرا مراد استعمالی از عموم عام، با ورود مخصص منفصل تغییری نکرده است بلکه فقط حجیت آن نسبت به عالم فاسق از بین رفته و مخصص، حجیت عام را به مقداری میتواند از بین ببرد که خودش حجت است و آن هم مقداری است که مفهوم خاص برای ما روشن باشد اما در بقیه موارد، مراد استعمالی عام حجت است زیرا براساس اصل تطابق مراد استعمالی با مراد جدی، تا زمانی که تخصیص ثابت نشود، مراد استعمالی عام با مراد جدی تطابق دارد. خاص به مقداری حجیت دارد که مفهومش روشن است اما در بقیه موارد حجیت ندارد و مراد استعمالی عام بر حجیت خود باقی میماند.
بنابراین اگر در اینجا عامی داشته باشیم که میگوید هر چیزی با ملاقات نجس نجس میشود و آب کر مطلق از آن خارج شده است، در جایی که آب به مقدار کر است اما شک داریم که آیا آب مطلق شامل آن میشود یا نه، شبهه مفهومیه متخصص است. ولذا به عموم عام رجوع میکنیم و میگوییم با ملاقات نجس نجس میشود.
طبق این بیان، نظر ما با صاحب عروه فرق خواهد کرد. صاحب عروه فرمود اگر حالت سابقه نداشته باشد و استصحاب جاری نشود، چنانچه به مقدار کر باشد و با نجس ملاقات کند، حکم به طهارت آن میشود اما ما گفتیم در شبهه مفهومیه، استصحاب جاری نیست و اگر بر اساس روایت عمار ساباطی عام فوقانی را بپذیریم (که البته بعضیها این عام فوقانی را قبول ندارند) اگر آن عام فوقانی را بپذیریم، باید در شبهه مفهومیه مخصص، به عموم عام رجوع کنیم و حکم کنیم که آن آب نجس است. حال باید آن عام فوقانی را بر اساس روایت عمار ساباطی و همچنین مخصص آن را بررسی کنیم.